دانلود فونت فارسی بی زر

  • فونت‌های یونیکدِ فارسی + دانلود فونت‌های جدید

    فونت‌های یونیکدِ فارسی + دانلود فونت‌های جدید

      فونت‌های یونیکدِ فارسی + دانلود فونت‌های جدید  Persian Unicode Fonts   مطلب زیر برگرفته از سایتی است که به رسم رعایت امانت و کپی‌رایت، نشانی آن را در پایان مطلب ذکر کرده‌ام. البته از لحاظ نگارشی و تایپی، اندکی آن را تغییر داده‌ام ولی محتوا کاملاً یکسان است. فونت‌های یونیکدِ ارائـه شده در این مطلب با فونت‌های فارسی وب (که پیشتر معرفی کردم) فرق دارد. می‌توانید برای دریافت نسخۀ قابل چاپِ همین مطلب، به اینجانب ایمیل بزنید. لطفاً این مبحث را به دوستان خود نیز اطلاع دهید تا کم‌کم همۀ پارسی‌زبانان از فونت‌های استاندارد و کاراکترهای درست بهره بـبـرند. ***   مشکلات ما ایرانیان در استفاده از فونت مشکل اول: همۀ ما در کاربردهای اینترنتی خویش بارها دیده‌ایم که سایت‌های انگلیسی‌زبان از چه تنوع فونتی برخوردارند؛ حال آن که سایت‌های فارسی‌زبان را همواره باید با فونت «تایمز نیو رومن»  یا «تاهما» نوشت. جالب اینجاست که زحمت تهیۀ همین دو فونت یونی‌کد را هم خود ما ایرانی‌ها نکشیده‌ایم. واقعاً جای تأسف دارد که این قدر بی‌توجهیم.       مشکل دوم: همۀ ما بارها دیده‌ایم که فونت‌های فارسی وقتی از یک رایانه به دیگری منتقل شوند، به هم می‌ریزند، حال آن که فونت‌های انگلیسی را حتیٰ اگر از محیط «داس» بردارید و در نرم‌افزاری تحت ویندوز باز کنید، به هم نمی‌ریزند (ممکن است امکانات گرافیکیـَش به هم بریزد؛ اما اصل فونت، نه). سبب امر آن است که فونت‌های انگلیسی رایج، همگی – حتی آنها که با نرم‌افزارهای تحت داس به کار گرفته شده‌اند – با تکنولوژی «یونی‌کد» نوشته شده‌اند؛ حال آن که فونت‌های فارسی – که معمولاً صورت تعدیل‌شدۀ فونتی عربی هستند– اصلاً با این تکنولوژی سازگاری ندارند. در تهیۀ آنها چنین حساسیتی معمول نبوده است و اگر هم بیشترِ کاراکترهایشان به هم نمی‌ریزد، به سبب همان پایۀ عربی است (و گرنه به نظر می‌رسد مهندسان ایرانی حساسیتی نداشته‌اند و اصلاً علاقه و توجهی به این مسأله نشان نداده‌اند). مشکل سوم: مشکل مهم دیگر ما ایرانیها – که باز به سبب بی‌توجهی به تکنولوژیِ یونی‌کد روی داده – برخوردار نبودن از امکان بهره‌گیری از کلیۀ کاراکترهای رایج در زبان فارسی است. این جمله را بخوانید: به آیةالله فلانی گفتم شمارۀ تلفن ۴۵۶ را عربها ٤٥٦، و «ماهی» را «ماهي» می‌نگارند و «ک» را هم «ك» می‌نویسند. همچنان که ملاحظه می‌شود، با فونت یونی‌کدِ «تایمز نیو رومن»، همۀ علامتهای متمایزی که در نگارش فارسی لازم است، اعم از اشکال مختلف اعداد عربی و فارسی، یا تای تأنیث و یای آخر چسبان و... کاملاً واضح نوشته شده‌اند. حال بیایید ...



  • اگه عشق منی چرا با دیگرونی؟....

