علل انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان در دوره صفويه

در مدرسه ی خواجه، استادان با نظریه ی مربوط به پایان یافتن دنیا در سال هزار هجری قمری مخالف بودند و می گفتند که این نظریه پایه علمی و عقلی ندارد و در قران هم نیامده که دنیا در سال هزار هجری به پایان خواهد رسید. اما در همه جای ایران، از جمله در قزوین (پایتخت کشور) مردم عادی فکر می کردند همین که سال 999 هجری خاتمه یافت و هلال ماه محرم الحرام سال یک هزار هجری طلوع کرد جهان به پایان خواهد رسید. یکی از کسانی که به این موضوع عقیده پیدا کرد شاه عباس جوان بود که در قزوین به سر می برد.

شاه عباس به طوری که محتاج تفصیل نیست و همه می دانند پادشاهی بزرگ بود، اما در جوانی تحت تأثیر عقاید عامه قرار می گرفت. شاه عباس بعد از اینکه به اصفهان منتقل شد و با دانشمندانی چون «شیخ بهایی» و «میرداماد» مجالست کرد دارای مقام علمی گردید و در جوانی در قزوین، آن مرتبه علمی را نداشت. شاه عباس می اندیشید که در سال یکهزار هجری جهان به آخر خواهد رسید در صورتی که او هنوز از جوانی تمتع نبرده است.

در بین درباریان شاه عباس مردی بود به نام «حاتم بیک» که بعد وزیر اعظم شد و به لقب «اعتماد الدوله» ملقب گردید و او به شاه عباس گفت در اینکه در سال هزار هجری خطر در پیش است نمی توان تردید کرد و اگر مرشد بزرگ شاه عباس پایتخت را تغییر بدهد خطر سال هزار از بین خواهد رفت.

شاه عباس پرسید به چه مناسبت هر گاه پایتخت تغییر کند خطر سال هزار از بین می رود آن مرد گفت به طوریکه مرشد بزرگ می داند (النفوس کالنّصوص). یعنی چیزی که مردم به آن عقیده پیدا کنند مانند چیزی است که جزو (نصّ) باشد و نتوان آن را تغییر داد.

اینک مردم عقیده پیدا کرده اند که در سال هزار هجری دنیا خاتمه خواهد یافت و جهان دیگری شروع خواهد شد و برای اینکه این عقیده، بدون خطر، جامه ی عمل بپوشد بهتر آن است که مرشد بزرگ پایتخت را تغییر بدهد و تغییر دادن پایتخت چون خاتمه یافتن یک عصر و آغاز عصر دیگر است.

بدین ترتیب با تغییر دادن پایتخت عصری خاتمه می یابد و عصری دیگر آغاز می شود بدون اینکه بر اثر خاتمه یافتن دنیا و آغاز دنیای دیگر خطری متوجه مرشد بزرگ و دیگران شود.

اما اگر بگوییم تغییر پایتخت ایران فقط بر اثر پیشنهاد حاتم بیگ ملقب به اعتماد الدوله بوده اشتباه کرده ایم.

شاه عباس قبل از اینکه حاتم بیگ (اعتماد الدوله ) پیشنهاد تغییر پایتخت را بکند از آب و هوای اصفهان لذت برده بود. چهار سال قبل از اینکه پایتخت ایران از قزوین به اصفهان منتقل شود شاه عباس بیست و سه هزار ارمنی را از شمال رود ارس (از منطقه نخجوان) به اصفهان کوچ داده، آنها را در منطقه ای که امروز مرسوم است به جلفای اصفهان سکونت داد.

هنگامی که شاه عباس می خواست ارمنی ها را از شمال رود ارس به اصفهان منتقل کند گفت من شما را در نقطه ای سکونت می دهم که از حیث آب و هوا در سراسر جهان نظیر ندارد و در آنجا چهار فصل سال منظم است و هیچ فصل، وارد فصل دیگر نمی شود.

