لباس با پارچه ببری

  • جداول زمانبندی دروس

          جدول زمانبندي مهارت : طراحی لباس زنانه کد مهارت :1/1/44/91-7   زمينه : صنعت گروه : پوشاک رشته : خياطي كاردانش سال تحصيلی87-86 تهيه و تنظيم : زهرا موسویان زاده  گروههای آموزشی استان فارس       سازمان آموزش و پرورش استان فارس معاونت آموزش و پرورش نظري و مهارتي مديريت آموزش و پرورش فني و حرفه اي و مهارتي       گروههاي آموزشي فني و حرفه اي و كاردانش استان فارسجدول زمان بندي سالانه درس طراح لباس زنانه (طراحی لباس) ماه هفته رئوس مطالب و هدفهای کلی آموزشی ساعت هدفهای رفتاری ملاحظات عملی تئوری مهر اول -آشنایی با طراحی و ابزار کار در طراحی- آشنایی با چگونگی استفاده از وسایل و سیستم کارگاهی- آشنایی  با نکات ایمنی و بهداشت-توانایی ترسیم انواع کادر در کاغذ 3 3 -ترسیم انواع کادربندی   دوم -آشنایی با عناصر بصری-توانایی ترسیم عناصر بصری نقطه-خط-سطح-توانایی در ارائه نمونه کار از اشکال با انواع عناصر بصری-توانایی طراحی از اشکال و اشیاء ساده و قرینه 1 5 -اجرای نمونه کار از عناصر بصری-طراحی از طبیعت بی جان-اشکال و فرمهای هندسی قرینه و اجرا ی سایه روشن استفاده از احجامقرینه-سفال-هندسی سوم - آشنایی با عناصر بصری(حجم-بافت-پرسپکتیو) - آشنایی با  پرسپکتیو 1و2و3 نقطه ای 1 5 -اجرای نمونه کار از عناصر بصری-طراحی از طبیعت بی جان اشکال غیر هندسی با سایه روشن استفاده از ظروف و اشیاء غیر هندسی چهارم -توانایی طراحی از طبیعت بی جان-توانایی ایجاد ترکیب بندی از اشکال هندسی و غیر هندسی با جنسیت های مختلف (سفال-پارچه-شیشه و . . .) 1 5 - طراحی از طبیعت بی جان و ایجاد ترکیب بندی از اشیاء با جنسیت های مختلف   ترکیب بندی اشیاء آبان اول -آشنایی با تناسبات اندام بدن انسان-توانایی ترسیم تناسبات طولی اندام-توانایی ترسیم تناسبات عرضی اندام 1 5 -طراحی یک سر متناسب-طراحی تناسبات اندام در چند سایز   دوم -آشنایی با آناتومی بدن انسان-توانایی طراحی اندام اسکلت ساده شده با حرکات مختلف 2 4 -اجرای طرحهای مختلف از اندام مانکن در حرکات مختلف استفاده از اسکلت اندام سوم -آشنایی با حجم بدن و پرسپکتیو در اندام-توانایی طراحی اندام حجمی (استوانه ای) با حرکات مختلف 2 4 -اجرای طرحهای مختلف از اندام حجمی (از نمای روبرو-سه رخ) -اجرای سایه روشن از اندام حجمی استفاده از مانکن چوبی متحرک چهارم -آشنایی با فرم اندام مانکن(عضلات اندام)-توانایی طراحی اندام مانکن از جهات مختلف-آشنایی با سایه روشن در اندام 2 4 -طراحی اندام از جهات مختلف با انواع حرکات -اجرای سایه روشن اندام و حجم پردازی استفاده از مانکن ویترینی آذر اول -آشنایی با اجزاء چهره و مو از زوایای مختلف-توانایی ...



