شعری از سهراب درباره تولد

  • شعری از سهراب

    رفته بودم سر حوض تا ببينم شايد، عكس تنهايي خود را در آب، آب در حوض نبود. ماهيان مي‌گفتند:هيچ تقصير درختان نيست.ظهر دم‌ كرده‌ تابستان بود،پسر روشن آب، لب پاشويه نشست و عقاب خورشيد، آمد او را به هوا برد كه برد.به ‌درك راه نبرديم به اكسيژن آب.برق از پولك ما رفت كه رفت.ولي آن نور درشت،عكس آن ميخك قرمز در آب كه اگر باد مي آمد دل او، پشت چين‌هاي تغافل مي ‌زد، چشم ما بود.روزني بود به اقرار بهشت.تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت كن و بگو ماهي‌ها حوضشان بي‌آب است.باد مي رفت به سر وقت چنار.من به سر وقت خدا مي رفتم ».



  • شعـری بسیـار زیبـا از سهـراب سپـهری

    شعـری بسیـار زیبـا از سهـراب سپـهری

    زندگـــی | شعـری بسیـار زیبـا از سهـراب سپـهری شب آرامی بودمی روم در ایوان، تا بپرسم از خودزندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دستگل لبخندی چید ،هدیه اش داد به منخواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجالب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی دادشعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقینبا خودم می گفتم: زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریستزندگی فاصله آمدن و رفتن ماسترود دنیا جاریستزندگی ، آبتنی کردن در این رود استوقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایمدست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ هیچ! . ادامه شعر زیبای سهراب در ادامه مطلب . زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماندشاید این حسرت بیهوده که بر دل داریشعله گرمی امید تو را، خواهد کشتزندگی درک همین اکنون استزندگی شوق رسیدن به همانفردایی است، که نخواهد آمدتو نه در دیروزی، و نه در فرداییظرف امروز، پر از بودن توستشاید این خنده که امروز، دریغش کردیآخرین فرصت همراهی با، امید استزندگی یاد غریبی است که در سینه خاکبه جا می ماند زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگزندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رودزندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذرزندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگزندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشقزندگی، فهم نفهمیدن هاستزندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجودتا که این پنجره باز است، جهانی با ماستآسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماستفرصت بازی این پنجره را دریابیمدر نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیمپرده از ساحت دل برگیریمرو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر استوزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ستزندگی، شاید شعر پدرم بود که خواندچای مادر، که مرا گرم نمودنان خواهر، که به ماهی ها دادزندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیمزندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوتزندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماستلحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ستمن دلم می خواهدقدر این خاطره را دریابیم. زنده یاد سهراب سپهری

