عكس بوسيدن ايوان

  • درس1 ادبيات فارسي3 انساني

    درس اول                                                           ستايش خدا خواجوي كرماني : شاعر قرن هشتم خمسه پنج مثنوي است كه يكي از آنها مثنوي «گل و نوروز» مي باشد . وزن شعر : مفاعيلن مفاعيلن فعولن . بحر : هزج مسدس محذوف 1ـ به نام نقش بند صفحه ي خاك                 عذار افروز مه رويان افلاك نكات مهم : نقش بند : نقاش ، نگارگر ، استعاره از خداوند / عذار افروز : زيبايي دهنده ، روشني دهنده /مه رويان افلاك : فرشتگان / افلاك : جمع فلك ، آسمان ها / خاك : مجاز از زمين ، صفحه ي خاك: اضافه ي تشبيهي (آرايه ي تشبيه ) / نقش بند و صفحه : مراعات نظير / خاك و افلاك : تضاد معني : به نام پروردگاري كه نقاش و آفريننده ي جهان خاكي و زيبايي دهنده ي فرشتگان و زيبا رويان آسماني است . ( زيبارويان آسماني مي توانند ستارگان درخشان نيز باشند ) 2ـ عبير آميز انفاس بهاري                    زبور آموز كبك كوهساري نكات مهم : عبير : عطري خوش بو / عبير آميز : خوش بو كننده /انفاس: جمع نفس ، استعاره از نسيم هاي بهاري / زبور : مجموعه ي سرودهاي حضرت داود (ع) ، كتاب آسماني حضرت داود ، در اين جا مجازاً به معناي آواز و صداي خوش حضرت داود است زيرا آن حضرت به صداي خوش معروف بودند ./ آميز و آموز : جناس ناقص / آرايه ي تلميح نيز دارد . معني : به نام خدايي كه نسيم بهاري را خوش بو گردانيد و آواز به كبك كوهساري آموخت . 3ـ گهر بخشنده ي ابرتتق بند                  زرافشاننده ي صبح شكر خند نكات مهم : گهر :گوهر ، استعاره از قطرات باران /تتق: چادر ، پرده ي بزرگ ، تتق بند : سازنده ي سرا پرده و چادر / ابر تتق بند : استعاره مكنيه ( تشخيص ) /زر: استعاره از پرتو خورشيد ، آفتاب / صبح شكرخند : آرايه ي تشخيص دارد . خنده ي صبح به معناي طلوع صبح است . ياد آوري : آرايه اي تشخيص نوع خاصي از استعاره ي مكنيه است كه در آن مشبه به انسان باشد يعني صفتي انساني به غير انسان نسبت داده شده باشد . معني :خداوندي كه به ابري كه در آسمان چادر زده ، باران داده و به آسمان هنگام طلوع صبح ، پرتوهاي طلايي خورشيد را بخشيده است . 4ـ خداوندي كه در ذاتش علل نيست               جهان داري كه در ملكش خلل نيست نكات مهم : ذات : وجود و حقيقت هر چيز / علل: علت ها / ملك : حكومت ، فرمان روايي / خلل: اشكال ، اختلال . يادآوري : ملك : حكومت ، فرمان روايي ؛ ملك : دارايي ، زمين ؛ ملك : فرشته ؛ ملك : پادشاه آرايه هاي ادبي : جناس نافص:  علل و خلل / ايهام در علل : علت ها : 1ـ بيماري ؛ مصراع اول در اين حالت : خداوندي كه ضعف و بيماري به وجود او راه نمي يابد . 2ـ علت پديد آورنده ؛ مصراع اول در اين حالت : خداوندي كه علت العلل است و به علت پديد آورنده ، نياز ندارد ...



