استشهادنامه

  • نحوه تنظیم و نوشتن استشهادیه محلی

     نحوه تنظیم و نوشتن استشهادیه محلی بسمه تعالي استشهاديه محلي  بدين وسيله استشهاد و استعلام مي گردد از كليه مطلعين و معتمدين اهالي محل كه اينجانب ................................... فرزند: ...................  ( توضيح مطلب مورد نظر). لذا خواهشمند است از افرادي كه آگاهي و اطلاع كامل دارند مراتب فوق را با امضاي خود ذيل استشهاديه گواهي فرماييد. پ-ن:  استشهادیه انواع مختلفی دارد. ولی استشهادیه محلی را بایستی به سازمانی که از شما خواسته تا آنرا تهیه نمایید (ازقبیل دادگستری، پاسگاه محل ،‌اداره ثبت و .... ) تحویل دهید.



  • چگونه یک استشهادیه محلی بنویسیم؟

     برای نوشتن یک استشهادیه محلی یاهمان گواهی طلبی میتوان اینطورنوشت: بنام خداوندمهربان پس ازحمدوسپاس بدرگاه ایزدمتعال احترامااینجانب................فرزند................کدملی...............ساکن طغرالجرد طلب گواهی می نماییم ازشمامطلعان وآگاهان مبنی براینکه برصدق عرایض ذیل حقیرشهادت دهید(موضوع رامینویسیم) مثلا اینجانب ازبدوتولدکه باتفاق خانواده درطغرالجردزندگی می کنیم ازلحاظ اخلاق ورفتار به حسن اخلاق اشتهارد داریم وسعی داریم درکلیه مراسمات ملی مذهبی موافق نظام مقدس جمهوری اسلامی حضور فعال داشته باشیم . خواهشمندم مواردفوق راگواهی کنیدتاباتاییدشورای اسلامی محل ودفترامام جمعه محترم طغرالجرد مسولین محترم(محلی که میخواهیم استشهادیه رابدهیم)دستورفرمایندمشکل بنده حل شود. عندالله مآجورباشید                                        باتشکر........................                                          آدرس..............                                            تلفن                                           امضاء

  • افراز واملاک مشاع

                   معنا و مفهوم لغوي افراز:   افراز دعوي شريك ملك مشاع بر شريك به منظور تقسيم مال مزبور در صورت عدم تراضي بر تقسيم دعوي افراز  به قرينة تقابل بين ((خواستة مالي)) و غير آن در مادة 684 آئين دادرسي مدني و شق سوم مادة 71 آئين نامة قانون وكالت دعوي مالي است در دعوي افراز علي اي حال مالكيت متقاضيان افراز احراز مي شود .                   قانون افراز و املاك مشاعي ماده (1): افــراز امــلاك مشاع كه جريان ثبتي آنها خاتمه يافته اعم از اينكه در دفتر املاك ثبت شده يا نشده باشد ، در صورتي كه مورد تقاضاي يك يا چند شريك باشد با واحد ثبتي محلي خواهد بود كه ملك مذكور در حـوزة آن واقع است . واحد ثبتي با رعايت كلية قوانين و مقررات ملك مورد تقاضا را افراز مي نمايد. تبصره : نسبت به ملك مشاع كه براي آن سند مالكيت معارض صادر گرديده ، تا زماني كه رفع تعارض نشده اقدام به افراز نخواهد شد.   ماده (2) تصميم واحــد ثبتي قابل اعتراض از طرف هر يك از شركاء در دادگاه شهرستان محل وقوع ملك است مهلت اعتراض ده روز از تاريخ ابـــلاغ تصميم مورد اعتراض مي باشد . دادگاه شهرستان به دعوي رسيدگي كــرده و حكم مقتضي صادر خواهد نمود ، حكم دادگاه شهرستان قابل شكايت فرجامي است .   ماده (3) هزينه تفكيك مقرر در مادة‌150 قانون اصلاحي ثبت اسناد و املاك در موقع اجراي تصميم قطعي بر افراز به وسيلة واحد ثبتي دريافت خواهد شد.   ماده (4) ملكي كه به موجب تصميم قطعي غيرقابل افراز تشخيص شود با تقاضاي هر يك از شركاء به دستور دادگاه شهرستان فروخته مي شود.   ماده (5) ترتيب رسيدگي واحد ثبتي و ابلاغ اوراق و ترتيب فروش املاك غيرقابل افراز و تقسيم وجوه حاصل بين شركاء و به طور كلي مقررات اجرايي اين قانون طبق آيين نامه اي خواهد بود كه به تصويب وزارت دادگستري مي رسد.   ماده (6) پرونده هاي افراز كه در تاريخ اجراي اين قانون در دادگاه ها مطرح مي باشد كماكان مورد رسيدگي و صدور حكم قرار مي گيرد ولي اگر خواهان افراز بخواهد دعوي خود را در واحد ثبتي مطرح كند بايد دعوي سابق را از دادگاه استرداد نمايد.     راي وحدت رويه هيات عمومي ديوان عالي كشور                شماره3530رديف 59/29-7/2/1360 : نظر به اينكه مقنن به لحاظ حفظ حقوق محجورين و غايب مفقودالاثر و رعايت مصلحت آنها طبق قسمت اخير ماده 313 قانون امور حسبي مقرر داشته است كه در تقسيم تركه اگر بين وراث، محجور يا غايب باشد به توسط نمايندگان آنها در دادگاه به عمل آيد و با توجه به مادة 326 همين قانون كه به موجب آن مقررات قانون امور حسبي راجع به تقسيم تركه در مورد تقسيم ساير اموال نيز ساري خواهد بود و نظر به اينكه مادة يك قانون افراز و فروش املاك مشاع كه ...

