مفهوم طبيعت در شرق و غرب

مفهوم طبيعت در شرق و غرب

john_p_237.jpg

براي بيان اين مفهوم كلي در شرق و غرب ابتدا بايستي به ديدگاه انسان در مورد محيط و يا به طور كلي نسبت به طبيعت نظر داشت، اساس ساختن دست اندازي به طبيعت است. در بسياري از فرهنگ هاي شرقي ارتباط كاملاً نزديكي بين انسان و طبيعت وجود داشته و امروزه نيز گاهي اين ارتباط به چشم مي خورد . انسان خود را جزيي از طبيعت مي دانسته و به اين دليل در ارتباط چندگانه با آن بوده است. اين ارتباط نزديك هم به انسان و هم به طبيعت امكان ادامه زندگي را مي داده است. چنين ارتباطي بين انسان و طبيعت در جوامع غربي نيز وجود داشته اما بعدها جهان بيني مسيحي آن را تغيير داد.  اين ارتباط دوگانه از طريق مسيحيت تبديل به يك ارتباط مكث شد. براساس اين تفكر خداوند طبيعت را خلق كرده و بشر بايستي از آن استفاده كند. در شرق آسيا آنچه خدايي بود، عليرغم فوق طبيعي بودن ، نشانه ارتباط نزديك يا حتي در يگانگي با طبيعت قرارداشت. به اين ترتيب جمعاً باخود انسان نيز يگانه به حساب مي آيد. براساس تكليف غربي، به ناچار يك رشته روابط دو گانه به وجود مي آمدند: انسان ـ خدا،  خدا ـ طبيعت، طبيعت ـ انسان، عينيت ـ ذهنيت،‌جسم ـ روح و غيره كه هر كدام از اين روابط از طريق كنار گذاشتن يكي از قطب هاي تثليث حاصل مي شد.

 

مدل غربي :                    خدا

                      انسان                   طبيعت

 

مدل شرقي :                   انسان           خدا

                                              طبيعت

 

سالهاي سال انسان بدون قدرت تسليم طبيعت بود. از آنجايي كه فرهنگ غربي مسيحي جنبه خدايي براي طبيعت قائل نبود براي انسان اين امكان وجود نداشت كه به طبيعت جنبه تقديس يا مافوق عادي داده و از اين راه پذيراي آن باشد.

نخستين تلاشها براي توجه به عينيت طبيعت و برابر قرار دادن آن با انسان در دوره رسانس صورت گرفت و با اين كار نقش خدايي طبيعت در رابطه انسان ـ‌طبيعت روز به روز ضعيف ترشد و اين آغاز تحولي بودكه تا امروز نيز هر لحظه اين رابطه را مصيبت بارتر كرده است.

انسان اغلب تصور مي كند آنچه طبيعي است چه از نظر فرم و چه از نظر عملكرد به حدي از تكامل رسيده است كه بهتر از آن قابل تصور نيست، حال آنكه چنين نيست. بطور كلي نظر كلي انسانها در مورد طبيعت گوناگون بوده و تفاوتي چشمگير نيز در رابطه بين ساختمان و باغ به عنوان نزديكترين محيط طبيعي ـ در  دو فرهنگ شرق وغرب ديده مي شود.

مفهوم طبيعت در دو فرهنگ ايراني و ژاپني(دونمونه ازشرق)

همدلي و احترام به طبيعت ريشه هاي عميق فرهنگي در دو فرهنگ ايراني و ژاپني دارد.

مفهوم صميميت با طبيعت براي طبع ژاپني بمعني خودداري صرف از دخل و تصرف در آن نيست بلكه به مفهوم هماهنگ سازي و سازگاري با سيستم دگرگوني طبيعت براي آفرينش انسان است.

 

28upurm.jpg

 

ـ‌ ديد ژاپني نسبت به طبيعت و عوامل موثر بر آن :

      براي ژاپني ها، زندگي و هنر و طبيعت و روح داراي وحدتي تجزيه ناپذير مي باشند. ژاپني طبيعت را داراي جان و شعور مي داند و روح را جزيي از طبيعت مي شمارد. همچنين ريشه احترام به طبيعت را بايد در اصول اوليه بوديسم جستجوکرده و نيز آئين شينتو كه براساس نيايش مظاهر طبيعت (سنگ، سبزه) و ارواح نياكان نمود يافته است.