  • درس 1

    درس اول                                                    ستايش خدا خواجوي كرماني : شاعر قرن هشتم خمسه پنج مثنوي است كه يكي از آنها مثنوي «گل و نوروز» مي باشد . وزن شعر : مفاعيلن مفاعيلن فعولن . بحر : هزج مسدس محذوف   1ـ به نام نقش بند صفحه ي خاك    عذار افروز مه رويان افلاك نكات مهم : نقش بند : نقاش ، نگارگر ، استعاره از خداوند /عذار افروز : زيبايي دهنده ، روشني دهنده /مه رويان افلاك : فرشتگان / افلاك : جمع فلك ، آسمان ها / خاك : مجاز از زمين ، صفحه ي خاك : اضافه ي تشبيهي (آرايه ي تشبيه ) / نقش بند و صفحه : مراعات نظير / خاك و افلاك : تضاد   معني : به نام پروردگاري كه نقاش و آفريننده ي جهان خاكي و زيبايي دهنده ي فرشتگان و زيبا رويان آسماني است . ( زيبارويان آسماني مي توانند ستارگان درخشان نيز باشند )   2ـ عبير آميز انفاس بهاري                زبور آموز كبك كوهساري نكات مهم : عبير : عطري خوش بو / عبير آميز : خوش بو كننده /انفاس: جمع نفس ، استعاره از نسيم هاي بهاري / زبور : مجموعه ي سرودهاي حضرت داود (ع) ، كتاب آسماني حضرت داود ، در اين جا مجازاً به معناي آواز و صداي خوش حضرت داود است زيرا آن حضرت به صداي خوش معروف بودند ./ آميز و آموز : جناس ناقص / آرايه ي تلميح نيز دارد . معني : به نام خدايي كه نسيم بهاري را خوش بو گردانيد و آواز به كبك كوهساري آموخت . 3ـ گهر بخشنده ي ابرتتق بند       زرافشاننده ي صبح شكر خند نكات مهم : گهر :گوهر ، استعاره از قطرات باران /تتق: چادر ، پرده ي بزرگ ، تتق بند : سازنده ي سرا پرده و چادر / ابر تتق بند : استعاره مكنيه ( تشخيص ) /زر: استعاره از پرتو خورشيد ، آفتاب / صبح شكرخند : آرايه ي تشخيص دارد . خنده ي صبح به معناي طلوع صبح است . ياد آوري : آرايه اي تشخيص نوع خاصي از استعاره ي مكنيه است كه در آن مشبه به انسان باشد يعني صفتي انساني به غير انسان نسبت داده شده باشد . معني :خداوندي كه به ابري كه در آسمان چادر زده ، باران داده و به آسمان هنگام طلوع صبح ، پرتوهاي طلايي خورشيد را بخشيده است .   4ـ خداوندي كه در ذاتش علل نيست جهان داري كه در ملكش خلل نيست نكات مهم : ذات : وجود و حقيقت هر چيز / علل: علت ها / ملك : حكومت ، فرمان روايي / خلل: اشكال ، اختلال . يادآوري : ملك : حكومت ، فرمان روايي ؛ ملك : دارايي ، زمين ؛ ملك : فرشته ؛ ملك : پادشاه آرايه هاي ادبي : جناس نافص:  علل و خلل / ايهام در علل : علت ها : 1ـ بيماري ؛ مصراع اول در اين حالت : خداوندي كه ضعف و بيماري به وجود او راه نمي يابد . 2ـ علت پديد آورنده ؛ مصراع اول در اين حالت : خداوندي كه علت العلل است و به علت پديد آورنده ، نياز ندارد . معني : خداوندي كه علت العلل است و به علت نياز ندارد  ...

