جشن سیسمونی

  • جشن سیسمونی

    جشن سیسمونی

    این خریدای جدید برای پسمل لوستر و ستاره های شب نما کتابهای شیوهای تقویت هوش نوزاد و سازه چین هوش با کلی کتاب داستان دیگه که از نمایشگاه بابا و خاله نینی خریدن عروسک نینی قنداقی و گیتار که بابایی براش خریده اینم جا نماز بند انگشتی پسملی که همه عاشقش شدن پیراهن یقه سه سانت هم مامانم براش دوخته که موقع اذان گفتن در گوشش تنش کنیم + عبای پسملی قربون پسمل مومنم برم     حالا عکسهای جشن این ورودی اتاق پسملی که تزئین کردم میز عصرونه قبل از اومدن مهمونا و چیدن عصرونه بشقابهای پذیرایی رو مثل تم اتاقش پو گرفتم  اینم بعد از چیدن عصرونه الویه که مثل کیک درست کردم و روش رو نقاشی کشیدم البته یه کم کج و کوله شد ههههههههه گیفت های اهدایی پسملی به مهمونا اینم کادوهایی که مهمونا زحمت کشیدن و آوردن تموم شددددددددد! اون روز من خیلی خسته شدم با اینکه شوشو و مامان و خواهرم تقریبا نذاشتن من کار سنگین انجام بدم و خودشون تمام کارهارو انجام دادن . خدارو شکر این جشنم به خوبی تموم شد و تقریبا دیگه کاری جز انتظار ورود شازده پسر نداریم عکس های آتلیه رو هم با پسملی رفتیم انداختیم و کلی بامزه شده امیدوارم سالم و تپل طلایی سر موقع بیاد تو بخلم .به امید اون لحظه ...



  • مراسم جشن سیسمونی

    مراسم جشن سیسمونی

    بلاخره سیسمونی یاسمین خانوم تکمیل شد و آخرین خریداشو که صندلی ماشین و برس و شونه و ست ناخن گیرش بود طی هفته قبل انجام دادم قبل از محرم و صفر تصمیمم بر این بود که سیسمونی خانوم خانوما رو روز تولد حضرت محمد نشون بدیم و جشن بگیریم حتی اون موقع ها که من نمی دونستم بچه دختره یا پسر و سرویس چوبش رو سفارش داده بودیم به نمایندگی گفته بودم که می خوام اسفند تحویل بگیرم تا برا روز 13 اسفند آماده باشه تو جشن سیسمونی پسر عموی یاسمین از فرصت استفاده کرده بودم و به اکثر فامیل گفته بودم که چه روز و چه ساعتی بیان ولی خوب از اونجایی که فامیل شوهرم خیلی ناز دارن ، 11 اسفند شماره تلفن همه رو یکجا از خونه پدرشوهرم گرفتم و نشستم پای تلفن و به همه زنگ زدم  و دعوت کردم پنجشنبه مامانم اینا صبح رسیدن و دکور خونه رو به هم ریختیم کلی و و مبلا و صندلی ها رو جوری چیدیم که وسط سالن خالی بشه برا  و و قسمت بالای سالن رو پتو انداختیم و پشتی گذاشتیم برا بزرگان مجلس که نمی تونن رو صندلی بشینن و باید رو زمین بشینن تا راحت با هم گپ بزنن (دور از جونشون غیبت)سریع ناهار رو درست کردیم و خوردیم و مردا رو رد کردیم بیرون و حاضر شدیم و منتظر اومدن مهمونا خواهر شوهرم گفته بود به همه بگو ساعت 3 بیان تا بلکه فامیلای بدقول ما حداقل 4 اینجا باشن ، اما از اونجایی که فامیل شوهرم تا حالا خونه ما رو ندیده بودن و همیشه مشتاق بودن بیان و ببینن خانوم تهرونی حاج آقامون که بعد 10 سال خواستگاری رفتن بلاخره یکی رو پسندیده ، چی آورده و خونه زندگیش چه شکلیه و ... همه تا ساعت 3.15 خونه ما بودن ، 24 نفر خانوم اومده بودن و فقط یه نفرشون نیومده بود اونم طفلی سرکار بود که نتونسته بود بیاد و یک ساعت بعد از اتمام مجلس با کادوش اومدمامان و خواهرم از مهمونا پذیرایی می کردن و طفلی ها یه عالمه خسته شدن ، بعد از پذیرایی مفصل از مهمونا ، اتاق یاسمین که تا اون موقع درش بسته بود رو افتتاح کردیم ، فکرشو بکنید همه اون 24 نفر اومدن داخل یه اتاق 12 متری که دور و اطرافش رو تخت و کمدها پوشونده بودهمه با کلی ذوق و شوق سیسمونی دخترمو دیدن و کلی براشون تازگی داشت آخه تو این خاندان هیچکی یه همچین سیسمونی به عمرش ندیده بود دست مامانم اینا درد نکنه و انشالله خدا تن سالم بهشون بده که برا دخترکم سنگ تموم گذاشته بودن بعد اینکه سیسمونی دیده شد نوبت رسید به قسمت کادوها ، همه برا دخترکم لباس گرفته بودن ، فقط یکی از زن عموهاش یه پتوی کودک آورده بود راستی اینو بگم ، نوه دایی مهدی ، یه پسر بچه 2 ، 3 ساله خیلی شیطونه انقدر که همه چی رو به هم می ریزه ، قبل از اینکه اتاق یاسمین رو نشون بدم یکی از مهمونا می خواست بره و من ...

