ترکیب دایره و مربع

  • مربع

    زمین، با دایره ی آسمان در تضاد است، هستی خاک، کمال ایستا، تغییر ناپذیری، یکپارچگی؛ جنبه ثابت چهارگانگی، ظهور خدا در آفرینش؛ تمامیت ربوبیّت؛ سه بعد موجود یعنی ثالوث و چهارمین بخش تمامیت آن است. مظهر درستی، سرراستی، یکپارچگی، اخلاقیات، تحکیم مرگ در تضاد با دایره پویای تحرک و زندگی؛ در حالی که در نمادهای معماری مربع مظهر تحکیم ساختمان های کشاورزان و خانه نشینان و در تضاد با پویایی و حرکت دایره وار و بی پایان چادرهای اردوها و کوچ نشینان است. نشانگر محدودیت و شکل است، مربع نوع کامل مکان های محصور مثل باغ ها، دالان ها، حیاط ها و غیره است و پایندگی و استحکام را نمادین می سازد. در معماری مقدس یعنی معرفت متعالی؛ صورت مثالی ناظر بر کارها. چهار مربع طلسم پایندگی و استحکام است. مربع سازی دایره و دایره سازی مربع، معنی استحاله شکل کره ای آسمان ها به شکل مستطیل زمین و بالعکس در ساختمان مقدس، پرستشگاه یا کلیسا است، به معنی اتحاد رمزی چهار عنصر؛ دستیابی به وحدت به کمک بازگشت به سادگی آغازین است. هشت گوشی که غالباً  مربع برج را به دایره ی گنبد متصل می کند؛ نیمه راه مرحله مربع شدن، دایره است.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> بودایی: مربع یا مکعب در پایه ی معبد، مظهر سطح زمین در سطوح هستی است. چینی: زمین بی حرکت با دایره ی چرخان آسمان ترکیب شده است، مربع و دایره با هم (مثل روی پول خرد های چین کهن) مظهر وحدت یین[1] و یانگ[2]  زمین و آسمان است؛ همینطور نماد انسان متناسب نیز هست. (( عمل کردن در مربع)) مثلی کنفوسیوسی است یعنی آن که آنچه بر خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند)) . مربع نشانه ی نیوکوآ[3] است که برادرش پرگاری به نشانه اصل های نرینه و مادینه در دست دارد. فیثاغورسی: مربع نماد جان است هرمسی: مربعی که بر قاعده اش قرار دارد به معنی استحکام است و مربعی که روی گوشه اش ایستاده یعنی حرکت، مربع با دایره ای در میان جان عالم[4] است. هندو: در میان نمادهای هندی از همه ممتازتر است، مربع صورت مثالی و الگوی نظم در عالم معیار تناسب و سنجش کامل انسان است. بنیان پرستشگاه یا هر مرکز مقدسی مربع شکل است؛ پوروشا[5]؛ ذات؛ فضا؛ ضدین؛ چهار جهت؛ چهار کاست و غیره. مربع و دایره هم زیور دارما[6] هستند، هم نظم اشیاء در کیهان و جهان انسانی؛ مربع در پایه معبد بودایی مظهر طرح زمین است. یونانی- رومی: مربع نماد آفرودیته/ ونوس[7] در نقش نیروی نوزاینده مؤنث است. [1]- Yin [2]- Yang [3]- Niu-kua [4]-Anima mundi [5]- Purusha [6]- Dharma [7]- Aphrodite/Venus



