شعر خیام

  • رباعیات حکیم عمر خیام

    بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ شـمع  طـربم  ولی  چـو  بنـشستم  هیچ من  جام  جمم  ولی  چو  بشکستم هیچ     چون عمر بسر رسد چه بغداد و چه بلخ پیمانه چو پر شود چه شيرين و چه تلخ خوش باش که بعد از من و تو ماه  بسی از سـلخ  بـغره  آیــد   از  غـره   بـسلخ     هـر گـه کـه بـنـفشه جامه در رنگ زند در  دامـن   گـل  بـاد  صبا  چـنگ  زند هُشیار  کـسی  بــود  کــه  بــا  سیمبری می  نوشد  و جــام  باده  بـر سنگ  زند     زان پیش  که  نام  تو  ز  عالم   برود می خور که چو می بدل رسد غم برود بگشای   سر   زلف  بتی   بند  به  بند زان  پیش  که  بند  بندت  از هم  برود     اکنون  که  ز  خوشدلی  بجز نام  نماند يک  همدم  پخته   جز  می  خام  نماند دست  طرب  از  ساغر  می  باز  مگیر امروز  که   در دست  بجز  جام   نماند     افسوس   که   نامه   جوانی   طی   شد وان  تازه   بهار   زندگانی    طی   شد حالی  که   ورا     نام   جوانی    گفتند معلوم    نشد   که    او  کی آمد کی  شد     افسوس  که  سرمايه  ز کف بیرون  شد در پای  اجل  بسی  جگر ها خون   شد کس نامد از آن جهان که پرسم از  وی کاحوال   مسافران   دنیا    چون     شد     چون روزی و عمر بيش و کم نتوان کرد خود را به  کم  و  بيش  دژم  نتوان  کرد کار من  و تو چنان که رای  من و توست از  موم   بدست   خويش هم  نتوان  کرد     فردا علم  نفاق  طی  خواهم  کرد با موی سپید قصد می خواهم کرد پيمانه  عمر  من   به  هفتاد  رسید اين دم نکنم نشاط کی خواهم  کرد     عمرت  تــا   کـی  بـه   خودپرستی    گــذرد یا    در   پـی    نـیستی   و   هستی   گــذرد می خور که چنین عمر که غم در پی  اوست آن  بـه  کـه  بخواب  یا   به   مستی    گذرد     ای   بس  که  نباشیم و جهان خواهد بود نی  نام  ز  ما  و  نه  نشان  خواهد  بود زين   پيش  نبوديم   و  نبد   هیچ   خلل زين   پس   چو  نباشيم همان خواهد بود     تا زهره  و مه  در آسمان گـشت  پدید بـهتر ز می  ناب   کـسی  هـیچ   ندید من در عجبم  ز می  فروشان  کایشان زين به که فروشند چه  خواهند  خرید     آن کس  که  زمين  و  چرخ افلاک  نهاد بس  داغ   که  او  بر  دل  غمناک  نهاد بسيار  لب   چو  لعل ...



  • حكيم عمر خيام نيشابوري

    یک عمر به کودکی به استاد شدیمیک عمر زاستادی خود شاد شدیمافسوس ندانیم که ما را چه رسیداز خاک بر آمدیم و بر باد شدیم خیام