 

اقليم خاص ژاپن (سرشاري از طبيعت)، توفان ها و زلزله هاي خانمانسوز در كنار زيبايي هاي طبيعت در طول تاريخ اين سرزمين عواملي بوده اند كه تفكر و تأمل در طبيعت ودر كليت هستي را دامن زده اند.

baghjaponi.jpg

 

ـ ديد ايراني نسبت به طبيعت و عوامل موثر بر آن:

تفكر دربارة طبيعت و اجزاء آن و قوانين حاكم بر جهان هستي و تعادل و هماهنگي موجود در آن كه از نمودهاي قدرت الهي است از مقوله هاي بسيار مهمي است كه فرهنگ ايراني به آن تكيه دارد.

اشارات قرآن در مورد اجزاء طبيعت و توصيه به تفكر در مورد آن و تمثيل بهشتي از آن موجب شده در معماري ايران حضور طبيعت همه جانبه باشد.

ـ حضور و غلبه طبيعت در هر دو معماري:

در معماري ژاپني هيچ مرزي بين معماري و طبيعت ديده نمي شود. در واقع معماري ژاپني توده اي در ميان خلوت معماري است و از تمامي جهات بنا ديد به طبيعت باز است. در اين معماري انسان و آفرينش هايش همانند نمونه اي از طبيعت و در جهت هماهنگي و آفرينش با آن است و تا حد عدم تمايز بين فضاي دروني و بروني پيش مي رود. در معماري ايراني باغ تا تلفيق عناصر معماري به عنوان نمادي از كل طبيعت، به عنوان مكاني براي تفكر درباب انسان و طبيعت مورد توجه بود.

02.jpg

450px-Japanese_Garden_SF3.jpg

clip-image0021.jpg

 

طراحي معماري ژاپني براساس طبيعت  بكر و دست نخورده است بطوريكه در باغ ژاپني نحوه چيدمان عناصر بگونه اي است كه انسان مثل طبيعت يك حركتي خودرو، غير قابل پيش بيني دارد. ولي براي باغبان ايراني، طبيعت چون گوهري كمياب در دست او بوده و در طراحي باغ از هندسه اي هوشمندانه بهره مي گيرد و طبيعت را با صرفه جويي فراوان بازسازي مي كند. بطور مثال در باغ فين كاشان حركت آب، نحوه استقرار درختان، حركتي قابل پيش بيني را تعريف مي كند.

Image23009.jpg

 

گياه، خاك، هوا و نور كه از عناصر اصلي باغ هستند و باغ هم كه نمادي از كل طبيعت است در هر دو معماري ژاپني و ايراني براساس نظامي خاص قرار گرفته اند.

فرضاً آب در معماري ژاپني در گذر از نشيب و درون سنگاب معنا مي يابد و در معماري ايراني در قالب فواره ولي آنچه كه هر دو اصل است صداي آب است. آب در هر دو معماري نماد پاكيزگي و طهارت است. يكي درون حوض و صحن مسجد و ديگري درون سنگاب باغ چاي كه رهروان طريقت را براي آغاز عبادت مهيا مي كند.

يا حركت باد در معماري ژاپني از ميان شاخ و برگ درختان ،  بر آسايش و سكوت باغ مي افزايد. و در معماري سنتي عنصر منحصر به فرد بادگيري نمونه اي از تلاش معمار ايراني براي به خدمت گرفتن مواهب الهي است.

ـ احترام به طبيعت در استفاده از مصالح بوم آورد در هر دو معماري

احترام به طبيعت، هماهنگي و استفاده بهينه از آن در هر دو معماري در استفاده از مصالح بوم آورد براي ساخت ابنيه تاثير گذاشته است. استفاده از الوارهاي چوبي نپرداخته و ناصاف درختان در سازه بنا، نيز كفپوش هايي از جنس ساقه هاي برنج (تاتامي) و سقف هاي گالي پوش كه در هماهنگي زيبايي با طبيعت است، شباهت بسياري به ساختن خانه هاي درون صخره ها در روستاي كندوان، روستاي زيرزميني صمنيركرمان و ... و خانه هاي گالی پوش شمال دارد.

 Main.jpg

Meymand_Fars_01.jpg

43o1qg6.jpg

ـ نقش طبيعت در دكوراسيون معماري ژاپن و ايران:

     در تزيينات و دكوراسيون داخلي مظاهر طبيعت نقشي عمده اي دارد. ايكبانا Ikebana يا هنر گل آرايي ژاپني در جاي جاي خانه خود را نمايان كرده، گل آرايي راستين به نقش بيروني طبيعت توجهي ندارد و اين تا حدي است كه بتواند انسان را به درون بكشاند. بين ساختي كه آنجا طبيعت و روح ، زندگي و كمال مطلوب در وحدت و يگانگي بسر مي برد.