    انواع فونت فارسی         فونت آرام فونت ارشیا فونت الهام فونت اوج فونت بادکنک فونت بردیا فونت بدر / لایناترون نازک فونت بدر / لایناترون سیاه فونت بلوک فونت پاچ سیاه فونت پاچ نازک فونت پيام فونت تبسم فونت ترافیک نازک فونت ترافیک سیاه فونت تمیز فونت تیتر فونت جدید فونت جلال سياه فونت فارسي و زيباي جلال نازک فونت چوبک فونت رژان فونت روبان فونت رومی فونت رویا نازک فونت رویا سیاه فونت زر نازک فونت زر سیاه فونت زیتون سياه فونت زیتون نازک فونت ساحل فونت سینا فونت فرناز فونت کامپیوست نازک فونت کامپیوست سیاه فونت کامران نازک فونت کامران سیاه فونت کتیبه فونت کریم نازک فونت کریم سياه فونت کلاس اول فونت کودک فونت کجال فونت کوفی فونت گوهر فونت لوتوس نازک فونت لوتوس سیاه فونت مدرن فونت مروارید فونت مریم فونت مهر فونت میترا نازک فونت میترا سیاه فونت مینا فونت نارنج فونت نازنین نازک فونت نازنین سیاه فونت نسیم فونت نیلوفر فونت هادی فونت هما فونت وحید فونت وصله فونت یاسمین فونت یاقوت نازک فونت یاقوت سیاه  عارف آرام عزیز از وب لاگ زیبای http://www.ashghan21.blogfa.com از عذاب رفتن تو می سوزم تو اوج غربت واسه بودن با تو ندارم يک لحظه فرصت اينجا اشک تو چشام را به کسی نشون ندادم اگه بشکنه غرورم خم به ابروم نميارم وقتی نيستی هر چی غصه است تو صدامه وقتی نيستی هر چی اشکه تو چشامه   منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم ، منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم ... از عشق تو ... از داشتن تو ... اشک شوق ریزم ، منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم ، آری من تو را دوست دارم و عاشقانه تو را می ستایم ...   عاشقتخواهم ماندبي آنکه بداني........ دوستت خواهم داشت بي آنکه بگويم..........درد دل خواهم کرد بي هيچ کلامي ...........گوش خواهم داد بي هيچ کلامي..........درآغوشت خواهم ماندبي هيچ حرکتي شايد احساسم اينگونه نميرد   محمد دهدارعزیز از دبی از وب لاگ زیبای http://www.dehdar72.blogfa.com نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته استدر تنگ قفس باز است و افسوس که بال مرغ آوازم شکسته استنمی دانم چه می خواهم بگویم غمی در استخوانم می گدازد خیال ناشناسی آشنا ره گهی می سوزدم گه می نوازد پریشان سایه ای آشفته آهنگ ز مغزم می تراود گیج و گمراه چو روح خوابگردی مات و مدهوش که بی سامان به ره افتد شبانگاه درون سینه ام دردیست خونبار که همچون گریه می گیرد گلویم غمی آشفته دردی گریه آلود نمی دانم چه می خواهم بگویمنمی دانم چه می خواهم بگــــــــــــــــویم ...

