زندگینامه جولز داسین - بیوگرافی بازیگران ، بیوگرافی هنرپیشه ها - بیوگرافی جو داسین

جولز داسین
 
داسین ۱۸ دسامبر ۱۹۱۱ در میدلتاون ایالت کانکتیکات به دنیا آمد.او یکی از هشت فرزند یک خانواده مهاجر روس بود. خانواده داسین بعدها به هارلم در نیویورک نقل مکان کردندبیوگرافی جو داسین

بیوگرافی جو داسین

و داسین از دبیرستان موریس در برانکس دانش‌آموخته شد. او پس از تحصیل در رشته تئاتر در اروپا در اوایل دهه ۱۹۳۰ به نیویورک بازگشت و به عنوان بازیگر در گروه بازیگری آرتف مشغول کار شد.
وی سال ۱۹۳۷ نقش اصلی موزیکال مارکسیستی "شورش بیدسترها" را بازی کرد. هر چند او بعدها تایید کرد در اواخر دهه ۱۹۳۰ عضو حزب کمونیست شد، اما آن طور که گفته می‌شود در ۱۹۳۹ با نارضایتی از این حزب کناره‌گیری کرد. یک سال بعد همکاری او به عنوان نویسنده با نمایش رادیویی "کیت اسمیت" آغاز شد.
داسین در ۱۹۴۰ اولین نمایش خود را در برادوی کارگردانی کرد که "نمایش پزشکی" نام داشت و داستانی در تایید خدمات درمانی همگانی بود. در همان سال‌ها به عنوان کارگردان کارآموز با استودیو RKO ‌قرارداد بست و در فیلم "آقا و خانم اسمیت" دستیار آلفرد هیچکاک بود.
او در ۱۹۴۱ فیلم کوتاه The Tell-Tale Heart را بر اساس داستانی از ادگار آلن پو ساخت که مورد استقبال قرار گرفت، اما شروع کار او به عنوان سازنده فیلم‌های بلند برای مترو گلدوین مه‌یر، شوم بود و سه فیلم "مامور نازی"، "ماجراهای مارتا" و رومانس جنگی "تجدید دیدار" با بازی جون کرافورد و جان وین، همه تولید سال ۱۹۴۲، آثاری متوسط از کار درآمدند.
اولین فیلم او که تا حدی با استقبال مواجه شد "شبح کانترویل" ۱۹۴۴ بود که بر مبنای داستانی از اسکار وایلد ساخته شد. دو فیلم "نامه‌ای برای ایوی" و "دو آدم زیرک" نیز که سال ۱۹۴۶ و پس از جنگ جهانی دوم ساخته شدند، کمکی به بهبود کارنامه سینمایی داسین نکردند و استودیو قرارداد خود را با او فسخ کرد.
داسین اواخر دهه ۱۹۴۰ با فیلم‌های نوآر و واقعگرایانه "نیروی وحشی" ۱۹۴۷، "شهر عریان" ۱۹۴۸، "بزرگراه دزدان" ۱۹۴۹ و "شب و شهر" ۱۹۵۰ نام خود را به عنوان یک کارگردان درجه یک فیلم‌های ملودرام مطرح کرد. او در این سال ها چند نمایش دیگر به صحنه برد و از جمله در ۱۹۵۲ بت دیویس را در اولین نمایش موزیکال خود در برادوی کارگردانی کرد.
پس از آنکه ادوارد دمیتریک و بعدها فرانک تاتل در جلسات بازجویی کمیته بررسی فعالیت‌های ضدآمریکایی از داسین به عنوان یک همکار در حزب نام بردند، کمیته او را احضار کرد. هرچند احضار او به کمیته برای شهادت به تعویق افتاد، اما لطمه اصلی وارد شده یود و کسی در هالیوود حاضر نبود با او کار کند.
داسین همان سال‌ها همراه همسر و فرزندان به فرانسه رفت و آنجا نیز برای پیدا کردن کار مشکل داشت، چون شرکت‌های توزیع خارجی می‌ترسیدند آمریکایی‌ها حاضر به نمایش فیلم‌های او در آمریکا نباشند.
داسین مدتی نمایشنامه و شعر می‌نوشت و در نهایت در ۱۹۵۵ تریلر کم‌هزینه "ریفیفی" را بر مبنای رمانی از لو برتون ساخت که در اروپا و بعدا آمریکا با موفقیت مواجه شد.