در معماري ايراني نيز طبيعت در رنگ سبز و قرمز گلدان هاي شمعداني در كنار حوض، لبه ايوان و يا روي پله ها خودنمايي مي كند. در اين معماري جايي كه براي فراهم آوردن آسايش و راحتي انسان به حداقل بازشوها و روزنه ها نياز دارد ، باز طبيعت بصورت استعاره در هنر تزيين ايراني در نقش و نگار فرشها و كاشي ها و مشبك هاي پنجره نمايان مي شود.

 gre0.jpg

30228%20(6).jpg

hashnai-ba-banaha-136.jpg

IMG_0367.JPG

 

_ مفهوم طبيعت در غرب مسيحي(ازدوران صدرمسیحیت تا دوران مدرن) :

در جوامع غربي همانند جوامع شرقي ارتباط نزديكي بين انسان و طبيعت وجود داشته ولي بعدها جهان بيني مسيحي آن را تغيير داد. بطوريكه براساس اين تفكر، خداوند طبيعت را خلق كرده و انسان بايد از آن استفاده كند. و حاصل اين طرز تفكر ارتباط مثلثي شد و به ناچار يك رشته روابط دوگانه بوجود آمدند. انسان ـ‌ خدا، خداـ طبيعت، طبيعت ـ‌ انسان يعني آن ارتباط و وحدت را از بين برد بطوريكه در نظر گرفتن هر يك از اين روابط با كنار گذاشتن يكي از قطب هاي مثلث حاصل مي شود.

 

                                      خدا

                   انسان                                        طبيعت

ـ مفهوم امروزين طبيعت در غرب حرفه ها و رشته هاي گوناگوني از جمله معماري منظر را توليد كرده.

ـ طبيعت در هنر صدر مسيحيت:

تا پيش از رسمي شدن آيين مسيح بازتاب انديشه ها و زندگي مخفي آنان بود. آثار بر جاي مانده از شهرهاي باستاني روم مانند پمپئی و هر كولانوم در جنوب ايتاليا حاكي از توجه به طبيعت و ترسيم منظره هاي آن به شكل واقع گرا و طبيعت گر در فضاهاي معماري است. در اين دوره موضوعات اساطيري روم باستان تدريجاً به روايت آيين مسيح تبديل مي شود.

عناصر طبيعت در اين دوره به همان صورت هنر روحي در تركيب با صحنه هاي جديد به كار گرفته مي شود. در اين عصر مسيحيت فاقد تعريف معين در مواجه با طبيعت است.

ـ‌ طبيعت در انديشه و هنر قرون وسطي:

چكيده اين انديشه مربوط مي شود به اینکه نه تنها، اربابان كليسا و حاكمان ديني ـ‌ طبيعت را جايگاه شيطان مي دانستند. در واقع حرف اربابان و حاكمان ديني حرف اول و آخر بود. در اين دوره رستكاري انسان را در بريدن از اين جهان زميني و جستجوي آخرت مي پنداشتند. و با احكام و آداب شرعي، رهبانيتي مي شد كه به موجب آن براي انسان بهتر آن است كه دل به دنياي فاني نبندد. و با توجه به اين تفكر انسان وادار بود كه گوشه نشيني اختيار كند و مشغول عبادت ظاهر خداوند باشد.

در انديشه كلسيايي، به ويژه در عرفان مسيحي طبيعت خانه شيطان قلمداد مي شود. زيرا كه طبيعت با زيبايي هايش انسان را مي فريبد و از نفرت او از دنيا مي كاهد. در نتيجه در اين دوره طبيعت به عنوان عنصر منتهي زندگي بشر از هنر حذف مي شود. براي همين در آثار اين دوره نشانه هاي طبيعت را به ندرت مي توان ديد. مضامين آثار، وابستگي به داستان هاي مقرنس و شخصيت هاي ديني است.