  • جشن سیسمونی ماهان جون

    جشن سیسمونی ماهان جون

    سلام ماهان جونم ماه زندگیم دلم برات یه ذره شده مامانی میدونم خیلی دیر اومدم وبلاگت را آپدیت کنم ولی ببخشید دیگه واقعا فرصت نکردم البته یه ذره هم تنبلی کردم مامانی. ماهانم این روزهای آخری که من و تو  اینقدر نزدیک در کنار هم هستیم و به روزدیدارمون داریم نزدیک میشیم عزیزم بیصبرانه منتظر دیدن روی ماهت هستیم ماهانم.حالا بریم سراغ اتفاقات افتاده تا الاناول از همه اینکه کارهای اتاقت را با مامان اکرم جون تکمیل کردیم و یه اتاق رویایی داری عزیزم ، ما که عاشقشیم و مامان اکرم  و بابا محسن تک تک این کارها و وسیله هایی را که برات خریدن با عشق و ذوق گرفتن و واقعا سنگ تموم گذاشتن .واقعا خوش به حالت ماهانم ،امیدوارم همیشه سلامت باشی و بتونی از وسیله هایی که داری استفاده کنی و بعد هم که پسر خوبی باشی و قدر زحمتهایی که برات کشیدن را بدونی عزیزم.تازه روز 25مرداد ماه هم برات یه جشن سیسمونی گرفتیم و خیلی خوب بود و همه خوششون اومده بود و مامان اکرم هم که دیگه برای شما سنگ تموم گذاشته بود چندین نوع غذا و دسر های خوشمزه درست کرده بود .عکسهای قشنگت را هم  برات میزارم تا همیشه برات یادگاری بمونه پسرم . این کیک پوشکی را خودم برات درست کردم عزیزم.این عروسکها را هم بالای تختت گذاشتم .   این هشت پا هم بوی سرلاک میده هر کدوم از پاهاش هم صدا میده گلم.این هم روروئک شماست عزیزم که قام قام هم میکنه گلم. این هم کالسکه قشنگ شماست که باهاش میخوایم بریم ددری عزیزم مارک good baby!این هم بخشی از اسباب بازیهات هست که روی پمپ بنزین گذاشتم  نازنینم.اینها را هم بالای پمپ بنزین چیدیم عزیزم .همه اسباب بازیهات را مامان اکرم جون از بهترین مارکها برات خریده ،هنوز تموم نشده عزیزم بازم مونده!اینها را هم بالای کمد لباسات چیدم ، یه ماشین کنترلی بزرگ و یه موتور خیلی قشنگ.این هم سقف اتاقت عزیزم، لوستر اتاقت هم که هواپیماست،هواپیمایی ماهان !عروسک !!! تعجب نکن ماهانم آخه مامان اکرم سیسمونی دخترونه و پسرونه را با هم برای شما تهیه کرده .این هم که باب اسفنجی شخصیت مورد علاقه همه بچه و همینطور شماست ایشالا عزیزم.این هم مینی واشر و ست وسایل حمام شما ،ایشالا با هم میریم آب بازی مامان جونم.این هم کمد لباسهات عزیزم بالا پسرونه و پایین بیشترش دخترونه.اینم که کیک جشن سیسمونی شماست ماهانم.  این هم که میز شام که همه را مامان اکرم حسابی زحمت کشیده بود آماده کرده بود.به به چه خوشمزست ! من به جای شما خوردم عزیزم شام جوجه کباب،شیرین پلو،ماکارانی،الویه،لازانیا،آش جو بود که همش فوق العاده خوشمزه بود.دسر ها هم شامل پودینگ بیسکوییتی و ژله رنگین کمان و خورده شیشه و دسر طالبی ...

