در پیرامون نقد بر ویرایش استاد جنیدی از شاهنامه

 اخیرا یکی از دوستداران استاد جنیدی پاسخی، از سر مهر به ایشان، بر نقد دکتر آیدنلو نوشتند و آن را برای این پایگاه ارسال کردند. این نوشتار گرچه از سر مهر به استاد نوشته شده و دارای نکات جالبی است، اما برخی کاستی ها در آن مشاهده می شود( از جمله ارجاع ندادن به منابع جز تصحیح استاد و غلبۀ  احساسات -که البته این حس نسبت به استاد جنیدی قابل احترام است- ). این پایگاه ضمن سپاسگذاری از آقای میرزایی و ادای احترام به نوشته شان آمادۀ پذیرش هرگونه نقدی بر این نوشته است. ضمنا پیوند نوشته سجاد آیدنلو در نقد تصحیحح فریدون جنیدی در پایان متن بهداد میرزایی خواهد آمد.     

در پیرامون نقد بر ویرایش استاد جنیدی از شاهنامه

 

ویرایش شاهنامة فردوسی به دست استاد فریدون جنیدی، رویداد یگانه ای در فرهنگ ایران در هزارة اخیر بود که امواج سهمگینی را در دریای شاهنامه شناسی برانگیخت. علیرغم کوشش درازمدت و گستردة استاد و روشنگریهای عالمانة وی در ۴۷۰ صفحه که متدولوژی ایشان را در این کار شرح داده است، شاهنامه شناسان بنام، سرسختانه در برابر این ویرایش ایستاده اند و آن را کاری ذوقی و غیرعلمی خوانده اند. این حقیر تاکنون نقدهای چندی را که بر ویرایش شاهنامة استاد جنیدی نوشته اند، خوانده ام. برخی از منتقدان حتی گام را فراتر میگذارند و دروغهای آشکار به استاد نسبت میدهند، که البته این گونه شبه استادان پاسخ بایسته را در جای خود دریافت کرده اند. نویسندگان اغلب این نقدها، بی توجه به انبوه نوشته ها و مصاحبه های متعدد استاد و برنامه های زندة درازمدت ایشان در رادیو و مطالب پایگاه اینترنتی ایشان، بی اندیشه و با شتابزدگی کوشیده اند تا انبوهی از سطور را به خیال خود برای در هم کوبیدن این استاد گرانقدر و اتهام نامه ای را علیه ایشان فراهم آورند. بویژه جای بسی شگفتی است که حذف ستایشهای فردوسی از محمود بر این منتقدان گران آمده است، گوئی دفاع از جایگاه و شأن محمود را بر خود بایسته تر میدانند.

یکی از نقدهائی که بر شاهنامة استاد جنیدی نوشته شده، از سوی آقای دکتر سجاد آیدنلو است. با وجود آن که ایشان جانب احترام را کاملاً نگاه داشته اند، اما کار استاد را ذوقی و غیرعلمی دانسته اند، حال آن که به نقد خود ایشان ایرادهای فراوانی وارد است. بنابراین، اگرچه این حقیر به شاهنامه شناسی شهرت ندارم و سخن گفتن من با وجود این همه گفتارهای گستردة استاد، کاری بیمعناست، اما برخی از این ایرادها را به اختصار بررسی میکنم تا معلوم شود این گونه نقدها خود کاری غیرعلمی هستند و تنها از سر لجاجت نوشته میشوند. امید است که این گونه نویسندگان به خود بیایند.