عصر رنسانس

آغاز رنسانس قرن 15 ميلادي عنوان مي شود. ولي اولين بار سنت توماس آلوكيناس (1274 ـ‌ 1225) طبيعت را نيز مخلوق خدا دانست. در عصر رنسانس طبيعت در ميان پديده هايي كه مورد توجه و الهام انسان است، ذره ذره جايگاه محكم تر مي يابد. در اين دوره طبيعت در كنار و حاشيه ساير عناصر مقدس و باورهاي مقبول جامعه بوده كه فرصت ظهور مي يافت. اين شخصيت از طبيعت به عنوان هويتي انضمامي و حاشيه اي تا عصر روشنگري دوام آورد.

در ابتدا در فضايي مانند باغ، كه محل «بودن» طبيعت است. شرط حضور آن همنشيني با مقدس ها بود. در باغ (villa dste)،‌ كه در قرن 15 در حومه رم با محوريت آب بنا گرديد. صدها چشمه و مظهر آب بنا گرديده كه در همه آنها آب نقش دوم و نشان اول از آن عناصر مقدس، اسطوره ها، و نمادهاي آييني بود.

 1_d.jpg

450x288.jpg

ital7318.jpg

5937204_450203bedb.jpg

 

عصر روشنگري:

در قرن 18 ميلادي عقل معيار تشخيص و ارزشگذاري شد و طبيعت به عنوان عنصر اصلي هنر واقع گرديد. ولي يك سده پيش از آن، طبيعت در حاشيه قرار داشت. روشنفكران اين عصر همچون دكارت، نيوتن، ديدرو،‌ ولتر و روسو در مدح طبيعت آنقدر پيش تاختند كه اخلاق طبيعي و فلسفه طبيعي نيز زاده گشت. اين عصر طبيعت را از تماشاگر صحنه زندگي انسان ها بودن به عنصر اصلي ذهني و زندگي بشر ارتقا داد. در اين دوره طبيعت اگرچه موضوع و متن هنر است، ولي همچنان نگاه حاكم بر آن نگاه سنتي دو قطبي زيبا و زشت است.

ساختار تفكر در نظام سنتي مبتني بر خير و شر كردن پديده ها و تعيين تكليف براي همه چيز است. در تفكر دوران سنت اروپا همه پديده ها به خوب يابد تقسيم مي شوند. نگاه سنتي نسبت راحتي در عرصه های زيبايي شناسي تحمل نمي كند. مناظر و عناصر طبيعت، يا زيبا هستند يا زشت ، اگر عنصري زيبا شناخته شود اين نگاه هميشگي و پايدار است. هر يك از عناصر طبيعي در همه جا و پيوسته، واجد همان صفت است. نگاه ثابت به هستي،‌ترديدو نسبت را بر نمي تابد.

 

در اين دوره هر جا صحنه اي طبيعي آفريده مي شد كه تكرار همان زيبايي هاست. از اين رو منظره هاي نقاشان يا معماران باغ و منظر قواعد ثابتي را دنبال مي كند. طبيعت كه اگر برتر شناخته شده، همواره بايد تقليد شود. در اين منظره از دنيا از ميان بي نهايت عناصر طبيعت، گروهي برتر از ديگرانند. در اين زمان انتخاب و گزينش گونه هاي برتر از دامان طبيعت و معرفي آنها به جامعه صورت مي گيرد و پس از آن درختان كوچه و خيابان و منظره سازي هاي پارك ها و باغ ها و ... در پس اين رويكرد هويت مي يابد. در اين فرايند دو مولفه زيبايي جاودانه و اقتباس، نقش ثابت و قابل تاملي دارند.

 

در سراسر دوره پيش از مدرن، نگاه دوستدار طبيعت اگر مضامين جديدي را مد نظر قراداده روند، دو قطبي عصر سنت را دنبال مي كند. بطور مثال در طراحي پارك هاي نئوكلاسيك، پارك به مفهوم قطعه اي گزيده از طبيعت است كه براي رفع نياز انسان ساكن در محيط شهري، از آن بريده شده و در ميان بافت شهر كاشته شده است. بنابراين از دورة‌ رنسانس تا عصر مدرن، انتخاب گونه هاي زيبا كه زيبایيشان قطعي شناخته شده در طراحي باغ و منظر يك اصل بوده.

 

دوران مدرن

    پس از ظهور مدرنيته علاوه بر اينكه طبيعت ارتقاي مقام يافت، موضوع مستقل انديشه نيز واقع گشت. عصر مدرنيته دوره حاكميت بلامنازع عقل در مناسبات انساني است .از عصر روشنگري در (ق 18) توجهات جديدي به طبيعت و محيط زيست آغاز مي گردد. واژه environment (محيط زيست) ابداع اين دوران است.

