اشعار دوستانه

  • دوستانه

      مراقب افکارت باش ،         آنها  به گفتــــــــار تبديل مي شوند مراقب گفتارت باش ،         آنها  به کــــــــردار تبديل مي شوند مراقب کردارت باش ،         آنها  به عــــــــادت تبديل مي شوند مراقب عادتهايـــــت باش،     آنها به شخصيت تبديل مي شوند مراقب شخصيتت باش ،   که ســــــــرنوشت تــــــــــــــــو ست  



  • اشعار زیبا

    در اخرين لحظه ديدار بهچشمانت نگاه كردم وگفتم بدان اسمان قلبمبا تو يا بي تو بهاريستهمان لبخندي كه توان رااز من مي ربود بر لبانتزينت بست...و به ارامي از من  فاصلهگرفتي بي هيچ كلامي.من خاموش به تو نگاه می كردمو در دل با خود مي گفتم :اي كاش اين قامتنحيف لحظه اي فقط لحظه اي  مي انديشيد كهاسمان بهاري يعني ابرباران رعد وبرق و طوفانناگهانيو اين جمله ،جمله ايبود بدتر از هر خواهش سهراب سپهری جهنم سرگردان شب را نوشيده‌ام .وبر اين شاخه‌هاي شكسته مي‌گريم.مرا تنها گذاراي چشم تبدار سرگردان!مرا با رنج بودن تنها گذار.مگذار خواب وجودم را پرپر كنم. چند بیت شعر پر معنا...  ۝ اگر لذت ترك لذت بدانيدگر شهوت نفس لذت نخواني ۝ از سينه تنگم دل ديوانه گريزدديوانه عجب نيست كه از خانه گريزد ۝ عاشقي پيداست از زاري دلنيست بيماري چو بيماري دل ۝ روزاحباب تو نوراني الي يوم الحسابروزاعداي تو ظلماني الي يوم القيام ۝ ديوانه كرد آرزوي وصل او مرااز سر برون نمي‌رود اين آرزو مر ۝ گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگيبا قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد ۝ آنكةعاشقانةخنديدخندهاي منودزديدپشت پلك مهربوني خواب يك توطئةميديد ۝ توراميبينم وميلم زيادت ميشود هردمتوراميبينم ودردم زيادت ميشود دردم ۝ هركسي هم نفسم شددست آخرقفسم شدمنه ساده بخيالم كه همه كاروكسم شد ۝ نيازارم ز خود هرگز دلي راكه مي ترسم در آن جاي تو باشد ۝ گر بي خبر آمديم به كوي تو، دور نيستفرصت نيافتيم كه خود را خبر كنيم ۝ گرچه میدانم نمي‌آيد،ولي هردم از شوقسوي درمي‌آيم و هرسو،نگاهي میکنم ۝ از سوز محبت چه خبر اهل هوس رااين اتش عشق است نسوزد همه كس را ۝ آورم پيش تو از شوق پيام دگرانگويمت تا سخن خويش به نام دگران ۝ من بخال لبت اي دوست گرفتار شدمچشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم ۝ گاه گاهي به من ازمهر پيامي بفرستفارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار ۝ غمي خواهم كه غمخوارم تو باشيدلي خواهم كه دل آزارم تو باشي ۝ گر نرخ بوسه را لب جانان به جان كندحاشا كه مشتري سر مويي زيان كند ۝ گر هيچ مرا در دل تو جاست بگوگر هست بگو نيست بگو راست بگو ۝ صبر در جور و جفاي تو غلط بود غلطتكيه بر عهد و وفاي تو غلط بود غلط ۝ گرچه هرلحظه زبيداد تو خونين جگرمهم بجان توكه ازجان بتو مشتاق ترم ۝ غير از غم عشق تو ندارم , غم ديگرشادم كه جز اين نيست مرا همدم ديگر ۝ دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيستآنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست ۝ زدرد عشق توبا كس حكايتي كه نكردمچرا جفاي تو كم شد؟شكايتي كه نكردم ۝ تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم ۝ بشنو از ني چون شكايت ميكنداز جداييها حكايت ميكندبراي ماندن ...

