نفیسه روشن و همسرش

بیوگرافی “نفیسه روشن” + عکس

نفیسه روشن ، ‌بازیگر

بیوگرافی کامل نفیسه روشن بازیگر سینما و تلویزیون به همراه فیلم شناسی و عکسهای نفیسه روشن و همسرش را در نمناک ببینید.


بیوگرافی نفیسه روشن بازیگر سینما

نام:نفیسه
نام خانوادگی :روشن
تاریخ تولد :1361/2/13
محل تولد :باغ صبا تهران
تحصیلات :  کارشناسی حقوق دانشگاه ازاد اسلامی
تاهل :متاهل

-----------------------------------

زندگی شخصی نفیسه روشن:
نفیسه روشن در سیزدهم اردیبهشت سال 1361در محله باغ صبا تهران به دنیا آمد. او لیسانس حقوق اسلامی دارد. 

کودکی نفیسه روشن

 نفیسه روشن در کودکی

او فرزند اول خانواده است و دو برادر کوچکتر از خود دارد.

 

 نفیسه روشن در کنار مادر و برادرانش

مادر و برادران نفیسه روشن

نفیسه روشن از همان بچگی به بازیگری علاقمند بود و آرزویش این بود که روزی بتوانن بازیگر شود، و زمانی که خواست وارد دنیای بازیگری شود نه تنها مخالفتی با او نکردند بلکه او را بسیار تشویق کردند.

بیوگرافی


تفریحات نفیسه روشن:

نفیسه روشن در پیست رالی

به اتومبیلرانی علاقه زیادی دارد و در وقت های بیکاریم سری به پیست رالی می زند.

ازدواج نفیسه روشن :

برای من چیزی که در ازدواج مهم است صبوری، صبر و گذشت دو طرف است.

نفیسه روشن و همسرش

نفیسه روشن و همسرش

عکس نفیسه روشن در کنار همسرش

عکس نفیسه روشن و همسرش

 

سفر حج نفیسه روشن:

نفیسه روشن با لباس احرام در کنار خانه کعبه .

نفیسه روشن در سفر حج

نفیسه روشن در حج


عکسهای نفیسه روشن:

نفیسه روشن با لباس محلی

 

نفیسه روشن با ماهی عید

نفیسه روشن در میان گلها با سیر سفره عید

نفیسه روشن

عکس نفیسه روشن

نفیسه روشن و همسرش در کنار محمد علیزاده

 


دنیای بازیگری:
شروع فعالیت تلویزیونی او را می توان بازی در سریال ” روزهای بیادماندنی ” به کارگردانی همایون شهنواز در تابستان 1382 دانست .اشتغال به تحصیل در مقطع لیسانس علت اصلی کم کاری وی در این سالها بود ، اما پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود ، دامنه فعالیتش را گسترش داد. در پائیز سال 1382 در سریال “بچه های خیابان ” به کارگردانی همایون اسعدیان ایفای نقش کرد که این تجربه را یکی از بیادماندنی ترین کارهایش می داند .پس از آن در پائیز 1383 ، پیشنهاد کیانوش عیاری برای حضور در سریال ” روزگار غریب ” را پذیرفت و به گروه عیاری پیوست تا برگ زرین دیگری بر افتخارات خود بیافزاید.

نفیسه روشن و امین تارخ

نفیسه روشن در سریال اغما


نفیسه روشن از آن گروه بازیگرانی محسوب می شود که کم کم پله های ترقی را طی کرد و کارش را در عرصه بازیگری با تئاترهای دانش آموزی آغاز کرد و به واسطه یکی از اقوام مادری اش برای بازی در سریال «روزهای یادماندنی» دعوت به کار شد او هر چند که قبل از سریال اغما در سریال های مختلف حضور داشت اما به واسطه آن سریال و نقش پری چهره شد.


