جمله عاشقانه از سهراب

  • سهراب سپهری

    دعا کردیم که بمانی ، بیائی کنار پنجره ، باران ببارد . و باز شعر مسافر خاموش خود را بشنوی : اما دریغ که رفتن راز غریب همین زندگیست . رفتی پیش از آن که باران ببارد...



  • جملات عاشقانه و جملات بسیار زیبا از سهراب سپهری

    روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .  امروز دیدمت خسته بودی ، اگه اشتباه نکنم دل شکسته بودی ، دوستم نداری می دونم ، حتما به دیگری دل بسته بودی ! اگر زیستن را دوست داشتم ، هرگز به هنگام به دنیا آمدن نمی گریستم ! ای دوست ، معرفت چیز گرانی است که به هرکس ندهندش ! خطر خوشبختی در این است که آدمی در هنگام خوشبختی هر سرنوشتی را می پذیرد و هرکسی را نیز ! چه کسی می داند که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی ؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟ پیله ات را بگشا تو به اندازه ی یک پروانه زیبایی .  عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . عشق مانند بیماری مسری است که هرچه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا می شوی . عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست . عشق هنگامی که شما را می پرورد ، شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند . (جبران خلیل جبران) فقط با سایه ی خودم خوب می توانم حرف بزنم ، اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند ، فقط او می تواند مرا بشناسد ، او حتما می فهمد !  هرکس به میزانی که تنهایی نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است . ازدواج مثل بازار رفتن است ، تا پول و احتیاج و اراده نداری به بازار نرو ! زندگی را اشکی بیش نمی دانم ، پس بگذار با اشک چشمانم بنویسم دوستت دارم !  زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف ، زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز . بودنت به جور نبودنت یه جور ، در این دنیای جور واجور دوستت دارم ناجور ! برای رسیدن باید رفت ، در بن بست هم راه آسمان باز است ، پرواز را بیاموز ! آنکه با زندگی می سازد ، می بازد ، با زندگی نساز ، زندگی را بساز . (زرتشت) به سلامتی درخت ، نه به خاطر میوش ، به خاطر سایش ، به سلامتی دیوار ، نه به خاطر بلندیش ، واسه اینکه هیچ وقت پشت آدم رو خالی نمی کنه ، به سلامتی دریا ، نه به خاطر بزرگیش ، واسه یک رنگیش ، به سلامتی سایه که هیچ وقت آدم رو تنها نمی ذاره . من و این داغ در تکرار مانده ، من و این عشق بیدار مانده ، مپرس از من چرا دلتنگ هستم ، دلم بین در و دیوار مانده . روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم . امروز دیدمت خسته بودی ، اگه اشتباه نکنم دل شکسته بودی ، دوستم نداری می دونم ، حتما ...

  • سهراب سپهری

    ۱۵ مهر سالروز میلاد سهراب سپهری شاعر دل واژه های ناب ناب ناب و روان     در دور دست قويي پريده بي گاه از خواب شويد غبار نيل ز بال و پر سپيد .   لب هاي جويبار لبريز موج زمزمه در بستر سپيد .   در هم دويده سايه و روشن . لغزان ميان خرمن دوده شبتاب مي فروزد در آذر سپيد .   همپاي رقص نازك ني زار مرداب مي گشايد چشم تر سپيد .   خطي ز نور روي سياهي است : گويي بر آبنوس درخشد زر سپيد .   ديوار سايه ها شده ويران . دست نگاه در افق دور كاخي بلند ساخته با مرمر سپيد .

  • اس ام اس عاشقانه

    ♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیستمرور قصه ی دل کافی ست . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید  !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥از لحظه ای که چشم باز میکنمکار شروع میشودنظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدنقلب … چشم … گوش …مبادا ذره ایاز عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥همه دردم این بودعشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥نزدیکی در فاصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥یوسف و زلیخا را بی خیال !مندر آغوش  همین پیراهن  یادگاریهزار سال جوان تر میشوم . . . !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥ پنداشتی که چون ز تو بگسستم /  دیگر مرا خیال تو در سر نیستاما چه گویمت که جز این آتش /  بر جان من شراره ی دیگر نیست . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥برایت مینویسم دوستت دارممیدانم که نمیدانیولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور منمی بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند ؟همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندیعمق نامردی ات را اندازه می گیرم !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمتو تو حتی نمیگوییجـــــــــانم . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندتو چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم . . .♥♥♥♥♥♥اس ام اس عاشقانه♥♥♥♥♥♥دوستی ...