در تعريف نوين اولاً طبيعت بي نياز از عنصر مقدسي است كه وجود آن را توجيه كند و ثانياً حد دانه امر مطلوبي است.

از اين رو طبيعت زيبا و زشت يا گونه هاي غيرقابل توجه طبيعت يافت نمي شود.

در عصر نو عناصر طبيعي همه عزيزند، و اين نگاه آدم هاست كه متغير است. در اين دوره، آب، علف، سنگ،خاك،گل،هر يك مي تواند موضوع ساخت و پرداخت يك محيط باشد. در عصر مدرنيته طبيعت به خودي خود زيباست. در اين رويكرد كه با انديشه هاي پست مدرنيتي نيز نسبت دارد، طبيعت چيزي بيش از عينيت محض است. از اين رو انسان براي همدم جديد خود شاني معنوي نيز قائل مي شود. از اين رو در نخستين روايت دوران مدرن از زيبايي طبيعت،‌ شاهد طبيعي ناآشنا و بي رابطه با صورت متعارف گذشته که نسبتي با طبيعت وحشي نيز داشت هستيم.

انديشه مدرن در پي رخداد پست مدرنيسم با اقبال به تاريخ و پيش كشيدن نقش ذهني و خاطره در ادراك و تحقق زيبايي نمونه هاي جديدتري را به جهانيان عرضه كردند. از رويكرد پست مدرنيستي به طبيعت و ساماندهي محيطهاي طبيعي زمينه و تلفيق با متن اصلي غيرقابل اغماض است. پس از آن توجه به جلوه هايي از تاريخ و بهره مندي از دستاورد پیشينيان در تفسيري جديد كه  توليد خاطره هاي جمعي را هدايت كند مد نظر قرار مي گيرد.       

 


مطالب مشابه :


دانلود جزوه انسان، طبیعت، معماری

دانشجویان گرامی درس انسان، طبیعت، معماری می توانید فایل جزوه این درس بنده را از لینک زیر دانلود کنید. دانلود جزوه. این جزوه برگرفته از جزوه استاد گرانقدر بنده




انسان , طبیعت , معماری

11 فوریه 2011 ... انسان،طبیعت،معماری اين تركيب واژگان نام يك درس در رشته معماري است. دقت در معني سه ... درنتیجه معماران نقش مهمی در ایجاد آرامش برای انسانها دارند.




درس انسان طبيعت معماري

نماد نشانه علائم. درس انسان طبيعت معماري. استاد راهنما : دكتر سید مهدی میردانش. گردآورنده : سام جعفری ظفرابادی. فهرست مطالب. - مقدمه .




موضوعات پیشنهادی برای پروژه درس انسان طبیعت معماری

موضوعات پیشنهادی برای پروژه درس انسان طبیعت معماری. ۳-شوادان. ۴-گودال باغچه. ۵- نور در معماری ایران. ۶-رنگ در معماری سنتی ایران. ۷-گیاهان موجود در حجاریهای معماری




مفهوم طبيعت در شرق و غرب

مفهوم طبيعت در شرق و غرب. براي بيان اين مفهوم كلي در شرق و غرب ابتدا بايستي به ديدگاه انسان در مورد محيط و يا به طور كلي نسبت به طبيعت نظر داشت، اساس




معماری پایدار، انسان، طبیعت، معماری

هنر معماری - معماری پایدار، انسان، طبیعت، معماری - گنجینه معماری دانشگاه علمی کاربردی اراک.




جزوه انسان،طبیعت،معماری رشته معماری دانشگاه پیام نور

معماری پیام نور مرکز سنندج - جزوه انسان،طبیعت،معماری رشته معماری دانشگاه پیام نور -




طبيعت و معماري

معمار بابل - طبيعت و معماري - ... منبع موج خلاقيت بي وقفه و تكاملي انسان ريشه در آگاهي هاي عميق طبيعت دارد . هر اختراع زاييده تفكر انسان ، هر چند كه تنها كاربردي




نمونه سوال آزمون انسان، طبیعت و معماری

معماری و شهرسازی - نمونه سوال آزمون انسان، طبیعت و معماری - ارتباط مجازی با دانشجویان.




انسان، طبیعت، معماری

انسان، طبیعت، معماری. تاثیر دیرینه طبیعت. شاید قوی ترین نوع الهام بخش طبیعت بر مصنوعات بشری را بتوان در یونان باستان مشاهده کرد .یونانیان به طبیعت




برچسب :