آدامس تریدنت

  • الکل شکر یا Sugar alcohol چیست؟

    Sugar alcohol چیست؟ برخی برچسب های غذایی موادی مانند xylitol ، erythritol ، isomalt ، sorbitol، lactilol و یا mannitol را لیست می کنند که این مواد sugar alcohol نامیده می شوند .این مواد غالباً جهت شیرین کردن شیرینی های فاقد شکر ، آبنبات ، آدامس و مواد غذایی دیگر استفاده می شوند. واژه sugar alcohol به ساختار شیمیایی این مواد بر می گردد و در واقع این مواد حاوی الکل نمی باشند.به گفته سازمان غذا و داروی آمریکا ، تولیدکنندگان مواد غذایی می توانند ادعا کنند که محصولات حاوی alcohol sugar، باعث پوسیدگی دندان نمی شوند . تحقیقات نشان می دهد که یکی از مواد گروه sugar alcohol به نام xylitol ، حتی باعث حفاظت دندان در مقابل پوسیدگی می شود. چگونه xylitolطعمی شیرین دارد اما دندان را در مقابل پوسیدگی حفاظت می کند؟ xylitol یک شیرین کننده طبیعی می باشد و در میوه هایی مانند توت فرنگی ،آلو و گلابی یافت می شود.شکل و طمع xylitol شبیه شکر است ،به همین دلیل ،جهت شیرین کردن مواد غذایی و آبنبات استفاده می گردد. Xylitol در آدامس ، آبنبات ،خشبو کننده های دهان ،شربت های داروئی و قرص ،خمیر دندان و دهان شویه مورد استفاده قرار می گیرد .همچنین در غذاهای رژیمی و دیابتی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. وقتی باکتری در دهان شما با قند ترکیب می شود باعث تولید اسید می گردد.این اسید باعث آسیب دندان و ایجاد پوسیدگی می گردد . اما باکتری های موجود در دهان نمی توانند xylitol را تجزیه کنند بنابراین هیچگونه اسیدی تولید نمی گردد .از خاصیت های دیگر xylitol این است که شیرینی آن باعث ترشح بزاق میشود که این موضوع خود باعث جلوگیری از پوسیدگی دندان ها می گردد. تنها عیب xylitol این است که اگر به مقادیر زیاد مورد استفاده قرار گیرد خاصیت ملین و مسهل دارد به عنوان مثال مصرف 10 تا 20 عدد آبنبات یا آدامس در روز باعث این موضوع می گردد.   مدتی بود می خواستم درباره مورد ترکیبات مواد غذایی وارداتی تحقیقی داشته باشم اما فرصت نشده بود . به طور خاص درمورد آدامس های خارجی بررسی کردم و به نتایج زیر رسیدم :Sugar alcohol ‌ دیدن اسم الکل شکر درترکیبات یک ماده غذایی کافی است تا در مورد حلال بودن این ماده مشکوک شوید ! اما لازم به توضیح است که در ترکیبات شیمیایی موادی که دارای زنجیره تکی یا چندتایی  OH باشند در هنگام نام گذاری لاتین ، کلمه الکل به نام آن ها اضافه می شود . که البته شکر و قندهای متداول نظیر گلوکز ،‌ساکارز و لاکتوز ( قند موجود در شیر ) نیز از همین دسته به شمار می روند . شیمی دان ها sugar alcohol ‌را نیز مشابه گلوکز و ساکارز می دانند و برای این ماده شیرین کننده ، خاصیت ضد پوسیدگی دندان هم قائل هستند . ضمن اینکه عامل الکلی به تنهایی برای الکلی بودن یک ماده کافی نیست ...



  • کارکنان فروشگاه

    حاج علی افرا به همرا پسرانش علیرضا و رضا افرا

  • بازاری با 400 درصد سود!