  • شعری از سهراب سپهری: صداي پاي آب

    صداي پاي آب، نثار شبهاي خاموش مادرماهل كاشانم روزگارم بد نيست. تكه ناني دارم ، خرده هوشي، سر سوزن ذوقي. مادري دارم ، بهتر از برگ درخت. دوستاني ، بهتر از آب روان. و خدايي كه در اين نزديكي است: لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند. روي آگاهي آب، روي قانون گياه. من مسلمانم. قبله ام يك گل سرخ. جانمازم چشمه، مهرم نور. دشت سجاده من. من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم. در نمازم جريان دارد ماه ، جريان دارد طيف. سنگ از پشت نمازم پيداست: همه ذرات نمازم متبلور شده است. من نمازم را وقتي مي خوانم كه اذانش را باد ، گفته باد سر گلدسته سرو. من نمازم را پي "تكبيره الاحرام" علف مي خوانم، پي "قد قامت" موج. كعبه ام بر لب آب ، كعبه ام زير اقاقي هاست. كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهر به شهر. "حجر الاسود" من روشني باغچه است. اهل كاشانم. پيشه ام نقاشي است: گاه گاهي قفسي مي سازم با رنگ ، مي فروشم به شما تا به آواز شقايق كه در آن زنداني است دل تنهايي تان تازه شود. چه خيالي ، چه خيالي ، ... مي دانم پرده ام بي جان است. خوب مي دانم ، حوض نقاشي من بي ماهي است. اهل كاشانم نسبم شايد برسد به گياهي در هند، به سفالينه اي از خاك "سيلك". نسبم شايد، به زني فاحشه در شهر بخارا برسد. پدرم پشت دو بار آمدن چلچله ها ، پشت دو برف، پدرم پشت دو خوابيدن در مهتابي ، پدرم پشت زمان ها مرده است. پدرم وقتي مرد. آسمان آبي بود، مادرم بي خبر از خواب پريد، خواهرم زيبا شد. پدرم وقتي مرد ، پاسبان ها همه شاعر بودند. مرد بقال از من پرسيد : چند من خربزه مي خواهي ؟ من از او پرسيدم : دل خوش سيري چند؟ پدرم نقاشي مي كرد. تار هم مي ساخت، تار هم مي زد. خط خوبي هم داشت. باغ ما در طرف سايه دانايي بود. باغ ما جاي گره خوردن احساس و گياه، باغ ما نقطه برخورد نگاه و قفس و آينه بود. باغ ما شايد ، قوسي از دايره سبز سعادت بود. ميوه كال خدا را آن روز ، مي جويدم در خواب. آب بي فلسفه مي خوردم. توت بي دانش مي چيدم. تا اناري تركي برميداشت، دست فواره خواهش مي شد. تا چلويي مي خواند، سينه از ذوق شنيدن مي سوخت. گاه تنهايي، صورتش را به پس پنجره مي چسبانيد. شوق مي آمد، دست در گردن حس مي انداخت. فكر ،بازي مي كرد. زندگي چيزي بود ، مثل يك بارش عيد، يك چنار پر سار. زندگي در آن وقت ، صفي از نور و عروسك بود، يك بغل آزادي بود. زندگي در آن وقت ، حوض موسيقي بود. طفل ، پاورچين پاورچين، دور شد كم كم در كوچه سنجاقك ها. بار خود را بستم ، رفتم از شهر خيالات سبك بيرون دلم از غربت سنجاقك پر. من به مهماني دنيا رفتم: من به دشت اندوه، من به باغ عرفان، من به ايوان چراغاني دانش رفتم. رفتم از پله مذهب بالا. تا ته كوچه شك ، تا هواي خنك استغنا، تا شب ...

  • تولدت مبارک سهراب

    امروز سهراب سپهری 81 ساله شد..و او آمد و اما هیچ گاه نرفت ..15 مهرتولد سهراب سپهری بر همه دوستداران شعر و ادب مبارک باد..کتاب صوتی صدای پای آب سهراب سپهری تقدیم به دوستدارانش.. نام کتاب : صدای پای آب نویسنده : سهراب سپهری حجم کتاب گویا : 2.03 مگابایت دسته » کتاب گویا » شعر قالب کتاب صوتی : MP3 زمان : 8:47 دقیقه   دانلود کتاب گویا (صوتی)آیینه ی عشق ناب را گِل کردند....سرچشمه ی آفتاب را گِل کردندهنگامه ی تلخ صید ماهی هاشد.....سهراب بیا که آب را گِل کردندبا تشکر از استاد محمدرضا هاشمی زاده چه احساس زلالی دارد این آب چه زیبا دید این را چشم سهراب چرا گل می کنیم این چشمه پاک سیه کردیم چشم مهر و مهتاب با تشکر از استاد شفیعی مطهرشعری از خانم ژیلا راسخ به یاد  سهراب

  • بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری

    بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری محمدرضا نوشمند   I should be glad of another death T.S. Eliot دوست   بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.   صداش به شکل حُزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند.   به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد. و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود. و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد. همیشه کودکی باد را صدا می کرد. همیشه رشته ی صحبت را به چفت آب گره می زد. برای ما، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی  سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم.   و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت.   ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.   مشهور است که شعر «دوست» را سهراب پس از درگذشت «فروغ فرخزاد» نوشت، و تا نباشد چیزکی، منتقد نگوید چیزها! ولی من نمی خواهم این شعر را با تکرار نام فروغ و محدود کردن نام دوست با نام او بررسی کنم. حتی مایل نیستم به داستانی بپردازم که «الیوت» در شعرش آورده است تا به جمله ای برسد که سهراب شعرش را با آن آغاز می کند. یک شعر را از چندین زاویه می شود دید و بررسی کرد، امّا گاهی شعر طوری صمیمانه حرف می زند که خوب نیست آدم خیلی رسمی به حرفهایش گوش بدهد. در مجلس ختم و عزای یک دوست کسی برای  عزاداری که با ناله و شیون از خوبی های دوستِ از دست رفته حرف می زند و آه  می کشد، «احسَنت» «احسَنت» نمی گوید. که یعنی «بله، در وصفِ دوست عجب تلمیح زیبا و بجایی در اینجا آورده ای!» اگر شنونده به همان حسّی رسیده باشد که باعث شده آن شخص با چنین زبانی سوگواری کند، او هم کنترل احساسش را از دست می دهد و بی ریا ناله و زاری می کند. دلم نمی خواهد در بررسی این شعر، معناگریز و بی احساس باشم. بیش تر دلم می خواهد خواننده ی این متن به حسّ و دردی برسد که سهراب را وادار به نوشتن این سوگنامه کرد. با فهمیدن حرفهای سهراب، شاید بشود تا حدودی به عمق اندوهش در فقدان دوست پی برد و با او در غم از دست دادنش همدردی کرد. سهراب در ابتدای شعرش جمله ای را از «الیوت» نقل می کند که حالتی شرطی دارد و حاکی از وضعیتی است که امکان پذیر نیست، ولی گوینده به این فکر می کند که خیلی خوشحال می شداگر چنین چیزی ممکن می بود. معنای جمله ی الیوت این است: «از مرگی دیگر خوشحال خواهم شد (اگر بشود).» بدون رجوع ...

  • راهبردهای چگونگی رشد خلاقیت وتفکر در دانش آموزان

    خلاقیت جنبه های متعددی دارد که هر یک باید در جـــای خود مورد بررسی قرار گیرد. یک جنبـــه بسیار مهم، وجود شرایط لازم برای بروز این استعداد همگانی است. بنابراین آمـــــوزش و پــــــرورش برای رشد خلاقیـــت و نواندیشی در دانش آموزان بویـــــــژه در دوره ابتدایی به مــــنزله زیر بنای تعلیـــم و تربیت، باید درک صــــریح و روشنی از شرایط موجود به دست بیاورد و کوشش او در گام بعدی باید بر مبنای فلسفه تعلیــــــم و تربیت و اهداف اصولی و معیــــارهای علمــــی و معتــــبر باشد تا تصویر روشنی از شرایــط مطلوب خلاقـــــیت رسم کند. در ایــــن صورت است که می تواند با کمــترین وقت، انـــــــرژی و سرمایه، در مســـــیر پرورش و شکـــوفایی خلاقـــــیت و نواندیشی قرار گیرد. امروزه در اکثر منابع علمــــی و گزارشهای تحقــیقاتی به نوآوری و خلاقیت به منزله یک استعــــداد همگانی توجه می شود وصاحبنظران بر این باورند که همه افراد بشر و به عبارتی همـــــه دانش آموزان دوره ابتــــــدایی توان و استعــــــداد خلاق شـــــدن را دارند و می توانند در جـهت پرورش این استعداد گام بر دارند. بســـــیاری چنین می پندارند که خلاقیت یک ویژگی ذاتی است که تنـــــها برخی از افراد خوشبــخت با ان مـــــتولد می شوند. اما امروزه ثابت شده است این توانایی در نوع بشر عمومیت دارد و همـــــــه در هنگام تولد به درجـــات گوناگون دارای این استعداد هستند. به همیــــن دلیل معلـم ابتدایی نـــباید احساس کند که تـــنها می توان بــــچه های باهوش را خلاق کرد زیـــــرا عوامــــل دیگری چون مهارتیابی، آموزش پذیری، انعطاف پذیری، سطح دانش و اگاهی، میزان تجربه و دریافتهای تجربی، خطر پذیری، نترسیدن از اشتباه و شکست و … در خلاقیت و نوآوری دانش آموزان تاثیر دارد. بنابراین معلم ابتدایی باید عوامل را به صورت یک مجموعه، در دانش اموزان شناسایی کند و بکوشد انها را پرورش دهد. در راهبرد های حاضر سعی شده است که روشهای رشد خلاقیت در دانش آموزان شناسایی و مورد بحث قرار گیرند، بعضی از این راهبرد ها عبارتند از : - متنـــــــاسب نمودن محتوا با نـــــیازها، درک و فــــــهم دانش آموزان تا موجب یادگیری فعال،پویا و پایدار شود. مثال:برای آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی، معلم از دانش آموزان بخواهد از مسیر منزل تا مدرسه، علایم راهنمایی و رانندگی را در دفتر ترسیم و پیامهای هر یک را به کمک معلم بیان کنند. - هدایت معلمان در استفاده از شیوه ها و الگو های نوین تدریس. - تدریس بر اساس شاگـــــرد محـــــوری وشرکــــت دادن فراگیران در تدریس. - یاد دادن مفاهیم به صورت عینی به ...

