دانلود دیوار ژان پل سارتر

  • دیوار ؛ژان پل سارتر

    دیوار ؛ژان پل سارتر

    در تاریخ ادبیات مواردی وجود دارد که سبکی با یک داستان کوتاه آغاز شده است . مثل شنل گوگول که رئالیسم روسی را بوجود آورد . اما داستان کوتاه دیوار ، سبکی را بوجود آورد که هنوز که هنوز است در این که آیا این سبک ادبی است یا صرفا ً یک فلسفه ی روایی اختلاف سلیقه وجود دارد : سبک اگزیستانسیالیسم . کاری به منبع و ریشه ی این سبک  نداریم که ژان پل سارتر خود آن را در نوشته های مختلف توضیح داده است . این سبک سه نویسنده ی بزرگ را به خود دید : سارتر ، کامو و سیمون دوبووار . کامو همیشه گریزان از این بود که او را به این سبک بچسبانند اما چه او خود بخواهد یا نخواهد جزئی از این سبک است و آثارش زیباتر و جالب تر از دوتای دیگر  . سارتر در ادامه تهوع را نوشت. رمانی که نقطه ی درخشان این سبک شد که پرداختن به آن مجالی دیگر را می طلبد . دیوار داستان بسیار ساده ای دارد. اصلا ً می توانیم این داستان را آغازگر دوره ای بنامیم که ادبیات مدرن به حذف داستان پرداخت و رمان را به صورتی در آورد که از حالت قصه خارج شود و شکل فیلم نامه به خود بگیرد . دیوار داستان نبرد انسان با خود است . شورشیانی که دستگیر شده اند و در انتظار مرگند . در این داستان کوتاه ، سارتر نخواسته که حالات آنها را به تصویر بکشد و به چند خط ساده بسنده می کند ، یعنی ما نمی توانیم با حالات روانی آنها ، آن طور که مثلا ً کافکا در محاکمه یا کامو در بیگانه به تصویر می کشند ، آشنا شویم . هدف او این نیست . قهرمان داستان برای نجات دوستان خویش که تحت تعقیب هستند و این که چندی کوتاه از زیر شکنجه خارج شود ، به بازپرس آدرس اشتباهی می دهد ، اما دست بر قضا ، دوستانش به همان آدرس اشتباهی رفته اند و همه توسط سربازان کشته می شوند . اهمییت وجدان آدمی ، در این داستان دیده می شود ، همان طور که شعار اصلی این داستان اصالت وجود است . وجودی که همیشه تحت تاثیر اعمال خویش است ، چه دروغ بگوید و چه حقیقت . اگزیستانسیالیست بیش از همه چیز برگرفته از اومانیست ، فلسفه ی دکارت مبنی بر خرد گرایی و فلاسفه ی قرن نوزدهم آلمان چون هگل است . سارتر آن را تئوریزه کرد و در قالب داستان بیان کرد . دیوار توسط صادق هدایت به در زمانی که این سبک در اوج خود قرار داشت به فارسی ترجمه شد .