  • ترکيب بندي باتمرکز فرم ها

      ترکيب بندي باتمرکز فرم ها هنرمندان هنرهاي تجسمي,به منظور انتقال ايده ها وآرمان فکري خودبه ديگران,روش هاي گوناگوني رادرساختمان وترکيب بندي آثار هنري خويش, برمي گزينند, يکي از موثرترين جنبه هاي ترکيب عناصر بصري ,روش «تمرکز» است. تمرکزيعني جمع شدن واحدهائي ازيک شکل وفرم معين درفضاي سطح تصوير تمرکز شکل ها معمولاً ايجاد حرکت هاي ريتميک مي کندواغلب يک مرکزجلب توجه براي چشم درصفحه به وجود مي آورد.ايجاد تمرکز,ممکن است به وسيله نقطه ها انجام پذيرد.دراين حالت,تجمع نقطه ها به عنوان يک مرکزديد,چشم رابه طرف خود جلب مي کند وکم کم باپراکنده شدن نقطه هاازمرکزتجمع به طرف فضاهاي خالي صفحه,چشم متوجه تمام سطح تصوير شده وتعادل بصري برقرارمي گردد.تمرکزبه وسيله نقطه ها ممکن است داراي دوياچند مرکزديده باشد.ايجادتمرکز,ممکن است به وسيله باندهاي مجتمع طولي, انجام مي گيرد, گاهي واحد هائي از شکل از باندخارج شده وبه طرف فضاهاي خالي صفحه حرکت مي کنند, وگاهي تمام واحدهاي شکل به صورت مجتمع درطول باند, تمرکزيافته اند. ايجاد تمرکز, گاهي ازتجمع واحدهائي ازسطوح تقريباًمتراکم به وجود مي آيد. ترکيب بندي( کمپوزيسيون ) آفرينش کليه آثار هنرهاي تجسمي,نيازمند طراحي وسازمان دهي دقيق عناصربصري است که آن راکمپوزيسيون ياترکيب بندي مي ناميم. هنرمنددرسازماندهي وترکيب بندي يک اثرهنري, عناصري چون, خط, شکل, بافت, نور و سايه ورنگ را درقالب يک مجموعه ساختماني منظم دوبعدي ياسه بعدي, ترکيب مي کند و بدين وسيله ,ايده ها ومفاهيم ذهني خويش رابيان کرده وبه ديگران انتقال مي دهد. عناصر بصري, درجريان ترکيب بايکديگر, دريک مجموعه تصويري, کيفيتهاي ويژه وباارزشي راازلحاظ بصري به وجودمي آورند, که درالقا مفاهيم موردنظر هنرمندبه ديگران,نقش بااهميتي داشته ودرحقيقت وسيله موثري درانتقال محتواي اثربه بيندگان مي باشند.تعداداين کيفيت هاي بنيادي که يک کمپوزيسيون خوب رامي سازند فراوانند,اما مهمترين آن ها عبارتند از: ريتم ,تعادل ,تناسب وشکل وزمينه «فضاي مثبت ومنفي» , که هرکدام جداگانه موردبحث قرارخواهندگرفت.   اصول ترکيب در طراحی حجم جاي دادن منطقي عناصرتجسمي درفضاي موردنظر, درسطح دوبعدي ويادرفضاي سه بعدي, ترکيب بندي ياکمپوزيسيون گفته مي شود. ترکيب بندي تحت قوائدواصول معين ومحاسبات دقيق انجام مي گيردوبين عناصر تصويري ارتباط پيوند وروابط منطقي ايجاد مي کند. نظم وترتيب دادن, برنامه ريزي کردن بين عناصرتصويري, منسجم نمودن قسمت ها باهم, ترکيب کردن وکنارهم قراردادن آنها, ساختاروسازماندهي عناصر تجسمي وبالاخره هماهنگ کردن همه اجزاء باهم, مفهوم ترکيب رامشخص ...

