کوزه گری

سفالگری (کوزه گری)

دی کوزه گری  بدیدم   اندر   بازار                    بر پاره گلی لگد همی زد بسیار

و ان گل بزبان  حال با  او   میگفت                   من همچو  تو بوده ام مرا نیکو دار

خیام
 

Sofal-(32).jpg

 

حسین حیدری در حال ساختن کوزه در کارگاه خود واقع در آستانه ، جزو معدود استاتید هنر سفالگری در استان مرکزی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

كوزه گري در آستانه


وقتي داخل كارگاههاي كوزه گري آستانه مي شويم گويي به مكاني مملو از تقدس و حرمت قدم مگذاشته ايم. از تماشاي كوزه ها كه با تن و بدني نمناك همچون موجوداتي تازه تولد يافته، كنار هم صف كشيده اند، اشعار خيام و اسطوره آفرينش آدم در ذهنمان نقش مي بندد. كوزه نقش هاي متفاوتي در شؤون مادي و معنوي زندگي مردم آستانه ايفا مي كند و در ساختن و پرداختن به شرح آنها بد نيست مختصري از آستانه بگوئيم.

 

سابقه سفالگري در آستانه:

زمان پيدائي فن سفالگري، بخصوص كوزه گري را، استادان اين فن به دوراني كه نوح پيغمبر مي زيسته نسبت مي دهند. مي گويند: پس از آنكه طوفان پايان يافت و كشتي نوح آرام گرفت به امر خداوند يك دستگاه چرخ كوزه گري و كمي گل مهيا شد و به نوح وحي گرديد كوزه اي بسازد. نوح كه كوزه گري نمي دانست مدتها به تفكر پرداخت و سر انجام اشكش از سر نوميدي باريدن گرفت. اشك نوح روي گل ريخت و آنرا ليز كرد. نوح درايفت كه آب شور ساختن كوزه را آسان ميكند. آنگاه آب شوري فراهم كرد و به ساختن كوزه پرداخت.

 

ماده اوليه و فن كوزه گري:

گل كوزه گري از رسوبات رودخانه هايي بدست مي آيد كه حداقل سي چهل سال از عمرشان گذشته است. در صد شن اين خاك كه رس ناميده مي شود، بايد به اندازه معيني باشد زيرا اگر چه شن زياد بر استحكام كوزه مي افزايد ولي ساختنش را بي اندازه دشوار ميكند، به همين دليل خاك چند منطقه مختلف را كه از نظر ميزان شن با هم متفاوت است مخلوط مي كنند. خاك را در محوطه خارج از كارگاه انبار مي كنند و به مرور قسمتهائي از آن را براي تهيه گل به داخل كارگاه حمل مي كنند. شش هفت ساعت پس از ساختن گل، آن را با آب نمك مخلوط مي كنند. نمك موجود در گل موجب سفيدي رنگ كوزه و خوش طعمي آب مي شود.

177_56_1.JPG  

فني ترين نكات كوزه گري در پشت همين چرخهاي چوبي صورت مي گيرد

 پس از دو سه ساعت لگد ماي، روي گل را با قطعات نايلن مي پوشانند. فرداي آن روز ‹‹ پيش كار›› تكه هاي كوچكي از گل را بر مي دارد و پس از لگد مالي مجدد، روي سكو ، كنار ‹‹ اوستا كار›› كه سازنده كوزه است مي گذارد و با دست، خوب مالش يا به قول خودشان ‹‹ ورز››(varz)  مي دهد و آنها را ‹‹ چونه›› (chone) مي كند. در اين هنگام ‹‹ اوستا كار›› وارد عمل ميشود. ‹‹ اوستا كار›› پشت چرخ كوزه گري مي نشيند و با پا، چرخي را كه زير پايش قرار گرفته مي چرخاند.  

اين چرخ با محور چوبي خود، صفحه مدور كوچكي را كه روي سكو، مقابل ‹‹ اوستا كار›› است و قالب چرخ ناميده مي شود به حركت مي آورد (طرح شماره –1) ‹‹ اوستا كار›› چانه را (تكه گلي را كه ‹‹ پيش كار›› آماده كرده، روي سكو كنار وي گذاشته) بر مي دارد و روي قالب چرخ مي گذارد. همچنانكه گردش قالب چرخ، گل را به چرخش مي آورد، ‹‹ اوستا كار›› با فشار ماهرانه انگشتان دست و با حركات مخصوصي كه به سر و گردن و نيم تنه اش مي دهد، به گل شكل مي بخشد. براي سهولت كار مرتبا" پنجه هايش را با آب نمك خيس مي كند با به گل نچشبد. ابتدا از گل استوانه اي مي سازد، سپس دهانه اش را تنگ مي كند و شكل كوزه به آن مي دهد. در طرح شماره –2 مراحلي را كه يك تكه گل طي مي كند تا به شكل كوزه درآيد مي بينيم.