فیلم شناسی نفیسه روشن

فیلم های سینمایی نفیسه روشن


    چک                                 1390
    انسان ها                          1389
    مادرزن سلام                      1385
    شاخه گلی برای عروس        1383

مجموعه تلویزیونی نفیسه روشن

  برابر با اصل                       1393
    زمانی برای عاشقی            1392
    پنج کیلومتر تا بهشت
    دارا و ندار                          1389
    ساختمان 85                     1389
    ماه عسل                         1388
    مثل هیچ کس                     1387
    اغما                                1386
    سال های برف و بنفشه        1385
    کلانتر                              1384 
    باران بهاری                       1384
    خوش رکاب                        1384 
    روزگار قریب                       1383
    روزهای بیاد ماندنی             1382
     تب سرد                         1382
    کمکم کن                         1381 
    مجموعه مردان کوچک

تله فیلم


    یازده و هفت دقیقه             1388
    سرگرد                           1387
    پیوند                              1387
    کابوس                           1387
    این پرونده مختومه نیست    1386
    چند متر آن طرف تر            1386
    ماموریت بهار                   1386
    مسافر                          1384
    آوای زمین                      1384

نفیسه روشن شبکه خانگی


    ول کن دستمو                1388
    نفر دهم                        1388
    الم شنگه                      1389
    اقای زرنگ                     1389
    کات کلانتری                  1390


نفیسه روشن در نقش های متفاوت

 

نفیسه روشن با لباس عروس

نفس روشن با لباس عروس


نفیسه روشن در فیلم سینمایی چک

نفیسه روشن در فیلم سینمایی چک


نفیسه روشن در سریال مثل هیچ کس

نفیسه روشن ، پروانه معصومی و شاهرخ استخری در سریال مثل هیچ کس

 

نفیسه روشن در سریال 5 کیلومتر تا بهشت

نفیسه روشن و شبنم قلی خانی در سریال 5 کیلومتر تا بهشت


نفیسه روشن

عکسهای جدید نفیسه روشن

 

نفیسه روشن در سریال دفتر خانه شماره 13 

نفیسه روشن در دفتر خانه شماره 13


نفیسه روشن در سریال ساختمان 85

نفیسه روشن در سریال ساختمان 85


نفیسه روشن در سریال گنجشک

نفیسه روشن در سریال گنجشک


نفیسه در سریال زمانی برای عاشقی

نفیسه و لیلا بلوکات

نفیسه روشن ، بیوگرافی و عکس های نفیسه روشن






نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

ساعتی با نفیسه روشن نشستیم و از زندگی با یک خلبان، سفر و کار و زندگی و ... پرسیدیم؛ گفتگویی که همه چیز در آن وجود دارد

w43546-87.jpg

 قرار بر این بود که یک گفتگوی دو نفره با نفیسه روشن و همسرش داشته باشیم. چند باری قرارمان بر هم خورد، همه کار کردیم تا یک گفتگوی دو نفره در مورد دو شغل سخت داشته باشیم؛ بازیگری و خلبانی. هر دو شغلی که مستلزم ماموریت های کاری طولانی است و زندگی با یکی از آنها سخت است، چه برسد که دو نفر باشند و دو شغل سخت.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

همینطور که می بینید، در لحظه های آخر باز هم نشد که همسر نفیسه روش ما را در این گفتگو همراهی کند. خودش تنها آمد و عذرخواهی کرد از پرواز دقیقه 90!

درست همانطور که خودش می گوید، زندگی با یک خلبان خیلی سخت است. برنامه ریزی برای سفر سخت تر. بعد از گذشت دو سال هنوز نتوانسته اند یک سفر درست و حسابی با هم بروند.

ساعتی با نفیسه روشن نشستیم و از زندگی با یک خلبان، سفر و کار و زندگی و ... پرسیدیم؛ گفتگویی که همه چیز در آن وجود دارد.