  • نگاهي به داستان کوتاه ديوار اثر ژان پل سارتر

    نگاهي به داستان کوتاه ديوار اثر ژان پل سارتر : عصيان طغيان و باز هم مرگ  ژان پل سارتر متفکر، نويسنده و فيلسوف فرانسوي در سال 1905 ديده به جهان گشود پدرش را در سنين کودکي از دست داد و مادرش پس از مدتي با فردي ديگر ازدواج کرد و ژان پل خردسال در خانه پدربزرگ خود رشد کرد بعدها خود او زندگي در خانه پدربزرگ را دليلي بر آزادي و رهايي شخصيتش مي دانست دوران دانشجويي سارتر در بحثهاي روشنفکري کافه هاي اطراف دانشگاه ها گذشت ؛ مکاني که آشنايي او با سيمون دوبوار را رقم زد سارتر در سالهاي جنگ جهاني دوم در قسمت هواشناسي ارتش متفقين به خدمت مشغول شد در همين سالها بود که آرا و افکار فيلسوفان را به تفصيل خواند. پس از مدتي به اسارت آلمان ها درآمد، اما در سال 1942 از زندان مخوف نازيها گريخت . در زمان جنگ و اشغال فرانسه با آلبر کامو، ژانستون و چند تن از روشنفکران ديگر، نهضت مقاومت عليه نازيها را انسجام بخشيد در همين زمان در نشريه اي که آلبرکامو با نام کومبا تاسيس کرده بود، مقاله هاي آتشيني مي نوشت بعدها خود او روزنامه عصرجديد را در جامعه تازه رهيده از جنگ فرانسه انتشار داد ژان پل سارتر فلسفه اي را که سورن که ير کيگارد بنيان نهاد و توسط هايدگر و موسرل تعريف شده بود، بسط و گسترش داد آثار سارتر در ادبيات و فلسفه عبارتند از: دستهاي آلوده ، تهوع ، گوشه نشينان آلتونا، نقد عقل ديالکتيکي ، اگزيستانسياليست و اصالت بشر * خلاصه داستان : سه زنداني توسط افسران فاشيست در محلي که هيچ شباهتي به دادگاه ندارد، به اعدام محکوم مي شوند؛ پابلو ابي تيا )راوي داستان ( به جرم مخفي کردن متهم فراري "رامون گري " و توم به سبب خدمت در دسته نظاميان بين المللي و ژوان هم به خاطر مبارزات برادرش ، هر 3 زنداني را بعد از محاکمه اي کوتاه به زنداني تنگ و تاريک انتقال مي دهند تا سحرگاه به دست جوخه اعدام بسپارند. راوي داستان که خود يکي از متهمان است همراه توم و ژوان تا سحرگاه با خود کلنجار مي روند و هر يک با واکنشي خاص ، هراس شان را از مرگ نشان مي دهند براي راوي اما گويي قضيه مرگ و اعدام سالهاست که حل شده است. پابلو هيچ گاه مانند توم خودش را از ترس خيس نمي کند! يا مانند ژوان هر لحظه با فريادي از حال نمي رود؛ او واکنش خاص خودش را ارائه مي دهد: مرور گذشته ها شايد اين تنها راه دوري گزيدن از مرگي ناخواسته است که انسان را زيربار سنگين له مي کند. حتي دکتر بلژيکي زندان که براي آرام کردن اين 3 زنداني وارد سلول تاريک مي شود، نمي تواند کاري از پيش ببرد؛ چرا که هر3 نفر چنان خود را گرفتار مرگ يافته اند که ديگر نيازي به او ندارند البته پابلو دکتر را از خود مي راند و حتي لحظه اي تصميم مي گيرد ...

  • دیوار اثر ژان پل سارتر ترجمه صادق هدایت

    دیوار اثر ژان پل سارتر ترجمه صادق هدایت

    هرچی تو این سایت ها گشتیم نتونستیم یه لینک گیر بیارم که و تو وبلاگ بزارم برای همین خودم آپلودش کرم   این مجموعه شامل داستانهای  : دیوار اثر ژان پل سارتر جلو قانون اثر فرانتس کافکا شغال و عرب اثر فرانتس کافکا کلاغ پیر اثر الکساندر لانژکیلاند تمشک تیغ دار اثر آنتوان چخوف مرداب حبشه اثر گاستون شرو کور و برادرش اثر دکتر آرتور شنیسلر که این داستانهای کوتاه ترجمه آقای صادق هدایت هستن و تحت عنوان دیوار دریک جلد چاپ شده اند   میدونم که همتون ایشون رو میشناسین پس لازم به توضیح نیست من کتابخونی  جدی رو با آثار صادق هدایت شروع کردم این کتاب رو هفت یا هشت سال پیش خوندم و الان لازم شده دوباره بخونمش حالا بریم سراغ دانلود  مجموعه داستان دیوار ترجمه صادق هدایت   فکر کنم مفید ترین مطلبی که تاحالا نوشتم  این بوده که شما باید بگید  

  • نکاتی دربارهء ژان پل سـارتر و رمان فنا ناپذیرش ( تهوع )

    نکاتی دربارهء ژان پل سـارتر و رمان فنا ناپذیرش ( تهوع )