  • ترکیب احجام افلاطونی

    ترکیب احجام افلاطونی

     احجام افلاطونی طراحی هر نوع المان حجمی باید دارای چند فاکتور مهم زیر باشد:1. تناسب مفهومی به صورتی که مفهوم جدیدی نیز ایجاد شود2. تناسب فرمی- مهمتر از شکل یک المان، تناسبات فرمی آن می باشد. گاهی یک المان نامشخص اما دارای ترکیب بندی مناسب، بیشتر و بهتر از المان های دارای شکل مشخص اما با تناسب ضعیف اثر گذاری دارد.3. در نظر گرفتن فرآیند های تولید و مواد - طرح باید در استفاده از مواد، حاوی خلاقیت باشد. گاهی ترکیبی از مواد مختلف و متضاد بهترین نتیجه را می دهد. طرح باید به گونه ای باشد که امکان تولید آن با جدیدترین روش های موجود در محل مورد نظر فراهم باشد. البته این فاکتور نباید در ابتدا جز محدودیت های طراحی باشد زیرا باعث کاهش خلاقیت می شود.4. توجه به عمر بصری طرح بسیار مهم است. طرح هائی بلا پیام مستقیم هر چند که سریع درک می شوند ولی به همان نسبت نیز کهنه می شوند ولی طرح های انتزاعی با نسبتی از واقع گرائی، دارای عمر بصری زیادی هستند. و چون المان های شهری به مدت زیاد در معرض دید خواهند بود، پیام رسانی غیر مستقیم از طریق ارائه طرح انتزاعی بار ارزش هنری بیشتری در دراز مدت دارندبه نظر من المان ها بايد نمادين و انتزاعي باشن ،اين باعث ميشه اونها هيچوقت تكراري و خسته كننده نباشن وببيننده رو هميشه به فكر بندازن،در ضمن با گفته یک بنده خدایی كه ميگن بايد قابل فهم براي عوام باشن مخالفم چون معتقدم نبايد مردم دست كم گرفت ،مردم عادي( منظورم غير متخصصين است)خيلي خوب مفاهيم رو درك ميكنن. المان با مجسمه تفاوت دارد.... **متاسفانه سوء برداشتها و سوءء مدیریتها و تا حدی نیز عدم اطلاع و آگاهی کافی از این دو مقوله سبب شده که متولیان شهرسازی و معماری ما در سطح شهرها خیلی سبک و پیش پا افتاده با مسئله ی فوق برخورد کنند و به قولی با قرار دادن چند مجسمه با نام میادین اصلی سر و ته قضیه را به گکونه ای به هم بیاورند....! مجسمه هایی که بدون اینکه هیچگونه فکر و جاذبه ای در شخص ایجاد کنند مستقیما منظور خود را بیان میکنند و در نتیجه حتی برای لحظه ای نیز نمیتوانند نگاه مخاطب را روی خود حفظ نمایند و طبعا نمیتوانند در دراز مدت اثری ماندگار و جزو ویژگی های منطقه به حساب آیند.....تفاوت اصلی مجسمه با المان در نگاه انتزاعی و غیر مستقیم المانهاست به یک موضوع! نگاهی که ذهن انسان را بعنوان یک موجود متفکر درگیر خود میکند....لقمه ای آماده نیست که در دهان انسان گذارده شود! فکر و اندیشه و تامل انسان را در برخودر با خود میطلبد.... در حرکت انسان مکث و تامل ایجاد میکند و همین ویژگی باعث ماندگاری آن میشود چرا که آنچه موجب درگیری ذهن شود در اذهان باقی میماند..... اما مجسمه ...

  • مفاهیم نمادین دایره، مربع، و مثلث

    مفاهیم نمادین دایره، مربع، و مثلث  هر چیز، هر پدیده، و هر تصویری در طبیعت می تواند برای انسان تبدیل به نماد شود. از مادی ترین و ملموس ترین چون سنگ و چوب و برگ و حیوانات گرفته تا دور از دسترس ترین مثل ماه و خورشید و چهار عنصر مثالی. هر آنچه که اثر انسان بر زمین است؛ معماری، نقاشی، و به طور کلی آنچه که آنرا فرهنگ و تمدن می نامیم چیزی نیست جز طبیعت  ناب که توسط انسان وام گرفته شده و دوباره بازنمایی شده است. اینجا انسان درست به سان تبدیل کننده ( کاتالیزور) عمل میکند. برای انسان اندیشمند( صاحب فکر) همه چیز از کلمه آغاز میشود. پیدایش مفهوم مجرد و اختصاص دادن واژه ای مشخص برای نامیدن یک مفهوم, در عرفان یهودی، کابالا همه چیز و همهء جهان ها از کلمه خلق شد. (...وخدا کلمه بود...) خلق کلمه، خلق جهان است (word & world). نماد شکلی قراردادی است که هزاران کلمه و جمله و تفسیر را در خود خلاصه می کند. میتوان گفت که نماد مرحله ای از تکثر معانی از یک شکل واحد است که نقطهء مقابل آن رمز (code) می باشد. نماد میتواند به رمز تبدیل شود یک معنای واحد مورد نظر. نماد میتواند تفسیر شود اما رمز تفسیر پذیر نیست. رمز فقط و فقط به یک معنای سری و مخفی (حفاظت شده) ، مفهومی که نباید همگانی شود دلالت دارد. با مقایسهء تفسیرها و نمادهای گوناگون میتوان رمز را شکست . رمز به هیچ وجه در کلمه ، معنا، و تشریح تقسیم پذیر نیست و دانشی است برای گذر. رمز، کلیدی است برای گذر از یک مرحله به مرحله ای دیگر مثل یک پل، مثل یک در. رمز یک معنای ذاتی است که نماد به کمک آن آمده و برای کشف رمز به صورت ابزاری عمل میکند. درست مثل جمله بالا:" مثل یک پل، مثل یک در". اما راز(secret)؛ صرفاً آن چیزی است که نباید رمز آن گشوده شود. هویت راز به مخفی ماندن و خوانده نشدن آن است. مرحله ای که از نماد دور است. مرحله ای بسیار تجریدی که به کلمه در نمی آید. راز همان سکوت است. نقطه اول در مثلث جادویی فیثاغورثیان؛ تتراکتیس. بیان کردن و به زبان آوردن، به مثابهء آشکار شدن و به عالم ماده آوردن مفهوم، خواسته، و اندیشه است. نمادها: برای بازنگری نمادها از ساده ترین آنها، یعنی اشکال بنیادین: دایره، مربع، و مثلث شروع میکنیم. ابتدا میتوانیم خیلی ساده و به طریقهء رمز شکنی (decode) هر یک را معادل یک عنصر بیابیم. دایره= آب، مربع= خاک، مثلث= آتش. بنابراین، همهء مفاهیمی که به این سه عنصر منسوب میشود، به این سه شکل بنیادی نیز قابل تعمیم است.  مثلاً دایره، منبع زندگی و حیات، چرخ هستی است همچون آب که عنصر مرتبط آن و منشاء زندگی است. دایره: کاندینسکی مینویسد: " نقطه، زندگی است. تصویرِ اصلیِ بیان است. دایره ای است که به غایت کوچک شده است: ...