  • خواسته اصلاح تاریخ تولد(ادعای ولی قهری)ورای وحدت رویه

    ‌رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد رسیدگی بهادعای ولی قهری مبنی بر عدم بلوغ فرزند‌رأی شماره 518 - در مورد اصلاح تاریخ تولید و اثبات رشد (‌صفحه 924)‌روزنامه رسمی شماره 12856 - 68.1.29997 - هـ 1368.1.7[z]‌پرونده وحدت رویه ردیف: 103.67 هیأت عمومی‌هیأت عمومی محترم دیوان عالی کشور آقای رییس دادگستری شهرستان میاندوآب رونوشتآراء صادر از شعب 15 و 19 دیوان عالی کشور را ارسال‌داشته و نوشته است شعب دیوانعالی کشور در موضوعات مشابه آراء معارض صادر نموده‌اند و اقتضاء دارد که هیأتعمومی دیوان عالی کشور‌رسیدگی نماید. خلاصه پرونده‌های مربوطه به این شرح است:1 - به حکایت پرونده فرجامی کلاسه 3019.19.14 شعبه 19 دیوان عالی کشور آقای للهمحمدی به ولایت از طرف فرزندش بنام داریوش محمدی‌در تاریخ 66.7.27 در دادگاه حقوقییک میاندوآب به خواسته اصلاح تاریخ تولد داریوش از 51.6.1 به 1353.6.30 اقامه دعوینموده و به استناد‌استشهادنامه و گواهی پزشک تقاضای رسیدگی نموده است. نمایندهاداره ثبت احوال ادعای خواهان را تکذیب کرده و دادگاه پس از رسیدگی در تاریخ‌بهشرح دادخواست نموده و چون نماینده ثبت احوال اعتراض داشته پرونده به دیوان عالیکشور ارسال و به شعبه 19 ارجاع گردیده و رأی شماره67.4.12 اظهار نظر بر صحت دعوی واصلاح تاریخ تولد داریوش محمدی به شرح دادخواست نموده و چون نماینده ثبت احوالاعتراض داشته‌پرونده به دیوان عالی کشور ارسال و به شعبه 19 ارجاع گردیده و رأیشماره 19.678-67.6.12 شعبه مزبور به این شرح صادر شده است:‌نظر به این که داریوش محمدی در تاریخ تقدیم دادخواست (‌با توجه به ماده 1210اصلاحی قانونی مدنی) رشید و بالغ بوده و پدر مشارالیه فاقد سمت‌محسوب می‌شودعلیهذا رسیدگی و صدور نظریه در این مورد صحیح نمی‌باشد حق این بود دادگاه قرار عدماستماع دعوی صادر می‌نمود علیهذا با‌اجازه ماده 15 قانون تشکیل دادگاههای حقوقی یکو دو مقرر است پرونده را جهت اتخاذ تصمیم مقتضی به دادگاه رسیدگی‌کننده عودت دهد.2 - به حکایت پرونده فرجامی کلاسه 3015.20.15 شعبه 15 دیوان عالی کشور آقایحیدرعلی عبدی به ولایت از فرزندش بنام محرم عبدی در تاریخ1366.12.1 در دادگاهحقوقی یک میاندوآب طرح دعوی نموده و به شهادت شهود و گواهی پزشک استناد کرده وابطال شناسنامه محرم عبدی در‌تاریخ 1366.12.1 در دادگاه حقوقی یک میاندوآب طرحدعوی نموده و به شهادت شهود و گواهی پزشک استناد کرده و ابطال شناسنامه محرمعبدی‌و اصدار شناسنامه جدید با تاریخ تولد 53.7.1 نام او تقاضا نموده و نوشته استکه فرزندی بنام محرم داشته که در تاریخ 50.6.6 متولد شده برای او‌شناسنامه گرفتهولی این طفل در سال 1352 فوت شده و خواهان در تاریخ 53.7.1 صاحب ...

