بندیت

  • بندیت 250 (bandit 250cc)

    یک سری بندیت دیگه هم توی سالهای 89 تا 93 تولید شده که کنسول جلو دارند و بهشون میگن Limited.از مدل 95 تا 98 زینها یک تیکه میشه و کیلومترها آمپردار و سیستم ظاهرشون کلا فرق میکنه. در این سالها به طور همزمان هم VC تولید شده وهم ساده پس نمیشه گفت مدل بالاها همه VC هستند.مشخصه مدلهای 95 و 96 آرم باکشون نوشته سوزوکی و مدلهای 97 و 98 روی باکشون بصورت برجسته و استیل نوشته Bandit.مدلهای 97 و 98 اکثرا VZ-VC هستند. VZ نشانه این هست که موتور کنسول جلو داره.موتور های انجین VC: کلمه VC روی سر سیلندرشون حک شده و درب قالپاقشون قرمزه، البته هر موتوری که درب قالپاقش قرمز بود VC نیست، چون جدیدا اکثرا درب قالپاقها را قرمز میکنند.در مورد سیستم VC همونطور که توضیح داده شد زمان باز و بسته شدن سوپاپ ها رو با دور موتور هماهنگ میکنه و تو دور های بالا که سوپاپ ها جا میمونن اونا رو زودتر باز و بسته میکنه و به همین دلیل موتور توی دور بالا صافتر گاز میخوره. موتورهای VC بعضی از قطعاتشون با مدلهای ساده فرق میکنه: سیمکشی، ترانزیستور، سرسیلندر(خود سرسیلندر، میل سوپاپها و درب قالپاق که روی اون یه موتور الکتریکی داره و انگشتیها) و این را هم بگم که لوازم VC گرونتر از موتورهای ساده است.حالا راجع به معایب بندیت: بزرگترین عیب بندیت 250 کاربراتورشه که اگه تنظیمش به هم بخوره بعضی مواقع به خرید کاربراتور میرسه.حال که به بررسی و روش های شناخت انواع بندیت از نظر مدل و ... پرداختیم به تست این موتور میپردازیم.مدتی قبل فرصتی پیش امد که یک بندیت 400vc را مورد تست جامعی قرار بدهیم.بندیتی که مورد تست قرار گرفت از مدل بالاترین و تمیز ترین مدلهای موجود در کشور بود. این موتور تمامی لوازم ان اعم از حتی شلنگها , اگزوز , ترمزها و فرمان ان از نوع رنتال و حرفه ای بود و همچنین دارای یک اپشن خیلی خاص بود و ان کیلومتر دیجیتال شرکت یاشیمورا بر روی فرمان ان بود!!!!!!!رنگ ان هم از نمونه های خاص و به نام قرمز لیندا بود. لاستیک های ان از نوع دانلوپ و کاملا نو بود و نوید یک تست تمام عیار را به ما میداد.به صورت کلی بندیت موتوری هستش که دارای صدای فوق العاده بالا و زیبایی هستش و به جرات میشه گفت که در کلاس 400 هیچ موتوری چنین صدای فراگیری ندارد. حال حساب کنید که این موتور دارای یک اگزوز حرفه ای هم باشه. با زدن استارت صدای فراگیر ان تمامی محوطه را فرا گرفت و کاملا صدای یک موتور با حجم بسیار بالا را تداعی میکرد. نحوه قرارگیری در روی زین و پشت فرمان کاملا خوب است ولی به گونه ای نیست که کاملا بر موتور مسلط باشید. ولی درکل خوب است. با زدن دنده 1 شروع به حرکت میکنیم. موتور به ارامی شروع به حرکت میکند ولی هنگامی که گاز را تا انتها ...