زندگی در آسمان

زندگی با یک خلبان چطور است؟

- زندگی با یک خلبان خیلی سخت است. مثالش همین برنامه و قرار امروز ما است یا مثال دیگرش برنامه ریزی برای سفر است. یک هفته می می شود که برنامه سفرمان را می ریزیم، چمدان هم می بندیم و در فاصله یک تماس تلفنی همه چیز بر هم می ریزد. مخصوصا در فصل های پر سفر که هیچ خبری از مرخصی نیست.

فصل هایی مانند تابستان یا عید نوروز. گاهی اوقات من، هم مرد خانه ام و هم زن خانه. یکسری مسئولیت ها بر دوش خود من است. اوایل ازدواج پول آب و برق خانه را نمی دادم و منتظر می نشستم که خودش بیاید بدهد اما بعد از یک مدت متوجه شدم که پرداخت نکردن قبض ها می تواند منجر به قطع شدن آب و برق شود. (خنده) خیلی سخت است.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

یکی از پررنگ ترین سختی هایش کجاست؟

- یکی از پررنگ ترین سختی هایش نبودنش در لحظه هایی است که من انتظار دارم کنار من باشد. مثلا همین عید امسال نبود. من وقت زیادی را گذاشتم و با وسواس زیاد هفت سین انتخاب کردم و چیدم اما لحظه سال تحویل کنار من نبود. چهارشنبه سوری نبود. خیلی از مراسم و زمان هایی که من دوست دارم کنارم باشد|، نیست. از سوی دیگر اگر از بهنام بپرسند زندگی با یک بازیگر چطور است، جواب می دهد خیلی سخت! خیلی وقت ها او هست و من نیستم و ماجرای یکی بود، یکی نبود داستان زندگی من و بهنام است.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

چطور این مشکلات را مدیریت می کنید؟

- خدا را شکر هر دوی ما عاشق کار هم هستیم. همانقدر که او اطلاعات سینمایی به من می دهد و خبرهای پیش تولیدهای سینما و تلویزیون را به من می دهد و گاهی اوقات من را تعجب زده می کند! با این اطلاعات دادن در مورد کار من، می خواهد بگوید که به فکرم هست و دوست دارد که من در کارم پیشرفت کنم. یادم هست که سر سریال «دربند» بودم.

سریالی که سال گذشته دهه فجر از شبکه سه سیما روی آنتن رفت. برای این سریال، 60 روز پشت سر هم شمال بودم. سخت است که 60 روز همسرت را نبینی. اما خب کنار آمد. جالب تر اینجا بود که من 12 ظهر به تهران رسیدم و او 6 صبح برای 15 روز ماموریت کاری رفت. روی هم رفته 75 روز همدیگر را ندیدیم.

به خاطر علاقه ای که به هم داریم به شغل همدیگر احترام می گذاریم. از سوی دیگر من می دانم که همسرم اسکادران هواپیمایی است که چند صد نفر مسافر دارد و باید محیط آرامی برای او فراهم شود و آرام باشد. خاطرش از زمین و زمینی ها گرم باشد که بتواند با آرامش سر کارش باشد. به همین خاطر ما سعی می کنیم که با آرامش زندگی کنیم و این آرامش را به یکدیگر منتقل کنیم.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

زمان هایی که عصبانی می شوید چه کار می کنید؟

- زمانی که خیلی عصبانی می شوم، سعی می کنم کتاب بخوانم یا فیلم ببینم. کارهایی که حواسم را پرت کند. البته بیشتر از اینها خواب برایم لذتبخش است. من همیشه وقت هایی که عصبانی می شوم، می خوابم و وقتی از خواب بلند می شوم، همه چیز از اول آغاز می شود. چشمم را دوباره باز می کنم و با خودم می گویم که من می توانم لحظه و روزم را یک جور دیگر شروع کنم.