    گردش مالی بازار آدامس ایران 50 برابر گردش مالی کیوسک‌های مطبوعاتی، حدود 50 درصد حجم بازار لوازم آرایشی و بهداشتی، حدود 8 برابر بازار تورهای گردشی داخلی، حدود 4 برابر بازار آب معدنی و یک چهارم گردش مالی سالانه‌ بازار سیگار است. به گزارش خبرنگار تابناک اقتصادی، در تهران، ابتداي بازار آهنگران و بازار حضرتي، جایی که از آن به عنوان بورس‌هاي خريد و فروش آدامس هاي داخلي و خارجی مي توان نام برد، انواع آدامس‌هاي خارجي را نيز مي توان از بورس خريد و فروش آن در حوالي بازار بزرگ تهران در منطقه پله نوروزخان تهيه كرد. بازاری که می گویند چند ده میلیارد ارزش دارد. حتی برخی می‌گویند، گردش مالی بازار آدامس ایران 50 برابر گردش مالی کیوسک‌های مطبوعاتی، حدود 50 درصد حجم بازار لوازم آرایشی و بهداشتی، حدود 8 برابر بازار تورهای گردشی داخلی، حدود 4 برابر بازار آب معدنی و یک چهارم گردش مالی سالانه‌ بازار سیگار است. در این میان، يكي از توليدكنندگان و فعالان بازار آدامس که به صورت اینترنتی هم خرید و فروش آدامس انجام می د‌هد، می‌گوید: افرادی هستند که در مرزهای شمال شرقی و جنوبی کشور اقدام به واردات قاچاق آدامس می‌کنند و این آدامس‌ها را از طریق مباشرانی که در بازار دارند، به صورت عمده توزیع کرده و به خریداران و توزیع کنندگان هم پورسانت مناسبی می‌دهند. البته برخی کارشناسان می گویند اين آدامس ها در كشورهاي تركيه و افغانستان و در كارگاه هاي زيرپله‌‌اي توليد شده و با جعل برندهاي معروف به كشور قاچاق مي شود.  اقتصاد پنهان آدامس  اگرچه آمارهای رسمی گمرک نشانگر این است که در شش ماهه ابتدای سال جاری، 15 میلیون دلار، ارز صرف واردات رسمی آدامس شده اما واقعیت بازار آدامس در ایران چیز دیگری است؛ بازاری که فعالانش می‌گویند آدامس‌هایی که به صورت رسمی از مرزهای کشور وارد می‌شود، تنها 15 تا 20 درصد حجم آدامس های وارداتی را به خود اختصاص می‌دهد و بخش عمده یعنی 80 درصد باقیمانده، از راه قاچاق روانه جیب و کیف‌های مردم می‌شود.  آدامس شاید از جمله کالاهای باشد که اقتصاد پنهانی دارد. ماجرای 50 میلیارد تومانی که سالانه از سوی ایرانی‌ها جویده می‌شود، داستان پیچیده‌ای نیست. بازار ایران در چنبره آدامس‌های قاچاقی است که نه تنها قیمت بالایی ندارند، بلکه با تمامی مشکلات کیفی که شاید داشته باشند، جای خود را در جیب و کیف مردم ایران باز کرده‌اند.  از تریدنت و اوربیت و پی.کی گرفته تا فرش و فایو و آدامس خرسی... همه و همه در کنار آدامس شیک، اسمایل و سایر انواع آن در بازار ایران یافت می‌شوند، اما واقعیت این است که آدامس‌های قاچاق توانسته‌اند با ...

  • چه میدونم

    واقعا چیز خل شدم اخه چه کاری بود 4 واحد کوفتی گرفتنم اینجا اونم چی اندیشه اسلامی و تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران اونم کجا دانشگاه آزاد اینجا اونم چه ساعتی چهارشنبه 8تا 12 صبح فقط اندیشه شنبه یکشنبه 10 تا 12 خیلی حال بهم زنه بابا گفت نمرش با من برو کلاس خاک تو سرت اینجا میخوندی 5ترمه کارشناسیتو بت میدادن چون پسر منی من میگم بابا اینجا رشته ش آشی بود میگه اونجا پلوییه؟ میگم اینجا خو خوب نبود میگه آره گند میزدی میگم دست گلت مرسی میگه باز انبه خریدی که؟ - طهر 3بیدار شدم نماز خوندم مامان گفت بپوش بربم هویج بخریم گفتم واس هویج بریم؟دوتامون؟ گفت هویج نماده بپوش ماشینو درار بریم رفتیم و برنامه عوض شد اول رفتیم یه فروشگاه که خریدا اونجاس مامان گفت سبد بیار بردم و وسایلشو میخرید و چشمم افتاد به کیک پچ پچ یعنی همون حس به انبه تو اینم هست هرچی کیک پچ پچ بود رو انداختم تو اون سبد چرخدار اسمش یادم رفتو مامان گفت اینا کمت نیست؟ گفتم خو دیگه نداره همشونو اوردم خو دوس دارم گفت خب حالا باشه زشته بچه شدی انگار یاد بچگیام افتاد و خرید کردنا و چقد اذیتش میکردم مثل الان پارسا پاستا هم گرفتم و پنیر و ماستو چیپسو کلی پیز دیگه مامان گفت میلاد سه روز پیش همینجا پر جعبه و صندلی عقب خرید کردیم چه خبرته هفته قبلم همینطور یخچال جا نداره کم بیار دیگه اوردیم دفه بعد یادم بنداز بریم دنبال خاله شرکت کنار پارک کودک مامان میای این پارک کودک چیکار میکنی؟ من؟ میشینیم مام:خب با کی؟ من : با دوستام کنار فوواره خب بریم بازارچه تره بار اوفففففففففففففف شلوغه ماشینو پارک کنم میام قارچ فلفل دلمه گوجه بادمجون هلو سیب شلیل انجیر هویج نخود سبز ، نون تست و باگت و ... کلی خرید دست من و بریم خاک تو سرم کاش این نزدیکا پارک میکردم خلاصه دیگه برگشتیم خونه میلاد امشب شام با توه خوراک سوسیس:دی همه غذا هات واس خوابگا و خونه دانشجوییه اره دیگه اینجا بلد نیستم خب هی درست کن چیزی حالا قارچ و سوسیس و دلمه و پیاز جدا جدا تفت دادمو  سسشونو که فقط خودم بلدم درست کردمو درست شد اماده گذاشتم تو باگت منهای پارسا که میگفت فقط سوسیس باشه و توی نون تست مثل همبرگر خرچنگی تو باب اسفنجی بابا هم با اینکه انتظار نمیرفت ازش بخوره خورد و غذای مامان موند واس سحری و و بابا باز انبه خریدی؟ اوم انبه بده نخور مجردی پسر این هورمونیه یعنی هورمون میبره بالا بعد میگم زن واست بگیرم میگی نمیخوام نکن خو با خودم بلدم این چیزا رو هی ده واحد گیاه شناسی و از اینا داریم بلدم ولی خب جدا از این من عاشق انبه ام بعد انتی اکسیدانش بیشتره خو طرف مثبت قضیه رو ببین من که بهت گفتم خود دانی   انبه واقعا یه ...

