دوبیتی های ناب محرم

  • تک بیتی -دو بیتی- رباعی های ناب ناب ناب

      اشعار عاشورایی حلول ماه محرم ، ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه تسليت باد . التماس دعا *** يقين دارم ز قرآن سر بريدند هم از دين هم ز ايمان سر بريدند اگر چه آب مهر مادرت بود تورا با کام عطشان سر بريدند *** زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال، اخت الوقار زن مگو عرش خدا را قائمه یک محمد یک علی یک فاطمه یا زینب(س) *** یکسال را به خاطر یک ماه زنده ایم دنـیــای مــا بدون مـحـرم نمی شود *** سقّا که دلی به وسعت دریا داشت آن روز لبی خشک تر از صحرا داشت غیرت هنرش بود چه کرد آن ساقی آنجا که عطش را به تعجب وا داشت *** قيامت بي حسين غوغا ندارد "شفاعت بي حسين معنا ندارد" حسيني باش كه در محشر نگويند چرا پرونده ات امضاء ندارد *** عالم همه قطره و درياست حسين  خوبان همه بنده و مولاست حسين  ترسم كه شفاعت كند از قاتل خويش  از بس كه كَرَم دارد و آقاست حسين *** عالم همه محو گل رخسار حسين است  ذرات جهان در عجب از كار حسين است  داني كه چرا خانه ي حق گشته سيه پوش  يعني كه خداي تو عزادار حسين است *** آبروي حسين به كهكشان مي ارزد يك موي حسين بر دو جهان مي ارزد  گفتم كه بگو بهشت را قيمت چيست  گفتا كه حسين بيش از آن مي ارزد *** ماه خون ماه اشك ماه ماتم شد  بر دل فاطمه داغ عالم شد *** اي وجودت عشق را معناي حسين  عالمي يك قطره تو دريا حسين ***  پرسيدم: ازحلال ماه،چراقامتت خم است؟  آهي كشيد و گفت: كه ماه محرم است گفتم: كه چيست محرم؟ باناله گفت: ماه عزاي اشرف اولاد آدم است *** اردوي محرم به دلم خيمه به پا كرد دل را حرم و بارگه خون خدا كرد *** محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازي خون خدا شد جوانمردان عالم را بگوييد دوباره شور عاشورا به پا شد  *** دوست دارم هر چي دارم بدم به راه تو حسين تا که سينه خيز بيام ميون بين الحرمين *** السلام اي وادي کرببلا السلام اي سرزمين پر بلا السلام اي جلوه گاه ذوالمنن السلام اي کشته هاي بي کفن  *** کاش بوديم آن زمان کاري کنيم از تو و طفلان تو ياري کنيم کاش ما هم کربلايي مي شديم در رکاب تو فدايي مي شديم السلام عليک يا ابا عبدالله ... ***ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود دلها همه آماده ي پرواز شود با بوي محرم الحرام تو حسين ايام عزا و غصه آغاز شود *** نازم آن آموزگاري را که در يک نصف روز دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند ابتدا قانون آزادي نويسد بر زمين بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند *** دل را اگر از حسين بگيرم چه كنم بي عشق حسين اگر بميرم چه كنم فردا كه كسي را به كسي كاري نيست دامان حسين اگر نگيرم چه كنم *** گويند كه در روز قيامت علمدار شفاعت زهراست  علم فاطمه دست قلم عباس است. *** باز محرم رسيد، ماه عزاي حسين سينه‌ي ما مي‌شود، كرب و بلاي ...



  • رباعی مذهبی/محرم از ...

    هدر نرفت ز پرتاب چله ها تیریز بس که قامتِ رعنا و قد بالا داشت به وقت نزولش همه نگاه شدندرشید بود؛ زمین خوردنش تماشا داشت

  • دو بیتی مذهبی ماه محرم از ...