Sofal-(3).jpg

177_58_2.JPG

177_58_1.JPG

صفحه اول قانون ابن‌سينا چاپ رم 1593

پشت جلد مقوائي قانون ابن‌سينا ـ ترجمه لاتين چاپ ونيز سال 1507 كه درسال 1964 از

 

كوزه هاي ساخته شده را چند ساعتي در گوشه اي از كارگاه مي  چينند تا آبش كمي خشك شود، سپس ‹‹ دسته كوزه›› را كه از همان گل كوزه درست شده است ولي براي استحكام بيشتر با كرك گياه مخصوصي بنام ‹‹كرك››(Karak)  با موي بز مخلوط كرده اند، بر گردن آن مي چسبانند. فرداي آن روز كه آب كوزه كمي كشيده شد، آن را پرداخت مي دهند. ‹‹ اوستا كار›› كوزه را وارونه يعني از سر روي صفحه متحرك مي گذراد و در حالي كه كوزه به دو خود مي چرخد، با مهارت گلهاي اضافي آن را مي تراشد به نحوي كه ضخامت همه اندامهايش با هم متناسب و سطح بدنه اش صاف شود.ضربات ملايمي كه ‹‹ اوستا كار›› به بدنه كوزه مي زند و طنين صداي آن نشان مي دهد كه ضخامت هر قسمت به اندازه شده است يا نه. پس از ‹‹ پرداخت››، كوزه ها را از محوطه كارگاه بيرون مي برند و مي چينند و آفتاب مي دهند. مدتي كه كوزه ها پرداخت شده بايد در آفتاب بماند بستگي به شدت تابش نور خورشيد دارد. براي خشك شدن كوزه، به طور متوسط دوازده ساعت آفتاب ملايم لازم است، حال اگر تابش آفتاب تند و شديد باشد دو سه ساعت كافيست و اگر ضعيف باشد در سه روز. تقريبا" هر پانزده بيست روز يكبار كه تعداد كوزه هاي ساخته شده به هفتصد هشتصد رسيد، كوزه ها را با ترتيب خاصي در ‹‹ كوره›› مي چينند و مدخل آن را با آجر و گل تيغه مي كنند، سپس زير ‹‹ كوره›› را كه ‹‹ آتشخون››(Atesxon)  ناميده مي شود روشن مي كنند. مدت بيست ساعت كوزه ها را حرارت مي دهند كه البته هشت ساعت آخر، حرارت تندتر مي شود. وقتي شعله هاي آتش از سوراخ بالاي ‹‹ كوره›› زبانه كشيد نشانه آنست كه كوزه ها پخته شده و ‹‹ كوره›› بايد خاموش شود. معمولا" سي چهل كوزه در خلال حرارت دادن مي شكند. به هر حال كوزه هاي پخته شده را از كوره بيرون مي آورند و بدين ترتيب، ساختن كوزه خاتمه مي يابد.

177_59_1.JPG

 

طرح شماره –3 (اندازه تقريبي است)

1- در ورودي آتشخون 2- در ورودي كوره

Sofal-(26).jpg

كارگاه و كوره:

از فضاي باز و آفتاب گيري كه محل ذخيره خاك و چيدن كوزه هاست، با در بسيار كوچكي وارد محوطه ‹‹ كارگاه›› مي شويم ( طرح شماره –3 مقطع افقي يكي از كارگاهها را نشان مي دهد) درون كارگاه تاريك است زيرا براي ممانعت از ورود گرما و سرما، در و پنجره ها را با ابعاد بسيار كوچكي ساخته اند. ساختمان كارگاهها تماما" از خشت وگل است. ضخامت ديوارها براي جلوگيري از نفوذ گرما وسرما زياد است (تقريبا" هشتاد سانيتمتر). تاق از نوع ‹‹ استوانه اي›› است كه از طول به چند قسمت شده، هر يك از اين قسمتها با واسطه كماني از گچ كه ‹‹ لنگه›› ناميده ميشود، به هم وصل مي گردد. اين نوع سقف را در گويش محلي ‹‹ تاق گنبد›› نامند. وقتي از در كوچك كارگاه مي گذريم بايد مراقب سرمان باشيم به سر در كوتاه آن نخورد. داخل كارگاه، ابتدا دالاني پيش روي ماست كه از نيمه راه به انبارهاي ديگري راه مي يابد. در چند متري سمت چپ، سكويي است كه چند چرخ كوزه گري ‹‹ كارخونه››(Kârxone)  در آن جاي گرفته است. كوزه گران با تن پوشي مختصر كه آغشته به گل است، پشت اين چرخها، از سويي پاي به چرخ مي كوبند و از سوي دگر با رقص ملايم انگشتان هنرمند خود به گل جان مي دهند. ‹‹ پيش كار›› يا در انتهاي اين دالان مشغول لگدمال كردن گل است و يا قسمتي از گل لگدمال شده را روي سكو ‹‹ ورز›› مي دهد. يكي دو كارگر هم كه معمولا" فرزندان كم سن و سال ‹‹ اوستا كار›› يا ‹‹ پيش كار›› اند، كوزه هاي ساخته شده را از اين سو به آن سو مي برند، در كنار ‹‹ كارگاه››، ‹‹ كوره›› است كه با دريچه اي 100*50 سانتيمتري به ‹‹ كارگاه›› راه مي يابد. هر ‹‹ كارگاه›› دو ‹‹ كوره›› دارد، تابستاني و زمستاني. ‹‹ كوره››ي تابستاني عموما" از ‹‹كارخونه›› دور است. ‹‹ كوره››ي زمستاني كه كوچكتر از ديگري است، نزديك ‹‹كارخونه›› واقع شده تا كاركنان ‹‹ كارگاه›› را كه بيشتر حول و حوش ‹‹كارخونه›› كار مي كنند از حرارت خود بهره مند سازد.

