بلیط سواری رشت

  • مکان های دیدنی شهر دبی

     مکان های دیدنی شهر دبی

          برای خرید پکیج کامل زومبا بر روی تبلیغ زیر کلیک کنید !     زیباترین مکان های دیدنی شهر دبی   یکی از شهرهای مهم امارات متحده عربی است. دبی یکی از هفت امارت امیر نشین امارت متحده عربی است. دبی بیشترین جمعیت را در میان این هفت امارت دارد و دومین امارت بزرگ آن بعد از ابوظبی می باشد.دبی از دیگر امارت‌های امارات متحده عربى متمایز می باشد از این لحاظ که درآمد نفت آن تنها 6% از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهد و اکثر درآمد امارت دبى از منطقه آزاد جبل علی یا (JAFZ) می باشد و همچنین از گردشگری و دیگر خدمات تجاری. تاسیسات و پیشرفتهای زیاد در صنایع و فعالیتهای مختلف در دبی باعث شده تا توجهات جهانی را در تمام زمینه ها و پروژه ها جلب کند، از جمله رویدادهای ورزشی و کنفرانسها.   موقعیت جغرافیایی دبی: امارت دبی در جنوب کشور پهناور ایران قرار دارد و جزئی از کشور امارات متحده عربی می باشد.بسیاری از مردم ایران برای تجارت و تفریح به دبی سفر می‌کنند.  



  • سفر به شمال

    سفر به شمال

      سلام<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> این دو هفته آخر هیچ برنامه سفری نداشتم ...اونهم به دلایل خاصی ...برای همین یکی از برنامه های عید خودم رو براتون میذارم.             برنامه ما از روز چهارم عید و از شهر نور شروع شد. اول با سواری به چالوس و از اونجا به نمک آبرود رفتیم با حال و هوای زمستون و کمی سرما .البته هوا آفتابی بود ولی کمی از هوای زمستون رو داشت.از نمک آبرود هم گفتن نداره . من اون اوایل که تازه تله کابین راه اوفتاده بود رفته بودم ویکبار هم با دوستان کوه ، ولی این اواخر نرفته بودم وتغییری که کرده بود مسیر دوم تله کابین بود که کوتاه تر از مسیر اصلی است . من به اتفاق آقای شوهر با دو تا کوله کامل این سفر رو شروع کردیم و قصدمون حرکت در خط ساحلی به سمت غرب و شهر های بین راه بود.       چیز زیادی برای گفتن در باره نمک آبرود ندارم چون خودتون رفتین و می دونین... بعد از خوردن ناهار برگشتیم سر جاده و جلوی پلیس راه چالوس ، منتظر اتوبوسی شدیم تا ما رو به شهر بعدی که رامسر بود برسونه ، با ترافیک عید یکساعتی منتظر بودیم تا بالاخره موفق شدیم و توی بوفه نشستیم. نزدیک غروب به رامسر رسیدیم و اولین کاری که کردیم برای شب مون جایی رو نشون کردیم و بعد رفتیم داخل شهر تا کمی آذوقه برای شب و فردا صبح خودمون بخریم .        هوا هم ابری بود و کمی سرد... ما گرونترین نون بربری توی عمرمون رو توی رامسر خریدیم ، یه نون بربری حدودا" چهل در چهل سانت دونه ای دویست و پنجاه تومن؟!!!! بعدا" که از یه خانوم رامسری پرسیدم این نون بربری چنده گفت قبلا" ارزونتر بوده جدیدا" گرون کردن شده هفتادو پنج تومن!!!!!...ای خدا چرا؟؟؟؟ خلاصه با کوله هامون یه ماشین گرفتیم و گفتیم هتل رامسر... بنده خدا هم ما رو با اون ترافیک سنگین تا جلوی پله های اصلی هتل برد فکر کرد میریم توی هتل ولی نمی دونست منظور ما فضای سبز جلوی هتل بود. بعد از پیاده شدن کمی معطل کردیم و بعد اومدیم توی محوطه سبز جلوی هتل و نزدیک به دستشویی زیر درختای زیبای اونجا چادر زدیم و کمی استراحت و شام و کم کم بارون شروع شد و پناه به چادر بردیم . این بارون تا صبح می اومد...بلند گوی تاتر کنار هتل هم دم به دقیقه اعلام می کرد که امشب برنامه است و ....با حضور خواننده .... تا 9شب که برنامه شروع میشد سر ما رو برد . فردا صبح با خیال راحت که نه دیر میشه و نه ماشین میره و .... وسایل رو جمع کردیم و رفتیم بلوار کازینو و سری به پلاژ شهرداری زدیم وکنار ساحل و  کمی کاکایی و پرنده هارو نگاه کردیم و برگشتیم به سمت خیابون اصلی ( پیاده )اولین تاکسی که گرفتیم تا ما رو تا ایستگاه سواریهای جواهر ده ببره ، با اینکه نزدیک ظهر بود قبول کرد ...