  • دکتر بیژن باران : خیام اندیشمند

    خیام اندیشمند<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> با اهل خرد باش که اصل تن تو /گردي و نسيمی و غباري و دمی است.  -خیام دکتر بیژن باران خلاصه.  خیام  یکی از مشاهیر علمی – ادبی جهان از قرن 11م است.  او با حهانببنی و روش علمی و روحیات و شخصیت انسانی نمونه یک شهروند جهانی برای تمام فصول تاریخ است.  استعداد، وجدان، تخیل، پشتکار، خوش بینی، مطالعات، خردگرایی، اخلاق عناصر تشکیل دهنده ی 80 سال زندگی خلاق او بودنذ.  در این مقاله زندگی پربار، علوم جبر / نجوم و فلسفه خیام بررسی میشوند.  فلسفه او با ارجاع به روباعیات خیام در 7 رشته  شامل شناخت شناسی، اخلاق، منطق، کیهان شناسی، چیستی ذهن/ عین، فلسفه سیاسی، و  زیبایی شناسی تشریح میشود. از آثار خیام میتوان این نتیجه را گرفت.  برای خواننده محلی او بفارسی نوشت؛ برای خواننده جهانی آنروز او به زبان رایج آن عهد نوشت. دوم آنکه او فلسفه را بزبان شعری برای عامه مردم در آورد. اندیشه های او چه در فرزانگان ایرانی و آثارشان و چه در عامه مردم در طول 1000 سال نفوذ کرد. یکی از حفره های ماه بنام خیام ثبت شده.  در آثار غربی و فیلمهای هولیوود هم تاثیر خیام دیده می شود.  شرابی در فرانسه بنام خیام است.  در ریاضیات مثلث خیام-پاسکال مشهور است.   زندگی. خیام (1048-1131) در نیشابور خراسان 83 سال زندگی کرد. او در اقامتهای چندین ساله به اصفهان، ری، سمرقند و مرو با اندیشمندان معاصرش همکاری داشت.  خیام از قرون 11 و 12 میلادی، یکی از چهرههای علمی جهانی از نوع رازی (865- 925م)، کاشف الکل و جوهر گوگرد، تشخیص آبله از سرخک، امتحان کن دارو روی جانوران، می باشد. رازی در کتاب فی المدة فی الزمان و فی الخلا و الملا و هی المکان نوشت: " عقل نمی پذيرد که ماده و مکان آن، ناگهان ـ بدون اينکه سابقاً ماده يا مکان موجود باشد، به وجود آيد. چون هميشه هر چيز از چيز ديگری به وجود می آيد و ابداع (خلق) محال است". او در کتابی دیگر در بارهء هيولی یا ماده قديم تأکيد می کند: "جسم را حرکتی است ذاتی.»{0} می‌توان این دو را از برجسته ‌ترین پیشروان جهانی تلفیق خرد و تجربه‌ در علوم دانست.  خیام اندیشمند بیمانند ایرانی تا 25 سالگی، آثاری در جبر، موسیقی نظری، ریاضیات آفرید. او نوشت که خوارزمی (780- 850 م)، پدر جبر و الگریتم، و ماهانی (884م) هندسه تحلیلی را پایه گذاشته؛ هندسه ی یونانی را به معادلات جبر تبدیل کردند.  در قرن 18م دکارت این معادلات را دنبال کرد؛ محور مختصات را برای ترسیم معادلات عرضه کرد. {1}   علوم. هندسه، علم محاط بر خط، نقطه، حجم است. خیام معادلات درجه 3 را از طریق هندسه ترسیمی و رقومی حل کرد. در حل معادله مکعب مشهورش x**3+200x=20x**2+2000، او هم از طریق ...

  • خیام

    یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶ - ۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است. ابداع نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم‌ترین کارهای اوست.[نیازمند منبع] شماری از تذکره‌نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند. صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید، زیرا از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.  زندگی . عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.[نیازمند منبع] در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله و از آن‌جاکه با نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدین ملک‌شاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملک‌شاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها (۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس*را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. همچنین گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملک‌شاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان ‌نموده‌است.[۱۲] پس از درگذشت ملک‌شاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده ...

  • خیام

    گر بر فلکم دست بُدی چون یزدان                            برداشتمی من این فلک را  ز میان از نو  فلکی   دگر  چنان  ساختمی                            کازاده  به  کام  دل  رسیدی  آسانِ  