در این دو سال به بچه دار شدن فکر کرده اید؟

- در تمام این دو سال به بچه دار شدن فکر نکردیم. در این دو سال تمام کارهایی که دوست داشتم انجام دهم را انجام دادم و او همیشه مشوقم بود. خیلی از همکارانم با او دوست هستند و رابطه خوبی با آنها دارد. خدا را شکر می کنم، چرا که حس می کنم مهمترین بخش زندگی آن بخشی است که با کسی همراه می شوی. اینکه ان همراه چه کسی باشد خیلی مهم است. او یار و همدم من است و فکر می کن حالا دو دوست خوب هستیم اما هنوز ویژگی های یک پدر و مادر خوب را نداریم. فعلا به بچه دار شدن فکر نمی کنیم.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

زندگی در سفر

آیا واقعا به خاطر شغل همسرتان دائم در سفر هستید؟

- خیلی ها فکر می کنند اگر یک آشنایی را در یک راه و ترابری داشته باشند، می توانند دائم در سفر باشند. اصلا اینطور نیست. اول اینکه اگر همسر من دائم در سفر است، سفرهای کاری است و تفریحی نیست که من بتوانم کنارش باشم و زمانی را با هم بگذرانیم و برویم گردش. دائم فکرش حفظ جان کسانی است که به عنوان مسافر در هواپیما حضور دارند و یک دنیا چشم انتظار دارند. به هر حال مدیریت یک هواپیما و سالم رساندن آن به مقصد خیلی مسئولیت سنگینی است.

می دانید وقتی روی زمین باشید و وسیله نقلیه تان خراب شود، یک ترمز می زنید و کنار می ایستید و منتظر کمک می مانید اما اگر خدای ناکرده اتفاق بدی در ارتفاع 25 تا 30 هزار پایی بیفتد، پای هیچ کس روی زمین نیست. من این درک را نسبت به شغلش دارم. خیلی کم فرصت این دست داده که ما با هم به مسافرت برویم.

اتفاق افتاده که من می خواستم به مشهد بروم و خلبان همان هواپیما همسرم بوده، در همان زمان یک ساعته که در دست داشتیم، همدیگر را دیدیم اما خیلی کم پیش آمده که با هم به مسافرت برویم. فکر می کنم که شاید دو یا سه بار شده که جدا از کارمان، با مرخصی به مسافرت برویم.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

کدام یک از سفرهای دو نفره تان برایتان به یادماندنی تر است؟

- اولین سفری که با هم رفتیم و خیلی برای من جذاب بود، سه سال پیش بود. ما نامزد بودیم و من برای شرکت در جشنواره نوروزی کیش دعوت شده بودم. من و مادرم قرار بود برویم. بلیط را برای ما صادر کرده بودند و قرار شدکه بلیط ها را از خود فرودگاه تحویل بگیریم. از آنجایی که من خیلی دختر مغروری هستم و هر اتفاقی را با جزییات تعریف نمی کنم، خیلی کلی به بهنام زنگ زدم و گفتم قرار است برویم کیش.

او هم گفت سفرتان به سلامت، من هم فردا پرواز دارم اما برنامه ام را از شرکت نگرفتم. به فرودگاه رفتم و با دوستانم تماس گرفتم که بپرسم از کجا باید بلیط را تحویل بگیرم. رفتم بلیط را گرفتم و با بهنام تماس گرفتم که اگر فرصتی هست او را در فرودگاه ببینم. از من اسم ایرلاین و ساعت پرواز را پرسید و وقتی جواب دادم، گفت که این پرواز من است. برای من خیلی حس خوبی داشت اما او کمی دستپاچه شده بود. فکر می کردم که شوخی می کند اماوقتی با اتوبوس به هواپیما رسیدیم، متوجه شدم که نه؛ واقعا او بالا ایستاده است و خیلی ذوق زده شدم.