  • رمان ماه من 1

    از شدت دویدن به نفس نفس افتادم. دست از دویدن کشیدم عینک آفتابیم و بالا زدم. سوئی شرت مشکی رنگ آدیداسم و دور کمرم بستم و بازدم محکمی و نثار هوای زمستونی کردم. حسابی عرق کرده بودم و وقتی نسیم زمستونی روی پوستِ صورتم قدم می زد لذتِ غیر قابل وصفی می بردم.شروع کردم به کمی نرمش کردن و انجام حرکات کششی. عادتم بودم بیشترِ روزا صبح برای ورزش بیام پارک اینجوری روحم و آزاد می کردم. کمی جلوتر یه صندلی بود نشستم تا کمی به خودم استراحت بدم و بعدم برم به کارام برسم. چشمام و بستم و سرم و سمت آسمون گرفتم.با این کارم ذهنم پر کشید به گذشته. شش سالِ پیش درست وقتی یه دختر دبیرستانیِ هفده ساله بودم. همینجوری چشمام بسته بود و سرم رو به آسمون بود، که یهو با صدای فحش و دعوا چشام و باز کردم. نفهمیدم قضیه چیه، وقتی دعوا تموم شد یه پسر خوش قیافه نشست کنارم. در حالی که نفس نفس میزد و موهای بلندش تو صورتش ریخته بود گوشیم و گذاشت تو دستم و گفت:ـ مواظب باش دختر نزدیک بود گوشیت و ببره!از یادآوریش لبخند محوی رو لبام نقش بست. یه حسی تو ذهنم گفت همینجوری چشمات و ببند تا الانم یه چیز دیگه ات رو بدزدن! باز کن اون لا مصب و دخترۀ سر به هوا! خندیدم و چشمام و باز کردم و صاف نشستم. اطراف رو از نظر گذروندم، نگاهم رو پیرزنی که داشت با دستگاه های پارک کُشتی می گرفت ثابت موند. ابروهام از تعجب پرید بالا! مــرررســی انعطاف! همیشه این خانوما اولِ صبحی روحِ من وشاد می کنن، اصلا یه وضعی! پاهاش و گذاشته بود دو طرفِ دستگاه، حاظرم شرط ببندم دستگاه انقدر تند میرفت که هر دفعه یه صد و هشتاد درجه کامل باز می کرد! دستی تکون دادم و سرم و با گوشیم گرم کردم دکمۀ لاکِ گوشیم و زدم تا قفلش باز شه. عکس مازیار بک گراند گوشیم بود و با دیدنش انرژی می گرفتم.بلند شدم و رفتم سمتِ خیابون باید زودتر برم خونه تا دوش بگیرم و آماده شم دیرم میشه. امروز باید زودتر برم دفتر که به چند نفر تا ظهر نشده زنگ بزنم و قرار دادگاهشون رو یادآور بشم. تا رسیدم خونه سریع آماده شدم و رفتم یه چیزی بخورم. امروز حسابی سرم شلوغِ. مامان تا من و حاضر و آماده سر میز دید شروع کرد به سفارش کردن در مورد خونه. دوباره می خواست بره و نگرانیای بی جا شروع شده بود:ـ مامان: مواظب خونه باش. من امروز میرم مأموریت. نمی دونم شاید یه ماهی نباشم. می دونی که رفتن با خودمِ اما برگشتن نه. ممکنِ دیگه همدیگه...حرفش و قطع کردم و کلافه گفتم: « خواهش می کنم مامان ادامه نده. برگشتنت با خداست و مطمئنا اون دلش نمی خواد خانوادۀ من که تو باشی و بگیره. برو به سلامت مراقب خودتم باش. امیدوارم به زودی بگی بازنشست شدی. اصلا دلم نمی خواد بری تو اون اداره و ...