داسین در ۱۹۶۲ با ملینا مرکوری بازیگر و بعدها سیاستمدار یونانی ازدواج کرد که با فیلم "یکشنبه‌ها هرگز" ۱۹۶۰ به نویسندگی و کارگردانی داسین به یک ستاره بین‌المللی تبدیل شد. مرکوری در چند فیلم دیگر نیز با او همکاری کرد
سکانس ۳۵ دقیقه‌ای و بدون گفتگو سرقت در فیلم اکنون یکی از سکانس‌های کلاسیک تاریخ سینما به حساب می‌آید. داسین اواسط دهه ۱۹۹۰ روی فیلمنامه‌ای کار می‌کرد که بازسازی "ریفیفی" بود. داسین و مرکوری در ۱۹۵۶ با هم آشنا شدند و او به داسین کمک کرد با حمایت پدرش که عضو پارلمان یونان بود فیلم بعدی خود را در ۱۹۵۷ بسازد.
"او که باید بمیرد" بر مبنای رمانی از نیکوس کازانتزاکیس ساخته شد. بسیاری از منتقدان این فیلم را که نخستین همکاری داسین و مرکوری بود بهترین فیلم او می‌دانند. ریچارد کو از واشینگتن پست از فیلم "او که باید بمیرد" به عنوان "یک کلاسیک سینمایی" یاد کرد.
داسین سال ۱۹۶۰ فیلم "یکشنبه‌ها هرگز" را با بازی مرکوری ساخت و خود نقشی کوتاه در فیلم داشت. این فیلم که داستان سفر یک مرد آمریکایی شیفته یونان به این کشور و آشنایی او با زنی یونانی یود، در پنج رشته از جمله بهترین کارگردان، فیلمنامه غیراقتباسی (داسین) و بازیگر زن (مرکوری) نامزد جایزه اسکار شد و مانوس حاجیداکیس اسکار بهترین ترانه را دریافت کرد.
"فدرا" ۱۹۶۲ فیلم بعدی داسین و مرکوری که بر مبنای نمایشنامه اوریپید ساخته شد، چندان موفق نبود، هرچند کمدی "توپکایی" ۱۹۶۴که در آن عناصری از دو فیلم "یکشنبه‌ها هرگز" و "ریفیفی" با هم تلفیق شده بود، فیلمی بسیار موفق از کار درآمد و برای پیتر یوستینوف اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را به همراه داشت.
داسین در ۱۹۶۲ به آمریکا بازگشت و نمایش "جزیره بچه‌ها" را در برادوی به صحنه برد. او در ۱۹۶۸ فیلم "دلخور" را ساخت که روایتی آمریکایی آفریقایی از فیلم کلاسیک "خبرچین" جان فورد بود. "۱۰:۳۰ عصر تابستان" ۱۹۶۶، "میعاد در سپیده دم" ۱۹۷۱، "تمرین" ۱۹۷۴ از دیگر فیلم‌هایی بود که داسین با بازی مرکوری ساخت.
"تمرین" بر مبنای شورش دانشجویان یونانی ساخته شد که به سقوط حکومت نظامیان در این کشور در فاصله ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴ کمک کرد. آن سال‌ها داسین و مرکوری به اجبار در یونان در تبعید به سر می‌بردند. داسین در ۱۹۸۰ آخرین فیلم خود را با بازی ریچارد برتن ساخت که "حلقه دو نفره" نام داشت و در گیشه بسیار ناموفق بود.
مرکوری که سوسیالیستی دوآتشه بود در ۱۹۷۴ به عنوان نماینده مجلس یونان انتخاب شد. او در ۱۹۸۱ وزیر فرهنگ این کشور شد و بیش از هشت سال در این مقام بود. مرکوری در این مدت سعی کرد بخشی از اشیاء باستانی یونان را با بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت از موزه‌های خارجی به کشور بازگرداند. پس از مرگ در ۱۹۹۴، داسین با تاسیس بنیاد ملینا مرکوری کار او را ادامه داد.
او و مرکوری سه فرزند داشتند که یکی از آنها در ۱۹۸۰ درگذشت. کوستاس کارامانلیس نخست وزیر یونان در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت داسین از او به عنوان "یک یونانی نسل اول" یاد کرد و گفت: "یونان سوگوار از دست دادن یک انسان منحصر بفرد است، یک هنرمند فوق‌العاده و یک دوست واقعی." 
 