  • جملات و اشعار عاشقانه سهراب سپهری

    جملات و اشعار عاشقانه سهراب سپهری

                     روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------عشق مانند بیماری مسری است که هرچه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا می شوی ...............................................................................................................................................زیر باران با یاد تو میروم ، به دنبال جای پای تو ، تو را می پرستم من شبانه ، برای لحظه های شادمانه ، برای با تو بودن صادقانه ، می آیم من به پیشت عاشقانه ، به تو دل بستم من شاعرانه ، اما افسوس از درک زمانه ، چه زیباست راز زمانه ، اگر زندگی باشد یک ترانه ..........................................................................................................................................زندگی خالی نیستمهربانی هست سیب هست زیبایی هستآری تا شقایق هست زندگی باید کرد

  • شعری از سهراب سپهری ...

    شعری از سهراب سپهری ...

    صدا کن مرا صدای تو خوب است صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است که در انتهای صیمیت حزن می روید...   کسی نیست ، بیا زندگی را بدزدیم،آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم بیا زودتر چیزها را ببینیم... بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام بیا ذوب کن در کف من جرم نورانی عشق را

  • بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری

    بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری محمدرضا نوشمند   I should be glad of another death T.S. Eliot دوست   بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.   صداش به شکل حُزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند.   به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد. و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود. و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد. همیشه کودکی باد را صدا می کرد. همیشه رشته ی صحبت را به چفت آب گره می زد. برای ما، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی  سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم.   و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت.   ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.   مشهور است که شعر «دوست» را سهراب پس از درگذشت «فروغ فرخزاد» نوشت، و تا نباشد چیزکی، منتقد نگوید چیزها! ولی من نمی خواهم این شعر را با تکرار نام فروغ و محدود کردن نام دوست با نام او بررسی کنم. حتی مایل نیستم به داستانی بپردازم که «الیوت» در شعرش آورده است تا به جمله ای برسد که سهراب شعرش را با آن آغاز می کند. یک شعر را از چندین زاویه می شود دید و بررسی کرد، امّا گاهی شعر طوری صمیمانه حرف می زند که خوب نیست آدم خیلی رسمی به حرفهایش گوش بدهد. در مجلس ختم و عزای یک دوست کسی برای  عزاداری که با ناله و شیون از خوبی های دوستِ از دست رفته حرف می زند و آه  می کشد، «احسَنت» «احسَنت» نمی گوید. که یعنی «بله، در وصفِ دوست عجب تلمیح زیبا و بجایی در اینجا آورده ای!» اگر شنونده به همان حسّی رسیده باشد که باعث شده آن شخص با چنین زبانی سوگواری کند، او هم کنترل احساسش را از دست می دهد و بی ریا ناله و زاری می کند. دلم نمی خواهد در بررسی این شعر، معناگریز و بی احساس باشم. بیش تر دلم می خواهد خواننده ی این متن به حسّ و دردی برسد که سهراب را وادار به نوشتن این سوگنامه کرد. با فهمیدن حرفهای سهراب، شاید بشود تا حدودی به عمق اندوهش در فقدان دوست پی برد و با او در غم از دست دادنش همدردی کرد. سهراب در ابتدای شعرش جمله ای را از «الیوت» نقل می کند که حالتی شرطی دارد و حاکی از وضعیتی است که امکان پذیر نیست، ولی گوینده به این فکر می کند که خیلی خوشحال می شداگر چنین چیزی ممکن می بود. معنای جمله ی الیوت این است: «از مرگی دیگر خوشحال خواهم شد (اگر بشود).» بدون رجوع ...