جواب مسابقه 1447

  • پاسخ سوالات مسابقه کتبی و اینترنتی طرح قرآني 1447

    پاسخ سوالات مسابقه کتبی و اینترنتی طرح قرآني 1447 - موضوعات مختلف"> ترانه 1390 - پاسخ سوالات مسابقه کتبی و اینترنتی طرح قرآني 1447 ترانه 1390 موضوعات مختلف _ ازدواج مادر و پسر به دستور حضرت علی _ دانلود آهــنگ جدید_ زن نگرفتن ملانصرالدین __ روانشناسی برای ازدواج _ پاسخ سوالات مسابقه کتبی و اینترنتی طرح قرآني 1447 پاسخ سوالات مسابقه کتبی و اینترنتی طرح قرآني 1447آن چه پيش روي شماست خلاصه و طرح درس سوره هاي جزء بيست ونهم قرآن كريم بوده كه برگرفته از تفاسير موجود مفسراناست. شما مي توانيد با مطالعه و پاسخ به سوالات ذيل آن، ضمن بهره مندي از مفاهيماين سوره در مسابقه طرح بزرگ قرآني 1447 و ارسال به نشاني صندوق پستي1447 - 16765 شركت فرموده وا ز هدايا و جوايزا رزشمند آن شامل 5000 كمك هزينه سفر به عتبات عاليات برخوردار شويد.--لینک پاسخ سوالات---------------لینک پاسخ سوالات--------لینک پاسخ سوالات مسابقه اینترنتی 1447--------------آشپزی--------------دانلود آهنگ------داستان کوتاه------لباس--استقلال---پیامک های عاشقانه--پیامک های فلسفی------پیامک های خنده دار------پیامک های تیکه دار---پیامک های سر کاری--



  • جواب سوالات مسابقه قرآنی نورالمبین شماره 10

    جواب سوالات مسابقه قرآنی نورالمبین شماره 10   ارسال شده  توسط  خانم زهرا ریاحی آخرين مهلت ارسال پاسخنامه 11/11/86 مي‌باشد  توضیح وجوابها در ادامه مطلب لينك مسابقه : http://telavat.com/documents/document/12620/13347/portal.aspx     سوال1 :  با توجه به آيات (13) الي (20) سوره مباركه «مجادله» كدام گزينه بيانگر ويژگي (حزب شيطان) است؟ جواب :  گزینه ب )توسل به سوگند و قسم – فراموشي ياد خدا سوال 2:   در آخرين آيه سوره مباركه «مجادله» كدام گزينه به عنوان ويژگي «حزب الله» معرفي نشده‌است؟ جواب :  گزینه د  )محبت نسبت به خويشاوندان سوال  3:  آيه (2) سوره مباركه «حشر» چه چيز را مايه عبرت صاحبان بصيرت مي‌داند؟ جواب : گزینه الف)اينكه عذاب الهي ممكن است از جايي كه هيچكس گمان نمي‌كند فرا رسد سوال4 :براساس مضامين آيات (1) الي (6) سوره مباركه «ممتحنه» حضرت ابراهيم (ع) و يارانش در چه زمينه‌اي الگو بشمار مي‌آيند؟ جواب :گزینه ج )در مواجهه با مشركان و موضع‌گيري سازش ناپذير با آنها سوال5 :طبق آيات نخستين سوره مباركه «صف» چه كاري خشم سخت خداوند را بهمراه دارد؟ جواب:گزینه ج)اختلاف قول و عمل سوال6 :  در آيات (6) الي (14) سوره مباركه «صف» از (ايمان به خدا و رسول او و جهاد در راه خدا) با چه تعبيري ياد شده‌است؟ جواب :  گزینه ب)تجارتي سودمند و نجاتبخش سوال 7:   در سوره مباركه «منافقون» بر كدام ويژگي اهل نفاق تكرار و تصريح شده‌است؟ جواب :  گزینه د)نفهمي سوال  8:  در سوره مباركه «تغابن» از كدام گزينه به عنوان (اسباب فتنه و آزمايش) ياد شده‌است؟ جواب : گزینه الف )دارايي‌ها و فرزندان سوال9:مطابق مضامين آيات نخستين سوره مباركه «طلاق» كدام گزينه نتيجه (تقواي الهي) است؟ جواب :گزینه د)هر سه مورد       سوال10:در آيات پاياني سوره مباركه «تحريم» از چه كساني به ترتيب به عنوان مثل (اهل ايمان) و مثل (اهل كفر) ياد شده‌است؟ جواب:گزینه ب)زن فرعون وحضرت مريم – زن حضرت نوح و زن حضرت لوط سوال11 :  طبق آيات (7) الي (11) سوره مباركه «ملك» ، اهل دوزخ درقيامت كدام گزينه زير را دليل انحراف خود و مبتلا شدن به عذاب اخروي معرفي ميكنند؟ جواب :  گزینه الف )عدم تعقل – نداشتن گوش شنوا سوال 12:   با توجه به آيات سوره مباركه «قلم» معادل قرآني واژه‌هاي (بسيار عيب جو) ، (پست و دون) و (اندوهناك و غمگين) به ترتيب كدامند؟ جواب :  گزینه ج  )هماز – مهين – مكظوم سوال  13:  آيه (30) سوره مباركه «قلم» بيانگر كدام مفهوم زير است؟ جواب : گزینه الف)سرزنش ستمگران نسبت به يكديگر سوال14 :طبق آيات (25) الي (29) سوره مباركه «حاقه»، اهل دوزخ در مواجهه با عملكرد ناشايست خود در قيامت چه آرزويي مي‌كنند؟ جواب :گزینه ب )اي كاش نامه اعمالم را به من نمي‌دادند ...