  • شرح درس سوم کاوه­ی دادخواه

    قالب شعر: مثنوی  از شاهنامه ** منی چون بپیوست با کردگار               شکست اندر آورد و برگشت کار منی: من + ی مصدری – من بودن – نشانِ غرور                      بپیوست: آغاز کرد برگشتن ِ کار: کنایه از نابسامانیِ امور و زوالِ حکومت – به زبانِ امروز « ورق برگشت» با: علیه                        تاکید بیت بر « ناسپاسی و فرجامِ بدِ آن» معنی بیت: وقتی جمشید در برابرِ خداوند، غرور را آغاز کرد، دچارِ ضعف و شکست شد و اوضاع به هم ریخت. ** چه گفت آن سخن­گوی با فر و هوش       چو خسرو شدی، بندگی را بکوشچه: ضمیر تعجبی، به معنیِ عجب                    فرّ: در اینجا یعنی  شکوههوش: عقل                          را: برای                  خسرو: پادشاهخسرو شدن، بندگی: تضاد                        خسرو شدی: کنایه از قدرت را به دست آوردیتلمیح به: العفو عندالقدره   و یادآور این مصراع است: تواضع ز گردن­فرازان نکوستمعنی بیت: آن سخنگویِ باشکوه و عاقل، چه زیبا گفت که هنگامی که به پادشاهی رسیدی در بندگیِ حق، کوشش کن.پیام بیت: اظهار عبودیّت در برابر خداوند در زمانِ قدرت ** به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس         به دلش اندر آید ز هر سو سپاسبه دلش اندر: دو حرف اضافه برای یک اسم، از ویژگی­های سبکی – در دلشواج آرایی حرف (س)            تلمیح به آیه ی الا بذکرالله تطمئن القلوب  یزدان: خداوند                        مفهوم: ناسپاسی عاملِ اضطراب است.معنی بیت: هرکس نسبت به خداوند، حق نشناس و ناسپاس شود، از هر سو در دلش ترس و اضطراب به وجود می­آید. ** به جمشید بر تیره گون گشت روز                    همی کاست زو فرّ گیتی فروزبه جمشید بر: بر جمشید ( دو حرف اضافه برای یک اسم )              روز: مجاز از روزگارتیره­گون گشت روز: کنایه از،  اوضاع و احوالش نابسامان و ناگوار شد . بدبخت شد.همی کاست: می کاست      زو: از او گیتی فروز: روشن کننده­ی جهان ، خداوندیادآور عبارتِ : اصبحتُ امیراً و امسیتُ اسیراًفر: تائید الهی است که در شاهنامه به عنوان بقا و دوامِ عزّت و بهروزیِ شهریاران مطرح شده است. فر در ادبیات حماسی مانند نورِ ولایت در ادبیّات عرفانی است و تلمیح به یک باور دارد.نمونه های دیگر:- چنان شاه پالوده گشت از بدی                که تابید زو فرّه­یِ ایزدی- بگردد همی از رهِ بخردی                  از او دور شد فرّه­ی ایزدیمعنی بیت: به دلیل این ناسپاسی ، سرنوشت جمشید دگرگون شد و روزگارش تیره و تار شد و عظمت و شکوهِ او کاهش یافت. ( فرّه­ی ایزدی از او دور شد ) ** نهان گشت آیین فرزانگان              پراگنده شود نام دیوانگاننهان گشت ، پراگنده شد: ...