همان اول آمد و سلام کرد و سعی کرد مادرم را آرام کند چرا که مادر من از پرواز می ترسد اما خب تمام مدت پرواز فقط از پنجره بیرون را تماشا می کرد. نمی دانم آن موقع فقط از پرواز می ترسید یا اینکه می دانست دامادش پشت هواپیما نشسته است. (خنده) خاطره خیلی شیرینی بود و برای من ثبت شد. دفعات بعدی کمی تکراری شده بود اما دفعه اول اتفاق جالبی بود.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

خبرهای شوم

برخورد سفرهای هوایی تان چقدر نسبت به گذشته فرق کرده است؟

- این دیدگاه که هواپیماهای ایران همیشه سقوط می کنند، دیدگاه اشتباهی است. من بارها و بارها دیده ام که قبل از پرواز تمام موارد چک می شود. دور تا دور هواپیما را بررسی می کنند. بهنام می گوید: «جان من برای خودم خیلی مهم است چرا که من هم خانواده ای دارم که چشم انتظار من است، به همین خاطر خیلی احتیاط می کنم.» نه تنها من، همه می گویند که بهترین خلبان های دنیا ایرانی هستند.

همین آخرین پرواز، ایرباس که روی زمین نشست، خلبان ایرانی بود و زمانی که روی زمین نشست، پرچم ایران را تکان داد. این برای من خیلی افتخارآمیز است. مردم همان موقع دیدند که بهنام می آید و می رود. بعدها به گوشم رسید که مسافران پرواز این برداشت را کرده اندکه خانم روشن یک بازیگر است و به همین خاطر به کابین خلبان دعوت شده اند. درست انند خیلی از عکس هایی که بازیگران را در کابین هواپیما می بینیم. بعدها به صورت رسمی اعلام شدکه من و بهنام با هم ازدواج کردیم؛ تا من را می بینند که وارد هواپیما می شوم، با خودشان می گویند که خب سالم می رسیم، همسر خلبان خودش در هواپیما است.

این شوخی ها را با من می کنند یا همین تابستان سفری به مشهد داشتم، در راهرو که می رفتم چهار یا پنج نفری بودند که پشت سر من بودند و دائم با خودشان می گفتندن که ا سقوط می کنیم و ... همان موقع حس کردم که یکی از آنها به دیگری ضربه ای زد و گفت که آرام تر، همسر خانم روشن، خلبان همین هواپیما است. برخوردهای بامزه ای در طول پرواز می شود. حتی اگر با ایرلاین های دیگر سفر کنم هم مردم می گویند چون همسرش کاپیتان هواپیما است، با این پواز سفر می کند. بعد از ازدواج سفرهای هوایی بامزه ای داشتم.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

زمانی که خبر سقوط هواپیما را می شنوید نگران می شوید؟

- از شنیدن هر خبر سقوط هواپیمایی که می شنوم، خیلی نگران می شوم. یادم هست زمانی که خبر سقوط هواپیمای اخیر را شنیدم سر صحنه سریال «کپی برابر اصل» بودم. زمانی که این اتفاق افتاد، در وایبر به من خبر رسید و من می دانستم که همسرم همان موقع صبح پرواز داشت! یکی از دوستان صمیمی ام به من زنگ زد و پرسید که می دانی هواپیما سقوط کرده؟ آن موقع هیچ کار دیگری به جز گریه کردن نمی توانستم انجام دهم. مرخصی گرفتم و دیگر نمی توانستم کار کنم، موبایل بهنام هم خاموش بود و اطلاعات پرواز هم جواب درستی نمی داد. حالم خیلی بعد بود.

 وقتی بعد از نیم ساعت شماره اش را روی گوشی دیدم، فقط گفتم خدا را شکر. بعد با هم صحبت کردیم و گفت که ما در حال استارت زدن بودیم که آن هواپیما جلوی ما به زمین خورد و ما مجبور دیم صبر کنیم و اتفاقات دیگر. خیلی ناراحت شدم که آن همه عزیز از بین رفت. همکاران زیادی را از دست داد و کاپیتان آن هواپیما استاد بهنام بد و اما خب از سوی دیگر خدا را شکر کردم که این اتفاق برای بهنام نیفتاد.

