روستایی که زمان در ان متوقف شده -آکا - شهری که زمان در آن متوقف شده

شهری که زمان در آن متوقف شده , روستایی ک زمان در ان متوقف شده , روستایی که زمان درآن متوقف شده

شهری که زمان در آن متوقف شده

برگزیده ها: روستایی که زمان در ان متوقف شده



برگزیده ها: روستای ایستا واقع در شهرستان طالقان شاید مرموزترین روستای ایران باشد، روستایی در خاک البرز که مردمانش در زمان توقف کرده اند.


به گزارش جهان به نقل ازمهر: شاید باور آن برای انسان کمی سخت باشد که گروهی از مردمان هستند در همین نزدیکی، در کنار شهرهای ما، که در زمان متوقف شده اند، ایشان دیگر نمی دوند، ایشان ایستاده اند...

جایی که هرگونه امکانات دنیای جدید را نمی پذیرند
گروهی از مردمان ایران زمین در روستایی در منطقه طالقان ساکن هستند که بر تقلید از میرزا صادق مجتهد تبریزی (از علمای دوران مشروطیت) باقی مانده اند و با تبعیت از ایشان روستایی سنتی و ایستا را در این منطقه سامان داده اند. این مردمان بر زندگی دویست سال پیش ایرانیان توقف کرده اند، ایشان شناسنامه ندارند(جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمی آیند)، از امکانات رفاهی جدید مانند آب لوله کشی ، گاز، برق ، تلفن، مطبوعات و رسانه و رادیو وتلویزیون، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و یارانه استفاده نمی کنند.

اهالی روستای ایستا واقع در شرق طالقان که اصالتا تبریزی هستند، تاکید می کنند که آخرالزمان فرا رسیده است. اوقات شرعی نماز را با شاخصه های خود استخراج کرده و آغاز و پایان ماه مبارک رمضان را نیز با رویت خویش تعیین می کنند، به رویای صادقانه معتقدند، آنان به شدت منتظر ظهور امام مهدی (عج) هستند. فرزندان بعد از رسیدن به سن تکلیف مختارند که با آنان زندگی کنند یا به شهر تبریز بازگردند، کودکان آن روستا به سبک سنتی و مکتب خانه ای با فراگیری دروسی همانند واجبات و محرمات فقهی، خوشنویسی و اصول عقاید سواددار می شوند. ساعت مچی و دیواری در محل زندگی «اهل توقف» وجود ندارد و سیمان و آهن در معماری خانه های آنان به کار نرفته است.

رسول جعفریان در خصوص مجتهد تبریزی چنین گفته است: «آقا مجتهد تبریزی معتقد بود مشروطه مجالی برای روشنفکران و متجددان بود تا اندیشه های خود را رواج دهند. میرزا صادق مجتهد تبریزی به این باور بود که مشروطه از اساس، مشروعه شدنی نیست و انطباق و سنخیتی با سنت و دین ندارد... اگر برخی قوانین اسلامی در یک نظام غیر اسلامی تصویب و اجرا شود و برخی امور سلطنت مطابق قانون شرع باشد حکومت اسلامی ایجاد نمی شود. باید اساس و ماهیت یک حکومت اسلامی شود.» مردمان پیرو این مجتهد از هر نوع مظاهر تمدن دوری می کنند و از سازه های تکنولوژی امروز گریزانند. در روشنایی فانوس، شب را می گذرانند و با اسب و قاطر سفر می کنند.

روستایی ک زمان دران متوقف شده , روستایی درایران ک زمان متوقف شده , روستایی در ایران ک زمان دران متوقف شده

روستایی ک زمان در ان متوقف شده



حسین عسگری نویسنده کتابی در خصوص این روستا در یادداشتی چنین می گوید: « از هشتگرد راه افتادیم ... از حسن اتفاق در همین لحظه چند جوان به همراهی مرد میان سالی از خانه ای در انتهای کوچه مقابل ما بیرون آمدند. جوانان مرد را حلقه وار در میان گرفته پیش می آمدند، دوست ما به یک چشم بهمزدنی از ماشین پیاده شده خود را به او رساند و شروع به احوالپرسی کرد. سپس شادمانه به ما اشاره کرد که نزدیک شویم. آقای ضیایی(بزرگ اهالی روستا) با خوشرویی ما را به داخل خانه اش دعوت کرد. از در بزرگ چوبی وارد خانه شدیم. حیاط خانه هیچ فضاسازی نداشت. از جوی خاکی که حیاط را از باغچه مقابل آن جدا می کرد، آب گل آلو دی جاری بود. معماری خانه تلفیقی از معماری کویری و نقاط سردسیری بود. سه اتاق بزرگ در یک ردیف ساخته شده ورودیه آنها داخل ایوان کوچکی بود که در وسط قرار داشت. اتاق میانی در و پنجره ای به سبک ارسی های قدیم داشت.