 

سوخت ‹‹ آتشخون›› - كه زير ‹‹ كوره›› واقع شده سابقا" هيمه بمود و امروز گازوئيل و نفت است. از منبع گازوئيلي كه مسلط بر ‹‹ آتشخون›› است لوله باريكي جدا مي شود و گازوئيل را روي سكويي آجري كه وسط آن ساخته شده و ‹‹ زنبوري›› (Zanburey)  نام دارد، مي ريزد. دور تا دور ‹‹ آتشخون›› را رديفي از آجر چيده اند تا حرارت به ديوار اصلي بنا صدمه نزند. فاصله كف ‹‹ آتشخون›› تا سقف آن از دو متر تجاوز نمي كند ولي قبلا" كه ماده سوختني هميه بود به علت تند بودن حرارت، اين فاصله به سه متر مي رسيد. عرض ‹‹ آتشخون›› هم بين دو تا دو و نيم متر در نوسان است. البته رعايت اين ابعاد را نمي توان – به عنوان يك قانون قطعي تلقي كرد، لكن به هر ترتيب ، نسبت خاصي در اين ميان رعايت مي شود و ارتفاع ‹‹ كوره›› هم نسبت معيني با عرضش دارد. مثلا اگر عرض ‹‹كوره›› دو متر باشد، ارتفاعش سه متر است و اگر دو و نيم متر باشد، تقريبا" چهار متر.

 

177_60_2.JPG

چون ‹‹ كوره›› بالاي ‹‹ آتشخون›› قرار گرفته بنابر اين كف آن همان سقف ‹‹ آتشخون›› است. حرارت از طريق سوراخهايي كه در اين سقف تعبيه شده به ‹‹ كوره›› راه مي يابد. اين سوراخها، حرارت ‹‹ آتشخون›› را تنظيم مي كند. قطر سوراخهايي كه در وسط قرار گرفته، كمتر از سوراخهاي كناري است. براي جلوگيري از اصابت حرارت مستقيم به ظروف داخل ‹‹ كوره›› دهانه همه سوراخها را با سنگ آهك نپخته مسدود مي كنند. در پايان كار، اين سنگها را به كوره هاي آهك پزي مي فروشند.

نقش كوزه، انواع آن و سفالينه هاي ديگر:

كوزه از چهار قسمت تشكيل شده است، گردن، سينه، شكم و دسته كه به آن ‹‹ قلف›› (golf) مي گويند (طرح شماره –5). كوزه گران با ذوق، سينه كوزه را با نقشهاي متنوع زينت مي دهند. اين نقشها بين دو رديف خط متواي كه از هم هفت – هشت سانيتمتر فاصله دارند، رسم مي شود، در ميان نقشهاي مختلف آنچه بيشتر به چشم مي خورد نقش خوشه هاي گندم و نقطه هاي ساده اي است كه به نظر مي رسد سمبل مزرعه و دانه هاي بذر گندم باشد.

177_60_1.JPG

 

طرح شماره 6

Sofal-(17).jpg

اين نقش ها با خطوطي مورب از هم جدا شده اند. اگر وقت كافي براي نقش  انداختن نداشته باشند به دو سه خط موازي و نزديك به هم اكتفا مي كنند (طرح شماره –6 چند نقش متداول را نشان مي دهد). كوزه با هميت خصوصيات كه ذكر شد در شش اندازه مختلف ساخته مي شود. هر يك از اين شش نوع كاربردي دارد كه با ديگري متفاوت است، به همين دليل هم، واژه خاصي به هر كدام اختصاص يافته است.

كوزه گران و موقعيت اجتماعي آنان:

در زمان نه چندان دور يعني قبل از گسترش شبكه ارتباطي و افزايش تحصيلكرده ها و اشاعه فنون مكانيكي و كارگري، هنرمندان و صنعتگران عمده آستانه منحصر مي شدند به قاليبافان و كوزه گران و آهنگران. كوزه گران نه تنها به اين دليل كه صنعتگر و هنرمند بوده و رفع احتياج از مردم مي كرده اند بلكه چون به حرفه اي اشتغال داشته اند كه نوح پيغمبر بنيانگزارش بوده است و نيز از آن جهت كه با خاك، مظهر تقدس و پاكي و زايندگي سر و كار داشته اند، در جامعه از احترام خاصي برخوردار بوده اند.

با همه اينها بايد گفت در زندگي شلوغ امروز، كوزه گري تقريبا" اجر و قرب گذشته را از دست داده است. حرمت و موقعيت والاي اجتماعي از صنعتگران به قشرهاي ديگري انتقال يافته است، به همين دليل، كوزه گران ترجيح مي دهند فرزندانشان به ادامه تحصيل بپردازند.