فکر کنم همه ما این میزان از خودخواهی را داریم که دوست نداشته باشیم اتفاق بدی برای عزیزمان بیفتد. من این را بعد از مرگ هنرمندعزیزمان مرتضی پاشایی دیدم. آن مراسم باشکوهی که برای او برگزار شد. ناراحتی می تواند فقط برای از دست دادن عزیزت نباشد. وقتی کسی که محبوب دل تان است از دنیا برود، ناراحت می شوی.

برای سفر چه وسیله ای را ترجیح می دهید؟

- برای مسافرت هواپیما را ترجیح می دهم. از همان دوران کودکی عاشق هواپیما بودم. مادرم همیشه تعریف می کند و می گوید که هیچ وقت فکر نمی کرد که من همسر یک خلبان بشوم. از همان دوران کودکی وقتی با هواپیما سفر می کردم، مرا از بغل مادرم می گرفتند و به کابین خلبان می بردند! یکی از بازی های بچگی من در پرواز این بود که آخر از همه می رفتم و تمام پاکت های پرواز را دانه به دانه جمع می کردم و آخر سر به مهماندار می دادم! گاهی اوقات هم به عشق صابون های کوچک به دستشویی هواپیما می رفتم.

ماشین شخصی را هم در حالی که چند ماشین پشت سر هم باشیم ترجیح می دهم. مسافرت های دسته جمعی|. مسافرت تنهایی با یک ماشین را دوست ندارم. نسبت به سفر با کشتی فوبیا دارم. بعد از تماشای تایتانیک، فکر می کنم که تمام کشتی ها غرق می شوند! به نظرم قطار هم خیلی کند است.

اگر وسیله ای وجود نداشته باشد چطور؟

- اگر هیچ وسیله نقلیه ای نباشد، ترجیح می دهم با اسب مسافرت کنم. شاید این علاقه من به اسب به کودکی ام بازگردد. از همان دوران بچگی، تمام لوازم التحریر مدرسه ام، عکس اسب داشت. از کلاسور بگیرید تا کیف و جامدادی و ... یک اسب سفید شاخدار. دوران کودکی من امکانات زیادی نبود که بچه ها بتوانند سوارکاری یاد بگیرند.

تا زمان دانشگاه که یک دوره سوارکاری رفتم اما به خاطر کلاس های دانشگاه و کار فرصت آموزش دیدن را نداشتم تا اینکه درسم تمام شد و فرصت پیدا کردم. از همین دوس ال پیش تصمیم گرفتم سراغ کارهایی بروم که دوست داشتم. یکی از آنها سوارکاری بود. بهار، تابستان و حتی پاییز که هوا خیلی سرد نیست، تمام تفریح من سوارکاری است. حتی اگر نتوانم سوارکاری کنم، می روم و اسب ها را تماشا می کنم. حس خوبی دارد. با یک موجود زنده ای طرف هستید که می فهمد و همان موقع به حس هایت جواب می دهد.

نفیسه روشن از زندگی شخصی و شغل همسرش می گوید!

واقعا اسب حیوان نجیبی است؟

- اینکه همه می گویند اسب حیوان نجیبی است را نمی فهمم، به نظرم خیلی هم حیوانا نانجیبی است. خیلی هم خودخواه است. شاید به خاطر این باشد که هر چه بارش کنی و از او سواری بگیرید، صدایش درنمی آید، نهایتا معصومانه نگاهت می کند و یک گوشه می ایستد اما اگر بیش از اندازه سوارش باشید و خسته اش کنید و هر دو دستش را خسته کنید، چهار نعل می رود و یک گوشه خیلی شیک، تو را پایین می اندازد!

اگر هم سواری درست از او نگیرید، لج می کند و یک جای سم روی شست پایتان می گذارد. یک بار در حال تمرینات پیشرفته بودم که اسب خودم هم نبود. یک اسب آموزشی بود. سوار شدن روی هر اسبی فرق می کند، از شرایط سنی اش بگیرید تا تربیتی. وقتی اسب خودتان را سوار شوید، آن وفاداری را به صاحبش دارد.

