به مناسبت ۷۱ سالگرد تولد استاد محمدرضا شجریان

 

به مناسبت  ۷۱ سالگرد تولد استاد محمدرضا شجریان

http://sharghnewspaper.ir/NewsImage/90-06-31/Image/12040shargh12-2.jpg

 

 

شجريان بزرگ يادگار خراسان بزرگ

داریوش پیر نیکان

از ديرباز سرزمين خراسان مردان بزرگي را كه در تاريخ فرهنگي سياسي نقش‌آفرين و موثر بوده‌اند، در آغوش خود پرورانده است. مرداني كه هركدام از آنان در برش‌هاي تاريخي متفاوت تاثيرات ژرف و ماندگار متفاوتي را منشاء اثر بوده‌اند. البته ناگفته نماند كه سخن از خراسان بزرگ است كه امروزه خود به چند حوزه سياسي و جغرافيايي با نام‌هاي مختلف و تكه‌پاره شده بخش‌بندي شده است. اما هنوز هم آثار عميق فرهنگ ايراني در رفتار و گفتار آنان پرتوافشاني مي‌كند. از سمرقند گرفته تا بخارا و از هرات گرفته تا خوارزم كه در روزگاري ديرين خاستگاه اصيل فرهنگ و تمدن اقوام ايراني بوده است. ميراث‌داران اين سرآغاز فرهنگي و سياسي هم مرداني چونان رودكي، فردوسي، اسدي طوسي، دقيقي، ابومسلم خراساني، اخوان ثالث، احمد شاملو و... امروزه روز شجريان بزرگ.شجريان از مرداني است كه تاريخ هر كشوري شايد هر يكي دو قرن يك بار فرزندي چون او بزايد. حدود صد و اندي سال كه از ثبت آثار استادان بنام عرصه موسيقي مي‌گذرد، كمتر پهلواني در اين عرصه پهلو به پهلوي او مي‌زند. او همه فن‌حريف است. خواننده‌اي است تيزهوش با صدايي تاثيرگذار، خواننده‌اي است ملي با نگاهي فرهنگي و كاوشگر در مسايل اجتماعي. نگارنده از سال‌هاي بسيار دور با او دوستي و همكاري داشته به طوري كه بخشي از اين همكاري حدود ۱۵سال مداوم و بدون انقطاع ادامه داشته است و حاصل آن كنسرت‌هاي متعدد در كشورهاي ديگر و همين‌طور در داخل ايران و ارايه آثار به صورت نواركاست و سي‌دي در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. اگر نبود دوستي بسيار نزديك من و شجريان، گفته‌هاي بسيار از توانايي‌ها و نيك‌سيرتي‌ها و افتادگي‌ها و خاكي‌بودن‌هاي او مي‌توانستم بگويم، افسوس بيم آن دارم كه از طرف تنگ‌نظران به مجيزگويي متهم شوم كه صدالبته هم شجريان و هم آن هايي كه مرا از نزديك مي‌شناسند، چنين صفتي را در من سراغ ندارند. در مدت زمان بسيار طولاني همكاري با شجريان توانايي‌هايي چه در اجراهاي صحنه‌اي و چه در ضبط ‌هاي استوديويي از او ديده‌ام كه بازگويي آن به مقاله‌اي بالابلند نياز دارد و در اين يادداشت نمي‌گنجد و تنها به يك خاطره از اين اجراها بسنده مي‌كنم.