شاه عباس از نامنظم بودن فصول و بادهای قزوین ناراحت بود و میل داشت نقطه ای را پایتخت کند که فصول آن نامرتب نباشد و بادهای تند در آن نوزد و اصفهان را برای این منظور بهتر از جاهای دیگر یافت. اما تردید می کرد و نمی خواست که از قزوین به اصفهان برود. مسئله ی سال هزار هجری وسیله شد که شاه عباس بر تردید خود غلبه نماید. علت تردید شاه عباس این بود که می اندیشید اگر پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل نماید سنت از بین می رود و شرایع را زیر پا می گذارد.

ولی حاتم بیگ اعتماد الدوله به او گفت در آغاز، پایتخت ایران قزوین نبود بلکه اجدادت اردبیل و تبریز را پایتخت کرده بودند و ایران تا مدتی دو پایتخت داشت. یکی اردبیل، پایتحت روحانی و دیگری تبریز، پایتخت سیاسی. وقتی پایتخت را از آن دو شهر به قزوین منتقل کردند هیچ سنت از بین نرفت و شهر قزوین آباد شد. اینک هم پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کن که هم خطر «سال هزار» از بین برود و هم اصفهان آباد گردد. شاه عباس با تغییر پایتخت موافقت کرد و در سال 998هجری قمری حاتم بیگ اعتماد الدوله را به اصفهان فرستاد تا اینکه وضع شهر را در نظر بگیرد و بفهمد که برای توسعه ی شهر چه باید کرد. حاتم بیگ اصفهان را دید و پیشنهاداتی راجع به توسعه ی شهر به شاه عباس داد. شاه عباس به پیشنهادات اعتماد الدوله اکتفا نکرد و مصمم شد که خود برود و اصفهان را ببیند.

در سراسر سال 999 هـ در تمام شهرهای ایران، کار مردم عبادت کردن و توبه از گناهان بود و هر چه جنبه ی تفریح و عیش بود در بلاد ایران تعطیل شد و در آخرین روزهای ماه ذیحجه سال 999 هجری قمری در تمام شهرهای ایران زندگی تعطیل گردید و طوری بیم بر مردم غلبه کرده بود که نمی توانستند از خانه ها خارج شوند و دنبال کار و کسب بروند.

در اصفهان شیخ بهایی به مردم می گفت: حتی اگر بر شما محقق باشد که در روز اول محرم سال هزار هجری دنبا به آخر خواهد رسید نباید دست از کار و کوشش بکشید.

خداوند در قرآن می گوید: (فاذا فرغت فانصب) یعنی همین که از کاری فارغ شدی به کار دیگر بپردازد و مقصود خداوند این است که اوقات خود را به بیکاری و بطالت تضییع مکن و مولای ما حضرت علی (ع) می فرماید برای دنیا طوری جدیت کن که گویی تا ابد زنده هستی و برای آخرت طوری کوشش نما، که گویی یک ساعت دیگر خواهی مرد.

... شاه عباس قبل از اینکه ماه ذیحجه سال 999 هـ شروع شود وارد اصفهان شد.

شاه عباس از آغاز ماه ذیحجه سال 999 تا پایان محرم سال هزار هجری در اصفهان دست به هیچ کاری نزد و از فرط اضطراب نمی توانست مبادرت به کاری بکند و دائم به آسمان می نگریست و انتظار داشت که ستارگان یک مرتبه فرو بریزند و جهان منهدم گردد ولی ماه محرم سپری گردید بدون اینکه دنیا ویران شود. مردم شهرهای ایران بعد از گذشتن ماه محرم به تدریج آسوده خاطر شدند و دریافتند که دنیا در سال یکهزار هـ ویران نمی گردد. شاه عباس تا روز سیزدهم صفر هم صبر کرد تا اینکه هر گونه احتمال نحوست از بین برود و آن گاه دست به کشورداری زد.

علاوه بر موارد بافوق عوامل انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان دلايل ذيل را نيز مي توان بيان كرد :

1-  شاه عباس گاهگاهي به جهت انبساط خاطر و براي سير و نشاط و شكار، به اصفهان مي رفت و خصوصيات آن بلده از هر لحاظ ، مكان و آب رودخانه ي زاينده رود و جوي ها كه رودخانه ي مذكور منشعب شده به هر طرف جاري است در ضمير او جايگزين شد و هميشه خاطر اشرف بدان تعلق داشت كه در آن بلده رحل اقامت بيندازد و خاطر به ترتيب و تعمير آن مصروف بدارد.

