مختصری در مورد کوراوغلو

1c02e0d0d0f8f69182ec3a693fdc8a68250.jpg

کوراوغلو : Koroğlu ، قهرمان حماسی مشترک میان مردمان آذربایجانی، خراسان و ترکمن‌ها است.

باعث این قیام مهتری سالخورده به نام علی ملقب به علی کیشی است. وی پسری موسوم به روشن (کوراوغلو) دارد و خود، مهتر خان بزرگ و حشم‌داری است به نام حسن خان. روایت کوراوغلی در جغرافیای وسیعی از قفقاز، ایران، افغانستان، آسیای مرکزی و برخی نقاط دیگر گسترده‌است. در این جغرافیای وسیع، روایت کوراوغلی در قالب نمونه‌های آذربایجانی، قفقازی، آناتولی، گرجی، ازبکی، ترکمنی، خراسانی، قشقایی و حتی توبول ها یا گروه های تاتار در سیبری سروده شده‌است

معنای کور اوغلو

کور اوغلی فرزند شخصکور و یا کور زاده


وجه تسمیه ی کور اوغلو


کوراوغلو به ترکی یعنی کورزاده یا پسر مرد کور. برخی دیگر وجه تسمیه آن را به گووراوغلو یعنی زاده پهلوان جنگجو می‌دانند. همچنانکه کوراوغلی در زبان ترکمنی، گوراوغلو تلفظ می‌شود.

حسن خان بر سر اتفاقی بسیار جزئی که آن را توهینی سخت نسبت به خود تلقی می‌کند، دستور می‌دهد چشمان علی کیشی مهتر خود را درآورند و وی را کور کنند. پس از این واقعه تلخ، روشن پسر علی کیشی لقب کوراوغلو به خود می‌گیرد. مختصر داستان از این قرار است :

'حسن خان', خان متمول و فئودال, قصد دارد که از رمه اسبان خود, به مهمان متنفذش 'احسان پاشا', اسبی ببخشد؛ اما به او خبر می‌رسد که 'آلی' (یا علی ) تیماردار اسب‌ها, آنها را به چرا برده است. حسن خان به شدت عصبانی می‌شود و دستور به کورکردن چشمان آلی ( علی ) می‌دهد. 'روشن', پسر آلی (علی), وقتی خبر کور شدن پدرش را می‌شنود به شدت خشمگین می‌شود و از آن لحظه به بعد خود را کوراوغلو یعنی پسر مرد کور ـ می‌نامد و برای مبارزه با خان قیام می‌کند.


سر آغاز قیام کور اوغلو

علی کیشی پس از کور شدن به دست اربابش با دو کره اسب که آنها را از جفت کردن مادیانی با اسبان افسانه‌ای و دریایی به دست آورده بود، همراه پسرش روشن از قلمرو خان می‌گریزد و پس از عبور از سرزمین‌ های بسیار، سر انجام در چملی بئل (به معنی گردنه مه آلود) که کوهستانی است سنگلاخ و سخت‌گذر با راه های پر پیچ و خم، مسکن می‌گزیند (هم اکنون در ترکمن صحرا دو منطقه به این نام وجود دارند؛ یکی در اطراف نیل کوه و دیگری در کنار روستای صوفیان). روشن، کره اسب‌ها را با جادو و مانند پدر خویش در تاریکی پرورش می‌دهد و در قوشابولاق (دو چشمه) در شبی معین آب تنی می‌کند و بدین گونه هنر عاشقی در روح او دمیده می‌شود و علی کیشی از یک تکه سنگ آسمانی که در کوهستان افتاده‌است، شمشیری برای پسر خود سفارش می‌دهد و بعد از اینکه همه سفارش ها و وصایایش را می‌گذارد، می‌میرد.

روشن او را در همان قوشابولاق به خاک می‌سپارد و به‌تدریج آوازه هنرش از کوهستان ها می‌گذرد و در روستاها و شهرها به گوش همگان می‌رسد.

 

دو کره اسب، همان اسب های بادپای مشهور او می‌شوند، با نام های قیرآت و دورات

عاشق جنون، اوایل کار به کوراوغلو می‌پیوندد به تبلیغ افکار بلند و دموکرات کوراوغلو و چنلی‌بئل می‌پردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به کوهستان می‌شود. کوراوغلو و یارانش در مقابل ظلم ظالمان و پادشاه ها و خان‌ها می‌ایستند و از حق مردم مظلوم حمایت می‌کنند.