  • جشن سیسمونی

    جشن سیسمونی

    سری جدید و بسیار متنوع  تزئینات جشن سیسمونی بهمراه نمونه های قبلی که تمام شده بودند رسید. برای انتخاب و دیدن به تیساگل مراجعه فرمایید.

  • جشن سیسمونی

  • جشن سیسمونی

    سلام گل مامان .اميد مامان. عمر مامان خوبي عزيز دل من؟قربونت برم الهي كه اين قدر مهربوني و هواي مامانو داري .اين يه هفته كه گذشت خيلي كار داشتيم .رفتيم با خاله مژگان و خاله مرجان سيسموني خريديم .چيديم و مهموني هم داديم البته جمعه واسه فاميلاي بابايي و امروز واسه فاميلاي من.سر چيدن سيسموني هم كلي هليا و پريا شيطوني كردن .اما در كل خيلي خوب بود . راستشو بخواي الان كه به اتاقت نگاه مي كنم دلم ميخواد زود بياي و مخصوصا تو گهوارت بخوابي و من تكونت بدم .اين روزا بابايي هم حس پدريش بيشتر شده!ميدوني گل من ؟دارم فكر مي كنم چقدر واسه داشتنت دعا كردم و خدا چقدر به سرم منت گذاشت و تو رو زود بهم داد .خدا رو شاكرم كه وسه داشتنت زياد منو منتظر نذاشت .الهي شكر .ازش ممنونم كه تا حالا هيچ مشكلي نداشتيم نه من نه تو .خدا رو شاكرم كه تو تكون مي خوري و با من همراه و هملي . دختر گل من يا پسر گل من خدا شاهده اصلا جنسيتت واسه من و بابايي فرقي نداره و مهم نيست فقط سلامتيت برامون ارزش داره .ميدوني الان به چي فكر مي كنم ؟قتي دنيا بياي دلم برات تنگ ميشه آخه اينجوري تو هميشه با مني هر جا برم .اما وقتي دنيا بياي هر روز كه بزرگ و بزرگ تر بشي فاصلت با من بيشتر و بيشتر يشه .دنيات بزرگتر ميشه و شايد من يه روز تو اين دنيات گم بشم .اما ميخوام بدوني واسه يه مادر هيچ وقتي فرزندش حتي تو بزرگ ترين دنياها هم گم نميشه .خيلي دلتنگتم حتي الان كه خوابيدي و هيچ تكوني نمي خوري . عزيز دل من دعا كن هموني امروز هم به خوبي برگزار بشه و وسايلتو مرتب كنم و البته يه كم استراحت كنم . گل مامان ؟منو ببخش كه به قول يزدي ها اينقدر دل سبك هستم و دلم ميخواد همه كارا رو خودم انجام بدم و بخدا مي دونم بهت فشار مياد و اذيت ميشي ولي دست خودم نيست هر چي ميخوام بي خيال بشم و كاراي خونه رو كم كنم نميشه .اما بهت قول مي دم از فردا مامان بهتري بشم واست و بيشتر استراحت كنم . عکسای سیسمونیتم وقتی سیستمو ویروس کشی کردم میذارم واست تا بدونی با چه شور و ذوقی اونا رو چیدم .قربونت برم الهي مواظب خودت باش گل بهارم

  • جشن سیسمونی

    جشن سیسمونی

    جشن سیسمونی روز ۲۲ آبان برگزار شد (روز تولد مامانی) ! صبح مامانی پاشد رفت آرایشگاه و بعدش با بابایی رفتیم آتلیه عکس گرفتیم که یه یادگاری قشنگ از موقعی که تو توی دل منی برامون بمونه ! یه عالمه مهمونم داشتیم که شب با بابایی شمریدم ۶۵ نفربودن ؛ همشون به خاطر تو اومده بودن و دعا میکردن که تو صحیح و سالم بیای تو بغل ما و البته یه عالمه کادو های خوشمل خوشملم برات آورده بودن !