  • گزارش سفر زنجان به ماسوله

    به نام خدای زیبا سفر با حرکت از ترمینال غرب راس ساعت ۶:۱۵ صبح با حرکت اتوبوس به سمت زنجان آغاز شد. صبحانه در داخل اتوبوس صرف شد و بچه ها یه کمی استراحت کردند.  ساعت ۱۰.۱۵ به ترمینال زنجان رسیدیم...اونجا فاروق که از سنندج خودشو به زنجان رسونده بود به گروه ما اضافه شد. از اونجا آقا بهزاد که با هماهنگی قبلی من مینی بوسی رو برای بردن ما به آق گدوک مهیا کرده بود نیز به ما اضافه شد. بعد از بر طرف کردن حاجات اولیه حرکت کردیم و حوالی ساعت ۱۲ به آق گدوک رسیدیم و پس از حرکت و گذشت چند ساعتی ساعت ۱۳:۳۰ به مدت ۴۵ دقیقه در نزدیکی روستای گمان به صرف ناهار پرداختیم. پس از آن به سمت روستای شیر مشه حرکت کردیم. تا ساعت۲۰ که به شیر مشه رسیدیم...بالغ بر ۲۰ بار از رودخونه گذشتیم که به دلیل کمبود وقت مجبور به عبور با کفش بودیم...که این مسئله باعث ناراحتی بعضی از اعضای(آقای ع) گروه شد و سرعت گروه را به میزان قابل توجهی کم کرد.  تا اینکه به روستای شیر مشه رسیدیم و آتشی روشن شد و به صرف  شام پرداختیم....پنج شنبه صبح راس ساعت ۷:۱۵ به سمت روستای ایچ حرکت کردیم....تا اینکه در ساعت ۱۰ به روستای ایچ رسیدیم و به صرف صبحانه پرداختیم.... ۳ نفر از اعضای گروه به علت خستگی- گروه رو به سمت زنجان و سپس تهران ترک کردند... سپس با اجاره کردن یک دستگاه خاور به سمت روستای نوکیان حرکت کردیم...که ساعت ۲ به نزدیکی روستای نوکیان رسیدیم که راننده از بردن ما به جاده خاکی سر باز زد که این قضیه با اشتباه آقای (ب) همراه شد و در حدود ۲ ساعت مسیر اشتباهی رو رفتیم و برگشتیم...که آقای (َع.م) معروف به ( مر..) بسیار عصبانی شدن....که من در همین جا از این اشتباه عذر خواهی می کنم.... پس از صرف ناهار در ساعت ۵:۳۰ در نزدیکی روستای سیاه ورود به سمت روستای سیو حرکت کردیم...که با توجه به تاخیر بوجود آمده در ساعت ۱۸:۳۰ به اولین سربالایی مسیر رسیدیم... اینجا احساس کردیم که خیلیم بد نشد که دیر رسیدیم...چون سر بالایی رو در خنکی کامل و بدون آفتاب طی کردیم... ساعت ۲۱:۲۰ به روستای سیو رسیدیم که آقا بهزاد با هماهنگی یکی از روستایی ها اتاقی رو برای ما اجاره کرد...و با این کارش شادی رو دوباره به گروه برگردوند و بچه ها با روشن کردن آتیش حسابی خوش گذروندن..بعدشم همه با خیال راحت تو خونه ی گرم و نرم خوابیدن... جمعه صبح طبق روز قبل بعد از صرف صبحانه گروه به سمت ماسوله حرکت کرد...لازم به ذکره که با رفتن اون سه نفر در روز دوم سرعت گروه بطور قابل توجهی زیاد شده بود....در حدود ساعت ۱۱ بود که به بالای ارتفاعات شهر ماسوله رسیدیم واز اینجا به بعد سر پایینی شروع شد... گروه از اینجا به بعد خسته به نظر می رسید ... ولی به دلیل زیبایی ...