كاربرد هاي مختلف كوزه:

در ميان خانواده هاي دير پاي اين شهر كه هنوز كم و بيش به موازين سنتي زندگي وفادار مانده اند كمتر خانه اي متيوان يافت كه كوزه با چند نقش متفاوت در گوشه و كنار آن، رخ نمی نمود. هر چند مهمترين نقش كوزه همانا نگهداري آب و مطبوع كردن آنست اما وقتي به عللي از اين نقش خود عاري شد، دور انداخته نمي شومد بلكه بلافاصله در جايي ديگر و با كاربردي ديگر بكارش ميگرفتند. چگونگي اين كاربرد بستگي به نوع از كار افتادگي كوزه داشت.

 اگر شكاف برداشته باشد و يا از گردن شکسته باشد، از گوشه حياط به  كنج پستو يا انبار خانه مي خزید و بارو بنشن و ادويه و حبوبات و غيره را در خود جاي مي داد. اگر از وسط شکسته باشد، شكسته آن براي محافظت بوته هاي جوان و حساس كدو ، خيار و نظاير اينها از گزند نور شديد خورشيد به كار گرفته مي شد. گاه شكستگي نوعي بود كه از تمام كوزه فقط ته آن باقي مي ماند. اين قسمت كه به صورت پياله اي بي قواره بود، آبداني مي شد براي حيوانات خانگي مثل مرغ و خروس و كبوتر و گربه و غيره.

 

تاریخ سفالگری در ایران

سفالگـری پـیش از اسلام

در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در ین صنعت بوجود آورد.
از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا عراق و از قـفـقاز با دره سند را از زیر خاک بـیـرون آوردند. سفالهـای پـیش از تاریخ که در این مـنطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختـن تـقـریـبا با مخـتصر تـغـیـیر یکـنواخت و در سطح فـنی بطرز اعـجاب انگـیزی پـیـشرفـته است. نخستین نمونه های آن از شوش در ایلام که اولین سکونت گـاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بـدست آمد. سـفالهـای شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالینه هـایی که از تـپه موسیان در 160 کیلومتری شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربی هـندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تـپه گـیان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سیلک، یا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسیه است جزو طبقه سفالهای شوش نامیده می شود. سفالهـایی که بـنام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زمانی است که از 3500 تا در حدود 2500 پـیش از میلاد مسیح می باشد. در اینجا باید متـذکـر شد که مردمانی با تـمدن نوسنگـی نیز در ایالت کانسوی چـین پـیدا شدند و ظروف سفالی آنهـا ویـژگـیهـایی هـمانـند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فن تولید دارد.
کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست که هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی است کهن در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است. نخـستیـن ظرفـهـای سفالی که با روش کربن 14 تاریخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـیش از میـلاد مسیح است در بـین النهـرین یافت شده است. کهـنـتـرین سفالی که در ایران یافت شده مـتعـلق به هـمان دوره است. این ظرف دست ساز نسبتـاً ابتدایی به دنـبال خود ظرفی سرخ با لکـه های سـیـاه نـاشی از پـخـت ناقـص داشـت. پـیـشرفت فـنی در حرفه کوزه گری سبب بوجود آمدن سبک جـدیـدی شد، این سبک با تـغـیـیرات و وقـفـه هایی که داشت بـیش از 2000 سال در بعـضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.
 

Sofal-(2).jpg

معـروفـتـرین پـیـشرفـتهای فـنی در رشته سفالینه سازی از این قـرار است:

1 - بـدنه ای از خاک رس ظریف که بدون تـردید آبـدیـده شده است. این ظرف در کوره پـخـته می شد و رنگ آن لیموئی، کرم، زرد، صورتی یا گـاهـی اوقات سرخ تـیـره بود. تـیـغـه های کـرم یا لیمویی رنگ که پـیـدا شده است نشان می دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـیا کـنـنده ای انجام شده است.

2 - تمام ظروف دارای ضخامت یکـنواخت است، آنهـایی که بـلنـدیـشان بـیش از 10 سانـتـیمتر بود 0.3 سانـتیمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترین آنها که پـیـدا شده است 30 سانتی متر ارتـفاع و 0.95 سانتی متر ضخامت داشت.

3 - گـردی کامل و بعـضی عـلاماتی که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان می دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـری با سرعـت کم که پـیـش درآمد چرخـهـای فعـلی کوزه گـری است به کار برده می شده است.

4 - تمام ظروف پـیدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـیار نـرمی فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اینـقـدر صاف کرده است.

5 - یک ماده رنگی که از گـرد اسید آهـن آبـدار و اکسید منگـنـز ساخته شده بود درآمیخـتهً فوق به کـار بـرده می شد. در پـخـت دوم این رنگـهـا سیاه و قهـوه ای سیر می شد.

6 - پـیش از پـایان هـزاره چـهـارم قـبـل از میـلاد چرخ کـندر و کوزه گـری بصورت چرخ تـند امروزی درآمد. لااقـل این موضوع در مورد سفالهـایی که سیلک در مرکـز ایران تـپـه حصار در شمال شرقی ایران پـیدا شده است، صدق می کـند.