  • داستان من و زندایی نغمه

     داستان من و زندایی نغمه دایی عباس تازه با نغمه ازدواج کرده بود. دایی، از اولین سفر بعد از ازدواجش که برگشت، مرا صدا زد و گفت: «برو خونه نغمه خانوم این‌ها بگو که من اومدم، ایشالّاشب تشریف می‌آرم.» بی بی که شنید به دایی تشر زد: «کجا؟ اولاً تشریف می‌آرم نه، خدمت می‌رسم. بعدشم مگه شهر هرته؟ کجا خدمت می‌رسی؟! مگر تو از پشت کوه اومدی؟! دیدن نامزد، اون هم بار اول خرج داره! کسی که پیغام می‌بره نباید دست خالی بره، شگون نداره!» دایی درمانده و حیران، بِر و بِر و هاج و واج نگاهش می‌کرد. بی‌بی گفت: «حالا اول راهی، خیلی چیزها باید یاد بگیری. صبر کن ببینم چیزی تو خونه دارم!» رفت سراغ همان صندوق بزرگش که همیشه خدا درش قفل بود؛ از آن قفل‌های پیچ پیچی. روی صندوق پر بود از پولک و آینه. پولک‌های آینه‌ای، بی‌بی را هزار قسمت می‌کردند و می‌کشیدند به طرف خود. وقتی داشتیم از آبادان مهاجرت می‌کردیم، همه دارایی‌اش را بی‌بی‌ توی صندوق جا داد. من تا قم، عقب کامیون دایی عباس، روی صندوق بی‌بی خوابیدم. بی‌بی لباس‌ها و پارچه‌های صندوق را ریخت بیرون. بوی نفتالین هوای اتاق را پر کرد. یک تکه پارچه پیراهنی پیدا کرد. به آن گلاب زد، توی یک پارچه زری‌بافی پیچید و گذاشت توی سینی. از من خواست چند شاخه رز از باغچه بچینم. رزها پژمرده و شل و ول بود، ولی یاس‌ها، تازه و پرعطر. بی‌بی گل‌ها را به صورت ضربدری گذاشت روی بقچه. خواست کادو را بدهد دست من ولی پشیمان شد: -تو با این ریخت و وضعت می‌خوای آبروی ما رو ببری!؟ برو لااقل یه آبی به سر و صورتت بزن، این موهای گیج و شلخته‌ات رو هم شونه کن. شدی عینهو جوجه تیغی. هرچه گفتند انجام دادم و آماده شدم. مادر گفت: -خوب گوش هاتو باز کن ببین چی می‌گم. اول زنگ خونه رو می‌زنی، گوشت به منه؟ -ها بله. -اگه آقای طلوعی درو باز کرد می‌گی سلام. حالتون خوبه؟ خانوم خوبن؟ عروس خانوم خوبن؟ آقاهمایون حالشون خوبه؟ نغمه خانوم حالشون خوبه؟ اگه اون هم حال ما رو پرسید، شر و ور نگی‌ها. فقط بگو الحمدلله. فهمیدی چی گفتم؟ بی‌بی گفت: -اگه مامانِ نغمه درو باز کرد، همین‌ها رو می‌گی، منتها حال آقای طلوعی رو هم می‌پرسی و سلام می‌رسونی. گفتم: -خب اگه آقاهمایون یا نغمه خانوم و آواخانوم درو باز کردن چی بگم؟ صدای دایی عباس درآمد که: -تو چه‌قدر خِرِفتی بچه! خب هر کی درو باز کرد حال بقیه رو از اون بپرس. این کار سختیه؟ مادر گفت: -اگه گفتن سلام برسون، چی می‌گی؟ -این که معلومه، خب می‌گم باشه. مادر عصبانی شد و گفت: -خدایا، این دیگه کیه؟ باشه چیه؟ تو کی می‌خوای بزرگ بشی بچه؟ باید بگی سلامت باشید. هدیه رو که می‌دی، ...