 

۱) پاسخ بسیاری از ایرادها در خود شاهنامه هست، مانند چگونگی پدید آمدن شاهنامه، پدیدآورندگان آن، دیدگاه فردوسی دربارة محمود و مانند آنها، که استاد جنیدی در این باره، در برنامة پنجره های رو به مهتاب که هفته ای یک بار از رادیو پخش زنده میشد و در مقدمة ویرایش شاهنامه و در مصاحبه ها و مقالات متعدد به تفصیل سخن گفته است. تمام آنچه که در نقد آقای دکتر آیدنلو در این باره آمده، گفتارهائی شتابزده است و پاسخ آنها در پیشگفتار ویرایش شاهنامه موجود است، از جمله آن که محمود نوزده سال پس از آغاز شاهنامه یعنی در ذیحجة ۳۸۹ هجری به امیری خراسان رسیده است. و آنگاه گرداوری و سرودن شاهنامه برای سربلندی ایران بوده و برای آن نبوده که نگهبان شرف و تاریخ و زبان و اندیشة ایرانیان، از دشمن ایران و از کسی که پدرش را به قیمت یک بز خریده بودند گدائی کند و از او ستایش کند.

 

۲) بنده در نوجوانی شاهنامه را چند بار خواندم (نسخه های ژول مول و امیرکبیر و مسکو). در آن سن اندک، از نادرستیهای کودکانه و نازیبائیها که در شاهنامه هست در اندیشه میشدم و از خود میپرسیدم که چگونه آن را اثری بزرگ میشمارند. باز آن که کسی نبود پاسخم را بدهد تا این که سرانجام پاسخ خود را نزد استاد جنیدی یافتم و دانستم که شاهنامه در طول هزار سال گذشته مورد دست درازیهای فراوان قرار گرفته و از آسیب دور نمانده است. بنابراین تردیدی نیست که شاهنامه به پیراستن از نادرستیها نیاز داشت. استاد جنیدی، روش ویرایش خود بر شاهنامه را در ۴۷۰ صفحه شرح داده اند که سراسر بر دانش گستردة نویسندة آن گواهی میدهد، و جای تأسف است که برخی شبه استادان، از سر لجاجت، هنوز بر آن خرده های کودکانه میگیرند، گوئي از آن که در برابر استادی یگانه، خود را چنین کوچک میبینند به خشم میآیند و بجای ستایش و آفرین، کار بزرگ استاد را ذوقی و سلیقه ای و غیرعلمی میخوانند.

 

۳) آقای دکتر آیدنلو گفته اند ”آقای جنیدی برای الحاقی شمردن حدودِ دو سوم شاهنامه دلایل و معیارهایی دارند که تقریباً هیچ یک از آنها در تصحیح علمی- انتقادی این متن درست نیست.“

من فقط چند مثال کوچک میآورم و شما به خِرَد خود رجوع کنید: (آ) آیا اسب یا هر حیوان دیگری در سراشیبی میدود؟ آیا خودتان تاکنون در شیب تند کوه و تپه بوده اید که بدانید این کار شدنی نیست؟ پس اگر بیتی در شاهنامه باشد که در آن اسبی در سراشیبی تند به تاخت میدود، آن بیت نمیتواند از شاهنامه باشد چون ایرانیان همواره با اسب میزیستند. (ب) آیا پوشش چرمین آهنگران، باید پشت پا را هم بپوشاند، و آیا به این ترتیب آّهنگر را توان کار و حرکت خواهد بود؟ و آنگاه زنگی که به گردن شتر میبندند (درای)، با آهنگری چه پیوستگی دارد:

”از آن چرم کاهنگران پشت پای           بپوشند هنگام زخم درای

همان کاوه آن بر سر نیزه کرد                   همانگه ز بازار برخاست گرد“

با این دو مثال میشود فهمید که خرد هم باید در ویرایش شاهنامه به کار بیاید، باز آن که شاهنامه شناسان دیگر آن را از معیارهای نگرش به شاهنامه در شمار نمیآورند.

و باز چند مثال دیگر: آیا خَشت (سلاحی نیزه مانند ولی خیلی کوتاه، که با ریسمانی به انگشت وسط جنگجو بسته میشود تا پس از برخورد به حریف، به دست جنگجو بازگردد) را میتوان دو میل پرتاب کرد؟!! آیا کوپال (گلولة گلی که در آتش پخته و سخت شده و همچون خشت، ریسمانی دارد و آن را به سمت حریف پرت میکنند) کارش بریدن است؟! یا کوفتن و خرد کردن؟ پس هرگاه در بیتی، دست پهلوانی با کوپال بریده شود، آن بیت ساختگی و نادرست خواهد بود.