7 - تـقـریـباً در هـمان زمان نوعـی از کوره در ایران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زیر محـل سفالهـا بود و یک در آجری آنهـا را از هـم جـدا می کرد، کوره ها باید از این نوع باشـند. تا نظارت و بـررسی اتـمسفـر لازم برای تولید رنگـهـای کرم و نخودی عـملی باشد. این نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده می شود و هـنوز هـم رنگ نخودی را برای آجر تـرجـیح می دهـند.


8 - سفالهـای قالبی در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ایران پـیـدا شده است. در قـسمتهـای مخـتـلف کشور قالبهـای گـلی پخـته شده برای تولید زیاد مجسمه های متعـلق به سالهـای 2500 تا 1750 قـبل از مسیح بدست آمده است.

9 - سفالینه های خاکستری رنگ با لعـاب سیاه درخشان ابـتـدا در حدود 2000 پـیش از مسیح در تـپـه حصار و در سیلک بوجود آمد. این سفالهـا که در کورهً احیا کـنـنده پـخـته شده اند، اولین نوع سفالسازی لعـابی است که از آن اطلاع داریم. اینجا بجاست یادآور شویم که لعـابکـاری سفال در قرون وسطی در کاشان مـتـداول گـردید، و کاشان تـنـها چـند کیلومتر دورتر از سیلک است.
تـمام این پـیـشرفـتهـای فـنی در مـدت کـوتاهـی سفالسازی را یکی از حـرفـه های سامان یافـته کـرد. و از آن تاریخ تا کـنون به هـمین نحـو باقـی مانده است. اما مهـارت و استادی کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـنی نبوده است، زیـبایی این فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـیزه های اکسیدی با قـلم مـو با حرکات متـوالی کاملا مشهـود است. تـزئینات نقـش حـیوانات و نباتات را تـقـریـبا با طرح هـندسی دقیق نشان می دهـد.

سفالگـری بعـد از اسلام

تازیان در زمان کوتاهـی سراسر خاک ایران را گـشودند، اشغـال ایران از طرف تازیان ابـتـدا اثـری در کار سفالسازی نـداشت، اما وقـتی که در سال 750 میلادی خانواده ایرانی ابوالعـباس بر تخـت خلافت بغـداد تـکـیه زد، فعـالیت فرهـنگی ایرانیـان بار دگـر آغاز گـردید. اسلام بکار بردن ظرفـهـای گـران قـیمت فـلزی به ویـژه زر و سیم را غـدغـن کرده است. از اینرو بار دگـر طبقه حاکمه خریدار ظرفـهـای سفالی شدند و آماده شدند که سفالهـایی که بـسیار خوب آراسته شده و از لحـاظ هـنری در سطح والایی قـرار داشت بخـرند. رفـته رفـته پـیـشیـنه سفالگـری در بـسیاری از مراکز سفالسازی ایران بـنـیاد گـرفت و صاحبان این کارگـاهـها استادان فـن را بکـار گـرفـتـند. نوشته ای که در سنگ محـراب امامزاده یحیی ورامین در نزدیکی تهـران هـست، افـتخـار ساختـن محـراب را به سه کس یعـنی سفالساز، طراح نقـشه و خوش نویس می دهـد. از لحاظ تاریخـی دروه اسلامی به سه بخش تـقـسیم می گردد:

دوره اولیه اسلامی تا آغاز سده یازده میلادی
دوره میانه اسلامی شامل پادشاهـی سلجوقـیان و مغـولهـا
دوره متاخر اسلامی از زمان صفویه تا به امروز
 

Sofal-(22).jpg

دوره اولیه اسلام

در دوره اولیه اسلام، سفالساز افـتاده و مـتواضع ایرانی در هـمان زمینه پارتـهـا و ساسانـیان کار می کـرد. ظرفـهـای وی بی لعـاب بود و در قـالب فشاری هـا آن را آراسته کرده، تـزیـین می داد و یا ظرفـهایی از لعـاب آبی یا فـیـروزه ای می ساخت. اینگونه قالبهـای فشاری از خاک رس بی لعـاب ساخـته می شد و پـیش از پـخـتـن آن را برای آرایش ظرف کنده کاری می کردند.
در دوره اولیه سفالگـری ظرفـهـای چـیـنی که از چـین آورده شد سبب تـشویق و تحـریک ایرانیان در توسعـهً صنعـت سفالسازی شد. ثـعالبی و بـیـرونی دو نفـر از مورخین مشهـور دربارهً انواع سفالهـایی که از چـین آورده شد شرحی نگـاشته و مرغوبـیت آن را ستوده اند.
محـمد بن الحسین می نویسد که فرماندار خراسان در سال 1059 میلادی بـیست تـکه ظروف چـینی از کشور چـین دریافت کرد و آن را به بارگـاه خـلیفهً بغـداد فـرستاد؛ و سفالسازان داخلی را تـشویق به ساخـتن سفالهـایی شبـیه به آن کـرد. در حقـیـقـت در اثـر تـشویق فرمانداران و حـکام محـلی، نوآوری هـا و اخـتراعـات زیادی در فـن بـدل چـینیسازی و تـقـلـید چـیـنیهای دوره تانگ در ایران بوجود آمد. سفالسازان ایرانی در تـقـلـید از چیـنـیهای سبک تانگ در ایران بوجود آمد. سفالسازان ایرانی در تـقـلـید از چـیـنـیهای سبک تانگ آنقـدر استاد بودند؛ که در نظر اول هـمه مصنوع آنهـا را بجای چـینی اصل می گـرفـتـند.