  • ورزشكاران....دلاوران....نام آوران..... مدال نياوران... پيروز باشيد!!!!!!!

    ورزشكاران....دلاوران....نام آوران..... مدال نياوران... پيروز باشيد!!!!!!!

     سلام و ارادت... امروز داشتم گشتی تو اینترنت می زدم دیدم ای دل غافل المپیک شروع شد. دوره های قبل از ما یک رخصتی چیزی می گرفتند ولی این دفعه نه خیر...هیچی. می گن این چینی ها یه جورین ولی من نمی دونستم تازه فهمیدم. خدا کنه انگلیسی ها با پدرکشتگی هایی که با ما دارن دیگه لااقل اگه اجازه نمی گیرن بلیط افتتاحیه رو واسه ی ما بفرستن. بریم سر اصل مطلب. با خودم گفتم زشته مایی که ورزشکار ها رو دوست داریم حرفی در مورد المپیک نزنیم این جوری شد که با خودم گفتم ما هم یک چیزی درباره المپیک گفته باشیم.   اگر المپیک در ایران برگزار شود.... طبق اخرین اخبار به علت بسته نبودن جاده مسیر دوچرخه سواری که از تهران تا جمکران بود تا حالا 27 تصادف دوچرخه سواران با ماشین گزارش شده است. نیروی انتظامی اعلام کرد از روز اول شروع المپیک تا حالا حدود 45 هزار بدحجاب و بیحجاب را پس از اینکه به تذکرات توجه نکردند بازداشت کرد و بازداشتها هم چنان ادامه دارد.. در پی حضور بوش در مراسم افتتاحیه! ورزشکاران کمپ ایرانی برای اعلام انزجار خود کفن پوشان وارد ورزشگاه شده و در حین عبور شعار مرگ بر امریکا سر دادند. در همین راستا مردم ایران نیز تظاهراتی در گوشه کنار کشور برگزار کردند.به علت نبودن توالتهای عمومی در سطح شهر تهران تا الان 2350 ترکیدگی مثانه و کلیه گزارش شده که پزشکان مشغول مداوای انان هستند. در پی حضور تیم اسرائیل در ایران ، ایران المپیک را تحریم کرد و از شرکت در ان خودداری میکند. در مسابقات شنای زنان از حضور مردان جلوگیری شد و برای اینکه در موقع پخش مسابقه شئونات رعایت شود در اب گرد زغال ریختند تا اب سیاه شده و زنان دیده نشوند! در پی این تصمیم قرار شد که برنده مسابقه به قید قرعه کشی انتخاب شود. در مسابقات پرش با نیزه زنان به علت برگزاری مسابقات در یک مکان بسته و پایین بودن سقف انجا تا اکنون 4 نفر از شرکت کنندگان به علت برخورد با سقف ، به سقف پاشیده شدند و امدادگران مشغول جدا کردن این نفرات با کاردک از سقف هستند. به علت سهمیه بندی بنزین مسابقات اتوموبیل سواری و موتور سواری برگزار نشد. در مسابقه دو میدانی در 100 متر به علت چاله چوله بودن مسیر از 10 نفر شرکت کننده یک نفر توانست خود را به 5 متری خط پایان برساند! مسابقات کشتی با گرمکن ورزشی برگزار میشود. در مسابقات اسب سواری ، شرکت کنده ایران به علت نبود اسب مناسب با الاغ شرکت کرد که در پی این اقدام کمیته المپیک این شرکت کنند را به خاطر دوپینگ از مسابقات محروم کرد. پس از برگزاری مسابقات قایقرانی در یکی از رودخانه های رشت بنام گوهر رود تا اکنون 150نفر از شرکت کنندگان به بیماریهای ناشناخته و اسهال شدید مبتلا ...