 سال 67 بود، سال بزرگداشت حافظ، سه‌شب در تالار وحدت اجرا داشتيم كه بايد هرشب دو ساعت برنامه اجرا مي‌شد. شب اول با استاد ذوالفنون بود، شب دوم با من و شب سوم با استاد محمد موسوي. اين برنامه‌ها قرار بود كاملا به صورت بداهه انجام شود، از اين قرار كه با هم روي صحنه مي‌رفتيم و بنا به اقتضاي زمان و مكان من ساز را كوك مي‌كردم و شروع به نواختن و براساس دستگاه انتخابي من، شجريان با تورق در ديوان حافظ غزل مناسب را انتخاب و شروع به خواندن مي‌كرد. صبح روز اجرا كه به ديدن شجريان رفتم، با كمال تعجب ديدم كه شديدا دچار آنژين شده و حتي نمي‌توانست حرف بزند. گفتم شب چه‌كار مي‌كني؟ گفت: يه كاريش مي‌كنم! شب وقتي روي صحنه رفتم، با كمال حيرت و تعجب ديدم شروع به آوازخواندن كرد، چه آوازي! بدون كوچك‌ترين گير و گرفتي، آنتراك كه شد و پشت‌صحنه رفتيم. باز ديدم صدا، صداي سرماخوردگي است، و حرف زدن با زحمت! بخشي از اين اجرا كه در دستگاه شور بود، در نوار «جان عشاق» به بازار عرضه شده و سندي است بر اين گفته من.
صبر بســــــيار ببايد پدر پير فلك را
تا دگر مادر گيتي چو تو فرزند بزايد

 


 

پاييز مي‌آيد با آواز و باران و شجريان

پوريا سوري: فردا زادروز خسرو خوبان آواز ايران «محمدرضا شجريان» است؛ براي نوشتن همين كلمات اندك كه قرار است شادباشي باشد ميلاد «استاد» را، كاغذ و خودكار مدام سر باز مي‌زنند و كلمات در درگاه تخيل وامي‌مانند كه چه بگويند تا سزاوار باشد و آنچه مي‌نگارند عرق خجالت بر پيشاني‌شان ننشاند. 

  محمدرضا شجريان يكي از كساني است كه دانسته «انسان‌دشواري وظيفه است» و حتي اكنون كه هفتاد و يكمين بهارش در راه است، هم بر همان سري است كه مي‌بايد! احتياط و مآل‌انديشي در انديشه و هنر او جايي ندارد و شايد از همين روست كه ما امروز چون جان دوستش مي‌داريم. سال‌ها پيش هوشنگ ابتهاج كه عمرش دراز باد، خطاب به او نوشت: 

 رفتي‌اي جان و ندانيم كه جاي تو كجاست 

 مرغ شبخوان كجايي و نواي تو كجاست...  

 زير سرپنجه گرگيم و جگرها خون است

 ‌اي شبان دل ما ناله ناي تو كجاست 

 و شجريان شبان دل ما ماند و خواند و خواند و خواند... شما هم حتما آواز او را دوست مي‌داريد، اين‌طور نيست؟

جواد مجابي شاعر و نويسنده
من سال‌هاست روزانه بين يك تا سه ساعت موسيقي گوش مي‌دهم و در اين ميان، گوش دادن به موسيقي محمدرضا شجريان يكي از مهم‌ترين برنامه‌هاي روزانه‌ام است. شجريان مثل اعلاي موسيقي كلاسيك ايراني است كه با دقت و وسواس تمام در اين سال‌ها توانسته موسيقي ملي ايران را زنده و سرپا نگاه دارد. عمرش دراز و صدايش ماندگار باد.

منيژه حكمت كارگردان و تهيه‌كننده سينما
هر وقت خوشحالم، غمگين‌ام يا دل شكسته از روزگار فقط آواز استادشجريان است كه مي‌تواند چون آبي بر آتش بر تمام زخم‌هاي ما مرهم و انرژي‌هاي از دست رفته را زنده كند. مرهم زخم دل‌هاي ما از حنجره‌اي بيرون مي‌آيد كه سبدسبدمهرباني و عشق و آرزوها در آن نهفته است، خواهان ماندگاري اين صدا در سال‌هاي سال هستم.