  • تاریخچۀ "سرود ملی" در ایران

    تاریخچۀ "سرود ملی" در ایران

    تاریخچۀ "سرود ملی" در ایرانچنانچه خبر داشته باشید، چندی پیش مصادف بود با شصتمین سالگرد تولد! و یا بهتر گفته باشیم خلق و اجرایسرود معروف "ای ایران" که به تعبیری شاید بتوان آن را "سرود ملی غیر رسمی ایران" نامید.سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی [دانشکدۀ افسری فعلی] و در حضور جمعی از چهره‌های فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را "حسین گل گلاب" استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگی‌های آن، اول این است که تک‌تک واژه‌های به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمه‌ای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. زبان پاكیزه‌اى كه هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نكرده است، و با این همه هیچ واژه‌اى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمى‌سازد. دومین ویژگی سرود "ای ایران" در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌ای که تمامی گروه‌های سنی، از کودک تا بزرگ‌سال می‌توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان‌ها قابلیت اجرا داشته باشد.و بالاخره سومین ویژگی‌ای که برای این سرود قائل شده‌اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان می‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوانند آن را اجرا کنند.آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته‌های ماندگار "روح‌الله خالقی" است. ملودی اصلی و پایه‌ای کار، از برخی نغمه‌های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده است. این سرود در اجرای نخست خود به‌صورت کُر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهه‌های بعد خوانندگان مطرحی همانند "غلامحسین بنان" و نیز "اسفندیار قره‌باغی" آن را به‌صورت تک‌خوانی هم اجرا کنند.در سال های اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت کوتاهی به‌عنوان "سرود ملی" از رادیو و تلویزیون ایران پخش می‌شد، قبل از پرداختن به سابقه و تاریخچۀ اولین "سرود ملی" در ایران، شاید بد نباشد اشاره‌ای کنیم به آنچه که در زمان "ناصرالدین‌شاه" به‌عنوان "سلام شاهی" اجرا می‌شده، و آن قطعه موسیقی بدون کلامی بوده که به سفارش پادشاه اسلام‌پناه، توسط ژنرال نظامی موسیو "لومر" فرانسوی، مدیر "شعبۀ موزیک"، در "مدرسۀ دارالفنون" ساخته شده بود. این قطعه موسیقی را که در همان زمان روی صفحۀ گرامافون هم ضبط شد در مراسم رسمی، و سلام شاهنشاهی می‌نواختند.پنجاه سالی بعد، در زمان حکومت "رضا شاه" چیزی مشابه همین "سلام شاهی" دوران قاجاریه را به‌نام "سرود ...

  • شعر زبان فارسی

    شعر زبان فارسی

    بچه های گل درمورد شعر زبان فارسی یک انشا برای من بنویسید.به بهترین انشا جایزه تعلق می گیرد. آن هم توسط مسئول سایت منتظر انشاهای قشنگ شما هستم.(رسانه)   «ای زبان فارسی» ای زبان فارسی، از درّ دریای دری ای  تو میراث نیاکان، ای زبان مادری در تو پیدا فرّ ما، فرهنگ ما، آیین ما از تو بر پا، رایت دانایی و دانشوری کابل و تهران و تبریز و بخارا و خجند جمله، ملک توست تا بلخ و نَشابور و هری جاودان زی، ای زبان دانش و فرزانگی تا به گیتی نور بخشد آفتاب خاوری فارسی را پاس می‌داریم، زیرا گفته‌اند «قدر زر، زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری»  غلامعلی حداد عادل