  • گلچینی از دوبیتی های خیام

    کس مشکل اسرار اجل را نگشاد                   کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد من مینگرم ز مبتدی تا استاد                        عجز است به دست هر که از مادر زاد      عمرت تا به کی به خودپسندی گذرد                  یا درپی نیستی و هستی گذرد می نوش که عمری که عجل در پی اوست          آن به که به خواب یا به مستی گذرد      بر من قلم قضا چو بی من رانند                     پس نیک و بدش ز من چرا می دانند دی بی من و امروز چو دی بی من و تو           فردا به چه حجتم به داور خوانند      این قافله عمر عجب می گذرد                       دریاب دمی که از طرب می گذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری                پیش آر پیاله را که شب می گذرد      می خور که زدل کثرت و قلت ببرد                 و اندیشه هفتاد و ملت ببرد پرهیز مکن ز کیمیایی که از او                     یک جرعه خوری هزار علت ببرد     یکچند به کودکی به استاد شدیم                      یکچند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید                  از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم هر صبح که روی لاله شبنم گیرد                   بالای بنفشه در چمن خم گیرد انصاف مرا ز غنچه خوش می آید                    کو دامن خویشتن فراهم گیرد       از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن               فردا که نیامدست فریاد مکن بر نامده و گذشته بنیاد مکن                       حالی خوش باش و عمر بر باد مکن      قانع به یک استخوان چو کرکس بودن          به زانکه طفیل خوان ناکس بودن با نان جوین خویش حقا که به است              که آلوده به پالوده هر خس بودن      نتوان دل شاد را به غم فرسودن                   وقت خوش خود به سنگ محنت سودن کس غیب چه داند که چه خواهد بودن             می باید و معشوق و به کام آسودن       می خوردن و گرد نیکوان گردیدن                 به زانکه برزق زاهدی ورزیدن گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود            پس روی بهشت کس نخواهد دیدن     قومی متفکرند در مذهب و دین                 قومی به گمان فتاده در راه یقین میترسم از آنکه بانگ آید روزی               کای بیخبران راه نه آنست و نه این تا کی غم آن خورم که دارم یا نه                وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که معلومم نیست                 کاین دم که فرو برم برآرم یا نه       ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم                      وین یکدم عمر را غنیمت شمریم فردا که از این دیر فنا در گذریم                      با هفت هزار سالگان سر به سریم      دریاب که از روح جدا خواهی رفت               ...

  • شراب ناب خیام

    شراب ناب خیام

    حمد بی حد و ثنای بی عد و سپاس بی قیاس خداوندی را که جمع دیوان حافظان ارزاق به پروانه سلطان ارادت و مشیت اوست. بی مانندی که رفع بینان سبع طباق نشانه ی عرفان حکمت بی علت اوست. (مقدمه جامع دیوان حافظ) سلام به نظرم خیام زیبا ترین رباعیات رو داره.   ای دل چو زمانه میکند غمناکت                                             ناگه برو زتن روان پاکت بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند                                           زان پیش که سبزه بردمد از خاکت.     این کوزه که آبخواره مزدوریست                                          از دیده شاهی و دل دستوریست هر کاسه می که بر کف مخموریست                                         از عارض مستی و لب مستوریست.     این کوزه چو من عاشق زاری بوده است                                                    در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که بر گردن او میبینی                                                  دستیست که بر گردن یاری بوده است.     یک جرعه می زملک کاوی بهست                                              از تخت قباد و ملکت طوس بهست هر ناله که رندی بسحر گاه زند                                               از طاعت زاهدان سالوس بهست.     یک جام شراب صد دل و دین ارزد                                            یک جرعه می مملکت چین ارزد جز باده ی لعل نیست در روی زمین                                            تلخی که هزاران جان شیرین ارزد عکس از بیداد پیشنهاد میکنم هر کس که این آپ رو خوند یه سر به وب بالا بزنه جالبه در ابتدا این که سینا دلم تنگه... دلم تنگه مخصوصا برای اینکه تو کلاس ادبیات بشینیم کنار هم. بعدش این که جدیدا یه وب پیدا کردم خیلی زیباست حتما یه سر بهش بزن لینکش آخر پسته. امروز بابام گفت یه خانم دکتر عراقی تو دانشگاه که داره دکترای زبان انگلیسی میخونه می خواد فارسی یاد بگیره فقط به خاطر خیام من با خودم گفتم ما واقعا باید خجالت بکشیم(خودم و خودت در مرحله اول) که طرف هیچ رابطه کاری نداره با زبان فارسی ولی به عشق خیام میخواد فارسی یاد بگیره بابام هم بهش گفت که هر وقت یاد گرفتی یه رباعیات خیام فارسی داریم بهت میدیم.(البته اون که نمیتونه حالا حالا خط نستعلیق بخونه و حالا حالا هم فارسی یاد نمیگیره هرچند که تصمیمش خیلی جدیه.) منم گفتم برای اینکه از خجالت در بیام چند تا دوبیتی بذارم. خدانگهدار

  • خیام

    چون ابر به نوروز رخ لاله بشست / برخیز و به جام باده کن عزم درستکاین سبزه که امروز تماشاگه توست / فردا همه از خاک تو بر خواهد رستعید نوروز باستانی را به همه ایرانیان، شاعران و ادب دوستان ارجمند تبریک عرض می کنم و آرزوی سالی همراه با نیکبختی، سلامتی، شادی و طی روز افزون مدارج کمال را برای همگان دارم.