  • دایره

    مقدمه اشکال هندسی در زندگی همیشه دارای کاربردهای فراوان بوده و برای فعالیتهای انسان الهام بخش و سمبل نیز شده است. دایره یکی از این اشکال است. ابتدایی‌ترین کاربرد دایره ، چرخ و چرخ‌دنده‌ها هستند که از قدیم‌الایام بکار رفته و می‌روند. همچنین ابزار آلات زینتی چون تاج ، گردبند ، خلخال و حلقه‌ها ، کاربردی به اندازه تاریخ بشری دارند. نمونه مثال زدنی حلقه ازدواج است که بین زوجین مبادله می‌شود و این برگرفته از حلقه‌ای است که در دست اهورامزدا در پیکره‌ها و مجسمه‌ها دیده می‌شود.با توجه به قرینه مذهبی قداست و پاکی ازدواج در ایران باستان را نشان می‌دهد که اکنون فرهنگی جهانی گشته است. دایره در فرهنگها ، انجمنها ، شهرسازی ، اندیشه‌های هنری و ریشه‌دار بخصوص در ابزار آلات نجومی جایگاه نمادین و کاربردی دارد. در فرهنگ و ادیان قدیم ازجمله بودا ، نماد آسمان ، جهان پاک ، افلاک گردنده و غیر دنیاست در حالی که در مقابل دنیا چهار گوشه و مربع است که به وضوح در بیان اشعار و ادبیات ایرانی بویژه غزلیات عرفانی مشاهده می‌شود. دایره در هنرهای اسلامی ایران در هنرهای اسلامی ایرانی دایره‌ها ، به شکل شمس و حلقه نورانی در اطراف سرائمه و بزرگان دین دیده می‌شود. همچنین با توجه به کراهت صورتگری و مجسمه سازی در اسلام و ظریف اندیشی شیعه ، هنرهای اسلامی به شکلهای اسلیمی ، گل و بوته ، نقشهایی ختایی سوق داده شد. اشکال و خطوط و ترکیب رنگ در مینیاتورها ، تذهیبها و فرشها با زینت و ترکیب و نقش نگار پخته‌تری تکامل یافتند.دایره به شکل شمسه‌های زیبایی تزیین داده شد و شمسه‌ها به صورت منفرد یا در سایر هنرها کاربرد یافت. در خطوط گل و بوته و اشکال اسلیمی و ترکیب رنگ دایره به عنوان پایه‌ای‌ترین ، اصلی‌ترین و اساسی‌ترین شکل بکار گرفته می‌شود. و سیر کلی به سوی مرکز برای وصل فنا نقطه‌ای (سیاه) است. که اختیار را از چشمان بیننده گرفته و با سیر در تابلو به مرکز هدایت می‌کند. دایره و نقطه سیاه و قرمز در میان قبایل بدوی و بسیاری از انجمنها و دسته‌های سری قدیم ، سمبل مفاهیمی چون ابدیت ، جاودانگی و مرگ بوده است و دایره سیاره و دوایر متحدالمرکز در تمرینات اساسی ماینه‌تیستها ، هیپنوتیستها و درمانگران حرفه‌ای می‌باشد. دایره و نقطه سرخ که اغلب نشان آفتاب می‌باشد در پرچم و سمبل ملل شرق آسیا نیز مشاهده می‌شود. هفت شهر بطلیموس در دو قرن پیش از میلاد بر اساس تفاوت حرارت ، سرزمینهای شناخته شده آن روزگار را به هفت اقلیم تقسیم کرده است از آنجا که تقسیم بندی بطلیموس بر اساس دایره‌های مداری است اقلیمهای هفت گانه را اقلیمهای هندسی نیز ...