بافت شالگردن مردونه

  • آموزش بافت پلیور مردانه با یقه هفت

    آموزش بافت پلیور مردانه با یقه هفت

    آموزش بافت پلیور مردانه با یقه هفت آموزش بافت : جلو : 110 دانه پشت : 90 دانه  بافت جلوی پلیور : 110 دانه سر می اندازیم بعد 3 الی 4 سانت کشبافت 2 تایی ( 2 دانه از زیر + 2 دانه از رو ) بافته و بعد هر مدلی که دوست داشتیم میبافیم که در اینجا مدل جودانه تکی هست و 3 تا پیچ هم در بافت انداخته شده که پیچ وسط 8 تایی و پیچهای کناری 6 تایی است . برای این که طرحتون زیباتر بشه این طرف و اون طرف پیچ را 2 دانه از رو میبافیم . به اندازه ای که میخاهیم بلندی لباسمان باشد تا زیر بغل بافته بعد بافتنی را نصف کرده یعنی 110 دانه نصف کرده که میشود 55 دانه . حال 55 دانه اول را که سمت راست بافتنی از قسمت روی بافتنی است توضیح میدهم . 13 دانه اول ( کنار بافتنی ) را بافت ابری بافته و بقیه بافت را همونطوری که هست میبافیم تا 55 دانه . حال رج را برگردانده یک دانه زیاد میکنیم بعد 2 دانه یکی کرده و تا انتهای رج بافت را همانطوریکه هست میبافیم . دقت شود 13 دانه آخر بافت ابری هست . باز 13 دانه بافت ابری و بافت را تا آخر رج ادامه داده و دانه ای را که زیاد کرده بودیم بافت ابری میبافیم . رج برگشت باز یک دانه زیاد کرده و یک دانه ابری بافته + 2 دانه یکی کرده و باز بقیه بافت . این دانه ها را تا جایی زیاد میکنیم که تعداد دانه های ابری ما به 7 دانه برسد . و قسمتی که 2 دانه یکی مینیم را تا اندازه ای که میخاهیم گشادی یقه باشد ادامه میدهیم که من اینجا 15 دانه کم کرده ام و 7 دانه را تا آخر بافت ابری میبافیم . در قسمت زیر بغل هم بعد از اینکه 10 رج بافتیم رج 11 ، 6 دانه از 13 دانه ای را که بافت ابری برای زیر بغل بافته بودیم کور کرده و 7 دانه دیگر را تا پایان بافت ابری میبافیم . تا اندازه ای که میخاهیم بلندی یقه باشد بافته و بعد بافت را کور میکنیم فقط قسمت 7 دانه ای که در سمت یقه بود را به اندازه یقه پشت به صورت بافت ابری میبافیم . سمت دیگر لباس را هم همینطور منتها برعکس این طرف میبافیم . بافت پشت لباس : برای پشت لباس 90 دانه سرانداخته و عینا مثل جلو میبافیم . مدل هم من در اینجا 4 دانه از زیر + 2 دانه از رو بافتم . فقط پشت یقه نداریم و تا بالا صاف بافته میشود . در قسمت آستین هم هنگامیکه 6 دانه را کور کردیم از رج بعد از اون از بعد از 7 دانه بافت ابری تا 8 رج 4 دانه کور میکنیم . هر دو طرف آستین این کار را انجام میدهیم که پشت حلقه آستین لباس زیبا بایستد . درزهای پهلو و سرشانه لباس را دوخته و قسمتی را که از یقه ( 7 دانه ) بافته بودیم را به پشت لباس میدوزیم برای قسمت یقه پشت . بافت جودانه تکی : ۱ دانه از زیر + ۱ دانه از رو + ... تا آخر رج . رج بعد دانه ها برعکس میشود یعنی دانه های زیر از رو و دانه های رو از زیر بافته میشود . در تمام طول ...



