جانبازنیوز

  • جانبازان اعصاب و روان ؛ مظلوميت مضاعف

    ایرنا:جانبازان اعصاب و روان بخاطر آسيب هايي كه در زمان جنگ تحميلي به دستگاه مغز و اعصاب آنها وارد شده است به برخي از بيماري ها و تنش هاي رواني مبتلا شده اند كه در دسته هاي متفاوتي قابل تقسيم و بررسي است اما نكته مهم در اين ميان آن است كه اين افراد ، بر خلاف ساير بيماران رواني نه بخاطر فشارهاي شخصي و اجتماعي بلكه بخاطر حفظ ناموس و كيان كشور و دفاع در برابر تجاوز دشمن به اين روز افتاده اند.متاسفانه نبود آشنايي كافي با اين دسته از جانبازان، مشكلات و نحوه صحيح مواجهه با ايشان در ميان افراد مختلف جامعه موجب شده است كه مشكلات آنها و خانواده هايشان رو به فزوني گذاشته و خود اين سربازان فداكار وطن نيز روز به روز از جامعه فاصله گرفته و به انزوا روند.بخشي از اين جانبازان ، به خاطر شدت آسيب هاي وارده امكان حضور عادي در جامعه را ندارند و در آسايشگاه ها و بيمارستان هاي ويژه اي بستري هستند اما بسياري از آنها با مصرف دارو و رعايت برخي از نكات پزشكي مانند ساير افراد مي توانند زندگي عادي را داشته باشند به شرطي كه ما نيز نحوه درست رفتار با آنان را بدانيم.متاسفانه عدم شناخت صحيح اين بيماري ها در ميان جامعه و خانواده اين جانبازان موجب شده است تا مشكلات فراواني براي جانبازان اعصاب و روان و اطرافيانشان ايجاد شود.دختر يكي از جانبازان اعصاب و روان به خبرنگار ايرنا مي گويد : مدرسه كه مي رفتم، هر بار كه مي گفتند پدرتان را بياوريد خجالت مي كشيدم و اصلا دوست نداشتم دوستانم پدرم را ببينند و از مشكلات او با خبر شوند.وي در حالي كه صدايش مي لزرد و اشك در چشمانش حلقه زده مي افزايد : فرزندان ساير جانبازان مي توانند در زماني كه پدرانشان با مشكلي مواجه مي شوند از آنان پرستاري و دلجويي و به آنها محبت كنند اما زماني كه پدر من به خاطر فشار زندگي دچار حمله عصبي مي شود ما مجبوريم براي جلوگيري از آسيب به خودش و خودمان با او مقابله كنيم.وي ادامه مي دهد : متاسفانه مسوولان هم بر خلاف حرف ها و شعار هايي كه مي دهند توجه كافي به جانبازان اعصاب ندارند و بيشتر بار مشكلات آنها بر دوش خانواده و بويژه همسران آنهاست.منع:سایت جانبازنیوز



  • یک مدیر بی لیاقت دردستگاه بنیادشهیدهمه را کلافه کرده.

    یک مدیر بی لیاقت دردستگاه بنیادشهیدهمه را کلافه کرده.

    17:16 بی کفایتی مسئول حراست بنیادفارس؛نوروزتلخ جانبازویلچری فاش نیوز - آوارگی و سرگردانی نوروزی در شهر شیراز هدیه مدیر حراست بنیاد استان فارس به یک جانباز قطع نخاعی بودکه نوروز تلخی را برای وی رقم زد. علی رغم هماهنگی قبلی که بعمل آمده بود بنیاد شیراز با این توجیه که مجتمع ایثار برای مهمان نوروزی در نظر گرفته شده است و با عدم پذیرش این جانباز قطع نخاعی   که برای سفر چند روزه به شیراز سفر کرده بود در این شهر سرگردان و آواره نمود.به گزارش جانبازنیوز، جانباز نخاعی علی جمشیدی از جانبازان کرمانشاهی طی سفری که در ایام نوروز به شیراز کرده بود علی رغم اینکه از قبل در مجتمع ایثار این شهر جا رزرو نموده بود با عدم پذیرش وی در این مجتمع، چند روز در شهر شیراز سرگردان و آواره شد.این در حالیست که حدود یکماه قبل بنیاد کرمانشاه طی نامه رسمی و اداری برای پذیرش این جانباز نخاعی عزیز در مجتمع ایثار با بنیاد شهید و امور ایثارگران استان فارس هماهنگی های لازم را بعمل آورده بود.مسئولین بنیاد و مجتمع ایثار در توجیه دلیل عدم پذیرش این جانباز گرامی اظهار می کردند بنابر دستور استاندار این مجتمع برای مسافران نوروزی در نظر گرفته شده است لذا نمی توانیم به شما جا بدهیم.جانباز علی جمشیدی طی نامه ای که برای ما ارسال کرده است نوشته است:اینجانب علی جمشیدی جانباز 70% قطع نخاع و دارای یک کلیه، پس از27 سال که از جانبازی بنده می گذرد تصمیم گرفتم به همراه خانواده و فرزندانم در تعطیلات نوروز سال 90 به مسافرت بروم لذا با بنیاد شهید محل سکونت خود هماهنگی بعمل آوردم و بنیاد نیز ضمن هماهنگی با استان فارس و ارسال نامه از طریق فاکس به آن استان همکاری لازم را بعمل آوردند و ما بطرف شیراز حرکت نمودیم پس از رسیدن به شیراز و مراجعه به بنیاد شهرستان شیراز و استان و مراجعه به مجتمع ایثار و انتظار 14 ساعته بر روی ویلچر به بنده گفتند که تمام امکانات مجتمع ایثار که مخصوص جانبازان می باشد از طرف استانداری شیراز به مهمانان نوروزی اختصاص یافته است و جایی برای جانباز نمانده است .در این حین پسرم که سال دوم راهنمایی است گفته پدر ایکاش تو جانباز نبودی تا ما هم می توانستیم کنار خیابان چادر بزنیم این گفته او تیری که در جبهه به بنده اصابت کرد برایم دردناکتر بود .در همان شب ریاست بنیاد شهید کرمانشاه با مسئول حراست استان فارس (آقای فیروزی) و آقایان مرادی و مجیدی و نعمت اللهی صحبت کردم که هیچکدام کاری برای بنده انجام ندادند و آقای فیروزی مسئول حراست نیز حتی جواب تلفن بنده را نداد بالاخره ناچار شدم با کمک دانشجویی که دلش برای ...