قالب وبلاگ دریا
قالب سفید و دریا فلش
website email portfolio download
دریا
دریا درد تنهایی داشت راه دریا در پیش رود تنها می رفت سنگ همرا نشد گفت: من سنگینمسبزه پا در گِل گفت: خسته ام غمگینم نور خورشید نماند شب که شد خوابش برد ماه هم یار نشد روز چون آمد، مرد سار هم يار نشد گفت: باید بپرم باد هم زود گذشت گفت: من رهگذرم رود را همسفری همدل و پاک نبود یا اگر بود بجز خارو خاشاک نبود رود می رفت، اما باز تنها، تنها کف به لبهایش داشت آرزویش دریا روزها؛ شبها رفت او خودش دریا شد موجهایش خندید مصطفی رحماندوست