  • مــعــمــار حــروف؛ گفتگو با دامون خان جانزاده

    مــعــمــار حــروف؛ گفتگو با دامون خان جانزاده

    مــعــمــار حــروف؛ گفتگو با دامون خان جانزادهاین مطلب پیشتر در مجله شارستان منتشر شده است.داریوش نخعی/ ساشا نخعی اکنون ما افتخار داریم که دارای فونت ایرانی هستیم و این مهم با تلاش بی سابقه ای که در زمینه آموزش و طراحی تایپ برای اولین بار در کشور انجام شده، به نتیجه رسیده است.در این رابطه با آقای دامون خان جانزاده، طراح فونت ایرانی گفتگو کردیم تا از تجربیات خود و سختی هایی که در طی این مسیر ناهموار تحمل کرده اند، صحبت کنند.استاد عزیز، از این که اجازه دادید مجله شارستان را با فونت زیبای "ویژه" کار کنیم، تشکر کرده و خواهش می کنم در مورد طراحی فونت، چگونگی شروع و مراحل اجرای این کار با ارزش صحبت فرمائید. از کودکی دوست داشتم کاری کنم که دیگران به هر دلیلی یا آن کار را نکردند یا در صدد انجام آن نیستند. با این کار دوست داشتم دیده شوم. طراحی فونت برای من این جذابیت را داشت؛ همزمان با من هم کسی این کار را انجام نمی داد و این موضوع اشتیاق مرا به انجام این کار بیشتر می کرد. در کل طراحی حروف به منطقه های ریزتری تقسیم می شود که در این مورد توضیح می دهم، اما من سعی ام طراحی فونت هایی برای مصرف انبوه مثل روزنامه، مجله، انتشارات و... بوده است.آیا برای طراحی این نوع فونت سفارش دهنده داشتید؟ بله، اولین فونتی که سفارش دهنده داشت فونت "ویژه" بود. فونت ویژه اولین فونت من نیست زیرا قبل از ویژه هم فونت طراحی کرده بودم، اما برای خودم، نه برای سفارش دهنده، یک خانواده فونت است با سه ضخامت که در "کتاب نظر" انتشارات نظر هم چاپ شده است، از آن فونت ها در بعضی از پوسترها هم استفاده کرده ام. در مورد فونت ویژه، اول سفارش داده شد و بعد شما کار را شروع کردید؟بله، سفارش داده بودند. اما چون علاقمند بودم که این کار را انجام دهم مبلغی دریافت نکردم، این کار، عشق و علاقه من بود. می خواستم خودم را آزمایش کنم. از همه مهم تر کاری کنم که تا حالا انجام نشده و خدمتی به جامعه طراحان گرافیک کشورم بکنم، این کار را انتشارات ویژه سفارش داد ولی نه برای کارهای تبلیغاتی ویژه بلکه برای کتاب هایی که انتشارات ویژه چاپ می کند. آیا آن ها از شما خواسته بودند که در چند ضخامت مختلف طراحی کنید؟ خیر، آن را به تشخیص من گذاشته بودند و من در چهار ضخامت: لایت، اولترا لایت، نیم بولد و بولد، طراحی کردم. آیا در ایران فونتی که بیشتر از دو ضخامت داشته باشد وجود دارد؟  خیر، تا جایی که اطلاع دارم سابقه این کار وجود ندارد.در مورد فونت های عربی چطور؟ من فونت هایی که چهار ضخامت داشته باشند را دیده ام، اما برای مصرف متن تاکنون ندیده ام که طراحی شود. تایپوگرافی در کار گرافیک ...

  • گلستان باب اول در سیرت پادشاهان

    حکایت شمارهٔ ۵سرهنگ زاده ای را بر در سرای اغلمش دیدم که عقل و کیاستی و فهم و فراستی زاید الوصف داشت هم از عهد خردی آثار بزرگی در ناصیه او پیدابالای سرش ز هوشمندی می‌تافت ستاره بلندیفی الجمله مقبول نظر سلطان آمد که جمال صورت و معنی داشت و خردمندان گفته‌اند توانگری به هنرست نه به مال و بزرگی به عقل نه به سال ابنای جنس او بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودنددشمن چه زند چو مهربان باشد دوستملک پرسید که موجب خصمی اینان در حق تو چیست؟ گفت در سایه دولت خداوندی دام مُلکُه همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمی‌شود الاّ به زوال نعمت من و اقبال و دولت خداوند بادتوانم آنکه نیازارم اندرون کسی حسود را چه کنم کو ز خود به رنج درستبمیر تا برهی ای حسود کین رنجیست که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رستشور بختان به آرزو خواهند مقبلان را زوال نعمت و جاهگر نبیند به روز شپّره چشم چشمه آفتاب را چه گناهراست خواهی هزار چشم چنان کور بهتر که آفتاب سیاه  خانهسعدیگلستانباب اول در سیرت پادشاهانحکایت شمارهٔ ۶یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند.هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد گو در ایام سلامت به جوانمردی کوشبنده حلقه به گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوشباری به مجلس او در کتاب شاهنامه همی‌خواندند در زوال مملکت ضحّاک و عهد فریدون وزیر ملک را پرسید هیچ توان دانستن که فریدون که گنج و ملک و حشم نداشت چگونه برو مملکت مقرر شد گفت آن چنان که شنیدی خلقی برو به تعصب گرد آمدند و تقویت کردند و پادشاهی یافت گفت ای ملک چو گرد آمدن خلقی موجب پادشاهیست تو مر خلق را پریشان برای چه می‌کنی مگر سر پادشاهی کردن نداریهمان به که لشکر به جان پروری که سلطان به لشکر کند سروریملک گفت موجب گرد آمدن سپاه و رعیت چه باشد گفت پادشه را کرم باید تا برو گرد آیند و رحمت تا در پناه دولتش ایمن نشینند و ترا این هر دو نیستنکند جور پیشه سلطانی که نیاید ز گرگ چوپانیپادشاهی که طرح ظلم افکند پای دیوار ملک خویش بکندملک را پند وزیر ناصح موافق طبع مخالف نیامد روی از این سخن در هم کشید و به زندانش فرستاد. بسی بر نیامد که بنی عمّ سلطان به منازعت خاستند و ملک پدر خواستند، قومی که از دست تطاول او به جان آمده بودند و پریشان شده بر ایشان گرد آمدند و تقویت کردند تا ملک از تصرف این به در رفت و بر آنان مقرر شد.پادشاهی کو ...