  • اشعار بسیار زیبا برای مادر . تقدیم به تمام مادران عزیز

    اشعار بسیار زیبا برای مادر . تقدیم به تمام مادران عزیز

    پروردگارا اگر مادرم در بهشت نباشد من به بهشت نمیروم مادرم...     مادر زیبا ترین نام جهان است بهشت زیر پای مادران است       چشمهايت تلاوت محبت و لبهايت باراني بهارانه  و پايان خشکسالي دلهاست و دستهايت سخاوت همه خورشيدها تو به آسمان از همه نزديکتري دعا کن دمي با تو با شم آنگاه سير همه کهکشانها دشوار نيست تـــاج از فـــرق فلـک بــــــــــــرداشتنتا ابـــد آن تـــــاج بــــرســـــــر داشتـندر بـهشـت آرزو ره ِيــــــــــــــافتـــــنهـــــر نفس شهــــدي به ساغــر داشتـنروز در انــــواع نعمت هــا و نــــــــازشب بتي چــون مـاه در بـــــر داشتنجــــاويدان در اوج قــــــدرت زيستـــنملـــــک عـــــالــم را مسخــــر داشتـنبر تو ارزاني که مـــا را خوشتر استلــــذت يک لحضــــه مـــــــادر داشتن مادر، اگر دعاي شبانگاهيت نبودمن در لهيب آتش غم مي گداختممادر، اگر گناه نبود اين به درگهتبي شک تو را به جاي خدا مي شناختمتا ديده ام به روي جهان باز شد، زشوقلبخند مهربان تو جا در تنم دميدفرياد حاجتم چو برون آمد از گلودست نوازش تو به فرياد من رسيد مادر، قسم به آن همه شب زنده داريتکه اندر سرم هواي تو هست و صفاي توآيينه دار مهر و عطوفت تويي، توييخواهم که سر نهم به خدا من به پاي تو روزي که طفل زار و نحيفي بُدم زمهرچون جان خود، مرا تو نگهدار بوده ايمادر، به راه زندگي من فدا شديدايم مرا تو مونس و غمخوار بوده ايمادر قسم به تو، که تويي نور کردگاريزدان تو را، ز نور وفا آفريده استنازم به آن شکوه و به آن عزّت و مقامجنّت به زير پاي تو خوش آرميده است   مـــــــــــــــــــــــــــادر جنت روی زمین و باغ رضوان مادر استكفر میگویم اگر چه، دین و ایمان مادر استآنكه پیدا شد محمداز وجودش در قریشوآنكه شاهان پرورانیده به دامان مادر استآنكه ایزد داد جنت زیر پای او قراروآنكه نامش هست والا نزد یزدان مادر استآنكه لالایی برایم شب به بستر میسرودروز و شب میكرد با من آنكه یكسان مادر استای بلا و آفت گردون مگر نشناختیآن زنی را كه دعایم كرد از جان مادر استآنكه توفان حوادث ساختش از من جداوآنكه ابر دیده ام را ساخت گریان مادر استآنكه تیمار من اندر روز و شب بد سالهاستروز و شب هستم برایش زار و نالان مادر استآنكه جانم را برای لحظه ای از عمر اوصد اگر میداشتم، میدادم آسان مادر استسر چه باشد خاك پایش را برابر میكنمتوتیا خاك مزارش بر دو چشمان مادر استآنكه با چشم پر از اشك است باقی، “ شاكر” استوآنكه چشمش بست با قلب پر ارمان مادر است مادر اي روياي سبز غنچه ها مادر اي پرواز نرم قاصدک  مادر اي معناي عشق شاهپرک گونه هايت کاش مهتابي نبود   تا ...