  • نقش خانواده در تعلیم و تربیت کودکان دبستانی

    خانواده در تعلیم و تربیت کودکان نقش مهمی را ایفا می کند. يکي از نکات بسيار مهم در خانواده ، ارتباط است ، يعني والدين بايد به روش هاي صحيح برقراري ارتباط با کودکان ، آگاهي داشته باشند .   به منظور برقراري ارتباط صحيح ، والدين بايد به نکات زير توجه نمايند : 1-با فرزندان خود ارتباط برقرار کرده ، فرصت ابراز عقايد را به او بدهند ، به نيازهاي وي پي ببرند ، انتظارات آنها از کودک ، فرصت برقراري ارتباط به کودک ، زمينه اطمينان به والدين و مراجعه به آنها ، هنگام ايجاد مشکل و فراهم کنند . پدر قبل از پدر بودن ، بايد با فرزندش دوست باشد ، علاوه بر اين ، او بايد قادر به اداره اين دوستي باشد تا مانع لوس شدن کودک گردد . به قول يکي از دانشمندان : " هر جا مشکلي در جامعه بود ، به حتم پاي آموزش و پرورش وسط است " يا به قول اريکسون : " فرزندان لوس معضل جامعه اند". 2-ايجاد فضاي آرامش بخش در خانواده : چنانچه والدين در صدد موفقيت تحصيلي و سلامت شخصيت کودکان باشند ، بايد محيط خانواده را از هر گونه درگيري و تنش دور سازند .   3-ايفاي نقش موثر در زمينه تکليف خانه : والدين نقش بسيار مهمي در تکليف خانه يا مشق شب کودک ايفا مي کنند . بسياري از بچه ها در انجام تکاليف خود اهمال مي ورزند . والدين بايد به صورت قطع با اين امر برخورد کنند و از فرزند خود بخواهند که در فرصت مناسب و مطلوب ، به انجام تکاليف خود بپردازند ، در غير اينصورت ، بايد از روش محروميت استفاده کنند، يعني وي را از بازي مورد علاقه يا تلويزيون محروم کنند. 4-تکريم شخصيت کودکان : ما بايد به بچه ها احترام بگذاريم و آنها را با الفاظ بد خطاب نکنيم . 5-تعامل با مربيان در مدرسه : والدين بايد در تعامل متقابل با مربيان باشند و از مشکلات فرزندشان در مدرسه مطلع شوند .   6-کمک به کودک در تعيين هدف و برنامه ريزي : فعاليتهاي کودک در طول هفته ، بايد تقسيم بندي شود و زمان خاصي براي تفريح ، تماشاي تلويزيون و انجام تکاليف در نظر گرفته شود . روش برنامه ريزي به منظور انجام برنامه هاي روزمره و تکاليف ، بايد به کودکان آموزش داده شود تا آنها بتوانند ، فن مهار زمان را بياموزند . 7-تشويق کنجکاوي و خلاقيت کودکان : به صورت جدي بايد از تحقير کودک خودداري کرد و هنگام کنجکاوي ، بايد به او فرصت سوال کردن داده شود. کودک نبايد به جواب هاي ما دست يابد تا خود به تفکر و انديشيدن بپردازد. خلاقيت کودک ، بايد پرورش داده شود ، نه اينکه او به اطاعت محض ملزم باشد. کودک نبايد به اطاعت کورکورانه عادت کند ؛ البته الگو برداري با دنباله روي فرق مي کند . منظور از الگو برداري ، اين است که کودک رفتار والدين را در مسأله اي چون نظم ...