  • خلاصه داستان های شاهنامه

    ...اما شاهنامه فقط این نیست. پر از داستان است و چیزهای عجیب و غریب تا جایی كه روی دست هری پاتر هم بلند شده! اما از شوخی كه بگذریم هر كه...   رستم بود صدا زد سهرابشنبه 25 اردیبهشت بزرگداشت فردوسی بود. خیلی از ما فردوسی را از شعرهایی كه در كتاب‌های درسی از او چاپ شده می‌شناسیم و شاهنامه در چند اسم خلاصه می‌شود: رستم و سهراب و اسفندیار و زال و تهمینه. شاید بر سر مزارش هم در توس، نزدیكی مشهد، رفته باشیم اما واقعا نمی‌دانیم او چه كرده است. این‌طرف و آن‌طرف شنیده‌ایم كه او زبان فارسی را از نابودی نجات داده و می‌دانیم كه در یك تراژدی بزرگ رستم پسرش سهراب را كشت و هنگام جان دادن سهراب فهمید كه او پسرش است. اما شاهنامه فقط این نیست. پر از داستان است و چیزهای عجیب و غریب تا جایی كه روی دست هری پاتر هم بلند شده! اما از شوخی كه بگذریم هر كه شاهنامه نخواند نصف عمرش برفناست. برای شاهنامه‌خوانی هیچ‌وقت دیر نیست. از تعداد صفحات بالای آن نترسید چون قرار نیست آن را مثل كتاب‌های درسی یك شبه تمام كنید! شاهنامه را نباید یك دفعه سر كشید. باید مزه مزه كرد و از طعم خوش آن به مرور زمان لذت برد. آن وقت می‌بینید كه خیلی از داستان‌ها و افسانه‌ها و اسطوره‌ها ریشه در شاهنامه دارند.   فردوسی 30 سال وقت صرف نوشتن شاهنامه كرد. شاهنامه اثری است منظوم در حدود 65 هزار بیت در بحر متقارب مثمن محذوف (یا مقصور) (فعولن فعولن فعولن فعل (فعول). سرایش آن حدود 30 ‌سال به طول انجامید. فردوسی خود در این باره می‌گوید:بسی رنج بردم درین سال سی   عجم زنده كردم بدین پارسیآخرین ویرایش‌های فردوسی در شاهنامه در سال‌های 400 و 401 هجری قمری انجام شد. شاهنامه شرح روزگار، پیروزی‌ها، شكست‌ها و دلاوری‌های ایرانیان از نخستین پادشاه جهان كه كیومرث بود تا سرنگونی دولت ساسانی است. منبع اصلی فردوسی در به‌نظم كشیدن داستان‌ها، شاهنامه منثور ابومنصوری بود كه قبل از شروع شاهنامه از سوی سپهداران خراسان از روی آثار و روایات موجود گردآوری شده بود. فردوسی در شاهنامه از 5 راوی شفاهی هم به نام‌های آزادسرو، شادان برزین، ماخ پیر خراسانی، بهرام و شاهوی یاد كرده كه او را در بازگوكردن داستان‌‌ها كمك كرده‌اند اما ذبیح‌الله صفا در كتاب «حماسه‌سرایی در ایران» با ذكر دلایلی آورده كه به احتمال زیاد راویان یادشده مربوط به روزگاران پیشین بوده‌اند و فردوسی برای احترام از آنان سخن به زبان آورده و هیچ‌كدام معاصر با حكیم توس نبوده‌اند. شخصیت‌های منفی شاهنامهافراسیاب در شاهنامه، شاه توران و پسر پشنگ است. او یكی از شوم‌ترین و پیچیده‌ترین شخصیت‌ها در حماسه ملی ایران است. او پادشاه ...