آیا بیتی که آشکارا معنای اشتباه دارد، نباید بگونة درست نوشته و خوانده شود؟ مثلاً در این مصرع: «گرفتند پس واژ و بَرسَم به دست  ...»، بَرسَم چند شاخه ترکة انار یا مورد است که پیش از غذا به دست میگرفتند، و ’واژی‘ را میخواندند که عبارت بود از ستایش خداوند. بنابراین، ’و‘ در این شعر اضافه است و درست نیست: «گرفتند پس واژ، برسم به دست ...» (واژ گرفتن یعنی آغاز به خواندن واژ کردن).

همچنین چگونه است که پهلوانی در یک نبرد کشته میشود و در نبرد دیگر دوباره به جنگ میآید؟! آیا شاهنامه شناس باید چشمانش را به چنین تناقضهائي ببندد و باز فقط بر مقابلة نسخه ها اصرار بورزد؟

* درمورد بنداری: روشن است که نسخه های شاهنامه در آن زمان هم گوناگون بوده و بنداری از اندیشة آن که مبادا شاهنامه نابود شود آن را به عربی دراورده است. بنابراین، اعتراض دکتر آیدنلو که ترجمة او رج به رج نیست، وارد نمیباشد. این از تفاوت نسخه ای است که او در دست داشته است. در این مورد، شما را به خواندن صفحات ۱۸۳ تا ۱۸۷ و پاورقی صفحة ۱۸۶ ویرایش شاهنامه دعوت میکنم.

* آقای دکتر آیدنلو توجه نکرده اند که شاهنامه ترجمه شده از متون باستانی است و این کار با دقت ویژه ای انجام شده است و هدف آن حفظ فرهنگ و تاریخ ایران بوده است. باز آقای دکتر اصرار دارند که برخی مفاهیم آن را به روایات اسلامی و آیات قرآنی پیوند بزنند، و در چندین جا از نظرهایشان این نکته را فراموش کرده اند.

* آقای دکتر آیدنلو گزارش استاد از بسیاری از ابیات شاهنامه را نادرست شمرده اند در حالی که خود در فهم معنای آن ابیات به خطا رفته اند. برای مثال:

جهان گشت تاری سراسر ز گرد          ببارید شنگرف بر لاجورد

توگفتی هوا ژاله بارد همی                  به سنگ اندرون لاله کارد همی

ایشان منظور از ژاله را تیر و منظور از لاله را خون جنگاوران دانسته اند که بر سنگها میریزد. نخست، آیا تیر به آن سختی و برندگی را میتوان به ژاله (شبنم) تشبیه کرد؟ و آیا ژاله از آسمان بر زمین میبارد؟ یا صبحگاهان نرم نرم بر رخسار گل و گیاه مینشیند؟ آیا لاله در اندرون سنگ میروید؟ چنین تشبیهی مگر از اندیشة افزایندة نادان برخیزد!

 

یکی رخش دارد به زیر اندرون           که گویی روان شد کُه بیستون

مصرع دوم از دیدگاه دستوری نادرست است زیرا چنین ترکیبی (گوئي) باید در توصیف یک کنش بیاید نه در توصیف یک چیز (اسم)، و با مصرع اول تناسب ندارد؛ در مصرع اول، ابتدا میبایست از جنبش یا حرکتی از سوی رخش سخن گفته میشد و پس از آن، در مقام تشبیه یا توصیف، گفته میشد ”که گوئي روان شد ...“.

 

بیامد بر آن کرسی زر نشست            پر از خشم بویا ترنجی به دست

به دست گرفتن ترنج بویا، چرا با خشم؟! چه تناسب با هم دارد؟ آیا تصور صورت خشمگین و گردآلود رستم در میدان نبرد با ترنج بویا در دست، سست و مضحک نیست؟ چنین ترکیب ناموزون و ناهماهنگی را در جای دیگر شاهنامه حتی در میان ابیات افزوده هم سراغ نداریم، در حالی که ایشان سخت به دفاع از این بیت و شکافتن معنای آن پرداخته اند.

