متن ادبی سپاس

  • متن های ادبی برای تبریک سال نو

    متن زیبا ودوستانه یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشندیادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشندیادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرمکه من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهدیادم باشد که خودم با خودم مهربان باشمچرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد..عمری با حسرت و انده زیستن نه برای خود فایده ای دارد و نه برای دیگرانباید اوج گرفت تا بتوانیم آن چه را که آموخته ایم با دیگران نیز قسمت کنیم.لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،... رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزنروزهایت رنگارنگ.سال نو مبارک.نوروز یک هزاروسیصدوهشتادوهشتمتن از سرکار خانم سرور جوانمتن زیبا و دوستانه درشکفتن جشن نوروز برایت در همه ی سال سر سبزی جاودان وشادی ،اندیشه ای پویا و آزادی و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم. متن زیبا و دوستانه جشن است که نوروز به پا خاسته است.شادی و سعادت جهان ان تو باد.از هر دو جهان فقط تو را می خواهم. متن دوستانه و زیبا نوروز پاسداشت عشقهای کوچکی است که زنده مانده اند و روز تعظیم در برابر عشق های بزرگی که عظمت را کوچک می دانند.پس به تو در نوروز سلام می کنم که بزرگترین عشق این کوچکی. متن فانتزی و دوستانه نوروز این رفاقت را نگاهبانی می کند که باور کنیم قلبهامان جای حضور دوستانمان هستند. متن عشقولانه در این نوروز باستانی خیال آمدنت را به آغوش خسته می کشم . متن فانتزی و دوستانه نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه کوتاهترین شبش یلدا باشد.متن عشقولانه و فانتزی نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم. متن ادبی و محترمانه نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند. متن سینمایی نوروز کارگردانی است که می گوید نور ..صدا...حرکت و من برای به دست آوردنت همه نقشهای عالم را بازی می کنم. متن عشقولانه و شکستنی شیشه می شکند و زندگی می گذرد. نوروز می آید تا به ما بگوید تنها محبت ماندنی است پس دوستت دارم چه شیشه باشم چه اسیر سرنوشت. متن دوستانه و محترمانه زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند.نوروز جشن نکوداشت نگاه تو ست پس نوروز بر تو فرخنده باد. متن عشقولانه و فانتزی با تو از خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم. سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم. متن ادبی و دوستانه پیام نوروز این است.دوست داشته باشید و زندگی کنید.زمان همیشه از ان شما نیست. متن عشقولانه و فانتزی اگر چه یادمان می رود که ...



  • سپاس ..

    چه دلپذیراستاینکه گناهانمان پیدا نیستندوگرنه مجبور بودیمهر روز خودمان را پاک بشوییمشاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیمو باز دلپذیر اینکه دروغهایمانشکل مان را دگرگون نمی کنندچون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیمخدای رحیم ! تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس ..{ فدریکو گارسیا لورکا }

  • متن ادبی درباره امام زمان(عج)

    متن ادبی درباره امام زمان(عج)

    قبل از مطالعه متن ادبی به عرض می رساند شما کاربران گرامی می توانید از قسمت موضوعات وب متون ادبی بسیار زیبای دیگری با موضوع امام عصر(عج)  دست پیدا کنید . امید که موجبات رضایت حضرت احدیت و خوشحالی امام زمانمانمان را با رفتارمان فراهم کنیم .وقت است که باز آيى...ثانيه ها در تپش اند، التهابى مهيج وشوقى شيرين در پيکر کوچکشان مى جوشد. در گذر از لحظه ها کند مى لغزند وشتاب هميشه را ندارند.تعدادشان به عدد منتظران زمينى وآسمانى است، هر کدام در سينه اى مى تپند وشرار شوق را در فضا مى افشانند.گرماى جانبخشى است. از لحظه هبوط آدم تا همين لحظه، همه در اين انتظار جان داده اند. غرش غمگين ابرها وشتاب شور انگيز قطره ها در رسيدن به خاک، گردش خستگى ناپذير وبى تأمل افلاک، ذره ذره عطرهايى که هر صبح، شور وشعف را به سينه ها مى ريزند، شاخه هايى که هر بهار از دل ساقه ها مى رويند و.... همه به اين شوق، شوريده وحيران، زمان را سپرى مى کنند.چه جانکاه است، نيايش ملکوت ودعاى ناسوت، چه دير به ثمر مى نشيند. بارالها!نغمه ها در گلوها مى ميرند وناله ها در سينه ها به سردى مى گرايند. روح عاصى انسان در يأسى مرگبار، دست وپا مى زند. کام تشنه کودکان يتيم مى سوزد. سايه هاى عدالت، گمگشته هاى هزار ساله آنهايند.بشر در حصار سيمان وآهن ودود، با سرعتى ديوانه وار، سرگشته مى چرخد. چه مى خواهد؟ در پى کدام پناه، واله وسرگشته زمان را سپرى مى کند؟ آنقدر در روز مرگى مدفون است که ماوراى ماده برايش افسانه جلوه مى نمايد.وجودى که ريشه واساس هستى اش را در ملکوت اعلى بجا گذاشته است واين لباس پوسيده وبى مقدار را چند روزى به عاريت گرفته تا روح خود را براى لقاى دوست، جلا دهد، چه غافل وبى خيال در بيغوله ماديات ودر لايه هاى متعفن شهوات جا خوش کرده است.ولي....فصل بيدارى فرا رسيده است. ماده پرستان ومادى گرايان در تلاشى نه چندان موفق، چند قرن جولان داده وذهن نسيان پذير بشرى را در هاله ايدئولوژى به ظاهر عقلانى خويش به خوابى ابدى (به خيال خويش) فرو برده اند.اما خيزشهاى فکرى وانقلابى در دهه هاى انتهايى قرن بيستم وبيدارى عمومى آغاز قرن بيست ويکم، افق ديگرى را فراروى بشر گشوده است.جهان تشنه معنويت، خسته از شهوات وشهوت پرستى در پى آفتابى به بلنداى ابديت است تا روح زنگار بسته اش را، ‌در نور پاکش صيقل دهد.اللّهم عجّل لولیّک الفرجالتماس دعا