  • سفرنامه شیراز، آسمان خر است و دختر رشتی

       در طول این چند روز بارها خواستم وبلاگم را به روز کنم، یکبار حسش نبود، یکبار اینترنتم نم کشید، یک بار سام نمی گذاشت بس که از من سوال می پرسید. خلاصه این که به شیراز رفتیم و خصلت های شیرازی پیدا کردیم. هر چند قبلا هم گفته ام، جایی در شجره خانوادگی من پای یک شیرازی در میان است. چون این خصلت رخوت و بیحالی، نمی تواند اکتسابی باشد. به هر روی سفرمان را از شب دوشنبه یکم اسفند ماه هزار و سیصد و نود آغاز کردیم. در هوای برفی دوشنبه شب، سوار بر فوکر قراضه ای، رشت را به مقصد تهران ترک نموده و ساعتی بعد برای اولین بار به خانه خاله سام در تهران رفتیم. همان خاله صفورایی که با حاجی سن و سال دار و باحالی ازدواج نموده است. ساعت یازده و نیم به آن جا رسیدیم و خاله صفورا اصلن ملاحظه ما را نکرد و از خوردنیجات خوشمزه تا توانست برای شام آماده کرد. ما هم یک یا علی گفتیم و نشستیم به خوردن. حاجی اما ساعتی قبل از ما گرسنه اش شده بود و به اصرار صفورا شامش را خورده بود. صفورا خیلی هوایش را دارد. کلا این خاله صفورای ما زندگی سختی داشته و حالا که آمده یک کمی رنگ خوشی را ببیند، حاجی  اش مریض و احوال ندار شده است. بعد از شام یک کمی از خاطرات سفرهایشان گفتند و خوابیدیم. سر صبحی که پاشدیم بوی چای خانه را برداشته بود. صفورا کلا مراعات هیکل کسی را نمی کند. می گذارد این قدر بخوری تا بترکی! صبح، حاجی خانه نبود. بعد که آمد کمی با او جدول حل کردیم و در نهایت دور و بر یازده برای رفتن به فرودگاه آماده شدیم. ساعتی بعد، پس از طی تشریفات فرودگاهی، درست به موقع کارت پروازمان گرفته و سوار فوکر دیگری از شرکت آسمان شدیم. هر چند، از این پس، اگر گردنمان هم بشکند، با این شرکت مزخرف هواپیمایی جایی نخواهیم رفت. چرایش را تا آخر همین مطلب خواهی دانست. یک ساعت و پنج دقیقه بعد، در شیراز به زمین نشستیم و عازم هتل هما شدیم. شیراز، از آن جاهاست که اگر هر سال هم بروم، سیر نمی شوم. به هر حال، به هتل رسیدیم و پس از کمی استراحت، برای کنفرانس روز بعد، آماده شدم. شبش را دوست سام، محمد، به همراه عیال و فرزندان به دنبالمان آمد و ما را با خودشان به پیتزا رابو بردند. پیتزاهای خوشمزه ای داشت. ولی ما چون به شیرازی بودن محمد مطمئن بودیم و احساس می کردیم که پیش از یازده یا دوازده شب، شام نخواهیم خورد سر غروب با چای و کیک خوشمزه ای در کافی شاپ هتل، از خودمان پذیرایی کرده بودیم. در طی شام دو تن دیگر از دوستانشان که یکی جوان خوش بر و رویی به نام آرشام و دیگری آقای سن و سال دار مجردی بود، به ما اضافه شدند. شب خوب و خوشی شد و  از ما قول گرفتند که شب بعد را در خانه شان مهمان باشیم.   صبح روز بعد پس از ...