  • آموزش بافت کلاه 6 ضلعی گیس بافت + عکس نمام مراحل

    آموزش بافت کلاه 6 ضلعی گیس بافت + عکس نمام مراحل   این کلاه با آموزش کامل و رج به رج توضیح داده شده و به راحتی می توانید آن را ببافید. سایز کلاه برای افراد بزرگسال مناسب است ولی با کمی تغییرات جزئی میتوانید برای کوچولوها نیز ببافید.      سایز کلاه : مناسب برای افراد بزرگسال مواد لازم: ميل شماره 6 كامواي متناسب با ميل شماره 6 ( نسبتاً ضخيم - ميتوانيد از كامواي متوسط دولا نيز استفاده كنيد ) 2 کلاف 100 گرمی   طريقه بافت: ابتدا 16 دانه سر بياندازيد. يك دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته ( نخ را بدون بافتن روي ميل بگيريد ) - 1 دانه از رو  3 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 2 دانه از رو  4 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 3 دانه از رو  5 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 4 دانه از رو  6 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 5 دانه از رو  7 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير 1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 6 دانه از رو    8 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه وسط را بافت پيچ ببافيد ( جاي 4 دانه اول را با 4 دانه دوم عوض كرده و بعد ببافيد ) - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير   1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 7 دانه از رو  9 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 8  دانه از رو  10 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 9 دانه از رو  11 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 10 دانه از رو  12 دانه از زير - 3 دانه از رو - 8 دانه از زير - 2 دانه از رو - 1 دانه از زير  1 دانه از رو - 2 دانه از زير - 8 دانه از رو - 3 دانه از زير - 1 دانه از رو - 1 دانه ژته - 11 دانه از ...

  • بیمه و خسارت ماشین فینگیلیم!

    سلام دوستای گلمحال میکنید کامنت هاتون رو هنوز  ننوشته میام و تأیید میکنم؟! یعنی یه همچین دوست مجازی با ذوق و علاقه ای دارید ها!!! ;)امروز کلا رو دور شانس بودم انگار! یه بدشانسی هایی هم اون وسطها اتفاق افتادها اما در مجموعش تا الان که روز خیلی خوبی بوده خدا رو شکر.از دیشب شروع میکنم و میگم. بعد از ساعت کاری که از شرکت دراومدم، پارسا طبق معمول اومد دنبالم. تا نشستم رو موتور دیدم مهندس حجتی زنگ زد. منم همونجورکه رو موتور بودم و صدای باد و گاز دادنهای تخیلی پارسا و بقیه ی ماشینها میومد بهش جواب دادم. خودم که تقریبا داد میزدم تا صدام رو بشنوه! اونم همچین عشوه میومد و آروم حرف میزد که نصف حرفهاش رو نفهمیدم و الکی میگفتم بعله بعله! از اوضاع شرکت و کارها و ... پرسید. چند تا هم نصیحت پدرانه کرد که مراقب کیا و چیا باشم! احساس کردم لحن حرف زدنش یه ذره فرق کرده. یعنی بوی برگشت به کار میداد! با اینکه میدونم اگه برگرده یه سری مسائل واسم خیلی سخت میشه اما در مجموع حس میکنم برگشتش خیلی به نفعمه.خلاصه رسیدیم دم مهد. پیاده شدم و رفتم طناز رو گرفتم. سر خیابون یه مغازه ست که یه برند ایرانی خیلی معروفه و بیشتر لباس زیر و لباس راحتی تولید میکنه. این مغازه به جز اینهایی که گفتم کلاه و شالگردن و عروسک و بافت و ... هم داره (زنونه، بچگانه و مردونه). رفتم تا واسه خودم یه دستکش گرم بخرم. الان یه دونه دستکش چرمی دارم که دو سه سال پیش از چرم مشهد خریدم. یادمه گرون هم خریدم اما خدائیش خیلی جنسش آشغال بود. نه گرمی داره و نه جنس به درد بخور. حالا ظاهرش هیچی اما بخاطر موتورسواری به دردم نمیخوره. قبلا یه دستکش بافت و جیر مشکی و قرمز نشون کرده بودم. رفتم و همون رو خریدم. بعد یه جور پاپوش کرکی و گرم هم واسه خونه گرفتم. زیرش یه جوریه که رو سرامیک و سنگ سر نمیخوری! (شما که میدونید من دست به لیز خوردنم خوبه!). یه شلوار گرم و ضخیم شکلاتی رنگ هم واسه طناز خریدم و اومدیم خونه. ما که رسیدیم پارسا سریع رفت باشگاه. منم اول نشستم به دردونه خانومم عصرونه و قطره دادم بعد چای دم کردم و خودم هم پریدم تو حموم. طناز قبلش گریه کرد و گفت نمیاد منم اصرار نکردم. اما تا رفتم تو حموم دیدم با همون جوراب شلواری و پیراهنش اومده و میخواد بشورمش! قربون جوجه ی طلائیم برم که عاشق آب بازیه. یعنی عشقی میکرد. به شدت هم اصرار داره که لیف بدم تا من رو بشوره! مخصوصا صورتم رو. وقتی کف میزنه به صورتم میاد و همون صورت کفیم رو بوس میکنه.بعد از یکساعت هدر دادن آب و انرژی تو حموم بالاخره دل کندیم و بیرون اومدیم. یعنی احساس میکردم کوه کندم! خسته بودم اساسی. اول یه چای ریختم و بعدش هم پا شدم یکی از اون سوپهای ...