  • جمعه حضور (متن ادبی زیبا درباره حضرت مهدی (عج)

      مهدى جان! <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" /> روز را با يادت شب مى‏كنم و هر شب منتظرت هستم. در تاريكى شب‏هاى ظلمانى، منتظر شنيدن صداى گامهايت درپس كوچه‏هاى انتظار هستم. آرى من منتظر او هستم كه خود نيز منتظر است. قريب ۱۱۷۷ سال است كه شيعيان، اين مظلومان هميشه تاريخ، انتظار آمدن لحظه‏اى را مى‏كشند، انتظار آن لحظه كه عطر و بوى خوش محمّدى‏صلّى اللّه عليه و آله سراسر جهان را يكبار ديگر معطر كند. انتظار آن لحظه‏اى كه خاطره مظلوميّت زهرا و على و فرزندانشان را در خود نهفته دارد. انتظار لحظه‏اى كه در آن طنين: «أين الطالب بدم المقتول بكربلاء» زمين و آسمان را فرامى‏گيرد. در آن لحظه نوگل نرگس و اميد شيعه از راه مى‏آيد. از سفرى دور، به دورى قرنهاى طولانى، كوله‏بار سفر «انتظار» را زمين نهاده و از درون آن، سبزى و طراوت و عدل و عدالت را كه ارمغان سفر براى منتظران چشم به راه است بيرون مى‏آورد. مى‏دانم خود او نيز منتظر آن لحظه است، لحظه‏اى كه در زمين و آسمان بانگ: «أين المضطرّ الّذي يجاب إذا دعى» طنين‏انداز شود. منتظر لحظه‏اى كه تكيه به ديوار كعبه داده و بانگ برآورد: «أنا بقيّةاللّه، (بقية اللّه خيرٌ لكم إن كنتم مؤمنين)»، منتظر لحظه‏اى كه وعده حق تحقق پذيرد و «جاء الحق وزهق الباطل» تحقق يابد. منتظر لحظه‏اى كه مستضعفان به امر خداوند وارثان زمين شوند و پرچم «سبز آل‏محمّدصلّى اللّه عليه و آله» در سراسر گيتى به اهتزاز در آيد. در پس اين قرنها چشمانم به در دوخته شده است و منتظر آمدنت هستم. هر صبح جمعه سراغت را از باد صبا مى‏گيرم، نشانى از كوى آشناى تو مى‏پرسم، اما باد صبا چون هميشه پاسخى ندارد. آه كه غروب جمعه چه دل‏گير است، چشمهاى ابرى منتظران هواى باريدن دارد. هفته‏اى ديگر نيز بى‏گل روى مولا سپرى شد، چه سخت و طاقت‏فرساست: «عزيزٌ علىّ أن أرى الخلق ولاترى ولاأسمع لك حسيسا ولانجوى». همه شب منتظرت هستم تا اگر شبى گذرت به كوچه دل‏مان افتاد واز روى كرم، گوشه چشمى به كوچه تاريك دل ما كردى و آن را از نور خود منوّر ساختى، در خواب غفلت فرو نرفته باشم. شبها را به اين اميد روز مى‏كنم و روزها را به اين اميد شب كه تو بيايى. بيايى و دلهاى زخم‏خورده‏مان را مرهم گذارى. ديگر روزهاى هفته برايم معنا ندارد، تنها به جمعه مى‏انديشم، اى كاش هر روز جمعه بود و جمعه‏اى معطر نزديك جمعه «موعود»، جمعه‏اى پر از عطر اقاقى‏ها، جمعه‏اى به عطر خوش محمّدى (صلّى اللّه عليه و آله) ، جمعه‏اى سرخ و حسينى (عليه السلام) ، جمعه‏اى سفيد به پاكى دل منتظران عاشق و جمعه‏اى سبز به سبزى «جمعه حضور».