  • تکه ای از بهشت - خلخال به اسالم

    بهشت همینجاستچهارشنبه ۹۲.۲.۲۵خیلی پیشترها با علی شاه محمدی ، وبلاگ گامی نزدیکتر به خدا ، هماهنگ کرده بودیم که ما بعنوان راهنما با بچه های گنبد مسیر خلخال به اسالم رو بریم. و حالا الان موقعش بود.با تاکسی رفتیم میدون آزادی و ترمینال غرب بلیط گرفتیم برای خلخال. علی ( همراه همیشگی سفرهامون ) هم سر موقع اومد و سوار ماشین شدیم و من به نوبه خودم تا خودِ خلخال خوابیدم. پنجشنبه ۹۲.۲.۲۶حدود ساعت ۵ صبح بود که رسیدیم خلخال و بچه های گنبد هنوز نرسیده بودن و ما با یکفقره سواری رفتیم اندبیل. انتهای اندبیل یه جایی شبیه به پارک هست که آلاچیق داره. تا رسیدن گنبدیها ۱ ساعتی وقت داشتیم. کیسه خوابهارو درآوردیم و تو خنکای صبح یه خواب خوبی زدیم به بدن. مهدی آتیش برپا کرد و چایی گذاشت. چه لذتی داره از تو کیسه خواب بیای بیرون و چایی بخوری. بالاخره گنبدی ها رسیدن. چقدر لذت بخش دیدن دوباره دوستای خوب : آقای کولف،حسین رزاق زاده،علی شاه محمدی. بعد از حال و احوال و اینا کوله ها رو اناختیم رو دوشمون و راه افتادیم.بالاخره رسیدیم بالای گردنه.یه بار نشد ما بیایم رو این گردنه و باد نباشه. باز هم باد بود و ما به روی خودمون نیاوردیم و نشستیم صبحانه خوردیم.کم کم به سمت پایین سرازیر شدیم و شیبهای رو به پایین شروع شد.وقتی رسیدیم به جنگل باز هم مبهوت زیباییش شدیم. پاییزش یه جور قشنگه،بهارش هم یه جور.نهار رو همون جای قدیم خوردیم. با این تفاوت که ایندفعه تو روستا کسی بود و مهدی هم طبق عادتش رفت پنیر خرید ازش. خلاصه که نهاری که آورده بودیم تو کوله موند و بجاش نون و پنیر و خیار خوردیم.کم کم افتادیم تو مسیر جاده و تا ناو بکوب رفتیم. اینم روستای ناو : یه خونه گرفتیم و البته خانم خونه خیلی وسواس داشت و تاکید کرد که باید خیلی تمیز تحویلش بدیم. چایی رو در کنار صاحبان با صفای خونه خوردیم و کمی از خاطراتشون تعریف کردن و بعد رفتیم یه سری تو روستا زدیم.ماست محلی که خریدیم، پنیر محلی که داشتیم، نون محلی هم گرفتیم،از لب رودخونه پونه هم چیدیم و مهدی هم از یکی که داشت سیر میچید چند تا سیر تازه هم گرفت و نشستیم به شام خوردن. همه مجبور شدن حداقل یه دونه سیر بخورن، چون ما داشتیم حسابی سیر میخوردیم. جای همه خالی. عجب شامی بود. نون محلی و ماست و پنیر و پونه و سیر و ... خودم دوباره گشنه ام شد، بهتره زیاد تعریف نکنم.شب یه گروه از زنجان هم رسیدن و دور هم چند ساعتی رو خوش گذروندیم و بعدش خوابیدیم.جمعه ۹۲.۲.۲۷۵ صبح بیدار شدیم و ۶ حرکت کردیم. از روستا اومدیم بسمت پایین و کافه شایان نشستیم صبحانه خوردیم. ( به خدا روم نمیشه بگم چی خوردیم ). صبحانمون تقریبن تموم شده بود که سرپرست تیم زنجان ...