  • معنی اشعار ادبیات 4

    معنی ابیات دروس ادبیات 4 درس اول ( نی نامه ) 1.       گوش کن وقتی که نی( مولانا یا هر انسان آگاه ) حکایت می کند از جدایی و فراق خود از عالم معنا شکایت می کند . 2.       از وقتی که مرا از عالم معنا دور کرده اند و اسیر این جهان مادی شده ام از جدایی نالیده ام و همه ی آفریده ها با من هم نوا شده اند. 3.       تو ضیحات کتاب 4.       هر کس که از جایگاه اصلی خود و مبدأ هستی دور مانده باشد ، سرانجام به سوی اصل و خاستگاه خود و به سوی خدا باز می گردد. 5.       من ناله ی عشق خود را برای همه سر داده ام و با آنان که ازعشق کم بهره بودند یا در عشق به حق به مراتبی رسیده بودند، همراه شدم . 6.       توضیحات کتاب 7.       توضیحات کتاب 8.       توضیحات کتاب 9.       این نغمه ی نی همچون آتش پرسوز و گداز است و باد نیست. هر کس که این سوز و گداز عشق را ندارد برایش آرزوی نابودی می کنم. 10.   این سوز عشق است که موجب ناله ی نی می شود و آن چه می را به جوش و خروش واداشته است ، عشق است. 11.   توضیحات کتاب 12.   توضیحات کتاب 13.   توضیحات کتاب 14.   توضیحات کتاب 15.   روزهای بسیاری را در غم عشق سپری کردیم . روزهایی که با سوز دل و غم عشق همراه بود.( غم عشق پایانی ندارد.) 16.   اگر عمر ما در غم عشق گذشت ، بگو بگذرد ترسی نیست ای عشق تو پایدار باش و با من بمان که چون تو پاک و مقدس وجود ندارد. 17.   توضیحات کتاب 18.   کسی که راه عشق را نپیموده باشد و از عشق بی بهره باشد ، از حال عارف واصل ، بی خبر است بنا براین باید سخن را به پایان برد و سکوت اختیار کرد. درس دوم ( مناجات ) 1.       خدایا تو را ستایش می کنم که پاک و منزه و آفریدگار هستی و جز راهی که تو به من نشان دادی به راه دیگر نمی روم ( به عبارت دیگر: جز به آن راهی که تو راهنمای من باشی نمی روم.) 2.       فقط به درگاه تو روی می آورم و فقط به دنبال فضل و بخشش تو هستم و فقط یگانگی تو را می ستایم که شایسته ی آن هستی. 3.       تو دانا، بزرگ و بخشنده و مهربان هستی . تو کریم ، عامل فضل و شایسته ی ستایش هستی. 4.       نمی توان تو را توصیف کرد زیرا فهم ما قادر به درک تو نیست و نمی توان مانند تو یافت زیرا وهم و خیال هم به عظمت تو راه ندارد. 5.       خدایا تو بسیار بزرگ ،ارجمند ، دانا ،اطمینان بخش ، نور ، شادی بخش و بخشنده و پاداش دهنده هستی . 6.       خدایا تو همه ی غیب ها را می دانی (علّام الغیوبی) و همه ی عیب ها را می پوشانی (ستارالعیوبی) و همه ی کم و زیادشدن ها به دست تو است. 7.       سنایی با تمام وجود فقط یگانگی تو را می ستاید . شاید که برای او امید رهایی از آتش دوزخ باشد.   درس سوم ( کاوه ی داد خواه ) 1.       هنگامی که جمشید در برابر خداوند خودبینی ...