  • شیرینی یک تلخی 2

    وقتي براي خوابيدن به اتاق من امديم از سر کنجکاوي پرسيديم:حالا يعني واقعا ميخوان براي بهادر زن بگيرن؟عاطفه همان طور که در فکر بود گفت: نميدونم، راستش خودمم امشب برا بار اول بود که اين موضوعو شنيدم.-:عزيز ميگفت دختره رو هم انتخاب کردن.عاطفه: ولي ديدي وقتي مجيد سعي ميکرد از زير زبونش بکشه نم پس نميداد؟فکر نميکنم خودشم از قضيه با خبر باشه.-: مگه ميشه عاطي؟عاطي: نميدونم.وبعد طوري که انگار چيز خيلي مهمي به يادش امده است فرياد زد:راستي ترنم ديدي گفتن وقت شوهر کردن اين دوتا وروجکه؟وشروع کرد ريز ريز خنديدن-: زهر مار. خوشحالي؟با ناراحتي به جلوي پنجره رفت:تو که از دل من خبر داري....خنديدم و گفتم: اووووووووووه، چه جورم. حواست هست فردا جمعه اس؟اه پر حسرتي کشيدو گفت: چه فايده؟ چند تا ديگه از اين جمعه ها بايد بياد و بره و من در حسرت نگاه و عشقش بسوزم و اون حتي جواب سلامم بزور بده؟به طرفم برگشت در حاليکه حلقه اي اشک چشمانش را احاطه کرده بود و ادامه داد: ترنم! من از اين وضع خسته شدم.پتو را روي سرم کشيدم تا شاهد ريزش اشک هايش نباشم و از ان زير جواب دادم: خب چه انتظاري داري ازش؟ نکنه ميخواي تو هيجده سالگي بياد خواستگاريت؟ عاطفه با صدايي که از بغض ميلرزيد گفت: تو واقعا فکر کردي من ازش انتظار ازدواج دارم؟ نه؛ من به يه نگاهش قانعم. ولي مشکل اينجاست که عاطي اصلا براي اون وجود نداره، اون منو نميبينه.-: بس کن ديوانه. معلومه که بايد اينطوري رفتار کنه چون تو هميشه براي اون يه دختر دايي بودي. ما ها هميشه همو ميبينيمو با هميم گاهي فکر ميکنم خواهر و برادريم. تو زيادي خودتو درگيرش کردي. اون هنوز خيلي بچه اس.عاطفه: يعني ميگي اشتباه ميکنم؟-: نميدونم تا چه حد حست بهش درسته، ولي اگه خودت از احساست مطمئني خب برو بهش بگو. سنگ مفت گنجيشک مفت.عاطفه: مثل اينکه تو مخ نداري برم بهش بگم خودمو کوچيک ميکنم-: پس دروغ نگو که دوسش داري وگرنه هيچي برات مهم نبايد باشه.عاطفه: اگه به گوش بهادر برسه چي؟ تو که نميتوني تمام زندگيتو رواما اگر و شايد پايه گذاري کني. حالا بيا بخواب عاطي خودش را انداخت تو بغلم و ان قدر از ارزوهاش گفت تا من خوابيدم. صبح با صداي توپي که به پنجره خورد از خواب پريديم با ان قيافه ي ژوليده و وحشت زده پنجره را وا کردم و با صداي بلند فرياد زدم: رواني، مگه کوري اين پنجره رو با اين عظمت اينجا نميبيني؟بهرام که دلش را گرفته بود و ميخنديد جلوي پنجره امد و گفت: سلام به خانوم خواب الو..با عصبانيت پرسيدم: تو بودي که توپو به پنجره زدي؟بهرام: نه، فريد بود.يک دفعه حس کردم عاطفه کنارم ايستاده، از ديدنش خنده ام گرفت به سوزد پدر عاشقي که توانست عاطي را به اين راحتي ...

  • مدایح ، میلادیه و سرود های حضرت عباس علیه السلام

      گردآورنده  : مجمع فرهنگی احیای غدیر ساری  http://alqadir-sari.blogfa.com/ کپی برداری با ذکر منبع آزاد است  با سلام و تهنیت  / به مجمع فرهنگی احیای غدیر  خوش آمدید .با تشکر از شاعران گرانقدری که اشعارشان زینت بخش این صفحات شده است . به اطلاع دوستان می رسانیم اگر در متن اشعار " اشتباهات تایپی و املائی مشاهده فرمودید به بزرگواریتان عفو بفرمایید "   انشاء الله عیدی  همه  :  ظهور  مهدی فاطمه     رباعیات عباس تویی که دست ایزد داری رتبه زِ خدای حیِّ سرمد داری ای قبله حاجات محبان حسین جا در دل امّت محمد داری   عباس یگانه ساقی شطّ فرات فرزند علی امیر عالی درجات فرمود که من حامی دین می باشم بر حامی آیین محمد صلوات   در وادی عشق با وفا را صلوات سردار رشید کربلا را صلوات هردم به ابالفضل علمدار درود دلباخته خون خدا را صلوات   ای آنکه تویی بر همه کشتی نجات سردار حسینی زِ مقام و درجات دست از بدنت جدا شده بهر حسین بر دست بریده ات درود و صلوات   شد بیت علی منور و هم زیبا شد والقَمَر اِذا تلیها معنا آمد مَه هاشمی بدنیا عباس خشنود دل محمد است و زهرا   میلاد ابالفضل رشید است امشب بگشوده زِحق باب امید است امشب بفرست مدام بر محمد صلوات تبریک بگو عید سعید است امشب   او تبریک از ساقی کوثر دیده است از باغ شهامت علی گُل چیده است انگار که گلبرگ رخ ماهش را در عطر گُل محمدی پیچیده است     اى نخل بلند استقامت، عباسسيراب ز چشمه ى امامت، عباسميلاد تو را نوشته تاريخ به خونميلاد شهامت و كرامت، عباس***اى صفدر ميدان شجاعت، عبّاسوى قُلزُم معراج شهامت، عبّاسخواندى ز ازل درس جوانمردى رادر دامن همت و امامت عبّاس***بر اهل ولا ز حق نويد است امروزمسرور شويد روز عيد است امروزتبريك به هم ز جان و دل بايد گفتميلاد ابوالفضل رشيد است امروز***من دل به عنايت تو بستم، ساقىاز باده شوق مست مستم، ساقىهرگز ندهم به چشمه‏ى آب بقاجامى كه تو مى ‏دهى به دستم، ساقى***براى باغبان ياس آفريدندعلى را الشجع الناس آفريدندوفادارى و مردى و شجاعتيكى كردند و عباس آفريدند***دلم شيدايى خال ابوالفضلبسان سايه دنبال ابوالفضلگمان دارم كه مهدى خواهد آمداگر سالى شود سال ابوالفضل***بر برگ گل ياس ترا بنوشتندبر سينه الماس ترا بنوشتندسختى و لطافت كه عجين شد با همنامى شد و عباس ترا بنوشتند***دامن علقمه را عطر گل ياس يكى استقمر هاشميان در همه ناس يكى استسير كردم عدد ابجد و ديدم به حسابنام زيباى اباصالح و عباس يكى است***سوگند به شور عشق و مشتاقى عشقمن، مست شرابم از مى باقى عشقساقى شدن، از پدر رسيده است به مناو ساقى كوثر است، من ساقى عشق***سردار قيام اهل بيت آمده استچاووش پيام اهل بيت آمده استاى ...