آقای ضیایی ما را به یکی از اتاق ها هدایت کرد. اتاق نیز هیچ آرایه ای نداشت. همه چیز به صدسال پیش مانند بود. کف اتاق با حصیر فرش شده و دیوارها اندود خاک و گچ داشت (البته نه گچ کارخانه ای). تنها وسیله زندگی موجود در اتاق یک بخاری هیزمی دوکاره بود. آقای ضیایی توضیح داد این بخاری را یکی از جوانان مبتکر ساخته است. در کنار آتشدان بخاری محفظه فرمانندی اضافه کرده است که از آن برای نان پزی استفاده می کنیم. سوخت ما از هیزم است. هیچ وسیله برقی یا گازی به کار نمی بریم. فقط برای روشنایی از نفت استفاده می کنیم زیرا استفاده از پیه سوز برایمان مقدور نیست یعنی روغن آن پیدا نمی شود. نان را از گندمی تهیه می کنیم که در کشت آن شرایط خاصی رعایت شده است مثلا" بذر آن باید بومی باشد، در زمینی که اصلاحات ارضی نشده و مالک آن حقیقی است با روش سنتی (گاوآهن) کشت شود، با آب چشمه یا رودخانه و قنات آبیاری کرده و کود حیوانی به آن داده باشند. در یکی از روستاهای طالقان یک کشاورز را پیدا کرده ام که با این شیوه و شرایط کشاورزی می کند. هر سال بذر بومی به او می دهم و او برای گندم می کارد. خودم این گندم را در آسیاب آبی که با دست خود ساخته ام آرد می کنم و می دهم نان می پزند. قاتق نانمان نیز بیشتر ماست و لبنیاتی است که خود به عمل می آوریم. گوشت کم می خوریم و اگر بخوریم باید از حیوان نر باشد. پوشاک و مفرش مورد نیازمان نیز خود تهیه می کنیم یا از صاحب حقیقی آن می خریم. برای خرید لباس ترجیح می دهیم از پارچه های خارجی استفاده کنیم چون در استفاده از هر چیز که دولت در تهیه آن دخیل است کراهت داریم.

از آقای ضیایی پرسیدم شما در این مورد از چه کسی الهام گرفته و پیروی می کنید. گفت: ما مقلد آیت الله میرزا صادق تبریزی هستیم که از مجتهدین دوره مشروطیت بوده اند. ما در این تقلید بنا را بر توقف گذاشته ایم. چون ایشان حکومت مشروطه را شرعی نمی دانست و آنچه را که با دولت در ارتباط بود مورد شبهه می دانست. لذا ما هم از همان اصول پیروی می کنیم. زیرا حکومتی که از طرف مردم انتخاب شود به هر شکلی که باشد مشروعیت ندارد. پرسیدم چرا توقف دارید مگر ایشان جانشینی برای خود مشخص نکردند؟ گفت: آقای سیدحسین نجفی طباطبایی از شاگردان ایشان بود که در سال ۱۹۳۹ قمری فوت کردند. تا زمان حیات دویست خانوار از مقلدین آیت الله میرزا صادق از ایشان دستور می گرفتند. هر هفته در یک خانه مجمع داشتیم و در حضور خودشان جلسه تشکیل می دادیم و مسائل و مشکلات خود را حل و فصل می کردیم. بعد از فوت ایشان عده ای از مقلدین از پسرشان آقا سیدجواد که از بهره علمی کافی برخوردار نبود تقلید کردند ولی حدود ۱۳ تا ۱۴ خانوار که ما نیز از آن جمله هستیم ایشان را نپذیرفتند. چون ممکن بود اختلافی پیش آید در سال ۱۳۶۶ شمسی ما ۱۳ خانوار از تبریز کوچ کردیم. اول به تنکابن رفتیم و چون در آنجا دچار مشکلاتی شدیم در سال ۱۳۶۹ به طالقان آمدیم و در اینجا سکونت اختیار کردیم. طالقان را به این دلیل انتخاب کردیم که در اخبار معصومین احادیثی راجع به طالقان وجود دارد به این مضمون که برخی از یاران امام زمان در اینجا به امام می پیوندند. به علاوه، پیش از این سفرهای زیادی به طالقان داشتیم و با این منطقه آشنا بودیم. اول در نظر داشتیم که در اورازان که مردم آن بیشتر سید و عابد و پاکدامن هستند اقامت کنیم ولی چون دور از شهر بود پس از جستجوی زیاد اینجا را که هم کنار رودخانه بود و به آب دسترسی داشتیم و هم به شهر نزدیک است مناسبتر یافتیم. مدتی در کنار رودخانه چادر زدیم و بعد زمین آن را از صاحبش خریداری کرده و خانه ساختیم.

پرسیدم آیا در همه احکام شرعی بنا را بر توقف گذاشته اید؟ گفت: طبق رساله ایشان عمل می کنیم در هر مورد که حکم آن را ندانیم متوقف می شویم مثلا"، چون الان در مورد ازدواج جوانان نمی دانیم حکم چیست جوانان را از ازدواج منع کرده ایم. حتی برای بچه ها شناسنامه نمی گیریم. در بیرون از این محله به جستجوی کار نمی رویم. فقط به کارهایی که زمینه آن در اینجا فراهم است مثل زراعت و دامداری در سطح خیلی محدود یا آهنگری و نجاری و بنایی در حد نیاز خودمان می پردازیم. مخارج زندگی خود را بیشتر از طریق فروش املاکی که در تبریز داریم تامین می کنیم. آخرین سئوال این بود که این وضع با این کیفیت چگونه و تا کی ادامه خواهد یافت و ایشان پاسخ دادند: زمان اکنون آخرالزمان است یعنی آخر آخر الزمان است. آخرالزمان از دوره مشروطیت شروع شد که مردم در تعیین حکومت دخالت داده شدند.

اخباری وجود دارد که بالای شهر ری زیر کوه سیاه اختلافی بین دو فرقه عجم پیدا شده دامنه آن گسترده و جهانی می شود. در اخبار است که حکومت باید به هر صنفی برسد که وقت ظهور کسی مدعی نباشد اگر حاکم شده بود عدالت را اجرا می کرد و حالا آن دوره است. لذا برای مسایل روز به اخبار آخرالزمان رجوع می کنیم. چکیده این اخبار برخلاف سلیقه اهل زمان است.»

روستایی که زمان درآن متوقف شده , روستایی ک زمان دران متوقف شده