سرانجام کوراوغلو پس از کشمکش های فراوان موفق می‌شود حسن خان را به چنلی بئل آورده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند. ولی هدف او تنها گرفتن انتقام پدر خویش نبود. او حامی تمام مظلومان بود و به مبارزه خود در این راه ادامه داد.

 


moshimage40.jpg&1397119185

قيام كوراوغلو نه به خاطر غارت و چپاول محض است و نه به خاطر شهرت شخصي و جاه طلبي يا رسيدن به حكمراني. او تنها به خاطر خلق و آزادي و پاس شرافت انساني مي جنگد، و افتخار مي كند كه پرورده ي كوهستان هاي وطن خويش است. در جايي مي گويد:

مني بينادان بسله دي،   داغلار قوينوندا قوينوندا

تولك ترلانلار سسله دي، داغلار قوينوندا قوينوندا

(من از ابتدا در آغوش كوهستان پرورده شدم.

شاهين ها در آغوش كوهستان نامم را بر زبان راندند.)

*

دولاندا ايگيت ياشيما،  ياغي چيخدي ساواشيما

دليلر گلدي باشيما،        داغلار قوينوندا قوينوندا

(چون قدم به دوران جواني گذاشتم، دشمن به مقابله ي من قد برافراشت.

پهلوانان در آغوش كوهستان گرداگرد مرا فرا گرفتند.)

*

سفر ائيله ديم هر يانا،  دئو لاري گتيرديم جانا

قيرآتيم گلدي جولانا،   داغلار قوينوندا قوينوندا

(به هر دياري سفر كردم، ديوان را به تنگ آوردم.

اسبم «قيرآت» در آغوش كوهستان به جولان درآمد.)

*

كوراوغلو نيك مي داند مبارزه اي كه عدالت و خلق پشتيبانش باشند چه نيرويي دارد. او به هر طرف روي مي آورد خود را غرق در محبت و احترام مي بيند. همين است كه در ميدان جنگ بدو جرئت مي بخشد كه با اطمينان خوانين و اربابان را ندا دهد:

قيرآتي گتيرديم جولانا،               وارسا ايگيدلرين ميدانا گلسين!

گؤرسون دليلرين ايندي گوجونو، بويانسين اندامي آل قانا، گلسين

(پاشا! اسبم «قيرآت» را به جولان درآوردم، اگر مرد ميداني داري گو پيش آيد!

اينك، بيايد و زور بازوي مردان بنگرد، و اندامش از خون گلگون شود.)

*

كوراوغلو اييلمز ياغي يا، يادا،  مردين اسگيك اولماز باشيندان قادا،

نعره لر چكرم من بو دو نيادا، گؤستررم محشري دوشمانا، گلسين!

(كوراوغلو بر خصم و بيگانه سر خم نمي كند. مرد هرگز سر بي غوغا ندارد.

نعره در جهان در مي افكنم و براي دشمن محشري برپا مي كنم. گو بيايد!)

*

قدرت كوراوغلو همان قدرت توده هاي مردم است. قدرت لايزالي كه منشأ همه ي قدرت هاست. بزرگترين خصوصيت كوراوغلو، تكيه دادن و ايمان داشتن بدين قدرت است. مي گويد:

ايگيت اولان هئچ آيريلماز ائليندن، ترلان اولان سونا و ئرمز گؤلوندن،

ياغي آمان چكير جومرد اليندن،   لش لشين اوستو نه قالايان منم.

(جوانمرد هرگز از ملت خويش جدا نمي شود. شاهين، امان نمي دهد تا از درياچه ي او قويي به غارت برند.

خصم از دست جوانمردان فرياد امان برمي دارد. منم آن كس كه نعش بر نعش مي انبارد.)

*

او حتي براي يك لحظه فراموش نمي كند كه براي چه مي جنگد، كيست و چرا مبارزه مي كند. هميشه در انديشه ي آزادي خلق خويش است كه چون بردگان زير فشار خان ها و دستگاه حكومتيان پشت خم كرده اند. مي گويد:

قول دئيه رلر، قولون بوينون بورارلار، قوللار قاباغيندا گئدن تيرم من!

(آنكه برده خوانده شده لاجرم گردن خود را خم مي كند. من آن تيرم كه پيشاپيش بردگان در حركت است. )

*

روابط اجتماعي چنلي بئل روابطي عادلانه و به همگان است. همه در بزم و رزم شركت مي كنند. كوراوغلو هيچ امتيازي بر ديگران ندارد جز اين كه همه او را به سركردگي پذيرفته اند، به دليل آنكه به صداقت و انسانيتش ايمان دارند.