  • هوندا تویین 250

    هوندا تویین 250

    با سلام خدمت دوستان این موتور هوندا تویین 250 هستتش دو سیلند دارد دارای دو شمع و 2 اگزوز ولاستیک تیوبلس ترمز جلو دسیک و عقب لنت میباشد وکپی این موتور نامی 250 میباشد که در ایران پلاک گذاری شده است علت پلاک گذاری این است که دست آتش نشانی بوده و مزایده برای فروش گذاشته شده است

  • رمان خاطر خواه(7)

    پام رفت تو تریلی شروین و لیز خوردم ...و بعد کله پا شدم... تنها کاری که سیامک که در نزدیکیِ من بود انجام داد این بود که تونست سرم و بگیره که نخورم زمین...چشمام و باز کردم و به سیامک که بالاسرم داشت با تعجب نگام می کرد نگاه کردم...سیامک: خوبی؟ساناز: وای چی شد... پات رفت تو ماشینِ داداشت...مامان: ای بگم چی نشی شرررووییین بیا وسیله هات و جمع کن...مهناز خانم.: سیامک بلندش کن خوبه؟بلاخره خودم و جمع و جور کردم و درحالی که دستم رو مچ پام بود گفت:من: بله خوبم. و نشستم رو اولین مبل جلوی دستم...سیامک اومد کنار گوشم و گفت:سیامک: خوبه جوابت نهِ اونوقت اینهمه هول شدی بله بود چی میشد؟با حرص گفتم:من: امیدوارم بدونید اتفاق یعنی چی اتفاق بود دیگه تقصیر من نبود که...سیامک: شنیده بودم دخترا روز خاستگاریشون سر به هوا میشنا... اما شنیدن کی بُود مانندِ دیدن... الان به چشم هم دیدیم...بلند شدم و با تمومِ قدرت پام و گذاشتم رو پای سیامک و رفتم سمتِ حیات...جلوی در ایستادم و برگشتم نگاش کردم ساناز داشت ریز ریز می خندید و سیامکم داشت به انگشتای له شدش نگاه می کرد...سانازم فهمیده بود و داشت نگام می کرد وگرنه چند تا ابرو هم براش بالا مینداختم تا بفهمه دنیا دستِ کیه..رفتم بیرون و بچه هارو جمع و جور کردم که برن تو اتاق بازی کنن خودمم یکم حیات و مرتب کردم...وسطای کارم بودم که زنگ زدن... داشتم میرفتم در و باز کنم که سیامک به دو خودش و به من رسوند و بازوم و گرفت...گفت:سیامک: دختر تو چرا انقدر سر خودی؟ آخه کدوم دختری روز خاستگاریش خودش در و برای خاستگارا باز می کنه؟ بیا برو تو..هنوز از دستش ناراحت بودم...دستم و از تو دستش کشیدم بیرون و خیره به چشماش گفتم:من: فکر نمی کنی خوب نباشه که تا یه چیز میشه بچسبی به دست و پای من...؟با چشماش زل زده بود به چشمام و حتی پلکم نمیزد... منم همینطور... مردمک چشماش مثل یه تیله بود.. یه تیلۀ معمولی که شاید برای من خیلی جذاب و گیرا بود...منم پلک نمیزدم... بازم فرصت برای پلک زدن و چشم روی هم گذاشتن بود اما...بلاخره کم آورد... روش و ازم گرفت...سیامک: برو تو خورشید...چقدر خوب بود که بعضی وقتا حواسش نبود و اسمم و صدا می کرد... چقدر دوست داشتم که صدام بزنه...روم و ازش گرفتم که برم تو اما...اما حالا چه توضیحی بدم به اونی که رو پله ها ایستاده و داره مارو نگاه می کنه؟ انگار خیلی هم موفق به پنهان کردن احساسم نبودم...قدمی برداشتم و رفتم سمتش... با لبخند داشت نگام می کردبه من نگاه کرد و با تعجب و لبخند گفت:سیامک؟؟؟!!!!من: نه... نه... راستش می دونید...ساناز: باشه بیا برو تو ... بیا ... بعدا راجع بهش حرف میزنیم...خجالت زده همراهش رفتم تو... اخه بگو نگاه عاشقانت برای چی بود؟ حداقل زود ...

  • موتور سنگین پلاک ملی

    تنها موتور سیکلت دو سیلند  233 سی سی واقعی تعداد این موتور نسبتا کم است و آخرین مدل این موتور 83 است