  • رمان مزون لباس عروس 3

    دم دمای غروب سرمو از روی کاغذای تلنبار شده رو به روم برداشتم. خواستم از جام بلند بشم و یه خمیازه دبش بکشم و بعدشم یه دو تا مشت بکوبم تو سینه م که با دیدن مینو و البته اقای پشت سرش منصرف شدم. یعنی در واقع زمین اگر مرحمت می کرد و دهنشو وا میکرد و با ولع تمام منو می بلعید خیلی بهتر بود ولی نه زمینی دهن وا کرد نه اتفاق دیگه ای افتاد.هول شده بودم ،از پشت میز کنار اومدم و یه سلام تند کردم. سرمو فوری انداختم پائین و لبمو دندون گرفتم. تصویر دیروز مثل چکش که تو سر میخ بخوره هی میخورد تو سرمو نمیدونستم چه غلطی بکنم. اول مینو جوابمو داد و بعدش در حد یه جواب سلام واجبه یاحا. مینو که به یاحا اشاره میکرد بشینه رو به من گفت: خب چه خبر بود امروز؟دکمه ی مانتومو از بس چرخونده بودم افتاد کف دستم،همینو کم داشتم. با مِن مِن گفتم: امروز...خب... یعنی...به دسته های رسید و کاغذا اشاره کردم و همون بهتر دیدم حرف نزنم. ولی از اونجایی که شانس به من گفته برو پی نخود سیاه عمرا اگه یه بارم در خونه تو بزنم مینو باز گفت: اینا چیه؟خب بنده خدا نگاش کن بفهمی چیه.چون نمی تونستم دستمو که جای دکمه ی کنده شده بود بردارم و توضیحات رو با به نمایش درآوردن صحنه بگم با حرکت ابروم به رسیدا که زیر بود اشاره کردم و گفتم: اونا...مینو رفت سمت دیگه ی میز، من به چپ اشاره کرده بودم اون رفت سمت راست! کله مو تکون دادم و گفتم: اونا نه... اینا...رسیدا رو گرفت بالا و گفت: اینا؟سرمو عین بز تکون دادم و گفتم: اوهومدونه دونه ورقشون زد و گفت: رسید سفارشایی که باید تحویل میدادیمه؟زیر چشمی داشتم به پاهای یاحا که تکون میخورد نگاه میکردم،یه جورایی عصبی بود. کاملا حضور خودمو بی خود و مایه ی ننگم میدونستم. یه دید زدم دیدم سرشو سمت دیگه گرفته و فرصت خوبی بود تا من یه توضیح کامل و جامع و سه سوته به مینو بدم. جلوش وایسادم تا دستمو بتونم تکون بدم و شروع کردم: ببین ای کاغذه مربوط به رسیدایی که در ازای تحویل سفاراشا گرفتم هر چی تو رسیده تو این کاغذ هم هست و هزینه ی گرفته شده هم تو کشوئه. کاغذ بعدی رو برداشتم: این مربوط به سفارشای جدیده،بازم شماره ی رسید و سایر اطلاعات توش هست و مبلغ پیشی هم که دادن و طبق محاسبه ی من روی رسیدای قبلی حدود چهل درصد هزینه ی کل بود اونا هم تو کشوئه، روی هر کدوم از بسته ی پولا هم نوشتم کدومش مال اونایی که تموم شده و رفته پی کارش و کدوم مال این جدیداسساکت شدم و دکمه مو نشونش دادم ،کمی هم مانتومو باز کردم. دستی به ریش نداشتم کشیدم و با حرکت لب گفتم: چاکرتم ولمون کن بریممینو از حرکتم زد زیر خنده و گفت: دست مریضاد دختر چه کردی،فقط زحمت وارد کردنشون تو سیستم رو باید بکشم...خیلی ممنونممیخواستم ...

  • زن دختر کلاه پردار پر دار لبه دار ایستاده مغرور افاده لباس سیاه سیه مشکی دامن بلند شال پارچه ساری سب

    زن دختر کلاه پردار پر دار لبه دار ایستاده مغرور افاده لباس سیاه سیه مشکی دامن بلند شال پارچه ساری سبز دراز Directoire embossed serigraph with foil stamping (1-300, I-CL, AP 1-60, HC 1-7), July 1986, 42.25" x 31.25", Chromacomp, New York  The Graphics: فهرست نقاشی ارت ارته تکه دوزی گلدوزی گل Erte Art Gallery چلتکه چلتیکه چهل تکه کلاژ قطاعی معرق کاشی