کوششی که سفالسازان ایرانی در تـقـلید چـیـنـیهای کشور چـین در دوره های اولیهً اسلام کرده اند سبب کشف مجـدد لعـاب مینایی قـلع گـردید. در سدهً هـشتم پـیش از میلاد مسیح آشوریهـا اکسید روی را در لعـابهـای سربی خود برای بدست آوردن رنگ سفـید کـدر به کار برده اند. چون آخرین کار برای این فن در خاور نزدیک را می توان از آجرهای لعـابی که در شوش و تخت جمشید در سدهً پـنجم ساخته شده است ثابت کرد؛

 بنابراین وقتی می گوئیم بعـد از 1500 سال دوباره آن را بازیافـتـند بی دلیل نیست. این لعـاب جـدید که سطح کاملا سفـید درست می کرد، کاربرد گـل و رس سفـید را از بـین برد و از ایران به سرعـت به تمام کشورهای اسلامی تا اسپانیا گسترش یافت. در آنجا پایه و اساس سفالسازی اسپانیایی - آفریقایی گردید که در جزیرهً اسپانیایی مایورکا ساخـته می شد؛ از آنجا به نام ماجولیکا به ایتالیا آمد و طولی نکشید که ایتالیا نیز آن را تولید کرد. از ایتالیا به آلمان و هـلـند و انگـلستان رفت. در هـلـند و انگـلستان به نام چـینی آلات دلـفـت معـروف گردید
یکی دیگر از اختراعات ایرانیان در صنعـت سفالسازی رنگهـای مینایی بود که قبلا در سال 883 میلادی آغاز گـردیده بود. اشیائی که رنگ مینایی بر آنهـا زده شده است - سفالسازان چـینی هـیچگـاه این رنگ را به کار نبرده اند - در کارگاه هـهای کوزه گـری فوسطاط نزدیک قاهـره و در عـراق پـیدا شده است. ولی بـیـشـتر دانشمندان امروزه بر این باورند که رنگ مینایی یک اختراع ایرانی است. رنگ مینایی در اسپانیای افـریقا در کارگاه هـای کوزه گـری معـروف پاتـرنا و والنسیا به کار برده می شد، و در سال ر1500 میلادی به ایتالیا رسید.

سه نوع رنگ مینایی وجود دارد:
رنگ مینایی طلایی ساده روی زمینه سفـید.
رنگ مینایی جگـری در زمینه سفـید یا مخـلوط با سایر رنگـهـا.
رنگ مینایی چـند رنگ با درخشندگی فلز مس یا نـقره، یا اگـر روکش آن بسیار نازک باشد، رنگ مینایی زرد، قهـوه ای یا زیـتونی بر زمینه سفید.
رنگ مینایی در زمان سلاطین سلجوق و مغـول در کاشان به اوج تـکامل خود رسید.
 

Sofal-(1).jpg

دوره میانی اسلام

در زمان سلجوقـیان ( 1037 - 1147 میلادی ) جهـش چشمگـیری در تـمام هـنرهـا، صنایع و عـلوم پـدید آمد. با اینکه سلجوقیان در اصل ترک بودند ولی خود را با روش زندگی ایرانیان تطبـیق دادند. در مورد سفالسازی این دوره باید گـفت "عصر طلایی چـینی سازیست"؛ در این دوره تمام روشهـای فـنی شناخته شده به کار برده می شد: حـکاکی، برجسته کاری، شبکه سازی، قـلمزنی رنگ زیر یا روی لعـاب، مطلا کاری و میناکاری. چـنین بنظر می آید که در آن دوره نقاشان و طراحان استاد سفالساز را یاوری میکردند و این امری عادی بوده است.
کوشش مستمر سفالسازان ایرانی برای اینکه بـتوانـند با چـینیهـا و لعـابهای ساخت کشور باستانی چین برابری کـنـند موجب بوجود آمدن دو اخـتراع در ایران گـردید، اولین اختراع ترکیب خمیر نرم با آمیخته زیادی از دُر کوهـی و دیگر کشف مجدد لعـاب قلیانی که برای آخرین بار در مصر باستان بکار می رفت. دانه های دُر کوهـی و خمیر شیشه ای لعـاب قـلیایی را به خاک رس اضافه میکردند، پس از پخـتن رویهً نیمه شفاف و سخت و به هـم چسبـیده ای بدست می آمد، و این هـمانند ماده و خمیری بود که در سدهً هـجدهـم در اروپا به عـنوان خمیر نرم چـینی شناخته شده بود. برای بدست آوردن لعـاب شفاف با اکسید قلع کار می کردند. تـنهً ظرف را اغلب کنده کاری کرده و با لعـاب یکـدست می پوشانـدند، این فـن را لقابی می گـفـتـند.