اسب آموزشی که من سوارش بودم، سن زیادی داشت و خیلی هم بی حوصله بود. یک دور روی دست راست سواری کردم و یک دور روی دست چپ، زمانی که قرار شد دور آخر را بزنیم، حس کردم خسته شده است. به همین خاطر تصمیم گرفتم دور آخر را بزنم اما خیلی شیک در محور مرا به زمین پرت کرد و به سمت اصطبلش رفت. اسب حیوان نجیبی نیست


تکرار زندگی گذشته

از حال و هوای سریال «کپی برابر اصل» بگویید؟

- چیزی که تا همین لحظه از بازخوردهای مردم گرفته ام، متوجه شدم که راضی هستند. بعد از مدت ها یک سریال دیدیم که کنار یک داستان خانوادگی با دعوا و کشمکش های معمول، مسائلی بیان می شود که به درد می خورد. قشر خاصی از مردم همیشه با حقوق در ارتباط هستند. خیلی از مردم گذرشان به مسائل حقوقی نمی افتد مگر اینکه مشکل دادگاهی داشته باشند. خیلی به مشکلات ورثه، امور دادیاری، وکالت و ... به مردم نکته می دهد و همه می گویند که حیف همین 14 قسمت است.

فکر می کنم همانطور که سریال «125» ساخته می شود و به معضلات زندگی آتش نشان ها که خیلی هم قشر زحمتکشی هستند، سه سری سریال تولید می شود؛ باید در حوزه حقوقی هم کار ساخته شود چرا که مردم به شدت از سریال ها تاثیر می گیرند و می توانند چند نکته اضافی یاد بگیرند. به نظرم کار خوبی است و خودم هم دوستش دارم چرا که «شیده» بخشی از من است.

یازده سال پیش که دانشجوی حقوق بودم و کارورزی می کردم و دوست داشتم کانون وکلا حتما قبول شوم و ... تکراری از زندگی گذشته من بود اما بازی کردنش خیلی سخت بود. هر کسی یکسری ویژگی هایی دارد که برای خودش است اما وقتی در قالب یک فیلمنامه قرار می گیرید، باید از آن ویژگی ها دور شوید. باید خودی شوید که در یک چارچوب قرار گرفته است. یک جاهایی برای من جذاب بود و یک جاهای دیگر سخت.

زندگی تان چقدر درگیر حاشیه است؟

- مدتی است که یک حاشیه عجیبی توسط تعدادی از همکارانم برایم پیش آمده. نمی دانم باید اسم آن را چه چیزی بگذارم. برای من این حاشیه را درست کرده بودند که نفیسه روشن ازدواج کرده است و همسرش به او اجازه کار کردن نمی دهد! دو هفته پیش یکی از همکارانم را دیدم که با تعجب از من پرسید مگر تو می توانی کار کنی؟ به شهرستان هم بیایی؟ در جواب گفتم که آره. قبل از این هم 60 روز شمال بودم.

بعد گفت که برای یک سریال خیلی خوب شبکه 3 دنبال من می گشتند و دستیار کارگردان آن سریال گفته بود نفیسه روشنازدواج کرده است و همسرش اجازه نمی دهد برای کار به شمال بیاید! در حالی که من سر کار دیگری 60 روز شمال بودم. فکر می کنم که تمام این اتفاقات از روی بخل و حسادت است.

اتفاقاتی که شبیه این است؛ همین چند روز پیش بود که رستوران آقای کاظمی را سوزاندن! خب رستوران را می توان بازسازی کرد اما ضربه ای که با این حرف ها به حیطه کاری زده می شود را نمی توان جبران کرد. من دوست دارم که همینجا این خبر را تکذیب کنم و هر کسی که این حرف را شنید، تماس بگیرد و از خود من بپرسد که آیا من می توانم بازی کنم یا نه؟

دو روی زندگی

چطور حقوق خواندید اما بازیگر شدید؟

- از 9 سالگ