  • دوستان سلام :متن توبه نامه جهت تقدیم به دادگاه بدین شرح خالی ازلطف نیست.

     إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئاً (مریم، 60) ریاست محترم دادگاه ......... احتراما به استحضار میرسانداینجانب .......محکوم پرونده .....باتوجه به  آگاهی واقعی ازدرجه حرمت شرعی جرم ارتکابی وتنزل منزلت اجتماعی وانسانی وهمچنین باتوجه به وضعیت کنونی اینجانب مبنی براحساس ندانت وسرزنش اجتماعی درراستای اصلاح خویش ازکرده خود نادم وپشیمانم وبه صورت قلبی ،زبانی وعملی مبنی برعدم تکرار،به درگاه خدای غفور توبه نموده ام وعلاوه براین جهت اظهارواجرای آن نزد مقام مخترم قضایی اعلام آمادگی دارم لذاباتقدیم تجدید نامه سقوط مجازات وفق مواد۱۹.۱۱۴.۱۱۵.و۱۱۷قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/۲/۹۲ازآن مقام محترم مورد تقاضاست. لذاتوجه داشته باشیم که صرف ادعای توبه درجرایم تعزیری مسقط مجازات نیست ونیازبه احراز دارددرذیل یه چندمورد ازمستندات توبه میتوان ااشاره کرد ۱-اظهارتوبه ازسوی مجرم واقرارزبانی وی اماره توبه میتواند تلقی شود. ۲-استشهادنامه محلی مبنی برسرزنش وی یا تصدیق اطرافیان مجرم به ثبوت توبه ۳-تعهدکتبی مبنی برعدم تکرارجرم ازتکابی وفق آیه (تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً ) ۴-معرفی نامه ازروانشناس متخصص مبنی براحرازندامت مجرم ۵-استنادبه وضعیت فعلی مجرم ۶-درصورت شک درتوبه باتوجه به اصول عملیه اصل برصحت آن است واثبات عدم  توبه نیازبه دلیل دارد. ۷-تعهدبه جبران خسارات ناشی ازجرم   دوستان عزیز برای درک بهتر مطلب به توضیخ ذیل درمورد اصول عملیه توجه فرمایید احراز توبه و ارتباط آن با قاعده «اصالة الصحة»معناي «اصالة الصحة» از دو جهت قابل بررسي است. معناي اول «اصالة الصحة» جواز تكليفي است؛ يعني چنانچه فعلي از كسي صادر شود و در حرمت و حليت آن فعل شك شود، اصل بر جواز و صحت تكليفي خواهد بود؛ به عنوان مثال اگر كسي مايعي بنوشد و شك شود كه آيا آن مايع، يك نوشيدني حلال مانند آب است يا يك نوشيدني حرام مانند خمر، بنا و اصل بر جواز تكليفي و مشروع بودن فعل او گذاشته مي شود و حكم به حلال و جايز بودن نوشيدني وي صادر مي شود. در اينجا فقط جنبه تكليفي قضيه مورد نظر است نه جنبه وضعي آن. بنابراين، بيشتر جنبه شخصي دارد؛ يعني بيشتر به رابطه فاعل با خدا برمي گردد و مكلفيم تا به صحت و جواز شرعي عمل وي حكم صادر كنيم.معناي دوم «اصالة الصحة»، صحت وضعي است كه عبارت است از حمل فعل غير بر صحت در مقابل فساد، يعني وقتي عملي از كسي سر مي زند و ترديد پيش مي آيد كه عمل او صحيح واقع شده يا فاسد، اينجا بايد فعل او را بر اينكه صحيحاً واقع شده است، حمل كنيم. در «اصالة الصحة» به معناي وضعي، آثار ...