 

سپه کش چو رستم گو پیلتن             به یک دست خنجر بدیگر کفن

این بیت در ویرایش، افزوده شمرده شده است. آقای دکتر آیدنلو اشاره به کفن را تشبیه دانسته اند و آن را بیتی حقیقی به شمار آورده اند، در حالی که در صحنه های نبرد، فردوسی منظرة نبرد را با دقت تمام به تصویر میکشد و تمام هنر خود را در آن نمودار میسازد و هیچگاه چنین تشبیه سست و توصیف دروغینی به کار نمیبرد، آن هم در مورد رستم. این گونه تشبیهات سست همان زائیدة ذهن افزایندگان است که ذوق خود را آزموده اند.

 

به سالی همه دشت نیزه وران        نیابند خورد از کران تا کران

آقای دکتر آیدنلو گفته اند ’منظور از دشت، مردم دشت است‘. چنین چیزی در گفتار فردوسی نیست و مانند دیگری ندارد (تا جائی که اکنون بخاطر میآورم).

 

برآید بدست تو هوش پدرش         از آن درد گردد پر از کینه سرش

هوش فقط معنی مرگ دارد و معنی جان نمیدهد.

 

بدانست کآویخت گردآفرید       مر آن را جز از چاره درمان ندید

آویخت یعنی وقتی موهای گردآفرید از زیر کلاهخود آشکار شد دل سهراب گرفتار شد، وگرنه گرفتار شدن در دست سهراب که واضح است و نمیشود بگوید ’بدانست که گرفتار شده‘!

 

دل روشنم بر تو شد بدگمان        بگویی مرا تا زهی گر کمان؟

ایشان گفته اند اید که ’زه نشان راستی و کمان نشان کژي است، و سیندخت در مصراع دوم میگوید که ای زن آمدن تو از درست کاری است یا از نیرنگ.‘ این اشتباه است. پشت خمیدة پیران و ابروی خوبرویان را به کمان تشبیه کرده اند، اما کژي با کمان چه نسبتی دارد، و زه با راستی چه نسبتی دارد؟ پس معنای درست این بیت همان است که کمان از خود قدرتی ندارد و کشش زه است که تیر را پرتاب میکند. بنابراین گزارش ایشان از معنای این بیت درست نیست و معنای درست این است که آمدن تو از خودت است یا کسی تو را میفرستد؟

 

تهمتن فرو ماند اندر شگفت           سناندار، نیزه بدندان گرفت

آقای دکتر آیدنلو میفرمایند منظور از سناندار، خود نیزه است. نمیشود معنی شعر را به زور به اندازة فهم خود کوچک کنیم و یک تشبیه سست و بی پا را به خداوند سخن نسبت بدهیم و به نیزه، سناندار بگوئیم. و آنگاه آیا مضحک و مسخره نیست که رستم از شگفتی از کار خود، نوک نیزه را مثل مداد به دندان بگیرد و بجود؟!

 

اینها تنها برخی از ایرادهائي بود که به گزارش آقای دکتر آیدنلو از ابیات شاهنامه وارد بود، و بی شک استادان دانشمند، خواهند توانست بر نکات بیشتری انگشت بگذارند.

 

* دربارة آنچه آقای دکتر آیدنلو ’افراط غیرعلمی‘ نامیده اند، و اشارة ایشان به ’تاریخ ملی و تاریخ واقعی‘، جز این که ذهنی بافی خود ایشان و بازی بی معنی با کلمات است، چیز دیگری ندارم بگویم. وقتی تاریخ را به دو نوع ملی و واقعی تقسیم میکنیم یعنی تاریخ ملی چیزی جز تاریخ واقعی است، یعنی غیرواقعی. از این بازی دیوانه وار با واژه ها چه بهره ای میتوان بردن؟

 

* ایشان در جائی گفته اند: ”هدف غاییِ تصحیح علمی- انتقادی شاهنامه نیز رسیدن به شعرِ این فردوسیِ واقعی است نه فردوسی آرمانی و خیالی. اصرارِ ویراستار ارجمندِ این ویرایش برای آفریدن فردوسی و شاهنامۀ مورد پسند خویش تا جایی است که گاه ضبط برخی مصراعها و ابیات را برخلاف همۀ نسخ به گونه ای دیگر بازسازی کرده و نوشته اند ...“.