  • کیش و مات (2)

     کیش و مات (2)

    امروز یکم کارم بیشتر طول کشید...ساعت و نگاه کردم 9 و نیم بود...حتما تا الان خواستگارا اومده بودن...برسم خونه عزیز پوستمو کنده....تو خیابون چشامو اینو اونور میچرخوندم تا یه شیرینی فروشی پیدا کنم ولی مگه پیدا میشد...میگن وقتی یه چیزی رو یه موقع نیاز داشته باشی اصلا پیدا نمیشه ولی وقتی که هیچ نیازی بهش نداری دور برت پر میشه قضیه امشب ما ست...نگاه تو روخدا تا اون بادکنک فروشم تو خیابون دیدیم اما یه شیرینی فروشی نیست... عجـــــــــببعد نیم ساعت خیابون گردی تو این تهران شلوغ که این وقت شبم خیلی شلوغ میشه بلاخره یه شیرینی فروشی به چشم خورد ...ساعت 10 ونیم شده بود که به کوچمون رسیدم. وارد خونه که شدم دیدم عزیز تو آشپزخونه است. تا منو دید اومد وسایلارو از دستمو گرفت و گفت: سلام علی اومدی...دستت درد نکنه بده به من از کت و کول افتادی...: سلام عزیز...ببخش دیر کردم...پی خواستگارا کو؟؟؟؟ من گفتم تا الان اومدن پس... الی کجاست پس چرا صداش نمیاد؟؟: چی بگم پسرم...از وقتی که گفتم قراره شب خواستگار بیاد رفته تو اتاق درم قفل کرده مث بچه ها میگه من شب بیرون نمیام تو مراسم خواستگاری...: هه حالا مگه میخواییم همین امشب شوهرش بدیم بره رفته قایم شده ...بابا خواستگاره دیگه ...واسه دختر هزار تا خواستگار میاد قرار نیست که همین الان بفرستیمش خونه شوهر که....صبر کن الان میرم خودم باهاش حرف میزنم...رفتم سمت دستشویی تا دستامو بشورم...تو آینه شکسته ی دستشویی خودمو برنداز کردم... قد تقریبا بلندی دارم با یه صورت کشیده با چشای سیاه و یه ریش و سبیل البته سیبیلم هم چی سیبیل مردونه نیست یه قول معروف مونده تا به اون درجه از ابهت لوتی گری و مردی برسیم ولی همینم بد نیست...ولی به جاش موهای پر پشتی دارم به نازم به خودم ( تو آینه یه لبخندی میزنم) خب دیگه بسه تعریف الان خودم خودمو چشم میزنم هه... بر گشتم تا برم به سمت اتاق الی... کنار در وایسادم.. در زدم و گفتم : آبجی خانوم ...الی خانوم اجازه هست بیاییم تو؟؟بعد چند لحظه ای با صدای آروم گفت: بیا تو داداشرفتم تو دیدم کنار کمد نشسته سرشم گذاشته رو زانو هاش:به الی خانوم...نبینم که ناراحت باشیا آبجی...مگه داداشت مرده که اینجوری زانوی غم بغل گرفتی...:سلام داداش...خدا نکنه دادداش از ظهر که عزیز گفته شب خواستگار میخواد بیاد ناراحتم... آخه مگه من چند سالمه تازه رفتم تو 18 من دوس دارم برم دانشگاه مث بقیه دوستام درس بخونم:آبجی تو الان انقد بزرگ شدی که داره واست خواستگار میاد. ما هم که نمیخوایم زود تو رو شوهر بدیم بری...بهت قول میدم تا وقتی خودت نخوای هیچ کدومو جواب مثبت نمیدیم آبجیبا این حرفم دیدم گل از گلش شکفت...لباش خندون شد...ولی ...