تهمينه ميلاني كارگردان سينما
مخاطب خاص موسيقي كلاسيك و اصيل ايراني نيستم؛ اما آثار آقاي شجريان را دوست دارم. شخصيت هنري ايشان بسيار والاست و اين نشأت گرفته از ارتباط هنري با مردم است. با او در چند مجلسي همراه بودم و برخوردشان را ديده‌ام. مي‌توان گفت آقاي شجريان از نادر هنرمندان ستاره در ايران هستند كه حريم و جايگاه خود را درست تشخيص داده‌اند و اين امر هم از انرژي‌اي كه از مردم ايشان مي‌‌گيرند و احترامي كه براي مردم قايل هستند، پديده آمده است.نكته ديگري كه در مورد آقاي شجريان مي‌توان گفت اين است كه او هميشه عقايد خود را راحت بيان كرده‌اند و اين هم تحت تاثير موقعيت رابطه‌شان با مردم است.

ماني رهنما خواننده و آهنگساز
وقتي كلمه آواز بر زبان جاري مي‌شود، بي‌درنگ نام محمدرضا شجريان درخشش مي‌گيرد. ايشان انساني به تمام معنا با حنجره‌اي استثنايي هست كه براي حنجره‌اش زحمات بسياري كشيده است. حاصل آن زحمات، نتايج فوق‌العاده شنيدني است كه در صدا و آثار ايشان متجلي شده است. من ايشان را بسيار دوست مي‌دارم و هميشه برايشان آرزوي سلامتي و عمر پايدار دارم. اميدوارم كه از نعمت وجودشان براي هميشه برخوردار باشيم.

 

  

گلوي بيدار شهر شعر و شور و شعور

از موسيقي اصيل بدم مي‌آمد، از داد امان امان امان و پيش‌درآمد طولاني از شجريان و هرچه موسيقي مقامي بود، چه تركي آذربايجاني چه فارسي دري. اصلا اين جنس موسيقي با روح بازيگوش بي‌سواد من در سال‌هاي جهل و جهالت سازگار نبود.غرق در آهنگ‌هاي لاله‌زاري بودم غرق در، ديم دام ديرام دام! بعد ارتقا پيداكردم، رسيدم به سيمين غانم و فرهاد و فريدون فروغي. دهه 50 سپري شد؛ رسيدم به دهه 60. از جلوي پاساژي مي‌گذشتم ،صدايي ترمز پاهايم شد و مرا پرچ كرد به صدايي كه آشوب كلمه و گلو بود: آمده‌ام كه سر برم ني شكنم شكر برم... تصنيف پرشور «در وصال» شجريان بود كه مرا از لاله‌زار هياهو كند و با واقعيت موسيقي اصيل و اصالت صدا آشنا كرد.
بعد به دنبال اين صدا رفتم، به سياوش شجريان خوش‌نويس رسيدم ،به نستعليق جادويي غزل‌حافظ و مولانا بعد به محمدرضا شجريان، برگشتم به قاري قرآن و دعاهاي سحري و تازه فهميدم آن صداي ملكوتي «ربنا» از گلوي كيست، به اصالت صداي داوودي او ايمان آوردم، در آغاز فصلي زرد كه صداي اگزوز و جيغ‌هاي بنفش واكمن‌هاي ترانزيستور، دامن ترانه را لكه‌دار كرده‌اند. دو ساعت پيش زنگي زده شد و براي جشن تولد شجريان دعوت شدم .يك شاخه گل از پارك‌شهر كندم ،ديدم فرو ريخت. يك گلدان كريستال مليحه آورد، ديدم در برابر صداي بال سنجاقك، اين كريستال جلوه‌اي ندارد، عطر و ادكلن پيشنهاد كرد. گفتم براي حرمت گل‌ها عطر و ادكلن مصنوعي قباحت دارد. ساعت به سرعت مي‌گذشت. قطعه‌شعري داشتم. فاكس كردم، اگر چاپ شد، هديه‌اي است روستايي نثار گلوي شهر شعر و شور و شعور و اگرنه اين يادداشت اميد كه مورد قبول واقع افتد:
ملكوت
مقامات غرق در مقامند
من غرق در مقامات
در آشوب تار و دف و كمانچه
«قدير» سونا بلبل را مي‌گريد، شجريان بام بم را
من نه سابقه دارم نه دكترا
- اما به لطف مقامات
«به مقامي رسيده‌ام كه مپرس»
30/06/90 ـ آستارا-اكبر اكسير