  • قسمت 1 رمان ماه من

    مقدمه     این روزها مهتایی نیستم که باید باشماز صداها گریزون، در پیِ خلوتی از کنجِ اتاقگم شده ام پشتِ بغضهایِ خویشاین روزها آهِ صدایم شنیده می شوداز زیرِ آوارِ بغض های فروریخته اماین روزها می رنجم حتی از دستی که با محبتی خالص پشتم را لمس می کنداین روزها مجنونی دارم که معشوقم نیست این روزها دگر حسی نیستدگر شوقی برای بندگی نیستاین روزها تنهایی با من آشناتر از آشناستاین روزها چشمهایِ غمگینم را در نگاهِ شادت میبینممن به آروزی پوچم نرسیدماما تو چه راحت رسیدی به آرزوی بی من بودنَتاین روزها دلم پر است از آه هایی از جنس پاییزاین روزها بازخواست می کنم خدایم راچرا ظریف؟ چرا او بی تفاوت و من پر از احساس؟قلبِ کوچکم دگر طاقت ندارداین روزها چه خودخواه می نگرم به دستانِ گرمی که تحمل می کند سردیِ مرااین روزها چشمانِ همه می بینددختری از جنس بادبا جامه ای همجنسِ برگاین روزها دگر من نیستماما دلِ داغدارم چقدر تنگ است برای اصلِ خودم...   ستاره چشمک زن  فصل اول ( قسمت یکم) از شدت دویدن به نفس نفس افتادم. دست از دویدن کشیدم عینک آفتابیم و بالا زدم. سوئی شرت مشکی رنگ آدیداسم و دور کمرم بستم و بازدم محکمی و نثار هوای زمستونی کردم. حسابی عرق کرده بودم و وقتی نسیم زمستونی روی پوستِ صورتم قدم می زد لذتِ غیر قابل وصفی می بردم.شروع کردم به کمی نرمش کردن و انجام حرکات کششی. عادتم بودم بیشترِ روزا صبح برای ورزش بیام پارک اینجوری روحم و آزاد می کردم. کمی جلوتر یه صندلی بود نشستم تا کمی به خودم استراحت بدم و بعدم برم به کارام برسم. چشمام و بستم و سرم و سمت آسمون گرفتم.با این کارم ذهنم پر کشید به گذشته. شش سالِ پیش درست وقتی یه دختر دبیرستانیِ هفده ساله بودم. همینجوری چشمام بسته بود و سرم رو به آسمون بود، که یهو با صدای فحش و دعوا چشام و باز کردم. نفهمیدم قضیه چیه، وقتی دعوا تموم شد یه پسر خوش قیافه نشست کنارم. در حالی که نفس نفس میزد و موهای بلندش تو صورتش ریخته بود گوشیم و گذاشت تو دستم و گفت:ـ مواظب باش دختر نزدیک بود گوشیت و ببره!از یادآوریش لبخند محوی رو لبام نقش بست. یه حسی تو ذهنم گفت همینجوری چشمات و ببند تا الانم یه چیز دیگه ات رو بدزدن! باز کن اون لا مصب و دخترۀ سر به هوا! خندیدم و چشمام و باز کردم و صاف نشستم. اطراف رو از نظر گذروندم، نگاهم رو پیرزنی که داشت با دستگاه های پارک کُشتی می گرفت ثابت موند. ابروهام از تعجب پرید بالا! مــرررســی انعطاف! همیشه این خانوما اولِ صبحی روحِ من وشاد می کنن، اصلا یه وضعی! پاهاش و گذاشته بود دو طرفِ دستگاه، حاظرم شرط ببندم دستگاه انقدر تند میرفت که هر دفعه یه صد و هشتاد درجه کامل باز می کرد! ...