  • نمونه سوال 19.12.93

    منبع" http://www.shimanaa.com دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: انتقال و دفع مواد در گياهان دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: آزمون 30 بهمن دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: بافت هاي جانوري دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: بافت هاي گياهي دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: تغذيه گياهي دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: تنظيم محيط داخلي (كليه) دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: توليد مثل در گياهان دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: حركت در گياهان دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: حركت و دستگاه حركتي دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: دستگاه تنفس جانوران دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: دستگاه گردش مواد دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: دستگاه گوارشي دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: دوم - آزمون 21 اسفند 88 دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: رده بندي جانوران دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: رشد و نمو و تنظيم نمو در گياهان دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: سلول دوم دبيرستان :: تجربي :: زيست شناسی و آزمایشگاه 1 :: مولكول هاي زيستي دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: آزاد - پزشکی 88 دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: آزمايشگاه شيمي 2 دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: آزمون 21 اسفند 88 دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: دوم - آزمون 21 اسفند 88 دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: شیمی 2- پیش تجربی- 6 اسفند دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 1-از ابتدا تا ساختار اتم دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 1-از ساختار اتم تا آخر فصل دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 1-جدول تناوبي عناصر دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 2-از ابتدا تا انتهاي ويژگي فلزها دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 2-از هالوژن ها تا آخر دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 3-از ابتدا تا شبكه بلور دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 3-از تركيبات يوني تا آخر دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 4-از ابتدا تا پيوند قطبي و ناقطبي دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 4-از فرمول شيميايي تا شكل هندسي دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 4-از مولكول ها تا تعيين عدد اكسايش دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 4-از نيروي مولكولي تا آخر دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 5-از ابتدا تا هيدروكربن هاي حلقوي دوم دبيرستان :: تجربي :: شيمي 2 :: فصل 5-از هيدروكربن هاي حلقوي تا آخر دوم دبيرستان :: تجربي ...

  • رمان گناهکار 20

    کمی خودمو به سمت آرشام کشیدم .. ارسلان _ خیلی خسته م..میرم بالا استراحت کنم..راستی آرشام واسه آخر هفته ی آینده برنامه نچین می خوام یه سر به اسبا بزنم گفتم همگی بریم بهتره..بعد از این مدت می خوام بیشتر ببینمت.. مکث کرد و ادامه داد: هر چی نباشه ما دوستای صمیمی هستیم..درضمن بی نهایت خوشحال میشم این خانم زیبا روهم همراهه خودت بیاری..مطمئنم بهش خوش می گذره.. با خنده ی جذابی به من چشم دوخت..ولی آرشام فقط نگاش می کرد..ارسلان دستشو اورد بالا و در حین اینکه از سالن بیرون می رفت شب بخیر گفت.. فقط شایان جلومون بود که با لبخند پت و پهنی رو لباش رو به رومون روی مبل سلطنتی نشست.. استرس داشتم .. نگاهه خیره ش اذیتم می کرد.. نیم نگاهی به اطرافم انداختم..دکور این سالن تماما ترکیبی از رنگ های سفید و نقره ای بود.. گوشه،گوشه ی سالن اشیاء ِعتیقه به چشم می خورد که معلوم بود کلی قیمتشونه.. مبل ها تمومش سلطنتی بودن و لوستری که به سقف نصب شده بود اویزی از کریستال و نقره بود..یا شاید هم فلزش شبیه به نقره ست.. صدای شایان رو که شنیدم نگاهمو بهش دوختم و محکم سر جام نشستم.. --آرشام امشب از شرابای من نخوردی.. -- میلی بهشون نداشتم.. --دیگه مهمونا رفتن و شیدا هم اینجا نیست..پس لازم نیست بازم نقش بازی کنید..ارسلانم که بالاست.. -- کی گفته ما الان تو نقشِمون هستیم؟!.. شایان با دست و لبخند کجی که رو لباش داشت به فاصله ی کم ِ بین من و آرشام اشاره کرد..آرشام نگاهه کوتاهی به من انداخت و باز به شایان خیره شد.. هنوز از دستش ناراحت بودم..ولی توی این موقعیت اینکه طرفه آرشام باشم بهتر از این بود که بخوام ازش دلخور باشم..واسه اینکارا وقت بود ولی الان باید جوری رفتار می کردم که آرشام نذاره اینجا بمونم.. حسم که اینو بهم می گفت..اینکه موندنمون اونم به اصراره شایان بی دلیل نیست.. آرشام _ علته اینکه گفتی بمونیم چی بود شایان؟!..مشکلی پیش اومده؟!.. خندید و به من نگاه کرد.. -- نه .. ولی الوعده وفا.. با تعجب نگاهشون کردم که آرشام با اخم گفت: کدوم وعده؟!.. -- گفتی دلارام رو لازم داری که خب امشب فهمیدم واسه چی می خواستی پیش خودت نگهش داری..حالا که شیدا رو از زندگیت پرت کردی بیرون دیگه بهونه ای نمی مونه..من تا به الان صبر کردم ولی بیشتر از این دیگه نمی تونم.. سکوت کوتاهی کرد ونگاهشو از روی آرشام به صورت من دوخت..و ادامه داد: دلارام از امشب اینجا می مونه..دیگه با تو بر نمی گرده.. اب دهنمو با ترس قورت دادم .. ناخداگاه اون فاصله ی کم رو هم پر کردم و چسبیدم به بازوی آرشام .. صورتشو برگردوند و نگام کرد..هر چقدر که می تونستم التماس ریختم تو چشمام.. نباید می ذاشت من اینجا بمونم..دست و پام از سرما سِر شده ...