  • رمان من دختر نیستم7

    فصل نوزدهمآن شب را در اتاقم خیلی به آن عکس نگاه کردم، نمی دانستم چرا از دیدنش سیر نمی شدم دلم می خواست بدانم چرا مادر همیشه غرق در اندیشه است و اصلاً به چه فکر می کند؟ حتی عمه فرنگیس نیز که شوهرش را در اوج عشق و نیاز و علاقه اش از دست داده و بار زندگی را تنهایی به دوش کشیده این قدر کسل و خسته به نظر نمی آید، بلکه به خاطر روحیه تنها دخترش ساقی هم که شده همیشه اظهار سرزندگی و بشاشی می کرد و قیافه اش با آن صورت رنگ پریده و منزجر مادر، زمین تا آسمان توفیر داشت، بالاخره کنجکاوی ام مرا واداشت که نزد مادر بروم و با او در این باره صحبت کنم. به تعجیل اتاقم را ترک کردم و همه جای خانه به دنبالش گشتم تا این که او را در اتاقش بازیافتم، مثل همیشه خسته، مغشوش و ساکت زانوانش را در آغوش کشیده و روی تخت شسته بود، آرام صدایش کردم:« مادر. » نگاه غمناکش را به من انداخت و گفت:« جان مادر؟ » کنارش نشستم. نمی دانستم از کجا شروع کنم، دوباره نقاشی را نشانش دادم و گفتم:« قشنگ شده یا نه؟ » مادر دستش را بر سرم کشید و بوسه ای محکم بر آن زد و گفت:« خیلی عزیزم، خیلی زیاد. » کمی اندیشیدم. سپس با تردید فراوان گفتم:« مادر چرا اینقدر غصه می خورید؟ » مادر آهی کشید و گفت:« راستش را بگویم؟ »- بگو.- می خواهی بدانی؟- بله مادر، خیلی زیاد.- غم تو را می خورم.با دلواپسی گفتم:« ولی من که غصه خوردن ندارم. » مادر خنده ای تلخ کرد و گفت:« چرا داری، من تو را از خودت گرفته ام و تو نمی دانی. » با لجاجت گفتم:« مادر مثل شعرا حرف نزن، واضح بگو تا بفهمم. » مادر دوباره خنده تلخی کرد و گفت:« راستش می ترسم. » با تعجب پرسیدم:« از من؟ »- از تو، از پدرت، از عزیز، از همه می ترسم، اگر کسی بفهمد من چرا غصه می خورم مرا می کشند، دارم می زنند، دیگر برای بازگوی حقیقت خیلی دیر شده، این راز باید خاموش بماند، کتمانش بهتر از افشایش است، آه خدایا چرا زودتر به فراست نیفتادم تا این گونه زجر نکشم. »با لحنی ملتمسانه گفت:- مادر تو را به خدا بگو چه شده، منظورت از راز چیست، حرف بزن اگر هم رازی در میان هست با من در آن شریک شو.مادر با لحن رمیده ای شروع کرد به خندیدن. از خنده اش وحشت کردم، بعد یکباره خاموش شد و گفت:« آن راز خود تو هستی. من تو را در چه شریک کنم. »- مادر من نمی فهمم.- به موقع می فهمی.- موقعش کی است؟- روز مرگ من.با لحنی منزجرانه گفتم:« مادر، شما آدم را از حرف زدن پشیمان می کنید. » و از جا بلند شدم بروم که مادر وحشت زده صدایم کرد. به جانبش بازگشتم. مادر دستی محکم به سینه ام کشید و گفت:« تو چقدر مرموزی شاهین؟ » از بی حوصلگی نفسی از دهانم بیرون دادم و گفتم:« دیگه چیه مادر؟ » مادر با چشمان لرزانش مستقیم در چشمان ...