 

 


 

شجريان اقيانوس موسيقي

در خاموشي مهتاب، در خلوت از براي سكوت هوا به ارتعاش درآمد و آواي همنوايي سازها، فراز و فرودها با تسخير شش دانگ حواس به اجراي متفاوت پي مي‌بري. از حساسيت فوق‌العاده هنرمند در لحظه اجرا، پويايي و ارايه خود، نيروي تخيل و تصور ما را هر لحظه بيدار و فعال نگه مي‌دارد. زيروزار خواننده وادارت مي‌كند به سكون كه مبادا با حركتي، لحظه‌اي را از دست بدهي و دقت كني به آواي سازهايي كه در پشت و زير صداي خواننده و نوازنده اصلي مي‌نوازند. تغريد آواز با نواي طرب‌انگيز كه تو را به اوج مي‌برد. براي سير در اين اقيانوس موسيقي اصيل و ناب ايراني، موسيقي قومي يك گنجايي و صبوري خاص مي‌طلبد كه شايد با تلاش عاشقانه به دست مي‌آيد، به تواضع و تعادل رهنمونت مي‌شود. خيلي دوست داشتم كه شاملو در اين سال‌ها به اين پويايي هنرمندان ما در موسيقي گوش مي‌سپرد و مطمئنم كه به آرامش مي‌رسيد.
پايان شهريور/ خانه بامداد -آيدا سركيسيان

 

 


 

جهان در صداي تو آبي‌‌ست

در جشن تولد 70سالگي «محمدرضا شجريان»، همين يك سال پيش «همايون» و «مژگان شجريان» با آهنگسازي «مجيد درخشاني» تصنيفي با نام «صداي تو را دوست دارم» به عنوان هديه تولد «شجريان» پدر اجرا، ضبط و منتشر كردند. تصنيف، اين بود:
«صداي تو را دوست دارم
صداي تو، از آن و از جاودان مي‌سرايد
صداي تو از لاله‌زاران كه در ياد
مي‌آيد
صداي تو را، رنگ و بوي صداي تو را، دوست دارم
جهان در صداي تو آبي‌‌ست
و زير و بم هرچه از اصفهان
در صداي تو آبي‌ست
و هر سنت از ديرگاهان و هر بدعت از ناگهان در صداي تو آبي‌ست...»
اين روزها كه موسم پاييز و مهر بيايد «محمدرضا شجريان» 71ساله مي‌شود. مثل «محمد‌رضا شفيعي‌كدكني»، «عباس كيارستمي»، «احمدرضا احمدي»، «محمود دولت‌آبادي»، «محمدعلي سپانلو» و خيلي 71ساله‌هاي ديگر كه با هنر زي مي‌كنند. درست مثل «شجريان» با صداي هنرش؛ صدايي كه از پشت بيداد مي‌آيد.

حمید جعفری

 


 

 

