ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید - ابر ازاری برامد خون چکید

ابر آذاری برآمد باد نوروزی

ابر آذاری برآمد باد نوروزی

فال حافظ ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید 

 

ابر ازاری برامد خون چکید

ابر ازاری برامد خون چکید

ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید

وجه می می​خواهم و مطرب که می​گوید رسید

شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسه​ام

بار عشق و مفلسی صعب است می​باید کشید

قحط جود است آبروی خود نمی​باید فروخت

باده و گل از بهای خرقه می​باید خرید

گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش

من همی​کردم دعا و صبح صادق می​دمید

با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ

از کریمی گوییا در گوشه​ای بویی شنید

دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک

جامه​ای در نیک نامی نیز می​باید درید

این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت

وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید

عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق

گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید

تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد

این قدر دانم که از شعر ترش خون می​چکید

 

اشعار  حافظ  با صدای دلنشین موسوی گرمارودی

 

تعبیر فال حافظ :

از فقر و نداری خود شرمنده نباش، خوبی تو سرمایه ی دولت تو است. ابرهای نعمت و رحم ت به سویت می آیند و نجات پیدا می کنی و کارت بالا می گیرد. از چیزی نترس زیرا کسی که راه درست می رود ترس به دل راه نمی دهد. خداوند عادل و روزی رسان است. تو را هم فراموش نکرده و به تو هم کرم می کند.

تفسیر فال   حافظ  2:

غرور و آبروی خود را به خاطر منافع کوچک و بی ارزش از دست نده. به آنچه داری قناعت کن و بلندپرواز نباش. در راه دوستی صادق و محکم باش. 

 

ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید,ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید تعبیر,تعبیر فال ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید

فال حافظ ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید

اختصاصی برگزیده ها


,