در این خصوص باید یاداوری کنم که ابیاتی که استاد در آنها تغییراتی داده اند، در جای خود معنای درست نمیدهند. آیا از فردوسی و از شاهنامه که امروز هم بزرگترین کتاب جهان به شمار آمده است (البته اروپائيان، در اندیشة ناراست و دشمنانة خویش، اودیسه و ایلیاد و سپس شاهنامه را برترین کتابهای جهان شمرده اند، اما همینقدر خود اعتراف صادقانه ای است) دور نیست که بیتی را بگونه ای بنویسد که معنایش نادرست باشد؟ هرچند آقای دکتر، فردوسی را از داشتن اشتباهاتی چنین کودکانه، مبرا ندانسته اند. اینها از جملة لغزشهائی است که هنگام نسخه برداری پیش آمده است، به سبب آن که نسخة قبلی آسیب دیده بوده یا خوانده نمیشده یا به سبب کهن بودن برخی واژه ها، نسخه برداران از آن واژه ها ناآگاه بوده اند؛ و استاد خود را بجای شاعر قرار نداده، بلکه یاداور شده است که این بیت به این صورت معنا نمیدهد و به نادرستی دچار است و ناچار میتوان آن را به این یا آن صورت نوشت تا معنای درست بدهد، و در این موارد گاه چنین عباراتی را میآورند ’از اندیشة من چنین میگذرد که این رج چنین بوده ...“.

 

بهداد میرزائی

آذر ۱۳۹۳  

پیوند نوشته سجاد آیدنلو در نقد بر شاهنامه فردوسی ویرایش فریدون جنیدی

http://mirasmaktoob.ir/sites/default/files/archive/pdf/A49-Aydenloo-Joneydi.pdf


مطالب مشابه :


سپاسگذاری از معلم

سپاسگذاری از اول از استاد، یاد آموختیم از این رو، می توان گفت که هنر شگفت




نمونه تقدیر و تشکر در ابتدای گزارش کارآموزی

در اینجا لازم است از استاد گرامی جناب سپاسگذاری را از ایشان به عمل آورم. همچنین از




نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

ict وبلاگ دانشجویان دانشگاه ابرار تهران - نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان




تقدیر از استاد سید احمد طباطبائی فر

تقدیر از استاد سید سهم خود مراتب احترام و سپاسگذاری خویش را از استاد عالی مقام




متن تقدیر و تشکر و سپاسگزاری پایان نامه

به مصداق «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق » بسی شایسته است از استاد. فرهیخته و فرزانه جناب




استاد خلیل فریدی

انجمن خوشنویسان شاهین دژ - استاد خلیل فریدی - هاشم محـــــمدنژاد - انجمن خوشنویسان شاهین دژ




همسفران ...

سی دی طبیعت از استاد امین - فلسفه 3 (نفس) سپاسگذاری از مخلوق یعنی سپاسگذاری از خالق.




در پیرامون نقد بر ویرایش استاد جنیدی از شاهنامه

پایگاه پژوهشهای فرهنگ و زبانهای آریایی - در پیرامون نقد بر ویرایش استاد جنیدی از شاهنامه -




مقدمه+دانلود برگ سبز 87+مطالبی درباره استاد جلیل شهناز و خبرهایی از استاد گلپا و........

خبرهایی از دکتر اکبر گلپایگانی: -استاد اکبر گلپایگانی فعلا در سفر خارج از کشور هستند و اطلاع




برچسب :