  • رمان عاشقم باش10

    صدای اذان صبح مرا که هنوز داشتم می نوشتم به خود آورد،نگاهی به اتاق انداختم به زحمت می شد گوشه ای را پیدا کرد که از هجوم من در امان بوده باشه!همه دیوار ها با رنگ ماژیک قرمز و مشکی پر شده بود.دیگر توان حرکت در دستان و پاهایم نمی دیدم به سختی خودم را روی تخت انداختم و دیگر هیچ نفهمیدم صبح با صدای مرجان چشم گشودم:- خانم بلند نمی شید وقت نهاره،صبحانه هم که نخوردید.- ساعت چنده؟- یک و نیم ظهر.- چی؟یعنی این همه خوابیدم؟لبخندی زد و گفت:- چندان زیاد هم نخوابیدید،انگار دیشب حسابی مشغول بودین!بعد با دست به دیوارها اشاره کرد،به سرعت بلند شدم و هاج و واج اطرافم را نگریستم،خدایا خدایا چی می دیدم یعنی من این اتاق را به این روز در آورده بودم،آنقدر به مغزم فشار آوردم تا خاطره شب گذشته برایم زنده شد.مرجان گفت:- آقا به ما گفتند اتاق خود خانم پس هر طور دوست داشته باشند اونو تزیین می کنند،حالا بلند شین بریم پایین ایشان منتظر شما هستند.تازه از شرکت برگشتند خیلی نگران شما بودند از صبح چند با تلفن زدند و حالتون رو پرسیدن می خواستم بیدارتون کنم اما اجازه ندادن.کش و قوسی به بدنم دادم و گفتم:- تو برو من خودم حاضر می شم و می آم.- چشم خانم هر چی شما بگین!با رفتن مرجان بلند شدم و نگاهی به کف اتاق انداختم دیگر اثری از پر و کاغذ نبود همه جا تمیز و مرتب شده بود انگار مرجان حسابی خرابکاریهای مرا تمیز کرده بود! به دستشویی رفتم و آبی به صورتم زدم وقتی به آینه نگاه کردم از دیدن چهره ام ترسیدم،چقدر من تغییر کرده بودم زیر چشمانم به گود نشسته بود مقداری پودر به صورتم زدم تا از آن حالت زردی بیرون بیاید.با خود گفتم،دیگه اون چشمهای عسلیت زیبایی نداره شقایق.اما خوب دیگه هیچ چیز برایم اهمیت نداشت،بگذار زیبا نباشی،تو که به هیچ دردی نمی خوری!دامن کوتاه لی پوشیدم با بلوز پشمی آبی رنگ و بعد موهایی شانه زده و افشان از پله ها پایین آمدم.کسی در سالن نبود میز غذا چیده شده بود اما من احسان و نمی دیدم.با خود گفتم،مرجان که می گفت پایین منتظرته پس کو کجاست؟صدای پچ پچ خدمتکاران را از آشپزخانه شنیدم که با هم صحبت می کردند نزدیک تر شدم بی بی جان گفت:- آقا اهل دعوا و مشاجره نیستن شما اشتباه می کنید!خاتون درحالیکه سیر داغش را زیاد می کرد گفت:- نه بی بی جان خودم صداشون رو شنیدم تازه آقا با ناراحتی در اتاق خودشون و به هم کوبید فکر کنم دیشب تو اتاق خودشون خوابیدن.اصلا تو بگو مرجان مگه نگفتی اتاق پُر از پَر بوده !مرجان گفت:- اگه دیوارهای اتاق و ببینید شاخ در میارین.تک سرفه ای که کردم باعث شد تا همشون سکوت کنند،احسان هم که از کتابخانه خارج می شد با دیدن من لبخندی ...