تزیین کادوهای بله برون

  • جا قند..

    فردای بله برون عمه مریمم و خاله خدیجه ام رفتن! خاله سکینه ام الان که این پست رو می نویسم اینجاس و داره طالبی می خوره!! همین فردای بله برون بود که مادر علیرضا که از این به بعد می خوام بهش بگم مامان ایران، زنگ زد و تشکر کرد و زمان جا قند رو پرسید! مامان هم گفت بزارین مشورت کنیم بعد.. بعد از صحبت های زیاد قرار شد دوشنبه سیزدهم بریم برای جا قند که ما ترک ها بهش می گیم قت یِری! یه رسم قدیمیه! کسایی که ازدواج کردن می دونن اما برای کسایی که نمی دونن می نویسم، وقتی کله قند رو توی مراسم بله برون می شکونن، خانواده عروس برای بازدید پس دادن و جبران کردن هدایایی که خانواده داماد آورده یه روز مشخص می رن بازدید پس می دن.. البته! کله قند رو به همراه میوه و شیرینی و یه سری خرید برای داماد! جاقند ما کمی متفاوت بود، یعنی اینکه  اونها (همدانی ها) فقط برای داماد خرید می کنن و ما برای مادر داماد و پدر داماد.. بر این اساس، ما طبق رسم خودمون خرید کردیم.. چون خیلی هول هولکی شده بود فقط یک روز وقت داشتیم! بعد از صحبت مامان و مامان ایران، یکدفعه تصمیم به خرید گرفتیم، رفتیم هایپر استار هیچی نخریدیم! همه حراج بودن اما جنس هاشون مال نبود.. دست از پا درازتر اومدیم خونه!! فقط یکشنبه رو وقت داشتیم اونم نصف روز! چون من ساعت 4 می رم سرکار! خلاصه خیلی عصبی از اینکه فقط یک روز وقت برای خرید داریم با مامان بحثم شد که چرا اینقدر زود قرار گذاشتین؟ که هی می گفت رسمه که تا سه روز بازدید رو باید پس بدیم و من می گفتم این واسه کساییه که توی یه شهرن! نه ما.. دیدم بحث کردن فایده نداره و قبول کردم صب بریم ساختمون پلاسکو؛ صب با مامان و خاله سکینه رفتیم سمت سعدی.. ساختمان پلاسکو رو خوب گشتیم و فقط یکی دو مورد لباس پسندیدم که سایز علی رو نداشت.. بالاخره توی یه کت فروشی توی سعدی لباس علیرضا رو خریدیم.. همون رنگ و همون برند و همون طرحی که می خواستم.. خود پارچه طرح داشته باشه و دو رنگ باشه و مارکش هم که فرس بود.. کرواتش رو هم ست کردیم و 60 تومن دادیم و اومدیم بیرون.. لباس پدر علی و یه قواره پارچه مامان ایران رو از کوچه برلن خریدیم و (یه 20 تومن  و یه 44 تومن هم اینجا خرج کردیم).. علی کادوهای منو توی جعبه آورده بود و من دوست داشتم همه چی سنتی باشه واسه همین توی پاساژ حافظ توی مغازه ترمه فروشی یه ترمه خریدم خدا!! یه 80 تومن هم اینجا خرج کردم.. خرید سبد میوه و وسایل برای تزیین میوه و شیرینی و ملزومات کادویی و نقل و گل و تور و هم بحث خودشو داشت... بعدازظهر از مامان اینها خداحافظی کردم و رفتم سرکار! وقتی رسیدم دیدم ساعت رو اشتباه دیده بودم و یه ساعت زودتر رسیده بودم سرکار!!  بعد از کار هم بدو ...