  • تاتی و تات ها

    تاتی یکی از کهن ترین زبانهای ايرانی است که بسیاری از ویژگی های زبانهای باستانی ایرانی را حفظ کرده و به عقیده برخی از زبان شناسان و محققان بازمانده زبان مادی است. گویش های  تاتی ، از گویشهای مرکزی ایران است  که به دستة شمال غربی زبانهای ایرانی (شاخه ای از زبانهای هند و اروپایی ) تعلق دارند. گویش تاتی از یک سو با سمنانی و از سوی دیگر با تالشی پیوند دارد. گایگر گویش تاتی را زیرگروه لهجه های خطة خزر می داند (اورانسکی ، ص 317) . واژه تات در تاريخهاي ايراني قبل از صفويه به چشم مي‌خورد، و از زمان شاه عباس كبير به بعد، اكثراً در نوشته‌هاي جهانگردان خارجي اين واژه به تعبير و تعريف درآمده است. اصطلاح تات در ادبیات مکتوب و بیشتر از آن در ادبیات شفاهی ترکی فراوان به کار رفته است (رجوع کنید به دده قورقود کیتابی ص 40 قدری همانجا). با اینکه استعمال این واژه در میان ترکان ساکن ایران رواج داشت (سومر ص 9) و همسایگان فارسی زبان و یکجانشین آنان نیز با آن آشنا بودند انعکاس آن در ادبیات فارسی بسیار اندک است . ظاهرا مولوی (رجوع کنید به ج 3 ص 65 دهخدا همانجا) نخستین شاعر ایرانی است که تات (به معنای ایرانی ) را به کار برده است . واژه تات یعنی چه ؟ تات در لغت نامه دهخدا چنین آمده است : « تات به قومی فارسی زبان و طایفه ای از ایرانیان اهالی  ولایات شمالی که به لهجه ملی سخن رانند گفته می شود . در قفقاز آن قسمت از ایرانیان را که هنوز زبانشان فارسی مانده تات  گویند . در ایران لرها خود را از ایرانیان تات می دانند. » آنچه در صد سال اخیر سبب توجه پژوهشگران ایرانی به واژة تات شده است وجود یک دسته گویشهای قدیمی ایرانی در نواحی مختلف نیمة غربی و شمالی ایران است که ترکان ایران و بومیان و فارسی زبانان همان نواحی به تأسی از ترکان آنها را تاتی نامیده اند .نخستین اشارات به زبان و مردم تات در ادبیات فارسی متعلق به نیمة قرن سیزدهم است . در 1257 عباسقلی باکیخانوف در کتاب گلستان ارم برای نخستین بار به «زبان تات ...که یکی از اصطلاحات فرس قدیم است » و مناطق تات نشین داغستان و شیروان و آذربایجان ــ که بنابر عقیدة رایج در آن زمان اصلشان از فارس بود ــ اشاره کرده است (ص 18ـ 19). پس از او رضاقلی خان هدایت (متوفی 1288) در ذکر وقایع 1247 تا 1248 از اتفاق نظر «ترک و تات» فارس بر ضد خاندان دیوانسالار نوری سخن گفته است (1339 ش ج 10 ص 73). سالها بعد هنگامی که کسروی در حدود 1320ش به تألیف رسالة آذری یا زبان باستان آذربایگان پرداخت گزارشهایی به دست او رسید که حاوی اطلاعات مفیدی دربارة تاتها و زبان تاتی در نواحی آذربایجان بود (رجوع کنید به کسروی ص 357ـ366).مردمی که امروزه تات نامیده می شوند در نواری ...