    باز دلم غم گرفتدوباره ماتم گرفت ماه محرم آمدتمام عالم گرفت

  • تک بیتی، دوبیتی، رباعی های ناب

    ***چشم خود را گفتم آخر یک نظر سیرش ببینگفت: می خواهی مرو تا جوی خون راند ز منحافظ***من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغمکه سرم فتاده برخاک و تنم خبر نداردوحشی بافقی***اگر مستان مجلس را رعایت می کنی، ساقیازین پس باده ی صافی به صوفی ده که من مستمخواجوی کرمانی***صفحهی سادهی هستی رقم غیر نداشت          هرکه شد محرم این آینه خودبین آمدبیدل***بنگر که چند عاشق ز تو خفته‌اند در خون       ز کمال غیرت خود تو هنوز می ستیزیسنایی***خمش ای مرغ خوش آواز که در سر صیاد          بهر تدبیر شکار تو خیالی داردخط و خالش چکند جلوه و بالی شودش          دل طاووس بدان شاد که بالی داردفیض کاشانی***من و پیمانه ی می، ساقی مهروی و کنجی خوشتو دانی زاهد آن فردوس با غلمان و تزویرینزیهی جلوه***شانه بر زلف مزن دست بدار از شوخیکه بود بسته به این سلسله جان من و دلابوتراب جلی***چه بیدادی ست برپا کرده امشب ساقی چشمتمی به جام دیگران می ریزد و خون در ایاغ مننزیهی ***نیست باور کردنی اما تو باور کن دل منآنچه من می بینم و بر لوح باور می نویسممحمدخلیل جمالی***چشم بینا نیست مردم را و این بهتر که نیستورنه هر گهواره ای گوری ست هر عیشی غمیگر ز چشم من به هستی بنگری بینی مدامخواب شوم ناگواری، عیش تلخ درهمیحمیدی شیرازی***سپرده ایم به فرمان باد، کشتی عمرکنون کرانه ی تقدیر ما، کرانه ی ماستپرویز خائفی***دانم که مه جبینی ای آسمان شکناما ندانم آن که چه لشکر شکسته ایدرهم شکسته ای، دل "خاقانی" از جفاتاوان بده ز لعل که گوهر شکسته ایخاقانی شروانی***شاید این سیبی که می خندد چنین سرخوش به مناشک خواهد ریخت- بی من- وقت اندیشیدنشعهد خواهد بست شاید با خودش تا گل کندسال دیگر در بهار دست من، خندیدنشمهدی چناری***به خون دیده ودل پرویدم بس که خاکش رانمی روید گلی غیر از گل حسرت به باغ مننزیهی جلوه***ای باد اگر به گلشن احباب بگذریزنهار عرضه ده بر جانان پیام ماگو نام ما ز یاد بعمداً چه می بریخود آید آن که یاد نیاری ز نام ماحافظ***کو صاحب هوشی که کند فهم سروشم؟کار سخنم با لب خاموش فتادهکو عشق که از داغ چراغی بفروزمبختم چو شب هجر، سیه پوش فتادهحزین لاهیجی***می شد که چند روز بسازد به ما دلتاز ما ملول زود شدی وقت آن نبودحسابی نطنزی***خدای منطق این قوم عقل آغشته ام اماجنون می پرورم روزی که لیلا می شود چشمتحمید روزی طلب***در خور شادی کجا باشد دل بشکسته ی منمی، نشاید ریختن هرگز به مینای شکستههادی رنجی***بر حسن مکن تکیه که دوران لطافتبا کس به نمی ماند و هم با تو نماندخواجوی کرمانی***این نغمه سرا کیست؟ بگو تا نسرایدبر این دل غمدیده دگر غم نفزایدصد محنت و دردست کز آوای وی امشبنیشم بزند بر دل و جانم بگزایدپروین ...

  • تک بیت محرم از وصال شیرازی

    آتش بر آشیانه ی مرغی نمی زنند گیرم که خیمه، خیمه ی آل عبا نبود

  • دوبیتی های ناب افغانی

    دوبیتی های ناب افغانی

    بیاکه آرزوی دیدار دارم  دمی بنشین باتو کار دارم دمی بنشین الاای نوردیده  که راز دل بتو بسیاردارم بیاکه ماوتوهمسایه باشیم  بیکجوی بیکرودخانه باشیم  بیا ای محرم راز دل  من  بیا ای رشته ساز دل من اگرداری نداری مهروالفت توگل باشی سزاوار دل من دوچشم سوی چشمان توباشد   دو دستانم  بزلفان تو باشد بحسرت میروم آخر  ز دنیا  توگل باشی سزاوار دل من همین که شب شود دست به کردن چون روزشودزهم بیگانه باشیم  

  • تک بیتی ها، دوبیتی ها و رباعی های ناب ناب ناب

    ***خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی سعدی ××× ابر می بارد و من می شوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا امیرخسرو دهلوی ××× همی کردم حدیث ابرو و مژگان او هر دم چو طفلان سوره ی نون و القلم خوانان به مکتبها امیرخسرو دهلوی ××× رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا سیف فرغانی ××× هر تیر که در جعبه ی افلاک بود آماجگهش این دل غمناک بود تا چرخ چنین ظالم و بیباک بود آسوده وخوش، کسی که در خاک بود ابوالفرج رونی ××× به ملک هستی من رو نهاده سلطانی که ما به صلح دهیم، او به جنگ می گردد عرفی شیرازی ××× نور وحدت را نگردد پرده ی کثرت حجاب بوی مشک معنوی بیرون رود از هر نقاب بیدل ××× هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی الا بر آن که دارد با دلبری وصالی دانی کدام دولت در وصف می‌نیاید چشمی که باز باشد هر لحظه بر جمالی سعدی ××× خانه ی شرع خرابست که ارباب صلاح در عمارتگری گنبد دستار خودند طالب آملی ××× سر سودای تو را سینه ی ما محرم نیست سینه ی ما چه که ارواح ملایک هم نیست کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست خاقانی ××× دو لب خواهم : یکی در می پرستی یکی در عذرخواهی های مستی طالب آملی ××× این همه فرق میان خط یک کتاب چیست سرنوشت همه گر از قلم تقدیر است کلیم کاشانی ××× شراب کهنه می نوشم به بزم او چو بنشینم به من تا نوبت آید دختر رز پیر می گردد کلیم کاشانی ××× محالست این که بعد از مرگ هم دست از تو بردارم که چون من خاک گردم گرد دامان تو خواهم شد سرخوش ××× به خمار نگه باده فروشت سوگند نیست مست می چشم تو به ساغر محتاج آزاد ××× شدم تلخکام تو در دهر لیکن من از شور بختان شیرین کلامم ظهوری ××× 