  • نامه ی چارلی چاپلین به دخترش

       نامه ی چاپلین به دخترش:    ! دخترم، اینجا شب است... شب نوئل؛ در قلعه ی کوچک من همه ی این سپاهیان بی سلاح خفته اند، نه تنها برادر و خواهر تو ، حتی مادرت. به زحمت توانستم بی آنکه این پرندگان خفته را بیدار کنم خود را به این اتاق کوچک نیمه روشن ، به این اتاق انتظار پیش از مرگ برسانم . من از تو بس دورم خیلی دور... اما چشمانم کور باد اگر یک لحظه تصویر تو را از چشم خانه ی من دور کنند؛تصویر تو آنجا روی میز هم هست ،تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست ، اما تو کجایی؟  آنجا در  پاریس افسونگر بر روی صحنه ی پر شکوه  شانزه لیزه هنرنمایی می کنی ؛ این را می دانم، و چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی آهنگ قدم هایت را می شنوم، و درین ظلمات زمستانی برق ستارگان چشمانت را می بینم . شنیده ام نقش تو در این نمایش پر نور و پرشکوه  نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر خان تاتار شده، شاهزاده خانم باش و برقص ، ستاره باش و بدرخش ، اما اگر قهقه ی تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند ، ترا فرصت هشیاری داد ، در گوشه ای بنشین ، نامه ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار، من پدر تو هستم ژرالدین! من چارلی چاپلین هستم ! وقتی بچه بودی شبهای دراز به بالینت نشستم و برایت قصه ها گفتم : قصه ی زیبای خفته در جنگل،قصه ی اژدهای بیدار در صحرا ، خواب که به چشمان پیرم می آمد طعنه اش می زدم و می گفتم: برو! من در رویای دخترم خفته ام ، رویا می دیدم ژرالدین، رویا...رویای فردای تو ، رویای امروز تو. آری ، من چارلی هستم ،من دلقک پیری بیش نیستم . امروز نوبت توست، برقص! من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم و تو در جامه ی حریر شاهزادگان می رقصی ! این رقصها و بیشتر از آن صدای کف زدن های تماشاگران گاه ترا به آسمانها خواهد برد، برو! آنجا هم برو، اما گاهی هم روی زمین بیا و زندگی مردمان را تماشا کن ! زندگی آن رقاصگان دوره گرد کوچه های تاریک را،که با شکم گرسنه و پاهایی که ازبینوایی می لرزد، می رقصند. من یکی از اینان بودم ژرالدین!  در آن شب های افسانه ای ِ کودکی که تو با لالایی قصه های من به خواب می رفتی، من باز بیدار می ماندم، در چهره ی تو می نگریستم، ضربان قلبت را می شمردم و از خود می پرسیدم:چارلی! آیا این بچه گربه هرگز تو را خواهد شناخت؟ تو مرا نمی شناسی ژرالدین. در آن شب های  دور، بس قصه ها با تو گفتم، اما، قصه ی خود را هرگز نگفتم. این هم داستانی شنیدنی است: داستان آن دلقک پیری که در پست ترین محلات لندن، آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد . این داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام . من درد بی خانمانی را کشیده ام واز این ها بیشتر، من رنج حقارت آن دلقک دوره ...