  • اشعار نٍـــــــــزار قبانی

    برگزیده شعری از کتاب "صدنامه ی عاشقانه " شاعر: نــــِزار قَبانی مترجم رضاعامری انتشارات :نشر چشمه   دوستت دارم با تونرد عشق نمی بازم  مثل بچه ها برای ماهی ها باتو قهر نمی کنم (ماهی قرمز مال تو ... ماهی آبی مال من ...) ماهیان قرمز و آبی مال تو باشند وتو مال من   دریا و کشتی و مسافران مال توباشند تو مال من   سود وزیانی در کار نیست همه ثروت  من زیر پای تو   چاه نفت ندارم که به آن بنازم یا معشوقه هایم در آن شنا کنند ثروت آغا خان ندارم یا جزیره ی اوناسیس- که به پهنای یک دریاست- من شاعرم وتنها ثروتم دفتر شعرم وچشم های قشنگ توست .         وشعری دیگر چهره ات روی آیینه ی ساعتم حک شده حفر شده روی عقربه های دقیقه شمار ثانیه شمار وهفته ها و ماه ها و سال ها زمان ندارم تو زمان منی  باتو جهان ِ لحظه های کوچک پایان گرفته چیزی برای من نمانده ! گلی نمانده برای مراقبت کتابی برای خواندن در تنهایی می ریزی توی چشم ها و ورق ها توی دهان ها و وا ژه ها روی سرو بالش انگشت وسیگارم  معلوم است از اقامت گاه دائمی ات در من دخالتت در حرکات دست هایم ،مژه هایم ، افکارم شکایت نمی کنم گندمزار از فراوانی خوشه ها شکایت نمی کند در خت انجیر از جیر جیر گنجشک  و لیوان از لبریزی شراب تمام آنچه می خواستم این است   بانوی من ! زیاد در قلبم حرکت نکن درد می کشم!       برگزیده شعری از کتاب "صدنامه ی عاشقانه " شاعر: نــــِزار قَبانی مترجم رضاعامری انتشارات :نشر چشمه  

  • اشعار نغز ( هر چی شعر زیبا و تحریف شده و دارین خریداریم به قیمت یه بوسه ، به جز شعرنو)

    علي مولاي مظلومان عالم     بگو از نارفيقان چون بنالم از آن شامي که سر در چاه کردي     مرا از درد خويش آگاه کردي طنين ناله در افلاک افتاد      تمام آسمان بر خاک افتاد پر و بال تو ((زهرا)) را شکستند      تو را با ريسمان فتنه بستند کدامين شب از آن شب تيره تر بود     که زهرا حايل ديوار و در بود زمان بر سينه خود سنگ مي کوفت       زمين از داغ زهرا شعله ور بود تو مي ديدي ولي لب بسته بودي      که آيين محمد در خطر بود؟ ندانستم که در چشم حقيقت      کدامين مصلحت مد نطر بود گلويت استخواني اتشين داشت     که فريادت فقط در چشم تر بود؟ فداي تيغ عريان تو گردم     کسي آيا زتو مظلوم تر بود؟ مه خورشيد طلعت کيست؟ زهرا      چراغ شعله خلقت کيست ؟ زهرا پس از زهرا علي بي همزبان شد     اسير امتي نامهربان شد علي تنهاست در يک قوم گمراه      زبانش را که مي فهمد به جز چاه پس از او کيسه نان و رطب کو   ...