Sofal-(23).jpg

متداول شدن لعـابهـای قلیایی سبب شد که فـن رنگ آمیزی جدید بوجود آمد. آمیخـته مس در لعـاب سرب معـمولا رنگ فـیروزه ای تـیره یا سبز زنده بوجود می آوردند؛ ولی هـمین مس در لعـاب قـلیایی رنگ نیلی سیر درست می کرد. لاجورد کاشی (کوبالت) در لعـاب قـلیایی رنگ آبی مشکی (لاجوردی) می ساخت. در نزدیکی قـم و کاشان معـادن لاجورد کاشی (کوبالت) هست و احتمال دارد که استـفاده از کوبالت از هـمانجا آغاز گـردیده باشد. از جمله لعـابهـای دیگری که عـموماً در لعـاب های قلیایی به کار میرفت عـبارتـنداز: فیروزه ای روشن، سبز روشن، یشمی، سرخ ارغوانی و زرد ملایم که اغـلب آرایه زر هـم به آن افزوده می شد. ترکیب طلا در لعـاب یا به صورت زر گـداخـته و یا به حالت سریشی بود.
با استـفاده از این زرورق، کوزه گـر ایرانی دو شیوه تازه لعـابسازی پـیدا کرد که به نام مینایی و هـفت رنگ شناخـته می شد. برای ساخـتن لعـاب مینایی کوزه گر، خمیر شیشهً قلیایی و رنگیزه ها را در کوره می گـداخت و به صورت لعـاب مورد نیازدر می آورد. پس از خنک شدن آن را گـرد می کردند و هـنگـامی که این لعـاب روی ظرف داده شده و به کـوره برده می شد رنگـش تـغـیـیـر نمی کرد و نقاش و تـزیـینـکار قـبل از وقت می دانست که لعـاب پس از پخـته شدن، چه رنگی خواهـد داشت و هـمین امر سبب شد که دامنهً تعـداد رنگـهـا را گـسترش دهـد.
در سده سیزدهـم اصلاحاتی در لعـاب مینایی پـدید آمد، و به نام لعـابهـای قلم مویی شناخـته شد. در این شیوه با قـلم مو رنگ لعـابی را که مقـدار اکسید آن زیاد بود روی تـنهً ظرفـی که قـبلا در کوره رفـته بود می زدند و خطوط منـقش آن را می آراسـتـند. این رنگـهـا در پـخـت دوم مشخصتر می شد، و سپس ظرف در لعـاب یکـدست فـیروزه ای و یا عاجی فـرو برده شده و برای بار سوم به کوره می رفـت. چون رنگـیزه هـا را با قلم مو و خیلی رقـیق زده بودند شـُره نمی کرد و لکه دار نمی شد. مراکزی که ظرفـهای لاجوردینه تهـیه می کردند، ری و کاشان بودند، علی ابن یوسف و ابوطاهـر حسین از کوزه گـران به نام ری بودند.

سفالسازان کاشی در ساختـن محـرابهـا بسیار استاد بودند. قـبلا محـرابهـا را گـچـبری می کردند. محـراب کاشی بسیار زیـباست و صدهـا کاشی مینایی و درخشان بزرگ که خوب هـم به هـم سوار شده و اغـلب هـم کـنده کاری شده، محـراب را تـشکـیل می دهـد. این محـرابهـا نیز نـتـیجه هـمکاری نـزدیک میان سفالساز و نقاش آرایه گـر است.
 این کـلمات در سنگ نبشه محـراب امامزاده جعـفـر در قـم دیده می شود: "در دهـم ربیع الثـانی 738 (6 نوامبر 1337 میلادی) در کاشان در کنار سید رکن الدین محمود بن سید زین الدین غضایری به دست جـناب مستطاب جمال نقاش ساخته شد". دو نقاش دیگـر که در آراستن کاشیهای ستاره ای و ضرب در نامبردارند به تـرتـیب عـبارتـند از: ابوروفظا که در حدود اسل 1200 میلادی می زیست و دیگـری طاهـر الدین که در حدود سال 1263 میلادی کار می کرد. در روی یکـی از کاشی هـایی که از نـقاش نخـستیـن باقی مانـده اسـت این کـلمات خـوانده می شود: " در شب های میان سه شنبه و چـهـارشنبه، در آخرین روز صفر سال 600 هـجری ساخـته شد
 