  • یاشار و شروع حرکت برای ایرن شناسی ...

    یاشار و شروع حرکت برای ایرن شناسی ...

    پنجشنبه 14/4/86 (رودبار- رشت 72 کیلومتر)<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />     امروز صبح بعد از خوردن صبحانه با آقا روح­الله در ساعت 7:45 حرکت خودم را به سمت رشت شروع کردم. آسمان ابری و هوا خنک بود. هوای خوب و مناظر بسیارا زیبای کنار جاده روز بسیار خوبی را برای دوچرخه سواری مهیا کرده بود. جاده کفی و سرپایینی و خلوت بود. بالاخره در ساعت 11:30 به رشت رسیدم. قرار بود تا در دو روز اقامتم در رشت پیش پسرخالم (آرش) باشم. به همین منظور به سمت محل کار وی در بازار مرکزی شهر رفتم. بعد از ملاقات وی به اتفاق به خانه او رفتیم. در آنجا با پذیرایی گرم خانمش (حمیده)، دختر دوساله­اشان (روژین) و دختر خالم (آیدین) روبرو شدم. امروز به استراحت پرداختم و شب به همراه این خانواده دوست داشتنی به گشت در شهر رشت پرداختیم.     امروز در مسیر امامزاده هاشم (واقع در 30 کیلومتری رشت) با دو نفر کورسی سوار آشنا شدم. یکی آقای بهشتی از هیأت دوچرخه سواری خراسان رضوی و دیگری آقای حاجیان از اعضای هیأت دوچرخه سواری گیلان بودند.   توضیحات عکسها:   عکس اول و دوم: جاده رودبار- رشت (حوالی رستم آباد) چهارشنبه (قزوین- رودبار 118 کیلومتر)   امروز صبح بعد از خوردن صبحانه با سیاوش و مصطفی و خداحافظی از آنها حرکتم را در ساعت 7 به طرف رودبار شروع کردم. با توجه به پیش­بینی اولیه فکر می­کردم که تمام مسیر قزوین تا رودبار سربالایی باشد و به همین منظور برای طی کردن این مسیر در برنامه دو روز در نظر گرفته شده بود. بعد از طی کردن حدود 30 کیلومتر و رسیدن به شهر کوهین دیدم که این پیش­بینی نادرست بوده. چرا که مسیر از این به بعد به صورت کفی، سرپایینی و در برخی جاها دارای سربالایی خفیفی بود. همین امر باعث شد تا تصمیم بگیرم یکروزه خودم را به رودبار برسانم. البته در قسمت اول مسیر به جز سربالایی بادی که در جهت مخالف می­وزید نیز بر روی حرکتم تأثیر داشت و سرعتم را بسیار کم کرده بود. تا جایی که گاهی به 8 کیلومتر در ساعت هم می­رسید. بعد از کوهین تا رسیدن به منجیل (15 کیلومتری رودبار) شرایط جاده بسیار خوب بود و سرعت حرکت من هم بالا بود. از حدود 7 کیلومتری منجیل، یعنی دقیقاً بعد از لوشان، باد شدیدی در جهت مخالف می­وزید. هر چه جلوتر می­رفتم این باد شدیدتر می­شد و شرایط پیش­روی به غیرممکن نزدیکتر! این شرایط تا جایی ادامه داشت که در نزدیکی شهر منجیل به بالاترین حد خود رسید. به طوری که سرعت حرکت من با سبکترین دنده در جاده کفی نهایتاً به 5 کیلومتر در ساعت می­رسید. این باد همینطور من را به طرفین منحرف می­کرد و اگر هوشیاری لازم را نداشتم می­توانست برایم ایجاد دردسر کند. لازم به ذکر است که این باد ...