  • اشعار زیبای عربی در مدح یا رثای اهل بیت

    املأ ركابك عزة واسلك سبيلك يا فتى وارفع جبينك حيثما رمت اليقين مثبتا هذي خمين تزملت بالنائبات وهل اتى والصبر والجرح معا من كبريائك صوتا هل كان يوسف نائيا والبعد اعتى من عتى حتى بدا يعقب من طول الفراق مشتتا والحزن ناوش قلبه حتى استضاق تفتتا عيناه من فرط الاسى في الحالكات ابيضتا هذا فؤادك مصطفى قد غيبته يد الردى واحتار احمد ما الذي يخفيه عن روح الندى لكن روحك قد ابت الا وان ترد الفدا لما ضناك فديته ذبحا عظيما للهدىدانلود سرود متن حـــَـيَّ على الحـــُسَيْنْ..................... حـــَيَّ على زَيـــْنَبْ ........................................ قَدْ قامـــَتْ عاشوراءيَــومــانِ فــي الـدّنـيا لَــم أرَ مـثــلهـمــا ****** يَـــوم رَاقَ لـــي ويــوم زَادنــي أَرقــــا يـوم الحـسـيـن عـلى صـدرِ النـبـي عَـلا ******* ويـوم شِـمراً عـلى صـدرِ الحـسـين جـثا يا هـازم الاحـزاب لا يـثـنـيه عــن خــوض الحِـمــام مـدَجـجٌ ومـُدَرًّعُ يا قـالــع الـبـاب الــذي عـن هـَزِّه عـجزتْ أكـــفٌّ أربـعـونَ واربــعُ أأقــولُ فـيــكَ سـمـيـــــدعٌ كـلا ولا حَـاشــا لـمـثـلكَ أن يـُقَـالَ سُمـَيْدَعُ بل أنت يــوم الـقـيـامـــــة حــَاكـمٌ في الـعـالـمـين وشافعٌ ومُشَفَّـــعُ؟! والله لـولا حـيــدرٌ مـــا كـانـتِ الـ دنـيا ولا جَمـَعَ البــَرِيـَّةَ مَجْمَـــــعُ أهـواك حتى في حُشَاشَــة مُهْجَتـِي نــارٌ تَـشـبُّ علـى هـــواك وتَلْـذعُ اهرقت قافيتي اليك شرابا وزعمت انك تعشق الاكوابا وسرقت انفاس الصباح اصوغها شعرا يضل براحتيك كتابا افنى فيوجدني هواك وانني ساضل اعشق في هواك غياباوسناك يخطف ناضري فيرتمي في جانحي فيخطف الاعصاباوكذا اراك وانت نبع حضاره وارى سواك متى قلاك سرابا هذا ملامح احمد مرسومه لو خاطبت عمر الزمان تصابى لو قاسمت زمر الملائك ومضة من نورها لهوى الملاك وذاباامحمد وغفت على اسمك نغمه تنساب في فكر الزمان صواباقامت على اسمك للوجود دعائم ودخلته فجبرت منه نصابا يا ابن الاطائب والاطائب بعده نسيت وفيه تفاخرت انسابا يا بن المفاخر والمفاخر حوله سجدت فقامت تملا الاحقابا هبني عرفت من الشموس اذا بدت وجها فثم عن الورى ما غابافاذا بك اللغز العظيم لحله شاخت نهى الدنيا وظل شبابا واذا بك المجهول حين تقطعت همم الزمان وما رات لك بابا وتظل في وجه الحياة تساؤلا هيهات ان يلقى اليه جوابا وعزفت لحن مشاعري وحطمت كل محابري واتخذتهن خضابا املا بان احيى وعشب خواطري يلقى بوجهك من علاه سحابا بسم الله الرحمن الرحيم الهم صل على محمد وال محمد قال الإمام علي عليه السلام :وكم لله من لطف خفي يدق خفاه عن فهم الذكي وكم ...