نگار كه به دلخواه از زندگي شاهانه خود دست كشيده و به چنلي بئل آمده، تنها همسر كوراوغلو نيست كه همرزم و همفكر او نيز هست. نگار زيبايي و انديشمندي را با هم دارد. پهلوانان از او حرف مي شنوند و حساب مي برند، و او چون مادري مهربان از حال هيچ كس غافل نيست و طرف مشورت همگان است.

بند بند حماسه ي كوراوغلو از آزادگي و مبارزه و دوستي و انسانيت و برابري سخن مي راند. دريغا كه فرصت بازگويي آن همه در اين مختصر نيست. اين را هم بگويم كه داستان كوراوغلو، در عين حال از بهترين و قويترين نمونه هاي نظم و نثر آذربایجاني است و تاكنون 17 بند (قول) «در آذربایاني» از آن جمع آوري شده و به چاپ رسيده كه در آذربايجان، در تراز پرفروشترين كتابهايي است كه به زبان آذربایجاني طبع شده است.


اثر مهم کوراوغلی شاه صنم و غریب نام دارد.

یک نمونه از اشعار کوراوغلی :

بد اصله زحمت چکمک عبثدور،     میس هرناچه یالیلاسه زراولماز

هرنئچه جان چکسنگ گیدر اصلنه،    هر زاغ و زغندان کبوتر اولماز

(برای انسان بد اصل هرچه زحمت بکشید بیهوده است،مس هرچه درخشندگی داشته باشد طلا نمی شود،

به هرکه جان خود را فدا کنی او طبیعت فطری خود را نشان می دهد و از هر زاغ و زغن کبوتر نمی شود.)


هر صحراده یتان میّی بولارمی،     کربلا دین غیری شهید بولارمی

هرساچین اوسدیران سید بولارمی، هر تلپک گیاندان قلندر اولماز

(در هر صحرا جسدی افتاده باشد،او شهید کربلا نخواهد بود .

هرکس موی سر خود را دراز نماید سید نمی شود. هر خرقه پوش قلندر نیست.)


حمزه من دیگن لر حمزه گه یتماز، توتسه دلما نیندن صراط دین اولماز

هرجامه قره غن جمشیده یتماز،  هر باشه پر سانجان اسکندر اولماز

(نه هر که نام خود را حمزه گذاشت، به حمزه عموی حضرت محمد خاتم الانبیا (ص) می رسد.

نه هرکه جام گرفت جمشید است، نه هرکه بر سر جقه نهاد سکندر است.)


ابو طالب بولوب چیقار صراطه،                 ینگه دینه گرمز لات و مناته

گونگلیم استار عرش اوستنیده حیاته، صحرا قامیشندان نیشکر اولماز

(و نه هرکه علی بن ابیطالب (ع) می شود و در پل صراط می ایستد، و اگر دامانش را بگیرد از صراط می گذرد.آنان که لات و منات را می پرستند به دین اسلام دین تازه رو نمی آورد –

دلم می خواهد روحم به عالم باقی و جاودانی به آسمان ها برود، و از هر نی نیشکر به دست نمی آید.)


آیدین کوراوغلی سن شیله سوزلاری، گوزل اوزده اولمز ریحانه خالی

علی آدلی اولماز علینون تالی،        باشه جقه وردن او سرور اولماز

(کوراوغلی می گوید، این است حرف ها و تصوّرهای من هرکه زیباست، خال ریحانه مرا نخواهد داشت،

آیا هرکه نامش علی است، او مثل علی (ع) می باشد،و هرکس بر سر جقه زد او سردار است.)

482686.jpg

کوراوغلو قهرمان یکی‌ از اصلی‌ترین داستان های عاشیقی

کوراوغلو در مقام قهرمان یکی‌ از مهمترین داستان عاشیقی، خود یک عاشیق بود، چرا که در اکثر آواز‌های این داستان، عاشیق راوی با گفتن " آدیم کور اوغلو دی " خود را به جای کوراوغلو می نشاند. این داستان از آناتولی به کشورهای آسیای میانه پخش شده است و در طی این فر آیند به نحوی محتوای آن تغییر کرده است. در این داستان عشق رومانتیک با رفتاری رابین‌هود گونه آمیخته می‌شود. یکی‌ از نسخ این داستان، که بعنوان نسخه پاریس شناخته می شود، در باکو چاپ شده است. آهنگ ساز بزرگ آذربایجان، عزیر حاجی‌بیگف، اپرای معروفی بر مبنای داستان کور اوغلو ساخته است.