    نکاتی دربارهء ژان پل سـارتر و رمان فنا ناپذیرش ( تهوع )از تولد زان پل سـارتر دربیسـت ویکم ماه جون امسـال، درسـت صد سـال می گذرد و از خاموش شـدن چراغ زنده گی این فیلسـوف برجسـتهء معاصردر پانزدهم اپریل؛ بیسـت وپنج سـال. بلی صد سـال پیش از امروز فیلسـوف دیگری به دنیا آ مد که در اندیشـه های سـیاسی اش انسـان مرکزیت مطلق دارد. بر ضد جنگ می جنگـد و انسانها را مسئوول تمام کارهایی می داند که انجام می دهند، نه خدا را و نه قضا و قدر را. فیلسوفی که انسـان را در اندیشـه و عمل اجتماعی اش ناگزیر از انتخاب می داند و مبنای آزادی انسـان را از همین " اجبار" بر می شـمرد. اعتراض ونفی شـرایط موجود در سـرشـت اوسـت و از هر فرصتی برای سـتیزه جویی و کوبیدن نژاد پرسـتی، اسـتعمار و اسـتبداد سـود می برد. آری همین او بود که برای بیان اندیشـه های فلسـفی اش به دامن ادبیات آویخت. و زنده گی خود را چه پیش از جنگ دوم جهانی و چه پس از جنگ دوم، وقف نوشـتن کرد. به طوری که اگر توالی مصنفات و تألیفات سـارتر را در نظربگیریم، می بینیم که او رمان جالب و پر آوازهء " تهوع-La Nausee " را در 1938 نوشـته اسـت و" دیوار" را در 1939 ( این داسـتان کوتاه را زنده یاد صادق هدایت به فارسی برگردانیده اسـت ) و پس از آن" امر تخیلی " را در 1940 به نبشـت آورده است. و یا نخستین نمایشنامهء او که" باریونا " نام دارد و سـپس " مگسـها- Les Mouches " و " هسـتی و نیسـتی" را در 1943. یعنی قسـمت بیشـتر تصنیفات او در زمان جنگ اسـت. هر چند که او برای نجات میهنش از یوغ فاشـیزم هیتلری لباس جنگ می پوشـد و به جبهه اعزام می شـود و به اسـارت در می آید و پس از فرار از اردوگاه اسـیران به جنبش مقاومت فرانسـه و در صفوف رزمنده گان کمونیسـت می پیوندد. با آنهم  نخسـتین فردی از جملهء نویسـنده گان پس از جنگ می گردد، که حتا سـالهای جنگ نمی تواند توقفی و یا شـگافی در تداوم نوشـته ها و پخش اندیشـه هایش به وجود آورد.  ژان پل سـارترِ سـالهای پیش از جنگ بیشـتر فیلسـوف بود و دلبسـته گی چندانی به مسـایل سـیاسی و اجتماعی نداشـت: " سـیاسـت گریز بودم و از پذیرفتن هر گونه التزام تن می زدم " -1-  ولی سـارترِ بعد از جنگ؛ نشـریه چپ گرای " دوران مدرن" را منتشـر می سـازد. نشـریه یی که مانند " لوموند " یکی از مشـهور ترین و پر خواننده ترین نشـریات در تاریخ مطبوعات فرانسـه به شــمار می رفت. نشـریه یی که در برگیرندهء نظریات فلسـفی و سـیاسی صیقل شـدهء او بود و اندر باب "اصالت وجود یا اگزسـتانسـیالیزم Existensiaisme " بحث های جدی و داغی را به پیش می برد. گفتنی اسـت که این مکتب فکری پس از جنگ اول جهانی در آلمان رواج یافت. وسـپس به فرانسـه و ایتالیا ره گشـود. جوهر ...