  • پیامک دوستانه جدید 91

    پیامک دوستانه جدید 91sms-fa.ir     اس ام اس رفاقتی و دوستانه جدید اگه معرفت با مسیر طولانیش ایستگاه آخری داشته باشه، تو آخرشی.       اس ام اس رفاقتی من آنچه خوانده ام،همه از یادِ من برفتالا حـدیـثِ دوسـت کـه تـکـرار می کـنـم       به نام دو گل بهشت، یکی عشق و دیگری سرنوشت / به قلم گفتم بنویس، هرچه دلش خواست نوشت / مرا خاک پای دوست و دوست را به سرم، تاج نوشت.        دیوانه را توان به محبت نمود رام / ما را محبت است که دیوانه میکند.       پیامک دوستانه جدید 91 امروز سالروز لوطی هاست، سعی کن نوچه خوبی باشی تا واست جایگزین نیارم.       درسته که تو خودت قند و نباتی / اما متاسفانه فتوشاپی، فتوشاپی       سلام به رفیقی که وقتی روی ترازو میره معرفتش از وزنش سنگین تره!       پیامک دوستانه جدید 91 غبارکفشتیم!مواظب باش واکسمون نزنی روسیاهمون کنی رفیق!       درویشی را دیدم شتابان می دوید. گفتم:ای درویش کجا؟ گفت:مراسم عزا / گفتم:چه کسی مرده؟ آهی کشید و گفت:مردانگی و وفا…       اتاق داریم سقف نداره / فیتیله داریم نفت نداره / داداش داریم حرف نداره.       پیامک دوستانه جدید 91 خدایا به هر که دوست میداری بیاموز که اس ام اس ۱۰ تومان بیشتر نیست و به هر که بیشتر دوست میداری بیاموز که ارزش یک دوست بیش از ۱۰ تومان است !(شریعتی ۲۰۱۲)       عشق آدمو داغ می کنه و دوست داشتن، آدمو پخته می کنه. هر داغی یه روزی سرد میشه ولی هیچ پخته ای خام نمیشه. دوستدارتیم!       امروز جمعه است، گفتیم یادی از اموات کنیم …چطوری جنازه ؟!!       <><><><><><> این زنجیر رفاقتمونه، عمرا پاره بشه؛ چون جنسش از معرفته…       اس ام اس دوستانه جدید 91 میخوامت به اندازه چراغ قرمزی که بدون اربده کشی خیابون رو میبنده…       من اسیر واژه محبتم، خالی از بغض دل و حسادتم، عاشق دست های با رفاقتم، زندگی اینجوری داده عادتم.       آرزوى ریاضى: 
عرض سلام، طول عمر و ارتفاع سلامتى
 براى مساحت وجود نازنینت.       رفاقت بار سنگینیست! کسی بر دوش می گیرد که یک دنیا “معرفت” دارد       میگن هر چیزی نوش خوبه مگر دوست که کهنه اش خوبه.دوست دارم قراضه !       تا حالا اگزوز پیکان مدل ۴۹ که روغن سوزی داره رو دیدی؟ همون جوری آلوده مرامتیم       الهی روزگارت آفتابی، الهی رنگ قلبت رنگ شادی، الهی در همه دوران عمرت، به هرچه دوست داری، دست یابی. فدای تو       اگه تو موهام مثل شپش باشی، قول میدم برای موندنت تا آخر عمرم حموم نرم       پیامک دوسانه گفتند دوست چند بخشه؟ گفتم: ای آقا کارش از بخش و روستا و شهر و کشور، گذشته.دوست یه دنیاست…     منبع این مطلب در سایت اصلی ما: اس ام اس دوستانه

  • جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا

    آ «آری آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست// من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست» فروغ فرخزاد«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است// با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» حافظ«آنان که دوستی و محبت را به‌زندگی خود راه نمی‌دهند،به‌آن ماند که طلوع خورشید را مانع شوند.» سیسرو«آنچه مردم، دوستی می‌خوانند چیزی غیر از نفع شخصی نیست، دوستی خودپرستی انسان است که می‌خواهد از دیگران به عنوان دوستی متمتع گردد.» فرانسوا لارشفوکو«آن کس که در هرجا دوستانی دارد، همه جا را دوست‌داشتنی می‌یابد.» ضرب‌المثل چینی الف «از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است// جایی برای کینهٔ دشمن نمانده است» اظهری کرمانی«از جان طمع‌بریدن آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان بریدن» حافظ«از جهان گرچه بوستان خوشتر// بوستان هم به دوستان خوشتر» مکتبی شیرازی«از خویشاوندان به‌راحتی می‌توان برید، اما رشته دوستی را هرگز.» سیسرو«از سلامتی خود مواظبت می‌کنیم، برای روز مبادا پول ذخیره می‌کنیم، سقف خانه را تعمیر می‌کنیم و لباس کافی می‌پوشیم، ولی کیست که در بند آن باشد که بهترین دارایی یعنی دوست را به صورتی عاقلانه برای خود فراهم کند؟» رالف والدو امرسن

  • بزرگداشت پروین اعتصامی

    بزرگداشت پروین اعتصامی

      پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از شاعران قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین شعرای مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است. رمز توفیق این شاعرارزشمند فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر اوست . یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت . کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان ، در جامعه ایرانی رخ می نمود. اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.   زندگینامه رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند خود -که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود- رشد کرد. در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت. در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد. ...