2-اصفهان در مركز ايران قرار داشت و از مرز عثماني ، بلكه از هر مرز ديگر به دور بود . با توجه به اهتمام شاه به موضوع تجارت كه از طريق سنتي ، يعني از خاك عثماني به اروپا بود و نيز دسترسي از اين منطقه به ساير نقاط ايران ، يعني خليج فارس و نقاط غرب و شرق راحت تر و سهل تر انجام مي گرفت.

3-        اصفهان در زمان سلجوقيان و آل بويه نيز پايتخت بود و اين موضوع نشان  مي دهد كه منطقه ي مزبور قابليت اين رشد را داشته است.

4-            شايد يكي از علل انتقال پايتخت درگيري ها و دسته بندي هاي سياسي بود در زمان شاه عباسدر قزوين به اوج خود رسيد از جمله بين دو گروه حيدري و نعمتي

5-             وجود رود خانه زاينده رود در اصفهان

6-             سيل معروف قزوين بود كه سال قبل  از آن نصف شهر را ويران كرده بود

 

باری در سال 1135 هجری که شاه سلطان حسین صفوی تسلیم محمود افغان شد و با دست خود تاج شاهی را بر سر محمود نهاد و محمود حکومت قزوین را به پسر عموی خود، اشرف افغان سپرد. مردم غیور و میهن دوست قزوین بر وی شوریدند و گروه کثیری از افغانها را کشتند و اشرف که ناکام مانده بود ناگزیر به سوی قندهار فراری شد و در این گیر و دار، شهر قزوین دچار زیان های فراوانی گشت و علی الاصول دوره ی فترت هنر آن نیز آغاز شد و بار دیگر در سال 1136 هجری امان الله خان، سردار افغان به این شهر آمد و غرامت هنگفتی از مردم مطالبه کرد و لشکریانش نیز به خرابکاری، دزدی و غارتگری پرداختند و این بار نیز مردم این شهر مردانه بپا خاستند و عده ای از افغان ها را کشتند و بقیه را نیز مجبور به فرار کردند.

همچنین در سال 1138 هجری بار دیگر این شهر به تصرّف لشکریان عثمانی درآمد و خرابیها و زیان های فراوانی دید که در نتیجه ی این یورش های پیاپی، شهر قزوین آبادانی خود را از دست داد و سالیانی چند از رونق و اعتبار گذشته محروم شد و چند بار نیز به واسطه زلزله منهدم گردید. در دوره قاجاریه اگر چه با برگزیده شدن تهران به عنوان پایتخت تغییراتی در واحدهای وابسته به قزوین پدید آمد و قسمت های مهمی از بخش های این شهر از نظر تقسیمات کشوری و تشکیلات اداری جزء تهران شد و برخی دیگر مانند ابهر و بخشی از خرقان نیز به خمسه و زنجان پیوست ولی چون قزوین مسیر تهران – رشت به انزلی که راه ارتباط با روسیه و اروپا بود اهمیت پیدا کرد و بناهایی چون مهمانخانه، چاپارخانه و کاروانسراهای گوناگون با باراندازهای بسیار بزرگ برای تمرکز کالاهای وارداتی و صادراتی در آن ساخته شد و به همت رجال نامی و نیکوکار بناهای دیگری مانند آب انبارهای بزرگ، تیمچه و بازار و بازارچه، مسجد، گرمابه و مدارس گوناگون و دروازه وکوشک به دست معماران و هنروران این شهر به وجود آمد.

هنرمندان قزوین که وارث هنر دوره ی صفوی بودند در رشته های هنری به فعالیت پرداختند، در هنر منبّت و مشبّک، مقرنس کاریهای منظم و گچ بری های در هم پیچیده بسیار نغز و قلمدان سازی کم مانند شدند و در نقاشی پشت شیشه و نقشهای تزئینی آثار بی شماری به گونه ی بسیار زیبا و دلفریب پدید آوردند تا بدانجا که این شهر بعد از شیراز و اصفهان یکی از مراکز مهم تواید آنها گردید.