  • شب و زمستان در اشعار فارسی

    میگویند کشورهای که درنزدیکی قطب هستند ، بعلت شرایط جغرافیایی ، شب های زمستانیشان شش ماه طول میکشد . اما این پدیده در گستره جغرافیای ما در طولانیترین زمانش ، شاید شانزده ساعت باشد ، اما دربستر تاریخی این مرز و بوم ، شبهای سرد زمستانی ، گاه چندین قرن طول میکشد ، شبها وسیاهی و سرمای که دل شاعران ما را هموراه آزرده و آنها را وادار به خلق شاهکارهای بی بدیل کرده ، آثار ماندگاری که در نوع خود بی نظیر هستند و میتوانند دل هر وطن پرست در هر ، برهه ای  از تاریخ را بدرد آورند ، هر چند این آثار گاهی مایوس  کننده وگاهی با حسرت خوردن از گذشته و گاهی چشم امید به آینده داشتن است ، اما درهرحال گویا واقعیت های تاریخی ما هستند . بدیهیست در اینجا منظور ما از شب و یا زمستان ، استعاره است  ، به این مفهموم  که در تاریخ پر فراز و نشیب این مرز و بوم همواره استبداد وجود داشته  ، چه به شکل استیلاگران ومتجاوزان اجنبی و چه به شکل مستبدان خودیِ بدتر از بیگانه ، و همین مسائل پیوسته ، باعث تشویش و نگرانی وطن پرستان بوده وازآنجایکه شعرا عموما بیان کنند احساسات درونی خلق خود می باشند ، لذا می کوشیدند تا این احساس و هیجانات را به بهترین شیوه ممکن بیان کنند ، اما اولین شعری که در این رابطه انتخاب کرده ام ، شعری از حکیم ابوالقاسم فردوسی می باشد که بخاطر هجوم وحشیانه اعراب به این سرزمین ایزدی سروده است ، هجومی که چندین قرن ترس و وحشت و سرکوب و سکوت و شب وسوزو زمستان با خود به همراه آورد .  اقوامی که در بدوی ترین شرایط تاریخی و فرهنگی و اجتماعی بودند و بوی از مدنیت و انسانیت نبرده بودند .  مردمی وحشی که حتی نوه ی پیغمبرو سید خود را  ، که برای آنها اعتبارو قدرت فراهم کرد  بود به آنصورت وحشیانه و دلخراش که حقیقتاً مایه ننگ تاریخ است به شهادت رساندن ، و تاریخ را عزادار این حادثه کردند .  دغدغه های فردوسی از حاکمیت چنین اقوام وعناصری او را واداشت تا هر جاییکه درشاهنامه فرصتی بدست میاورد این قوم را نکوهش کند ، حکیم توس در رابطه با یکی از طولانیترین شبهای زمستانی وطن ، چنین میسراید ؛        در این خاک زرخیز ایران زمیننبودند جز مردمی پاک دینهمه دینشان مردی و داد بودوز آن کشور آزاد و آباد بودچو مهر و وفا بود خود کیششانگنه بود آزار کس پیششانهمه بنده ناب یزدان پاکهمه دل پر از مهر این آب و خاکپدر در پدر آریایی نژادز پشت فریدون نیکو نهادبزرگی به مردی و فرهنگ بودگدایی در این بوم و بر ننگ بودکجا رفت آن دانش و هوش ماکه شد مهر میهن فراموش ماکه انداخت آتش در این بوستانکز آن سوخت جان و دل دوستانچه کردیم کین گونه گشتیم خار؟خرد را فکندیم این سان زکارنبود این ...