  • تور بیس کمپ اورست - قله کالاپاتار

    تور بیس کمپ اورست - قله کالاپاتار

    سوابق اجراي تور: اين تور در سالهای گذشته در3 نوبت به صورت گروهی و همراه با سرپرست ايرانی و 2 نوبت به صورت تورهای اختصاصی و با همامنگی با شركت همكار نپالی توسط آريان تور اجرا گرديده است   روز شمار برنامه و وعده هاي غذايي :                                      روز                                                            شرح                     روز ۱                                      پرواز از تهران به کاتماندو روز ۲                                      اقامت در کاتماندو و تکمیل نواقصات لوازم شخصی روز۳                                       پرواز از کاتماندو به لوکلا و پیاده روی از لوکلا به نامچه روز۴   استراحت و هم هوایی در نامچه بازار – لوج کوهستانی                                    روز۵                                       پیاده روی از نامچه بازار به تینگ بوچه لوج کوهستانی روز۶                                       پیاده روی از تینگ بوچه به دینگ بوچه – لوج کوهستانی روز۷                                      استراحت و هم هوایی در دینگ بوچه – لوج کوهستانی روز۸                               پیاده روی از دینگ بوچه به لوبوچه – لوج کوهستانی روز۹                                      پیاده روی به گروک شیب و بیس کمپ اورست - لوج روز۱۰                                    صعود به قله کالاپاتار و بازگشت به دینگ بوچه - لوج روز۱۱                               بازگشت از دینگ بوچه به کومجونگ – لوج کوهستانی روز۱۲                                    بازگشت از کومجونگ به لوکلا – لوج كوهستانی روز۱۳                                    پرواز از لوکلا به کاتماندو - هتل روز۱۴                                     استراحت در کاتماندو - هتل روز۱۵                                     حرکت به سمت پارک ملی چیتوان – لوج روز۱۶                                     قایق سواری در رودخانه و فیل سواری در جنگلي – لوج روز۱۷                                     دیدار از شهر زیبای پخارا روز۱۸                                     بازگشت به کاتماندو روز۱۹                                     ترانسفر به فرودگاه و پرواز به تهران     خدمات: بلیط رفت و برگشت ، ترانسفرهای داخلی ، وعده ها غذایی طبق روز شمار ، کلیه اقامت ها اعم از هتل ، اقامتگاههای کوهستانی و جنگلی ، ورودیه پارك ملی ساگارماتا ، باربر و راهنمای محلی ، راهنمای ایرانی ، بیمه حوادث بین المللی و بیمه ...

  • آدرس سایت های مختلف 3

      بانك های كشور وخدمات اینترنتی آنها آدرس اینترنتی تمام بانك های ایران پرداخت اینترنتی قبوض در بانك ملی اخبار پلیس ونیروی انتظامی سایت پلیس(اطلاعات گذرنامه گواهینامه خلافی ماشین) آیین نامه راهنمایی رانندگی برنامه ها وخدمات صدا وسیما آرشیو برنامه های صدا وسیما آموزش مجازی سینما شركت های بیمه وخدماتشان سازمان بیمه خدمات درمانی بیمه تامین اجتماعی اطلاعات مسافرت – خرید بلیط مسافرت با قطار - خرید بلیط قطار شركت رجا رزرو بلیط هواپیما قطار اتوبوس وهتل سایت های شرکت های هواپیمایی آژانس های هواپیمایی و تورهای مسافرتی پایانه خرید اینترنتی بلیط اتوبوس طراحی وب سایت و وبلاگ فارسی ساز سایت های خارجی بزرگترین مجموعه طراحی وب سایت ابزار هاو كدهای مخصوص سایت و وبلاگ  لیست سایت های اسلامی عقیده اهل سنت در رد وهابیت مكتبة المشكاة الاسلامیة كتابخانه اسلامی موبایل   بزرگترین كتابخانه اسلامی فارسی متن کامل نهج البلاغه با ترجمه فارسی