  • ژان پل سارتر و خشونت

    ژان پل سارتر و خشونت امسال تنها صدمین سال تولد سارتر نیست. مادر روزگار در سال ۱۹۰۵ چهار روشنفکر و فیلسوف برای فرانسه به دنیا می‌آورد: پل نیزان، امانوئل مونیه، ژان- پل سارتر و ریمون آرون. ۲۳ سال بعد (۱۹۲۸) هر چهارتن از دانشسرای عالی در رشته‌ی‌ فلسفه فارغ‌التحصیل ‌می‌شوند و در امتحان «آگرگاسیون» (آزمونی برای کسب صلاحیت در تدریس) شرکت می‌کنند. آرون اول و مونیه دوم می‌شود. سارتر مردود می‌شود، اما سال بعد (۱۹۲۹) اول می‌شود و در مرتبه‌ی‌ دوم، که به‌زور می‌شود گفت دوم، چون هیئت ممتحنه به‌دشواری توانستند اول و دوم را معلوم کنند، دختری قرار می‌گیرد به نام سیمون دو بوار که ۳ سال از سارتر کوچکتر است. این دختر پس از آن دوست و مصاحب تمام عمر سارتر می‌شود. دو تن از این چهار تن نیمه‌‌ی دوم قرن را ندیدند: پل نیزان در ۱۹۴۰ با ترکش نخستین گلوله‌های توپها در جنگ جهانی دوم کشته می‌شود؛ مونیه در سال ۱۹۵۰ دیده از جهان فرو می‌بندد و سارتر در سال ۱۹۸۰ می‌میرد و آرون در سال ۱۹۸۳.کمتر فیلسوفی همچون سارتر این اقبال را داشته است که در عمر خود شاهد شهرت و نفوذ اندیشه‌اش باشد. اما سارتر با همه‌ی‌ فلاسفه‌ای که تاکنون بوده‌اند متفاوت است. سارتر تنها کتابهایی دانشگاهی در بحث از «تعالی من ِ من» (۱۹۳۶) و «تخیل» (۱۹۳۶) و «طرح نظریه‌ای درباره‌‌ی عواطف» (۱۹۳۹) و «مخیلات» (۱۹۴۰) و «هستی و نیستی» (۱۹۴۳) یا «نقد عقل دیالکتیکی» (ج اول، ۱۹۶۰؛ ج ۲، ۱۹۸۵) نمی‌نوشت. او داستان‌نویس، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، نظریه‌پرداز و ناقد ادبی و فعال سیاسی نیز بود. همه‌ی‌ اینها شاید نشان دهد که چرا سارتر در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ مشهورترین و پرنفوذترین روشنفکر و فیلسوف، به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم، بود و هر کجا که حاضر بود تقریباً همان شور و ازدحامی را پدید می‌آورد که ستارگان پاپ، خوانندگان و هنرپیشه‌ها، و ورزشکاران مشهور به وجود می‌آوردند.بنابراین، در بحث از روشنفکر و فیلسوفی که کار و اندیشه و نفوذش چنین دایره‌ی‌ وسیعی دارد بهتر آن است که هربار اهتمام خود را به بحث از مفهومی واحد در کار و اندیشه‌ی‌ او معطوف کنیم. من برای بحث امروز مفهوم «خشونت» را در اندیشه‌ی‌ سارتر انتخاب کرده‌ام و گمان می‌کنم که این مفهوم با توجه به اینکه همچنان مسأله‌ زمان ماست یکی از بحث‌انگیزترین مفاهیمی است که سارتر هم شجاعانه با آن رو به رو شده است و هم ناموفق از بحث آن بیرون آمده است، چرا که او از قضا اصل را به گونه‌ای بر پذیرش خشونت گذاشته است.● سرچشمه‌های خشونت در زندگی سارترخشونت و نفرت در آثار سارتر جای ...