  • پیش‌گفتار کتاب سبک شناسی

    هدف اصلی از تألیف این کتاب، احیای نقش سبک­‌شناسی به مثابهِ میانجیِ دانش­های زبانی و ادبی و پشتوانه‌­ی اصلی نقد روش­مند است. غفلت از امکانات این دانش، مطالعات ادبی را در لغزش­گاه تفسیرهای ذوقی و قضاوت­های شخصی در می­‌غلتاند. نظریه­‌های ادبی در دو دهه­‌ی اخیر، متن­های ادبی فارسی را دست­مایه­‌ی خوانش­ها و تفسیرهای خویش کرده­‌اند. در این خوانش­ها متن بهانه‌­ای است برای بازتولید ایده­‌ها و بازآزمایی مبانی آن نظریه­‌ها. متأسفانه در این‌گونه خوانش­ها نه سرشت متن و تبار آن بازشناخته می­شود و نه پیوندش با تاریخ و سنت و بافت اجتماعی آن. نقد ادبی فارسی در خوانش­های ذوقی و تفسیرهای آزادانه و تأویلات شخصی شاید کامیاب بوده، ولی در ایفای نقش بنیادین خویش که شناخت ابداع، اصالت سبک و فردیت هنری مؤلف است سخت ناکام مانده چه رسد به قضاوت و ارزیابی. این ناکامی را بیش از همه مورخ ادبی درمی­‌یابد آن­گاه که در انبوه نقد و نظر­ها حکم قابل اعتمادی درباره­ی فردیت خلاق و نوآوری­های مؤلف، تبارشناسی متن، تأثیر و تأثرها و روابط بینامتنی نمی­یابد. پژوهش­ها و نقدهای موجود، معیار و قاعده­ای به دست نمی­دهد تا بر پایه­‌ی آن بتوان سبک­های شخصی و عمومی، ، گونه­‌های متن، انواع ادبی و دوره­‌های ادبی را شناخت. روش کتاب سبک­‌شناسی در این کتاب پایه­‌ی زبان­‌شناختی دارد. پیوسته از مبانی زبان‌شناسی سخن می­رود و مبانی سبک‌ساز را در پنج لایه‌­ی زبان (آواشناسی، ساخت­واژی، نحو، معنی‌شناسی و کاربردشناسی) وامی­‌کاود. بنیاد بخش عملی این کتاب بر همین لایه‌های زبان نهاده شده است اما از آن‌جا که کتاب را برای مقاصد سبک‌شناسیِ ادبی تألیف کرده‌ام، ناگزیر در عنوان فصل‌های یازدهم و دوازدهم به جای دو لایه‌ی معنی‌شناسی و کاربردی، لایه‌های بلاغی و ایدئولوژیک را پیشنهاد کرده‌ام. لایه‌ی‌ بلاغی در واقع نوعی تحلیل معنی‌شناسیکِ زبان ادبی است، اما معانی تخییلی را تحلیل می‌کند. ساخت‌های معنایی برآمده از صورِ خیال با معیارهای معنی‌شناسی چندان مطابقت ندارد. زبان‌شناسان صورت‌های مجازی و استعاری زبان را بخش مبهم و تیره‌ی زبان می‌دانند و چندان روی خوشی به گزاره‌های ادبی نشان نمی‌دهند؛ ولی سبک‌شناس ادبی اگر معانی تخیلی و صور استعاری را به کنار نهد ادبیت متن را نادیده گرفته و چیزی برای تحلیل در دست ندارد. لایه­‌ی‌‌ بلاغی ناظر بر زیبایی­‌شناسیِ ادبی و صورت­های مجازیِ زبان است و سبک­‌شناسی ادبی بدون واکاوی عناصر بلاغی و زبان مجازی از متن تهی­‌دست بیرون می­‌آ‌‌ید. بررسی سطح بلاغی متن هم کلید شناختِ زیبایی­ها را ...