  • دوبیتی های ناب شهر من

    امروز میخوام چند تا از دوبیتی های نابی که در فرهنگ بومی تربت جام در مورد ساز دوتار وجود داره رو بهتون معرفی کنم. . امیدوارم با مطالعه آنها بیشتر با فرهنگ اصیل تربت شیخ احمد جام آشنا بشین  از اونجا که با لهجه محلی خونده می شن براتون برگردانش را هم نوشتم.                                         ********** به دس دوتار دارم جان دلبر دل خونبار دارم جان دلبر همه می گن چرا رنگ تو زرده؟! که غم بسیار دارم جان دلبر Be das dutar darom jane delbar Dele xoonbar darom jane delbar Hama migan cera range to zarda Ke qam besyar darom jane delbar  دوتار بم دست مه صدا  نمی ده دنیا مر به مین خو جان نمی ده هزاران دوست خاطر خواه دشتم یکی خود خور نشان با مال نمی ده Dutar bam daste me sada nemida Denya mar be min xo ja nemida Hezaran dooste xaterxahe destom Yeki xodor nesan ba ma nemida دوتار بم دست مه صدا نمییده دلبر جان دست خور با ما نمی ده دلبر جان دست نا محرم گیریفته زمین و آسمان مر جا نمی ده Dutar bam daste me sada nemida Delbar jan daste  xor ba ma nemida Delbar jan daste   namahram girifta Zemin o asman  mar ja nemida به بر کن پیرهن گلنار خود  را نظر کن عاشقای زار خود را ازو موهای سیاه تاری به من ده ببندم پرده های دوتار خود را Be bar kon pirhane golnare xod ra Nezar kon aseqaye zare xod ra Ezu moohay siya tari ba man de Bebandom pardehay  dotare xod  ra دوتار ۹ پرده و ۲ گوش داره غمای دلبر مرا بیهوش داره همی را بد نگو بیچاره عاشق مثال چیشمه ای که جوش داره Dutar 9 parda vo 2 gus dara Qamay delbar mara  bihus darad Hami ra bad nagu bicara aseq Mesale chismeyi ke joos dara که بیت خندن به پای دوتار خوبه که شیشتن رو به روی یار خوبه ماو لیلای ما دستا به گردن پیچیدن همچنان مار خوبه Ke bet xondan be pay dutar xubas Ke sistan rube ruye yar xubas Ma vo  leylaye ma dasta ba garden Picidan hamcenane mar xuba غم عشقم اول از یار پرسِن دوم از دیده ی خونبار پرسِن سوم از محنت و رنج و غم مه چارم از پرده های دوتار پرسِن Qame esqam aval az yar porsen Dovom az dideye xunbar porsen Sevom az mehnato ranj o qame me Carom az pardehay dotar porsen دل مه پرده ی دوتار خوا شد به هر کنج دلم بازار خوا شد به هر بازار یگ سوداگر بود به هر سودا گر گفتار خوا شد Dele me pardeye  dutar xa sod Be har konje delom bazaar xa sod Be har bazaar yag sowdagare bud Ba har sowdagare goftar xa sod گهی نی و گهی دوتار وردار ازو لبهای شیرین گفتار وردار خودت گفتی قلندر می شوم مه قلندر می شوی چلتار وردار Gehi  ney o gehi dutar vardar Ezu labhay sirin goftar vardar Xodet gofti qalandar misavom me qalandar misavi celtar vardar منم مجنون گدای کوی لیلا خرامان میروم با سوی لیلا امیدوارم به درگاه خداوند ببینم من لقای روی لیلا Manam majnun gadaye kuye Leyla Xoraman miravam ba suye Leyla Omidvaram bedargahe xodavand Bebinam man laqaye ruuye Leyla منم مجنون که لیلایی ندارم منم ورقه که گلشایی ندارم منم یوسف که افتادم به چاهی به پیش خود زلیخایی ندارم Manam majnun ke Leylayi nadaram Manam Varqa ke Golsayi nadaram Manam Usof ke oftadam be cahi Be pise xod Zolexayi ...

  • میلاد امام رضا (ع) - (اس ام اس)

    از عرش سلام سرمدي آوردندآيينه ي حُسن سرمدي آوردند با آمدن رضا(ع) از باغ بهشت يک دسته گل محمدي آوردند