  • زندگینامه ژان پل سارتر

    زندگینامه ژان پل سارتر

    ژان پل سارتر، ژوئن ۱۹۰۵ در پاریس متولد شد.وی فیلسوف، رمان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و منتقد فرانسوی و برندهٔ جایزهٔ ادبی جایزه نوبل ادبیات است .سارتر در سال ۱۹۸۰ از دنیا رفت. خاکستر او در گورستانی در پاریس به خاک سپرده شد. پانزده ماهه بود، پدرش که مهندس نظامی نیروی دریایی مرد. تا ده سالگی شارل شوایتزر پدر بزرگ که معلم زبان های خارجی بود او را تربیت کرد.از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۷ «پولوی» کوچک نزد خانواده مادری اش بود و ده سال را به خوشی در آنجا گذراند و با بودن در محیط کتابخانه پدر بزرگ با ادبیات آشنا شد. این دوران در سال ۱۹۱۷ که مادرش که دختر عموی آلبرت شوایتزر برنده جایزه نوبل صلح بود با یک مهندس فنی ازدواج کرد پایان یافت،و سارتر سه سال را با این وضعیت گذراند .این اقدام مادر باعث نفرت وی از مادرش شد.۱۵ سالگی برای تحصیل به مدرسه یی در روشل رفت.در سال ۱۹۲۱ به علت بیماری به پاریس بازگشت و مادرش به علت نارضایتی او از مدرسه تصمیم گرفت او را در پاریس نگه دارد. در شانزده سالگی در مدرسه پاریس با پل نیزان نویسنده جوان که سپس هفت سال دوست صمیمی او بود آشنا شد. به همراه نیزان در رشته فلسفه وارد دانشسرای عالی پاریس شد که محل آشنایی او با سیمون دو بووار بود. افتخاری که سارتر از دوران کودکی در پی آن بود با رد نوشته هایش از سوی ناشران ناکام ماند اما با نگارش تهوع نخستین رمان فلسفی اش در سال ۱۹۳۸ و چند زندگینامه خودنوشت شهرت خاصی یافت. سپس مجموعه یی از داستان ها را به نام دیوار (۱۹۳۹) نگاشت که جنگ دوم جهانی در این مرحله او را متوقف کرد. پیش از جنگ سارتر آگاهی سیاسی نداشت فردی صلح جو بود بی آنکه برای صلح مبارزه کند.او در عین ضدنظامی بودن بدون هیچ تردیدی وارد جنگ شد. او در زمان جنگ فرصت زیادی داشت و در این فرصت ها توانست به طور متوسط ۱۲ ساعت در روز به مدت نه ماه حدود ۲۰۰۰ صفحه بنویسد که بخشی از آن با عنوان دفترهای بلاهت جنگ چاپ شد. سارتر ۲۱ ژوئن ۱۹۴۰ اسیر و به اردوگاهی در آلمان منتقل شد. او در زندان همبستگی با انسان ها را آموخت، شب ها برای زندانیان داستان می گفت و حتی نمایشنامه هایی را هم در زندان اجرا کرد. او در سال ۱۹۴۱ با مدرک جعلی پزشکی آزاد می شود اما زندان جرقه یی در ذهن او زده و زندگی او را تغییر داده است. این بار تعهد تازه یی که در وجود او شکل گرفته او را به پاریس باز می گرداند تا با دوستان خود از جمله مرلوپونتی جنبش مقاومتی را به نام جنبش «سوسیالیسم و آزادی» تشکیل دهد. با وجود انتقادهای بسیاری از فیلسوفان با این اقدام، او برای گسترش جنبش خارج از پایتخت و جذب آندره مالرو و آندره ژید به شهرستان ها رفت و آمد می کند اما با دستگیری ...

  • برترین رمان های ایران و جهان

    ژان پل سارتر :  دیوار ،  تهوع<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> هنری جیمز : آمریکایی ها، اروپایی ها جوزف کنراد : دل تایکی ،لرد جیم سا لینجر: نقاش خیابان چهل هشتم ،فرانی وزویی رومن گاری : خداحافظ گری کوپر،تولیپ ،زندگی در پیش رو ریش گورو : وقتی یتیم بودیم ،بازماندۀ روز هاینریش بل: عقاید یک دلقک ،نان آن سالها گراهام گرین : پایان یک پیوند ،کنسول افتخاری ،آمریکایی آرام فرانس کافکا : بیگانه ،محاکمه ،مسخ،روز داوری گابریل گارسیا مارکز : سفرخوش رئیس جمهور ،صد سال تنهایی،دیوانگی ها جورج اورول : قلعۀ حیوانات ،     1984 دکتروف : بیلی باتگیت ،رگتایم ولادیمر ناباکوف : لولیتا ،خنده در تاریکی ،ماری(ماشنکا )دعوت به مراسم گردن زنی ،زندگی واقعی سپاستین نایت ،آتش رنگ پریده لئوتولستوی :مرگ ایوان ایلیچ ،جنگ و صلح    ویرجینیا وولف: شب و روز ،اتاق ژاکوب،خانم دالوی ،به سوی فانوس دریایی،اورلاندو خیزابها ، سفر خروج ولتر : پتر کبیر ،شارل دوازدهم ، اسکندر مقدونی داستایوسکی : جن زدگان ، برادران کارامازوف آلبر کامر : سقوط اریک امانوئل اشمیت : گل های معرفت آریل دورتمن : اعتماد جامپا لیری : همنام سروانتس : دون کیشوت ارنست همینگوی : پیرمرد و دریا                   واسکو نلسون : درخت زیبای من استندال : صومعۀ پارم ریموند کارور : راهای میانبر الکساندر دوما : سه تفنگدار ، کنت دومونت کریستو ،لوئی چهاردهم وپانزدهم برترین رمان های ایرانی   احمد محمود : همسایه ها ،زمین سوخته ،مدار صفر درجه صادق هدایت : بوف کور ،دیوار ، وغ وغ ساهاب ،سه قطره خون ، اصفهان نصف جهان هوشنگ گلشیری: شازده احتجاب،آئینه های دردار محمود دولت آبادی : کلیدر ، جای خالی سلوچ ، سلوک زویا پیرزاد : چراغ ها را من خاموش می کنم، عادت می کنیم بزرگ علوی : چمدان ، چشمهایش ،موریانه،میرزا نادر ابراهیمی : آتش بدون دود ، چهل نامه به همسرم  

  • دانلود مجموعه آثار صادق هدایت

      یادم میاد چند سال پیش که رفته بودم نمایشگاه کتاب در بدر دنبال کتب صادق هدایت میگشتم هر چه گشتم کمتر یافتم خلاصه رفتم به قسمت راهنمای نمایشگاه و گفتم صادق هدایت رو برام سرچ(فارسی را پاری بداریم جستجو!!!!!!!!!!)کنه خلاصه همین که اون راهنمای محترم به گوشش خورد صادق هدایت انگار برق دویست و بیست ولت بهش وصل کرده باشن به نفس نفس افتاد حالا چرا صادق هدایت پسرم تو هنوز جوونی نکن نساز و از این حرفا من که مطمئن بودم اون راهنمای محترم از هدایت چیزی نخونده پرسیدم دوست عزیز تا حالا چند تا از آثار صادق هدایت رو خوندی گفت نخوندم شنیدم حدسم درست بود بهش گفتم شنیدن کی بود مانند دیدن شما اونجا بودی ببینی هدایت چه مشکلاتی داشته گفت نه سرتونو درد نیارم یه نگاه معنا دار بهش کردمو آدرس لاین و غرفه ای که آثار هدایت رو داشت رو گرفتم غرفه رو که دیدم جا خوردم گفتم طرف مسخرمون کرده آخه همش کتاب های آنتونی رابینز و چیکار کنیم که خوشبخت بشیم چیکار کنیم بدبخت بشیم رو داشت گفتیم تا اینجا که اومدیم بریم ببینیم دنیا دست کیه؟خلاصه پرسیدیم که کتابهای صادق هدایت رو داره یک نگاهی به قدو بالای ما کردو گفت چند سالته ما هم پروندیم 18سال گفت بهت نمی خوره و شروع به بازجویی کرد چرا هدایت بیا جلال آل احمد ببر دوتا ببر یکی بخر و... خلاصه ما که بعد از این سوالو جواب ها با خاک کوچه یکی شده بودیم گفتیم اذیتمون نکن کتاب صادق هدایت داری برام بیار نداری تو را بخیر ما رو بسلامت .رفت و چند جلد آورد طوری کتاب ها رو می آورد که انگار مواد مخدره!!!!حالا خوب بود کتاب هایی بود که مجوز داشت و گرنه اگر کتاب ممنوعه بود فکر کنم کارت ملی شماره شناسنامه تعداد بچه نوه نتیجه مون رو هم میخواست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!این داستان رو گفتم که بگم رسم ما رسوایی است !!!!همه از بزرگانشون تندیس میسازن و بهشون افتخار میکنن ما بزرگانمون رو چال میکنیم !!!!به قول اخوان ثالث:هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...بیایم یکطرفه به قاضی نریم :آثاری که در این مجموعه بیراتون قرار دادم از این قرار اند آب زندگی آبجی خانوم آفرینگان عروسک پشت پرده اسیر فرانسوی آتش پرست بن بست آینه شکسته (بوف کور(متاسفانه نسخه اصلی را پیدا نکردم در متن کامل یک خط در پایان هر صفحه تکرار میشود چنگال داوود گوژپشت دون خوان(ژوان)کرج داش آکل دیوار(نوشته ژان پل سارتر (پروین دختر ساسان(نمایشنامه سه قطره خون گجسته دژ زنده به گور حاجی مراد کاتیا لاله مادلن مردی که نفسش را کشت میهن پرست محلل مرده خورها پدران آدم سگ ولگرد س.گ.ل.ل شب های ورامین سرخ پوست ها تجلی تخت ابونصر طلب آمرزش تاریکخانه توپ مروارید زنی که مردش را گم کرد ....افسانه ...