سایت سیمرغ
ویرایش و تلخیص:برگزیده ها

و داسین از دبیرستان موریس در برانکس دانش‌آموخته شد. او پس از تحصیل در رشته تئاتر در اروپا در اوایل دهه ۱۹۳۰ به نیویورک بازگشت و به عنوان بازیگر در گروه بازیگری آرتف مشغول کار شد.
وی سال ۱۹۳۷ نقش اصلی موزیکال مارکسیستی "شورش بیدسترها" را بازی کرد. هر چند او بعدها تایید کرد در اواخر دهه ۱۹۳۰ عضو حزب کمونیست شد، اما آن طور که گفته می‌شود در ۱۹۳۹ با نارضایتی از این حزب کناره‌گیری کرد. یک سال بعد همکاری او به عنوان نویسنده با نمایش رادیویی "کیت اسمیت" آغاز شد.
داسین در ۱۹۴۰ اولین نمایش خود را در برادوی کارگردانی کرد که "نمایش پزشکی" نام داشت و داستانی در تایید خدمات درمانی همگانی بود. در همان سال‌ها به عنوان کارگردان کارآموز با استودیو RKO ‌قرارداد بست و در فیلم "آقا و خانم اسمیت" دستیار آلفرد هیچکاک بود.
او در ۱۹۴۱ فیلم کوتاه The Tell-Tale Heart را بر اساس داستانی از ادگار آلن پو ساخت که مورد استقبال قرار گرفت، اما شروع کار او به عنوان سازنده فیلم‌های بلند برای مترو گلدوین مه‌یر، شوم بود و سه فیلم "مامور نازی"، "ماجراهای مارتا" و رومانس جنگی "تجدید دیدار" با بازی جون کرافورد و جان وین، همه تولید سال ۱۹۴۲، آثاری متوسط از کار درآمدند.
اولین فیلم او که تا حدی با استقبال مواجه شد "شبح کانترویل" ۱۹۴۴ بود که بر مبنای داستانی از اسکار وایلد ساخته شد. دو فیلم "نامه‌ای برای ایوی" و "دو آدم زیرک" نیز که سال ۱۹۴۶ و پس از جنگ جهانی دوم ساخته شدند، کمکی به بهبود کارنامه سینمایی داسین نکردند و استودیو قرارداد خود را با او فسخ کرد.
داسین اواخر دهه ۱۹۴۰ با فیلم‌های نوآر و واقعگرایانه "نیروی وحشی" ۱۹۴۷، "شهر عریان" ۱۹۴۸، "بزرگراه دزدان" ۱۹۴۹ و "شب و شهر" ۱۹۵۰ نام خود را به عنوان یک کارگردان درجه یک فیلم‌های ملودرام مطرح کرد. او در این سال ها چند نمایش دیگر به صحنه برد و از جمله در ۱۹۵۲ بت دیویس را در اولین نمایش موزیکال خود در برادوی کارگردانی کرد.
پس از آنکه ادوارد دمیتریک و بعدها فرانک تاتل در جلسات بازجویی کمیته بررسی فعالیت‌های ضدآمریکایی از داسین به عنوان یک همکار در حزب نام بردند، کمیته او را احضار کرد. هرچند احضار او به کمیته برای شهادت به تعویق افتاد، اما لطمه اصلی وارد شده یود و کسی در هالیوود حاضر نبود با او کار کند.
داسین همان سال‌ها همراه همسر و فرزندان به فرانسه رفت و آنجا نیز برای پیدا کردن کار مشکل داشت، چون شرکت‌های توزیع خارجی می‌ترسیدند آمریکایی‌ها حاضر به نمایش فیلم‌های او در آمریکا نباشند.
داسین مدتی نمایشنامه و شعر می‌نوشت و در نهایت در ۱۹۵۵ تریلر کم‌هزینه "ریفیفی" را بر مبنای رمانی از لو برتون ساخت که در اروپا و بعدا آمریکا با موفقیت مواجه شد.
داسین در ۱۹۶۲ با ملینا مرکوری بازیگر و بعدها سیاستمدار یونانی ازدواج کرد که با فیلم "یکشنبه‌ها هرگز" ۱۹۶۰ به نویسندگی و کارگردانی داسین به یک ستاره بین‌المللی تبدیل شد. مرکوری در چند فیلم دیگر نیز با او همکاری کرد