سبک نقاشی قزوین، سرشار از ویژگی هایی شد که در آن زمان بی مانند بود و در خطاطی و خوشنویسی بار دیگر به منتهای کمال رسید ولی این رونق هنری متأسفانه چندان دیرپای، نبود چه کشور در اثر بی لیاقتیها و خوشگذرانیهای برخی شاهان قاجاریه زیر نفوذ قدرت های استعمارگرانه ی دولت های روس و انگلیس دست و پا می زد و در تنگنای ناشی از گسیختگی های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی چنان تار و پودش از هم می گسست که هیچ کس را امیدی بر بهبود آن نبود.

هرج و مرج و نا امنی، بیماری و قحطی و گرسنگی مردم را از پا در می آورد و عدم استقبال جامعه ی آن روز، هنروران این شهر را به فقر و تنگدستی می کشانید و یکی پس از دیگری پراکنده شان می کرد تا جایی که رفته رفته با مرگ آنها بیشتر آثارشان نابود گردید و نامشان نیز، فراموش شد.

باری پس از برچیده شدن بساط سلسله ی قاجاریه، رضاخان سردار سپه با تکیه به دولت بریتانیا حکومت خود را بنیان نهاد و بدین گونه رژیم ستمشاهی بار دیگر از سر گرفته شد و سالیانی چند ادامه داشت تا اینکه جنگ جهانی دوم آغاز شد و عفویت جنگ هر لحظه هزاران نفر از آدمیان را به کام مرگ می کشانید و پشت آتش افروزان خودکامه ی جنگ را نیز به لرزه در می آورد.

با اینکه کشور ما بی طرف بود ولی اهریمن نکبت دبار جنگ و گردانندگان خون آشامش مقررات و تعهدات بین المللی را رعایت نکردند و در نتیجه فضای روشن میهن ما از تیرگیهای تب آلود و هراس انگیزی پوشیده شد و در شهریور شوم 1320 قوای بیگانه از هر سو خاک میهن ما را اشغال کردند و شهرهای بی دفاع ما را ویران نمودند.

قزوین نیز از این رویداد تلخ و کشنده در امان نماند و قسمت هایی از آن بمباران شدد و عده ای از مردن آن نیز کشته شدند. دیری نپایید که شهر به اشغال ارتش سرخ درآمد و از بام تا شام در زیر چکمه های سربازا ن روس به خود می لرزید و از طرفی سربازان هندی (انگلیس) در تاکستان و واحدهایی از ارتش امریکا که در نزدیکی دهکده سلطان آباد قزوین مستقر بودند به علت دخالت های نابجا پیوسته با مردم و مأمورین دولتی این شهر درگیریهایی پیدا می کردند که به جرح یا قتل یکی از طرفین منجر می شد

باری با توجه به اینگونه ناهنجاریها، امنیت و آسایش عمومی به یک باره از این شهر رخت بربست و به جای آن هرج و مرج، قحطی، فقر و گرسنگی، دزدی، شرارت و بیگانه پرستی همراه بیماریهای عفونی مانند: تیفوس و ... شیوع پیدا کرد تا جایی که ادامه زندگی را برای مردم دشوار می ساخت. در چنین روزگاری کسی را یارای آن نبود که بتواند گامی را در راه پیشرفت فرهنگ و هنر بردارد، تا اینکه آتش جنگ فرو نشست و قوای بیگانه یکی پس از دیگری کشور ما را تخلیه کردند و شهر قزوین نیز از وجود این میهمانان ناخوانده پاک گردید.

کشور عزیز ما اگر چه در این رویداد تلخ و تاریخی پل پیروزی لقب گرفت لکن همچنان در دست استعمار گران جهانی سالیانی دراز دست و پا می زد و می رفت تا ارزشهای والای فرهنگی ما را که نشأت گرفته از دریای بیکران اسلام و قرآن است به کلی نابود سازد و راههای استیلای کامل قدرتمندان جهانی را هموارتر نماید که ناگهان خورشید انقلاب اسلامی تابیدن آغاز کرد و تحولات غیر قابل انکاری را در تمامی ابعاد و زمینه های مطلوب ایجاد کرد.