Sofal.jpg

دورهً متـاًخـر اسلامی

هـنگـامی که شاه اسمعـیل در سال 1501 میلادی پس از 850 سال فرمانروایی بـیگـانگـان بر تخت نشست و نخستین شاه دودمان صفـویه گـردید، بزرگی و عظمت ایران آغاز گردید؛ و تا دویست سال ادامه داشت. در زمان شاه عـباس بـزرگ این عـظمت به اوج خود رسید (1587 - 1620 میلادی) آوازه شکوه و جلال دربار شاهـنشاهی او به دربارهـای اروپا رسید، و سفـیرانی از بسیاری از کشورهـای اروپا به پایتخت وی یعـنی اصفهـان آمدند. شاه عـباس خود صنعـتکـار و بازرگـانی باهـوش بود. استادان فن را از امـپـراطوری پهـناور خود جمع کرد و در اصفهان یا پـیرامون آن جای داد و کارگاهـهـای صنعـتی شاهی بـیشماری بنیاد نهـاد. به پـیشه وران جزء و صنایع خصوصی نیز کمک می کـرد. هـنگـامی که از بازرگـانان و نمایندگـان کمپـانی هـند شرقی هـلـند که دژی در جزیره هـرمز در خلیج فارس داشتـند، شنید که آنها مشغـول تجارت ظروف چینی کشور چـین هـستـند؛ از بازرگـانان چـینی دعـوت کرد که چـینی های زیـبای خود را از راه خشکی برای صادرات به اروپا به کشور وی بفـرستـند و بدین ترتـیب کمپـانی هـلندی را از مـیدان خارج کرد. خود شاه گـردآورندهً تعـداد زیادی ظروف زیـبای چـینی بود؛ مجـموعـهً چـینـیهـای وی هـنوز در آرامگـاه خانواده شیخ صفی در اردبـیل وجود دارد. این امر نفوذ صنعـت چـین را دوباره برگـرداند و سفالسازان ایرانی بار دگـر در کار چـینی سازی کوشیدند و شیوه کار کاشان را کامل کردند و کائولین سفید نرمی را که در نائین و عـلی آباد پـیدا شده بود بکار بردند و با لعـاب خـمیر شیشه قلیایی که قـبلا گـفتیم درهـم آمیخـتـند.

چـون سفالهـای ایرانی بدل چـینی بود شاه عـباس 300 کوزه گـر چـینی را به ایران دعـوت کرد تا سفالسازان ایرانی در صنعـت چـینی سازی آموزش دهـند. رهـبر این عـده مردی بود که در افسانه هـای ایرانی به نام "من او هـر" شناخـته شده است. جهانگردان اروپایی که در آن زمان به ایران مسافـرت کرده اند، مرغوبـیـت و جـنس اعلای فراورده هـای داخـلی را تحـسـیـن کرده اند

در سده هـجـدهـم و نوزدهـم که شـاهـان و فـرمانـروایـان ایـران ضـعـیف بودند، سقوط کـلی در بـیشتر صنایع و حرفـه هـا پـدید آمـد؛ ولی سفـالسازان به ساخت ظرفهای زیـبای خود ادامه دادند؛ به طوری که در دورهً شروع نوسازی ایران، زمان رضا شاه ر( 1925-1941 میلادی ) توانستـند بـیشتر کاشیهـای که از سردرهـا و گـنبدهـای مسجدهـا و امامزاده هـای قـدیمی ریخـته بود با کاشیهـایی به مرغـوبـیت کاشیهـای قرون وسطی تعـمیر کـنـند.

 

 

 


 صفحه اصلی   مردم آستانه  تاریخ آستانه واژه نامه اسناد و غیرهblack-l.gif ادبیات و هنر تلخ و شیرین عکس های قدیمیblack-l.gif گالری عکس تماس با ما موسیقی ایرانی English سایت جدید آستانه

 

 

 

 

 

 


مطالب مشابه :


کوزه گری

اشك نوح روي گل ريخت و آنرا ليز (طرح شماره –5). كوزه گران با ذوق، سينه كوزه را با نقشهاي




آموزش سبز کردن سبزه عید

۳- براي سبزه كه روي كوزه كاشته مي شود روي كوزه پارچه نخي مي كشيم كوزه بدون لعاب باشد




دون یسیدرو / بروس راجرز/ترجمه مهناز دقیق نیا

به ماكان مهديقلي و برش هاي ظريف اش روي كوزه رنگ ها با طرح بزرگي از وسط شروع مي شد و هر چه




هنر سفال سازي

كوزه گري ايران تأثير شديدي بر كوزه گري هم در شرق و سپس طرح روي كاشي پياده مي شد و استاد




هنر سفال سازي

كوزه گري ايران تأثير شديدي بر كوزه گري هم در شرق و سپس طرح روي كاشي پياده مي شد و استاد




از صندوقچه خاطرات 8 ( از كوزه هاي چهارشنبه سوری تا كوره هاي چهارشنبه سوزي)

قبل از خواندن مقاله روي تيتر دقت كنيد با جابجا شدن يك نقطه از روي كوزه در مفهوم طرح لب و




2- مشاغل خانگي (قلمزني)

معمولاً قلمزني را روي كوزه، گلدان زغال روي آن كشيده تا از اين طريق شكل طرح روي اثر




کتاب هایم را ورق میزنم-2: نامه های غلامحسین ساعدی

مجموعه نامه هاي دكتر غلامحسين ساعدي به " طاهره كوزه گراني " اين نامه طرح زيباي روي جلد شده




تاريخچه هنر سفالگري در ايران

اختراع چرخ كوزه‌گري در هزاره با نقاشي روي سفالينه توجه نبوده، بلكه طرح خلاصه و




برچسب :