  • بلفی 15

    بلفی 15

         قرار خریدم گذاشته بودن منتها مادر دختره به پیمان  گفته بود که به مامانتون بگید نمی خواد برای خرید زحمت بکشن و بیان خودمون میریم خرید. اونها هم از همه جا بیخبر قبول کرده بودن فقط زبون دراز همراهیشون کرد اما چشمتون روز بد نبینه هر چی که دلشون خواسته بود خریده بودن و از هر کدوم چند تا چند تا واسه همین نمی خواستن کسی همراهشون باشه که  راحت ترخریدشونو انجام بدن و بنا به گفته زبون دراز سر سبد گل خریدن نمی دونید که چه کارهایی از خودشون در آوردن و گفته بودن که سبد گل رو  باید هر چقدرکه می تونیم بزرگ بگیریم. مادر شوهرم اینها اصلاً فکرشو نمیکردند که اینقده خرجشون بشه به هر حال خریدشونم کردندو نوبت به بله برون رسید روز قبل از بله برون عروس خانم به همراه آقا دومادهنوز هیچی نشده یه سر به خونه ما اومدند و ما چشممون به جمالشون روشن شد. از همون اول تصمیم گرفته بودم هر چی که پیش بیاد با جاریم رفتار خوبی داشته باشم و باهاش صمیمی بشم با خوشرویی به استقبالشون رفتم و بوسیدمش و بهش خوش اومد گفتم. شب قرار گذاشته بودند که خونواده پویا یه سر به خونه عروس خانم بزنن و اینبار ما هم همراهیشون کردیم با خوشرویی تموم برای احوالپرسی با خونواده عروس خانم جلو رفتم ولی با رفتار سرد اونهامواجه شدم باور کنید  حتی درست جواب سلامموندادند خیلی جا خوردم با تعریف و تمجیداتی که از خونواده پویا شنیده بودم انتظار این برخوردو نداشتم،بعدها فهمیدم که  اینها همیشه اینطورین و با همه این برخوردو دارند.  خاله و ۲ تا عمه و  دایی عروس خانمم حضور داشتند ، عمه ها و دایی و زن  داییش خوشرو و گرم بودند ولی خاله جونش با اینکه زیادی ادعاش میشد باور  کنید نه فقط با من بلکه با همه حتی بلد نبود احوالپرسی کنه فقط موهاشو دورش افشون کرده بود و یه بلوز و شلوارخیلی تنگ پوشیده بود و ازهمون لحظه ورود جلوی مؤنث و مذکر شروع به رقص کرد.  سنش زیاد بود ولی  هنوز ازدواج نکرده بود. باور نمیکنید چقدرصحنه خنده داری بود همه آقایون البته منظورم آقایونی که از طرف پویا اینها بودند سرشونو پایین انداخته بودن که مبادا به گناه بیفتن و من داشتم از خنده میترکیدم.ولی مگه میشد خندید آخه  آبجی عروس خانم جلوی من نشسته بود و زل زده بود به من، باور کنید حتی نمی تونستم چاییمو بخورم. یه چند دقیقه ای که نشستیم و از رقص خاله جون فیض بردیم دیدیم عاقد اومد خونواده دوماد همه جا خوردند چون قرار نبود که عقد ببندند حتی بهشون تا اون لحظه چیزی نگفته بودند.مامان و بابای پویا تو خودشون افتادن و داشتن با هم پچ پچ میکردن، بالاخره مامان پویا زبون باز کرد و پرسید که عاقد برای چی؟! قرار ...

  • آموزش دکوپاژ روی تخم مرغ

    آموزش دکوپاژ روی تخم مرغ

    خوب برای دکوپاژ روی تخم مرغ چند روش وجود داره! که تقریبا همشون شبیه هم اند منتها با اندکی تفاوت!وسایل لازم :- چسب چوب بی رنگ- قلم موی تخت سایز متوسط- دستمال کاغذی گلدار- قیچی- و البته تخم مرغ!نحوه کار:روش اول:همینطور که در تصویر می بینید 1. اول گل های دستمال کاغذی های رو جدا میکنیم.2. چسب چوب رو رقیق می کنیم و روی تخم مرغ میزنیم.لایه ساده گل ها رو جدا میکینیم و گل ها رو در محل مورد نظرمون میچسبونیم و با قلمو به اهستگی روش چسب چوب رقیق میزنیم و می زاریم تا حشک بشه!همین! و بعد به دلخواه تزئینش کنید.روش دوم :این روش دقیقا مانند روش اوله فقط بجای گل های دستمال کاغذی از گل هایی که از کاغذ کادوهای نازک برش زدیم استفاده میکنیم و بعد از اینکه گل ها رو روی تخم مرغ گزاشتیم با دست روش می کشیم تا چروک های کاغذ روی سطح تخم مرغ صاف و یکدست شوند.(دانش آموزای من از همین روش برای دکوپاژ روی تخم مرغ سفالی استفاده کردند. چون رطوبت رو به خودش می گیره و زود خشک میشه.)بعد از اینکه حشک شد اون رو به نحوه دلخواه تزئین کنید.** در صورت تمایل می تونید از رنگ خوراکی یا رنگ اکرلیک برای رنگ کردن سطح زیرین کار استفاده کنید یا اینکه سطح کار رو بصورت کامل با طرح های مورد نظرتون بپوشونید.** اگر از تخم مرغ سفالی استفاده کنید زودتر خشک میشوند.** سعی کنید از تخم مرغ پلاستیکی استفاده نکینید چون چسب بصورت یکنواخت روی کار نمی شینه.