  • ادامه ریاضی اول از 147 تا 175

      صفحه: 147 اهداف: 1. درك درست از مفهوم زمان و بيان تقريبي آن 2. درك مفهوم زمان و به كار بردن واژه هاي كمتر و بيش تر براي طول زمان 3. توانايي مقايسه ي زمان انجام كارهاي گوناگون روش تدريس: ∗ نوعي ساعت با استفاده از كاغذ درست كرده (مي توانيد از تصوير انتهاي كتاب استفاده كنيد) و عقربه دقيقه شمار را از آن برداشته و عقربه ساعت شمار را به عنوان نمونه بين 2 و 3 قرار مي دهيد و راجع به زمان از آا م يپرسيد. به عنوان نمونه ساعت بين ... و ... است. سپس عقربه دقيقه شمار را اضافه كرده و مجدداً راجع به زمان از دانش آموزان بپرسيد. مي توانيد براي مثال از ساعت 2 شروع كنيد. عقربه دقيقه شمار را حركت دهيد و توضيح دهيد كه زمان از 2 گذشته ولي هنوز به 3 نرسيده است وقتي دقيقه شمار به 12 رسيد و ساعت شمار روي 3 قرار گرفت بگوييد حالا ساعت 3 شد و به همين ترتيب كار را انجام دهيد. ∗∗ با توجه به تصوير ابتداي كتاب در مورد زمان مطالعه ي يك كتاب توضيح دهيد. براي مثال آيا هميشه كتابي كه تعداد صفحات بيش تري دارد زمان بيش تري براي خواندن مي خواهد يا به عوامل ديگر بستگي دارد؟ ∗∗∗ در قسمت بالاي اين صفحه ي كتاب با توجه به فعاليت عملي از دانش آموزان بخواهيد زمان را بين 2 ساعت دقيق بيان كنند. در قسمت پايين صفحه در هر رديف مشخص كنند كه كدام كار بيش تر طول م يكشد. توصيه هاي آموزشي: 1. ابتدا در مورد مدت انجام بعضي از كارهاي روزانه بپرسيد. به عنوان نمونه حمام كردن بيش تر طول مي كشد يا مسواك زدن، يا ناهار خوردن بيش تر طول مي كشد يا بستن بند كفش. به اين ترتيب توجه دانش آموزان را به اندازه گيري و مقايسه زمان ها جلب كنند. 2. حركت عقربه هاي ساعت و مفهوم پيوستگي زمان به مفهوم پيوستگي عدد و ايجاد زمينه براي درك عددهاي كسري و عددهاي حقيقي كمك م يكند. 3. در مورد اهميت اندازه گيري زمان در كارهاي مختلف براي دانش آموزان مثال بزنيد و توضيح دهيد. سپس در كارهاي روزمره ي مدرسه مثل زمان كلاس، زنگ تفريح و ... آن را به كار ببريد. لوحة لوحة 22 : كاشيكاري هاي مساجد - مفاهيم: چپ / راست ، ستون / رديف ، شمارش چندتا چندتا ، اول تا بيستم - مهارت هاي مربوط به لوحه: الگويابي كاشيكاري هاي مناره مساجد، الگويابي كاشيكاري هاي محراب مساجد، الگويابي كاشيكاري هاي سقف مساجد - نگرش هاي مربوط به لوحه: -1 مسجد محل عبادت خدا است. -2 درس خواندن هم عبادت خدا است. تأثيرات شناختي لوحه: -1 حركت اشكال هندسي و تبديل آا به يكديگر -2 فرهنگ جست وجوگري و تحقيق -3 شهود ساختارهاي هندسي - تمشناختي: معماري در مورد تأثيرات معماري بر زندگي روزمرة ما و خصوصيات معماري اسلامي نكاتي را كه مي دانيد به دانش آموزان گوشزد كنيد. - ارتباط لوحه با صفحات ...