  • رمان میرم جای من اینجا نیست18

     هوا تازه روشن شده بود كه رفتم كنار مهرداد دراز كشيدم...تازه تبش افتاده بود همش هذيون مي گفت تو خواب...منم دستمال خيس مي كردم به صورتش مي كشيدم.چشمامو كه باز كردم اولين چيزي كه ديدم ساعت روي ديوار بود....چقدر خوابيده بودم ساعت 3بود....از روي تخت بلند شدم مهرداد خونه نبود رفتم توي آشپزخونه روي ميز يك كاغذ بود براش داشتم...سلامهمه مي دونند كه سخت ترين كار دنيا براي من معذرت خواهيِ كردنِ ، مي دونم در حقت بدي كردم انتظار ندارم منو ببخشي فقط مي خوام كه بدوني پشيمونم پاي تورو به زندگيم باز كردم. نمي دونم چرا ازم طلاق نمي گيري شايد مي خواستي ازم انتقام بگيري هر چي كه بوده الان ديگه برام مهم نيست، مهم نيست كه طلاق بگيري يا نه دل من دست نسيمِ و دستشم مي مونه.بابت پرستاريتم ممنونم خدانگهداريادداشت گذاشتم روي ميز.. هيچ حسي نداشتم واقعا از لحاظ احساسي پوچ بودمناهار كه چه عرض كنم نون و آب خوردم...تا غروب بي هدف كانال اي تلويزيون و بالا و پايين كردم تا اينكه تلفن زنگ خورد..._بله...كاوه_سلام آرام خانوم مهرداد اونجاست؟_نه نيست طوري شده؟كاوه_هر چي بهش زنگ مي زنم جواب نميده نگرانش شدم_نمي دونم به خدا امروز از اين جا رفتكاوه_باشه ببخشيد مزاحمتون شدم_آقا كاوه اگه ازش خبري پيدا كردين به منم بگينكاوه_چشم...خداحافظ_خدانگهداردلم شور مي زد نكنه بلايي سر خودش بياره؟"نه بابا بچه كه نيست" با همه اينا باز هم دلم شور ميزد....دو روز از گم شدن مهرداد مي گذشت كه كاوه بهم زنگ زدكاوه_رفته شمال ويلاشون_دستتون درد نكنهكاوه_خواهش مي كنم...آرام خانوم_بله...كاوه_مي شي يه سوال شخصي ازتون بپرسم_بفرماييدكاوه_مهرداد شما رو كم اذيت نكرده چرا طلاق نمي گيرين خودتونو راحت كنيد؟_اگه بهتون بگم بين خودمون باقي مي مونه؟كاوه_خيالتون راحت_پدر من سرطان داره...دكترا گفتن تا يك سال بيشتر دوم نمياره...دلم نمي خواد خانواده ام جز دغدغه ي پدرم دغدغه ي منم داشته باشن...مخصوصا كه پدرم الان خيالش از خوشبختي من راحت شده...نمي خوام غصه دارش كنم...كاوه_متاسفم اميد وارم خدا شفاشون بده_ممنونكاوه_جسارت نباشه...حالا كه نسيم ازدواج كرده مي توني با مهرداد باشيد؟؟_نه نمي تونمكاوه_باور كنيد مهرداد بارها به من گفته بود در مورد شما عذاب وجدان داره.... شما دوستش دارين چرا به خودتون فرصت نمي دين؟_نه ديگه ندارم...كاوه_خودتونم مي دونيد كه دارين...اونطوري كه اون روز نگران مهرداد بودي....وسط حرفش پريدم با حالت عصبي گفتم:_اشتباه مي كنيدكاوه_ولي..._نه آقا كاوه هيچ علاقه اي نيست******يك ماهي مي شد كه مهرداد و نمي ديدم و فقط از طريق كاوه از حالش خبر داشتم... مثل ايكه هنوز شمالِ كاوه مي گفت نياز به تنهايي داره ...