كتاب زنده موسيقي ايران

ما در جواني اعتقاد داشتيم كه تاريخ، سازنده نهايي است و حضور هركس در هرجا، نتيجه يك ناگزيري تاريخي است. گمان مي‌كرديم به فلان شخصيت هنري يا علمي (هركسي) بها دادن بسيار امري ناموجه است؛ چراكه معتقد بوديم اگر او نبود، تاريخ حتما كس ديگري را با همان وظايف تاريخي خلق مي‌كرد. بعدها بر اثر خواندن‌ها و تجربيات ديگر دانستيم شايد اين اتفاق در حوزه علمي امري غيرممكن نباشد؛ اما در حوزه هنر، شوخي كودكانه‌اي بيش نيست. يعني اين كه شاملو، شاملو است و شجريان، شجريان! و هيچ شخص ديگري جاي يك شخصيت هنري را پر نمي‌كند، بحث ارزش و كيفيت كار نيست، بحث منحصر به‌فرد بودن است.به نظر مي‌رسد اگر انيشتين و هايزنبرگ در حوزه علمي نبودند ،پيشرفت تاريخ به مرحله نيازي مي‌رسيد كه دانشمندان ديگري به موضوع نسبيت و عدم قطعيت مي‌پرداختند، اما اگرچه زمينه‌ساز خلاقيت‌هاي هنري، امكانات اجتماعي و تاريخي است؛ ولي براي آفرينش خلاقيت و منحصر به‌فرد بودن در هنر استعدادي لازم است كه فرد هنرمند را حتي از هنرمند ديگر متمايز مي‌كند. يعني اگرچه براي پرورش بتهوون چنان محيطي نيازمند است؛ اما در همان كشور بتهوون يگانه مي‌شود. در ايران نيز دست‌كم بعد از مشروطيت در عرصه موسيقي سنتي، چه موافق آن نوع موسيقي باشيم يا نه! شاهد بوديم كه كسان زيادي در اين عرصه فعاليت داشتند اما بي‌گفت‌وگو در نزد همه اهل معرفت «محمدرضا شجريان» بود كه جمع‌بند تمام دستاوردهاي موسيقي سنتي شد و به آن، اعتبار و اعتلايي بخشيد. مهم نيست كه ما موافق موسيقي سنتي باشيم يا نباشيم؛ مهم آن است كه آنچه كه در ديدرس ماست، او در اين عرصه منحصربه‌فرد است. به‌ويژه كه در سال‌هاي اخير نشان داد او حضوري زنده و فعال در زندگي روزمره نيز دارد و تپش‌هاي اجتماعي و فرهنگي در شكل‌گيري صداي فرد بي‌تاثير نيست. درحال‌حاضر او كتاب زنده موسيقي سنتي ايران است كه به وجودش بايد افتخار كرد.

محمد شمس لنگرودی

 

 


 

مصاحبه با استاد شجریان(کليک کنيد)

http://www.iran-iran.ir/8068

 

 


 

 

آلبوم شجريان وارد بازار شد

ايلنا: بعد از سه سال انتظار، سرانجام آلبوم «مرغ خوشخوان» با صداي محمدرضا شجريان منتشر شد. مجيد درخشاني‏ (آهنگساز و سرپرست گروه موسيقي شهناز) با اعلام اين خبر گفت: اين اثر‏، بخش دوم كنسرت سه سال پيش است كه در تالار وزارت كشور برگزار شد. بخش نخست اين كنسرت در قالب آلبومي با عنوان «رندان مست» منتشر شد؛ اما براي آلبوم دوم؛ يك‌سري مشكلات به وجود آمد و اين اثر نزديك به دو سال در وزارت ارشاد خاك خورد. قطعات اين اثر در دستگاه شور ساخته شده است‏.

 

سايت ايران ايران


مطالب مشابه :


دانلود فيلم

صورت مي گيرد امير پي مي برد که حسن ناراحتي قلبي دارد و از طريق سرقت ضبط خودرو اما موج




لیزر گازی

نیکان - لیزر گازی فرآوری اطلاعات نوری و ضبط میزان آسیب به طول موج بستگی دارد به طوری که




مرور سریع بر تجهیزات هوشمند پژو 206.

چنجر usb با فیش پخش فابریک 206 (کلاریون یا موج نیکان - cd خور یا کاست خور): فیش به پشت ضبط فابریک




Sample سازي KORG Pa80

موج نیکان. امیر. قانون از طريق ميکروفن و يا کابل ورودي صداي سمپل خود را توسط خود کيبورد ضبط




اُکتاوا و update کردن کيبورد pa50 , pa80 ،آموزش خوانندگی،دفترچه راهنمای ارگ yamaha 2000 به زبان فا

موج نیکان. امیر. قانون همچنین ساخت دستگاههای ضبط و میكس هشت كانال، اولین دستگاه افكت Reverb و




به مناسبت ۷۱ سالگرد تولد استاد محمدرضا شجریان

مویه های موج: داریوش پیر نیکان. دارم» به عنوان هديه تولد «شجريان» پدر اجرا، ضبط و منتشر




برنامه تبلیغاتی سعید جلیلی از شبکه های رسانه ملی

سه شنبه: 14 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30




برچسب :