انجمن روز منو

  • منو تروپین

    منو تروپین پاسخ رایگان به کلیه سوالات شما : فقط پیامک 30006161444449 - صفحه 14www.badan3azi.comنوشته اصلی توسط D.A.R.Y 5103***935 سلام میخواستم بپرسم از داروی سوماتروپین میشه برای تزریق در بالا سینه پر یا اصلا این کار فایده نداره؟ پاسخ شما در همین تاپیک ارسال خواهد شد صفحات تاپیک را دنبال نمایید با تشکر از تماس شما پیامک 09370834274 تاثیر آنچنانی روی حجم این قسمت در بدن شما نداره تقریبا بی فا...  



  • باز منو تنها ميزاري

    یک کار جدید و زیبا به نام باز منو تنهام میزاری ...با صدای زیبا و دلنشین مهدی خوشرو بالاخره منتشر شد .. این ترانه کاملا بر اساس ملودی نوشته شده ... راستي ... آدرس وب من هم عوض شد به اين آدرس ... wWw.HoseinKiani.Blogfa.Com دست تو رو شده برام گریه شده این خنده هامهمه چی رو خوب میدونم میری و تنها میمونم یه روز یه جایی با رو سیاهیمیگی که دوستم نداریاون روز میرسه میری از پیشم باز منو تنهام میزاریاینو میدونم تو چشات میخونمکه دیگه دوستم نداری ... اون روز میرسهمیری از پیشم باز منو تنهام میزاری گریه نکن گریه نکن گریه ی تو دروغیه اشکای تو زور زوری و عشق و کشک و دوغیهچشمای تو بهم میگن داری تو میخندی به من انگار که دوستم نداری میخوای که تنهام بزارییه روز یه جایی با روسیاهی میگی که دوستم نداری اون روز میرسه میری از پیشم باز منو تنهام میزاریاینو میدونم تو چشات میخونمکه دیگه دوستم نداری ... اون روز میرسهمیری از پیشم باز منو تنهام میزاری Download 128 Download 192

  • رابطه پسرها قبل و بعد از ازدواج با دخترها! (آخر خنده)

    رابطه پسرها قبل و بعد از ازدواج با دخترها! (آخر خنده)

    رابطه پسرها قبل و بعد از ازدواج با دخترها! (آخر خنده) قبل از ازدواج پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم. دختر: می‌خوای از پیشت برم؟ پسر: حتی فکرشم نکن! دختر: دوسم داری؟ پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر: نه! برای چی میپرسی؟ دختر: منو می بوسی؟ پسر: معلومه! هر موقع که بتونم. دختر: منو میزنی؟ پسر: دیوونه شدی؟ من همچین  آدمی‌ام؟! دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟! پسر: بله دختر: عزیزم!پس از ازدواج کاری نداره! از پایین به بالا  بخون قبل از ازدواج پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم. دختر: می‌خوای از پیشت برم؟ پسر: حتی فکرشم نکن! دختر: دوسم داری؟ پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز! دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟ پسر: نه! برای چی میپرسی؟ دختر: منو می بوسی؟ پسر: معلومه! هر موقع که بتونم. دختر: منو میزنی؟ پسر: دیوونه شدی؟ من همچین  آدمی‌ام؟! دختر: میتونم بهت اعتماد کنم؟! پسر: بله دختر: عزیزم!پس از ازدواج کاری نداره! از پایین به بالا  بخون

  • یه روز خوب، منو... :(

    به اندازه یه ی بچه ی پنج ساله که با چشم خودش رفتن مادرش رو دیده غمگینم... امروز، اصلا یه روز معمولی نبود... امـــ... روز... اون عکس، رو نیمکت توی پارک هم، از تمام عکس های انتزاعی و نوستالژیک و پرتره و هنری خاص تر بود... یه روز خوب... منو... منـ...ــو... همه خاطره هام... منو همه ی اتفاقای خوب و بد... منو ده تا سیصد و شصت و پنج روز... منو تاریخی که دیگه تکرار نمی شه... منو رسیدن به آرزویی که تو آخرین لحظات رسیدن خاصیت خودش رو از دست داد... منو آدمی که دیگه رو این پله بر نمی گرده... منو این آدمی که... تا اینجا، دفتر تاریخ های زیادی رو با دستای خودم بستم... از پشت میز بلند شدم و رفتم برای نوشتن دفتر بعدی... ولی دفتری که امروز بسته شد... توش جادو داره... اما من نبستمش... خودش بسته شد... من دیر رسیدم... وقتی رسیدم که بسته شده بود... رفته بودم دنبال آرزویی که برای رسیدن بهش ذوق نداری... آرزو داری ای کاش دیرتر بهش برسم.. کاش انقدر وقت داشتم حداقل به صفحه های آخرش یه نگاه دیگه بندازم... ولی وقتی رسیدم که تموم شده بود... من هیچ کاری ازم بر نمیومد... هیــ..چ کــ...ــاری... و من به اندازه ی آدمی که رفتن عزیزش رو با چشم می بینه و ساکت پشت پنجره می ایسته غمگینم... باید خاطره ها رو پشت سر گذاشت... آخرین قطره ی اشک رو پاک کرد... روی پا چرخید و دور شد... انقدری که دفتر جدید به روت باز شه..... بذار مردم، هرچه قدر که می خوان چشم غره برن و بگن سنگدل ِ بی احساس... زمان وقتی که میگذره بر نمی گرده... که اگه بخوای به زور نگهش داری و درجا بزنی خودت ضرر می بینی............... من و... آخرین... قطره...

  • به مناسبت روز قلم

    شبم صبح و صبحم پر از صورشد         دلم مست ومستی پرازشورشدچـــوکشتیِ دل را به دریـــا زدم            شدم نــــوح و در باورم طورشدبه دریای طوفـــــانی ســـاده دل          سه نقطه در اندیشه ام کورشدمرالنگر عشق نظم است وبس             علیک الســلامم بر انگــــورشدمراسجده باید کند هرکه مست           جنون درتب و خون مـــغرور شدسه نقطه مرا تاخدا مانده است           سرم تشنه ی دار منـــصور شدچه می بینم این بار روی زمین             قلم نقطه هایت پــُر از نور شدهمه در تعجّب همه در سکوت             زمین ازفلک غــرق مأمـــورشدسلیمان شــهرم منم شهریار              مرا شـهریار سُــخن جورشد(طریقت) قلم می زند نــور را                قلم گوئیا نفخـــه ی صورشد