فرهنگ اصیل ما که مستلزم شناخت ایدئولوژی اسلامی است از نو در دلها جوانه زد. اینک می رود تا کشور به تمامی مظاهر شرک، کفر، نفاق و اسکتبار پیروز شود و هنر و ادب در کنار مذهب جان بگیرد سوابق فرهنگی که تنها حق طبیعی و مشروع بلکه وظیفه دینی و رسالت تاریخی مئلت ماست محفوظ ماند.

به هر تقدیر امروز شهر تاریخی قزوین همگام با سایر شهرها در تمام زمینه های فرهنگ و هنر که نمایی از مذهب و سنت دادر فعالیت می نماید و با گسترش کودکستانها، دبستانها، مدارس راهنمایی، دبیرستانها، دانشسراها و هنرستانهای پسرانه و دخترانه و با ایجاد دانشگاه ها و رونق بخشیدن به حوزه های علمیه هدفهای نهایی انقلاب را مشتاقانه دنبال می کند.

امروزه این شهر با دایر کردن کلاسهای آزاد هنری مانند: نقاشی، طراحی، خوشنویسی، موسیقی، عکاسی، تئاتر و سینما و همچنین کلاسهای قرائت قرآن و تعلیمات دینی و گشایش کتابخانه های کوچک و بزرگ گام های اساسی در راه بازشناسی مسائل فرهنگی و بالا بردن سطح بینش جوانان بر می دارد.

 

 

منابع :

1-      تركمان ،اسكندر ، تاريخ عالم آراي عباسي (ج1) ، انتشارات امير كبير ، تهران ، 1350

2-     طاهري ، ابوالقاسم ،تاريخ سياسي و اجتماعي ايران ، انتشارات علمي فرهنگي ، تهران ،1383

3-   سيوري ، راجر، ايران عصر صفوي ، ترجمه علي روح الهي ، انتشارات سحر ، تهران ، 1366

4-   فلسفي ، نصرالله ف زندگاني شاه عباس ، جلد 1 ، انتشارات كيهان ف تهران ، چاپ دوم، 1334


مطالب مشابه :


بی توجهی ارشاد قزوین به افت کیفیت تعزیه ها در قزوین

بی توجهی ارشاد قزوین به افت کیفیت تعزیه ها در قزوین هنری: کلاسهای هنری برای




طرح اوقات فراغت «آسمانی ها»

های فرهنگی هنری مساجد استان قزوین به منظور ظرفیت هایشان در برگزاری کلاسهای




تاریخچه انجمن سینمای جوان قزوین

عکاس خبرگزاری فارس در قزوین متولد 1361 در قزوین . شروع کار هنری از 1384. فیلمها: اولین عید




شروع کلاسهای فصل تابستان و اضافه شدن چند فعالیت جدید

کتابخانه سیار روستایی شماره یک استان قزوین در هنری و فرهنگی و ادبی در کلاسهای زبان در




اســاســنامه كــانـون فــرهنگـــي كـــوثــر

استان قزوین کلاسهای هنری از پشتیبانی از گروههای فرهنگی هنری در




با هنرمندان گروه میعاد

گروه فرهنگی هنری در زمینه های فیلم و تئاتر




خطرکم هوشی کودکان با ثبت نام در برخی کلاسهای تابستانی- بازی با کودک

خطرکم هوشی کودکان با ثبت نام در برخی کلاسهای خبرنامه علمی،فرهنگی،هنری قزوین




علل انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان در دوره صفويه

پیدا کرد شاه عباس جوان بود که در قزوین به سر با دایر کردن کلاسهای آزاد هنری




معرفی معاونت فرهنگی و شرح وظایف

و برگزاری کلاسهای آموزشی در رشته فرهنگی و هنری در بین ما در حوزه هنری قزوین




برچسب :