سکانس ۳۵ دقیقه‌ای و بدون گفتگو سرقت در فیلم اکنون یکی از سکانس‌های کلاسیک تاریخ سینما به حساب می‌آید. داسین اواسط دهه ۱۹۹۰ روی فیلمنامه‌ای کار می‌کرد که بازسازی "ریفیفی" بود. داسین و مرکوری در ۱۹۵۶ با هم آشنا شدند و او به داسین کمک کرد با حمایت پدرش که عضو پارلمان یونان بود فیلم بعدی خود را در ۱۹۵۷ بسازد.
"او که باید بمیرد" بر مبنای رمانی از نیکوس کازانتزاکیس ساخته شد. بسیاری از منتقدان این فیلم را که نخستین همکاری داسین و مرکوری بود بهترین فیلم او می‌دانند. ریچارد کو از واشینگتن پست از فیلم "او که باید بمیرد" به عنوان "یک کلاسیک سینمایی" یاد کرد.
داسین سال ۱۹۶۰ فیلم "یکشنبه‌ها هرگز" را با بازی مرکوری ساخت و خود نقشی کوتاه در فیلم داشت. این فیلم که داستان سفر یک مرد آمریکایی شیفته یونان به این کشور و آشنایی او با زنی یونانی یود، در پنج رشته از جمله بهترین کارگردان، فیلمنامه غیراقتباسی (داسین) و بازیگر زن (مرکوری) نامزد جایزه اسکار شد و مانوس حاجیداکیس اسکار بهترین ترانه را دریافت کرد.
"فدرا" ۱۹۶۲ فیلم بعدی داسین و مرکوری که بر مبنای نمایشنامه اوریپید ساخته شد، چندان موفق نبود، هرچند کمدی "توپکایی" ۱۹۶۴که در آن عناصری از دو فیلم "یکشنبه‌ها هرگز" و "ریفیفی" با هم تلفیق شده بود، فیلمی بسیار موفق از کار درآمد و برای پیتر یوستینوف اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را به همراه داشت.
داسین در ۱۹۶۲ به آمریکا بازگشت و نمایش "جزیره بچه‌ها" را در برادوی به صحنه برد. او در ۱۹۶۸ فیلم "دلخور" را ساخت که روایتی آمریکایی آفریقایی از فیلم کلاسیک "خبرچین" جان فورد بود. "۱۰:۳۰ عصر تابستان" ۱۹۶۶، "میعاد در سپیده دم" ۱۹۷۱، "تمرین" ۱۹۷۴ از دیگر فیلم‌هایی بود که داسین با بازی مرکوری ساخت.
"تمرین" بر مبنای شورش دانشجویان یونانی ساخته شد که به سقوط حکومت نظامیان در این کشور در فاصله ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴ کمک کرد. آن سال‌ها داسین و مرکوری به اجبار در یونان در تبعید به سر می‌بردند. داسین در ۱۹۸۰ آخرین فیلم خود را با بازی ریچارد برتن ساخت که "حلقه دو نفره" نام داشت و در گیشه بسیار ناموفق بود.
مرکوری که سوسیالیستی دوآتشه بود در ۱۹۷۴ به عنوان نماینده مجلس یونان انتخاب شد. او در ۱۹۸۱ وزیر فرهنگ این کشور شد و بیش از هشت سال در این مقام بود. مرکوری در این مدت سعی کرد بخشی از اشیاء باستانی یونان را با بیش از ۲۵۰۰ سال قدمت از موزه‌های خارجی به کشور بازگرداند. پس از مرگ در ۱۹۹۴، داسین با تاسیس بنیاد ملینا مرکوری کار او را ادامه داد.
او و مرکوری سه فرزند داشتند که یکی از آنها در ۱۹۸۰ درگذشت. کوستاس کارامانلیس نخست وزیر یونان در پیام تسلیت به مناسبت درگذشت داسین از او به عنوان "یک یونانی نسل اول" یاد کرد و گفت: "یونان سوگوار از دست دادن یک انسان منحصر بفرد است، یک هنرمند فوق‌العاده و یک دوست واقعی." 
 
سایت سیمرغ
ویرایش و تلخیص:برگزیده ها


,