چند ضرب المثل ترکی در ارتباط با کور اوغلو:

در این باب چند ضرب المثل ترکی وجود دارد از جمله :


1- وئیر دده وین گؤزو کور اولسون،آدین قالسین کور اوغلو  

(بزن تا چشم پدرت کور شود و به تو فرزند کور(کور اوغلو) بگویند)

2- هاردا گؤردون دییرمانچی، چاغیر گلسین دن کور اوغلو.

مَثَلین دوغروسو بودور:

چون کی اولدون دَییرمانچی، چاغیر دَن گَلسین کوراوغلی.

آنلامی : « بیر ایشی باشلادین ، دالیسین توت »

3- آدین قویدون دییرمانچی، چاغیر گلسین دن کور اوغلو.

4- چونكو اولدون دييرمانچي، چاغير گلسين دن كوراوغلو

       قيري وئردين دورو آلدين، چال باشينا يان كوراوغلو


5- كوراوغلي مي خواند:

هنگامي كه مخاطب در جواب متكلم جواب سر بالا بدهد و يا في المثل بدهكار در مقابل بستانكار كه طلب خود را مطالبه مي كند پاسخ منفي توام با خشونت و اعتراض بدهد، طلبكار مي گويد :« براي من كوراوغلي مي خواند » يعني : پولش را نمي دهد كه هيچ، يك چيزي هم طلبكاراست .

و در اين زبان امثله فراواني علاوه بر عبارت مثلي بالا كه در زبان فارسي دري ضرب المثل شده به نام و براساس شخصيت كوراوغلو موجود است.

و اين هم از آن مورادي است مشابه با ضرب المثل هاي آب پاكي روي دست كسي ريختن و لنگ انداختن كه به غلط و در عكس قضيه كه رخ داده مشهور شده است .


آهنگ دوتار ترکی مقام کور اوغلو خراسان:

در لینگ زیر می توانید مقام ترکی کوراوغلو (بمعنای پسر کور)  که در هنگام کشتی با چوخه  خراسان می نوازند را  با صدای دوتارترکی برزویی دانلود و گوش کنید :http://www.aparat.com/v/u0qyG

قایناقلار :

1- انجمن ساری گلین - مختصری در مورد کوراوغلو (Koroğlu) بقلم قوجاق نبی

2- کوراوغلی، شاعری بزرگ و از بزرگان و مفاخر درگز بقلم بهمن رنجبران

3- ضرب المثل های ترکی گریوان در ارتباط با آسیاب بقلم سالاریان

4- آپارات - مقام کور اوغلو

5- مختصری از مقاله اي با نام عاشيق شعري كه صمد بهرنگي با استفاده از « تاريخ مختصر ادبيات آذري» نوشته است. اصل مقاله در مجله ي خوشه 16 مهر ماه 46 (شماره ي 33) چاپ شده است.


مطالب مشابه :


مطالبي در مورد خراسان جنوبي ( قسمت دوم )

مطالبي در مورد خراسان روزنامه آواي خراسان جنوبي شعر و آنچه در مورد تاريخ اين




محمد رضا حسینی مود

اظهار نظر در مورد سری نیز تنها با مردم خراسان جنوبی و شعر غم شامل




توضیحی كوتاه در مورد تات های خراسان شمالي

است از زبان عامه مردم در مورد تات های خراسان . در نزدیکی شهر اسفراین نین شعر و




مختصری در مورد کوراوغلو

زبان و ادبیات ترکان خراسان مختصری در مورد کوراوغلو شعر لاتین




مطالبي در مورد خراسان جنوبي ( قسمت چهارم )

مطالبي در مورد خراسان مطالبي در خصوص استان خراسان روزنامه آواي خراسان جنوبي شعر




مطالبي در مورد خراسان جنوبي ( قسمت اول )

مطالبي در مورد خراسان روزنامه آواي خراسان جنوبي شعر و مناطق و شهرها در خراسان




مطلبی در مورد خراسان جنوبی

مطلبی در مورد خراسان روزنامه آواي خراسان جنوبي شعر و چنانكه‌ در خراسان‌ از آن




شعر چیست ؟دکتر ضیا موحد

ماه خراسان . شعر خوشه اي پيوند تمام قالب هاي شعر در يك پيكر ادبی است در مورد داستان هم




یادی از اخوان؛ «امید» شعر خراسان

یادی از اخوان؛ «امید» شعر خراسان. که خود اخوان در مورد او چنین می گوید؛ "در خراسان وقتی




شعر نو در خدمت شعر کلاسیک

شعر نو در خدمت شعر ماه خراسان بنیاد زیر و رو کنند، در مورد حجاب پس از حدود 40 سال




برچسب :