  • سهراب سپهری

    نگرشی اجمالی به شعری از سهراب سپهری   شعر زمینه بیان  فکر  است وشعر ی که از شعوری ناشی نشود در حد نظمی بدرد نخور باقی می ماند چه شاعران بزرگی که شعرهای بسیار ی گفته اند ولی به خاطر سختی در بیان مفهوم در اذهان مردم مهجور مانده ا ند ودر این بین بخت با آنهایی بوده است که مفهوم های بزرگ را در کلماتی بسیار متداول وبیانگر گنجانده اند .شاید شاعرانی بسیار با احساس  وژرف نگر تر از حافظ وسعدی در ادبیات ایران وجود داشته باشد ولی شاید سهل   وممتنع گویی این قلل احساس وشعور وشور را تا جایی بالا برده که کمتر کسی هست که با آنها آشنایی نداشته باشد شعر الزاما متن موزون با قافیه و ردیف دار چند بیتی نیست  شعر حسی است که در لحظه  از ذهن متبادر میشود موزون یا بی وزن-کوتاه یا بلند-واین انگیزش دلایل  ومنابع مختلفی دارد شرایط –تحصیلات –مکان –زمان –واز همه مهمتر  استعداد فردی  در چگونگی شعر بسیار تاثیر گذار است وشاعر کسی است که به  کوچکترین جزئیات پیرامونش اهمیت میدهد بیت ها ومتنهای زیادی  نوشته شده اند که به هیچ وجه نام شعر بخود نمیگیرند بلکه تنها متنی موزون هستند که در بسیاری موارد این ابیات بخاطر زود یاد گیری  وخوب در خاطر ماندن  به صورت شعر نوشته شده اندحتی  وقتی میخواهیم منظورمان را در چند کلمه کوتاه بیان کنیم  یا چیزی را به کسی بفهمانیم در قالب کنایه ایجاز استعاره یا تشبیه - شعری ایجاد  شده است هر متن یا نوشته ای هم که در ما احساسی را بر انگیزد شعر است از یک آرایه  ادبی بسیار کوتاه گرفته تا متنهای بلند. چه متنهای بسیار بلند وپر واژه ای  که هیچ حسی در خواننده بر نمی انگیزد ودر حد یک متن یا گزارشی  معمولی باقی می ماند   در عصر ما شاعران بزرگ بسیار ی شعر نوشته اند وطبع آزمایی کرده اند که هر کدام  در جای خود قابل احترام وشایان اهمیت هستند. در این بین سهراب سپهری جایگاه  خاصی برای خود دارددر زمانی که شعرنو در حال تولد ورشد بود وبزرگانی نظیر نیما-شاملو-اخوان –شفیعی کدکنی ودیگران خوب می نوشتند شعر سهراب منحصر به فرد وخاص بود وسبک سیاق مخصو بخودش را داشت  شعر او صاف وساده وزلال است  روان است ونوعی طبیعت گرایی محض در شعر او دیده میشود. بی شک در متن کوتاهی نمیشود افکار سهراب را بیان کرد فارغ از آن بهترین تحلیلها از شعر وافکار او در اینترنت وسایر کتابهایی که در مورد او نوشته شده است  میتوان یافت  مثلا سید حسن حسینی محقق و پژوهشگر  در کتاب "بیدل سپهری  وسبک هندی"  شعر سهراب را تاثیر گرفته از این سبک  وشاعرانی نظیر بیدل وصائب بیان میکند.اصلا نمیخواهم بگویم تاثیر گرفته یا نه ودر حوصله این بحث نیست ولی بی شک تمام شاعران از پیشینیان ...

  • زندگینامه سهراب سپهری

    زندگینامه سهراب سپهری

    سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.   سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:   در عالم خیال به چشم آمدم پدر   کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود   دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر   یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود    مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.   دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.   سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:   ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان   نکردم هیچ یادی از دبستان   ز درد دل شب و روزم گرفتار   ندارم من دمی از درد آرام     در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.   سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.   در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.  سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.   اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.   سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.ز سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".   سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق ...