متن خداحافظي براي مكه

  • متن خــداحافظي عليرضـا حسيني ، بخشـدار سـابق با مردم و مسئولين منطقه ي جلگـــــه

    متن خــداحافظي عليرضـا  حسيني ، بخشـدار سـابق با مردم و مسئولين منطقه ي جلگـــــه

    متن خـداحافظـي عليرضـا حسينـي ، بخشــدار ************** بســـم اللـــه الرحمــن الرحيــــم سلام عليكم خداوند منان را شاكرم كه برمن منت نهاد تا بخشي ازحيات و عمركاري خويش را درجمع باصفا و پر محبت شما مردم جلگه ، همكاران و مديران گرامي سپري نمايم .به يقين ادعا مي كنم كه درطول اين مدت، بهره فراواني ازآموزه هاي ديني ، انساني ، اخلاقي ، علمي و فني شما مديرتوانمند و همكار پرتلاش دربخش جلگه نصيبم شده است .   ضمن عرض سپاس و قدرداني ازهمكاري ها و مساعدت هاي جنابعالي درطول تصدي خدمتگزاري حقيردربخشداري ، از خداوند متعال ، نعمات بيكران و استمداد و پشتيباني براي شما و خانواده هاي عزيزتان را آرزومندم . اميد اينكه ازصميم قلب ، قصوراينجانب را بخشيده ، طلب حلاليت دارم . پيشاپيش ، بهارطبيعت و آغازسال جديد « 1394 » را تبريك عرض مي نمايم. ************** با تشكر ؛  عليرضا حسيني تودشكي



  • متن مجری فرزاد جمشیدی

    متن مجری فرزاد جمشیدی

    با فرزاد جمشيدي‌ مجري و نويسنده برنامه ماه خدا‌ نشاني‌ ماهي از جنس‌ بهشت‌ ديباچه گفتگو را با كلامش از ماه بارش بي‌دريغ بهار آمرزش كه خود، سرمه چشمان دلرباي اسلام مي نامدش، آذين مي‌بندد و مي‌گويد: «در تنهايي ابدي انسان، آن زمان كه خاطره بهشت بودن خدا، چونان يادي دور و لرزان در هجوم لحظه‌ها گم مي‌شود و معصوميت كودكي، فراق مادرانه خدا را در اشك دلشكسته خويش فرياد مي‌كند؛ در آن هنگام كه فقط نام پروردگار،‌ تشنگي جان‌ها را شفا مي‌بخشد و دست لطف او، تاول دير سال دوري را از شانه‌هاي روح، برمي‌دارد؛ گريزان مي‌آيم اي خدا از گردنه‌‌هاي مه آلود گناه ‌تا جاده‌هاي پر مخاطره شوق. پس از سال‌ها جستجو، گم شده‌ام را دركنار مي‌گيرم و بندرگاه بندگي، مرا به خويش مي‌خواند چون تنها خداست كه چراغ مغفرتش، دل‌هاي دريايي را راه و پناه مي‌دهد. و تو رمضان، حصار توكلي، نشاني وادي ايمني، موساي مساواتي، عيساي استقامتي، محمد مجتبي، رمضاني تو كه با برق بي‌بديل عنايت خدايي، خرمن اهريمني هواي نفس را مي‌سوزاني. تو همنشين دلنشين با فرشته‌هاي مقربي كه ما را به روزهاي رنج رسول خدا (ص)‌ مي‌بري. رمضان!‌ با تو مي‌شود از دل‌ها و ديده‌ها،‌ آفتابگرداني ساخت و دنبال خورشيد خرسندي خدا رفت.رمضان!‌ مرهم نفس‌هاي سحرگاهي تو، ريه‌هاي اميد را باز مي‌كند و يا كريم افطار‌هايت، اشك اشتياق را برچهره مي‌نشاند.رمضان! در خانه خدا را بزن و دل‌هاي از گناه رميده ما را به قيمت سكه‌هاي دوستي با پروردگار، به خدا نشان بده.»وقتي پاي صحبت فرزاد جمشيدي مي‌نشيني، گويي به دنياي ديگري قدم گذاشته‌اي. دنيايي كه كوچه پس كوچه‌‌هايش با هر جاي ديگري متفاوت است و اگر دقت نكني بعيد نيست در انبوه واژه‌هاي زيبايي كه از رخ انديشه،‌ نقاب برمي‌كشند، گم شوي. واژه‌‌هاي پاكي كه ترنمشان، سينه سيناوش مخاطبان را با مهرباني شبانه سحر، محرم مي‌كند و با تعقل سبز، توان فهميد... متفاوت‌تر از هميشه با او كه براي سومين سال از شبكه اول سيما، دل‌واژه‌ها‌يش را مهمان سحرهايمان كرده است، همنشين لحظه‌هاي نابتان هستيم. فرزاد جمشيدي، مجري راديو و تلويزيون، خرداد  1349 در تهران به دنيا آمد. وي دوره‌هاي عالي تحصيلي را در مقاطع و رشته‌هاي كارشناسي حقوق و دكتراي علوم قرآني ‌گذراند و پس از جنگ تحميلي، فعاليت خود را با حوزه هنر و انديشه‌هاي اسلامي در زمينه نويسندگي، آغاز كرد.حضور فعال و گسترده در نشريات و روزنامه‌هاي معتبر كشور، نقد فيلم، تئاتر، موسيقي و نگارش و آماده‌سازي كتاب‌هاي مختلفي چون:  اين شرح بي‌نهايت، آبي به رنگ خاطره، هنرناب مردان خدا (بازنويسي ...

  • اطلاعاتی کوچک از مصیبت امام حسين‏«ع‏»

    حضرت رباب   رباب،دختر امرء القيس بن عدى،همسر سيد الشهدا«ع‏»و مادر سكينه و على‏اصغر(عبد الله). او در سفر كربلا حضور داشت و همراه اسيران به شام رفت،سپس به‏مدينه بازگشت و مدت يك سال براى سيد الشهدا«ع‏»عزادارى كرد و مرثيه‏هايى هم درسوگ آن حضرت سرود. خواستگارانى از اشراف و بزرگان قريش را رد كرد و حاضر نشدبا كسى ازدواج كند.در سوگ ابا عبد الله‏«ع‏»پيوسته گريان بود و زير سايه نمى رفت،از فرطگريه و اندوه بر شهادت حسين‏«ع‏»يك سال بعد(در سال 62 هجرى)جان باخت. (1) ازجمله سروده‏هاى او در شهادت امام حسين‏«ع‏»ابياتى است كه اينگونه شروع مى‏شود: ان الذى كان نورا يستضاء به فى كربلاء قتيل غير مدفون سبط النبى جزاك الله صالحة عنا و جنبت‏خسران الموازين... (2) حسين بن على‏«ع‏»نيز به اين همسر با فضيلت و ادب و دخترش سكينه و خانه‏اى كه‏اين دو را در بر گرفته باشد،محبت داشت و مى فرمود: لعمرك اننى لاحب دارا تحل بها سكينة و الرباب احبهما و ابذل جل مالى و ليس لعاتب عندى عتاب (3) رثاء رجز شعرهاى حماسى كه جنگاوران در ميدانهاى نبرد مى‏خوانند.«رجز،نام يكى از بحورشعرى عربى است كه نوعى تحرك و روانى در آن است.در گذشته و دوران جاهليت،ازاين وزن شعر، بيشتر در اشعارى كه جنبه مبارزه،دشنام يا تفاخر داشته استفاده مى‏شده‏است.به كارگيرى اين وزن و آهنگ در شعرهاى حماسى كه مبارزان در ميدانهاى جنگ‏مى‏خواندند،سبب شده كه به آن اشعار،رجز گويند.معمولا رجز،ابياتى كوتاه داشته وبصورت ارتجالى در ميدان سروده مى‏شده است.از اين رو گاهى هم خطاهاى دستورى وادبى دارد.» (4) بيشتر افراد،هنگام رجز خواندن در ميدان مبارزه،اشعار شعراى عرب را كه باحال و وضع آنان مطابق بود مى‏خواندند و اگر خود جنگجو طبع شعر داشت،فى البديهه‏در وصف و معرفى خويش شعر مى‏سرود و نام خود و پدر و قبيله و سوابق دليرى‏هاى‏خود و قبيله‏اش را در آن بيان مى‏كرد.رجز،هم براى تقويت نيرو و روحيه خود بود،هم‏براى ترساندن رقيب.«رجز،سرود نظامى رايج در آن دوره‏ها بود كه جنگاوران در اثناءجنگ،آن را مى‏خواندند و به شجاعت و قهرمانيهاى خويش مى‏باليدند و دشمنانشان را به‏كشتن و تار و مار كردن تهديد مى‏كردند.رجز در آن ميدانهاى نبرد،مانند يك سلاح پيكارمؤثر بود و رزم آوران همانگونه كه بر شمشيرها و تيرها و نيزه‏ها اعتماد مى‏كردند،بررجزهاى خود نيز تكيه مى‏كردند.» (5) در كربلا نيز،حسين بن على‏«ع‏»و فرزندان و برادران و يارانش در ميدانهاى نبرد،رجزمى‏خواندند.رجزهايى كه اصحاب امام روز عاشورا مى‏خواندند،نمايانگر عقيده و هدفى‏كه در راه آن از شهادت استقبال مى‏كردند و انگيزه جهادشان ...

  • سفرنامه عشق

    سفرنامه عشق

     و حال من اینجا داخل مسجد پیامبر روبرو گنبد خضراء ایستاده و هیچ چیزی قادر نیست وصف حال مرا نشان دهد - ستونهایی سفید که قابل شمارش نیست سنگهای کف مسجد خنک و صاف و صیقلی حرم از تمیزی برق می زند می روم برای عرض ادب خدمت پیامبر خدا سرافکنده و گریان . شوخی که نیست می دونی می خوای بری پیش کی بری پابوس کی !رسول خدا حضرت محمد مصطفی(ص) ... میروم تا روبرو ضریح پیامبر قرار می گیرم - ولی افسوس نمی زارن با ایستم و خود را در ضریح پیامبر گم کنم باید سریع سلام کنم - نگهبانهای بد چهره و عبوس ضریح اجازه نمی دن  دستت بخوره به ضریح پاک حضرت می گن کفره و عقیده دارن ما کافریم اونا نمی دونن که ما دنبال چی هستیم و هدف از بوسیدن و لمس یادگاری ها و ضریح مطهر پیامبر و امام های معصوم مون چیه !!؟ سلام می کنم و از در خروج خارج می شم ظهر شده . آفتاب داغ داغ می تابه از در که خارج شدم درست روبروم قبرستان بقیع بود !! خودمو می رسونم به قبرستان بقیع پشت نرده ها می ایستم و با خود می اندیشم چه کسانی در اینجا بوده اند و زیر این قبرهای بی نام ونشان به خاک سپرده شده اند !!. اختیار گریه ام دست خودم نیست و اشک شوق و عشق به یار از گونه هایم جاریست .. نهار بر می گردم هتل یک هفته ای را که مدینه سپری شد چه خاطره انگیز و باشکوه گذشت نمازو زیارت در حرم پیامبر زیارت قبرستان بقیع و... وچه غم انگیز و گریان بود روز وداع با مدینه. ظهر بعد از نهار همگی بچه ها طی مراسم خداحافظی از مدینه با اتوبوس راهی مکه شدیم رسیدیم به مسجد شجره برای محرم شدن چه حس و حال زیبایی بود این لحظه بعد از پوشیدن لباس سفید احرام و نیت و احرام بستن با ذکر لبیک الهم لبیک.... راهی مکه شدیم - به نظر مدینه از لحاظ تمیزی و شهری از مکه  بالاتر بود بعد از استقرار در هتل و استراحت کوتاه برای رفتن به مسجد الحرام آماده شدیم با هیچ نوشته و بیانی قادر نخواهم بود حس و حال آن لحظه ای را که به دیدن خانه خدا خدا می رفتم بیان کنم . روحانی کاروان گفت سرهایتان پایین باشد و دنبال من بیایید رفتیم.. از شوق دیدار خانه خدا چشمانم خیس خیس شده بود (اکنون که دارم این متن را تایپ می کنم بعد از حدودا نه سال باز  چشمانم گریان شده ) بعد از طی مسیری روحانی گفت به سجده بروید سجده شکر وسپاس  به سجده رفتیم صدای گریه ها دیگر در سکوت نبود همگی بچه های بلند بلند گریه می کردند - گفت سر از سجده بردارید و من در این لحظه به آرزویم رسیدم . دیدین خانه خدا از نزدیک و اکنون چند متری بیشتر با او فاصله نداشتم چه زیبا و نفس گیر بود محو تماشا کعبه بودم . از قبل شنیده بودم هر کس برای اولین بار خانه خدا را زیارت کند هر آرزویی کند برآورده می شود و دقیقا همین است ...

  • گروه ششم سوال متن درس ششم ديني

    گروه ششم سوال متن درس ششم ديني١- محتواي آياتي را كه پيامبر در حضور شش نفر خزرج تلاوت كرد چه بود؟آياتي در زمينه ي خدا پرستي و نفي شرك و بت پرستي ، آياتي درباره ي دعوت به خير و نيكي ، آياتي در ياد خدا و آينده ي خطير انسان در آن جهان ، آياتي براي هوشياري خرد و بيداري دل.٢-در پيمان اول عقبه چه كساني با پيامبر ديدار كردند ، در كجا و در چه زمان؟دوازده نفر خزرجي ، در كوه منا در جاي بنام عقبه. در نيمه شب.٣- دو نفر از كساني كه در پيمان عقبه اول بودند را نام ببريد؟اسعد بن زراره و عبادة بن صامت.٤- چرا پيامبر ( ص ) مصعب را براي تبليغ به مدينه فرستاد؟دوازده نفرخزرجي پس از مدتي به پيامبر نامه نوشتند كه فردي را به سوي آنان بفرستد.٥- دلايل دگرگوني مردي از تبليغ مصعب جلوگيري مي كرد را بيان كنيد؟حقايق نوراني و آسماني قرآن ، جذابيت و زيبايي آيات آن ، اخلاق و صبر و استقامت مصعب و قدرت منطق و بيان او مرد را دگرگون كرد.٦- بعد از پيمان دوم عقبه مشركان در كجا جمع شدند و چرا؟در « دارالندوه » جمع شدند و تصميم گرفتند از ريشه بر كندن اسلام و نابودكردن مسلمانان نقشه اي طرح كنند.٧- چرا شش نفر خزرجي به پيامبران ايمان آوردند؟اين شش نفر با شنيدن سخنان پيامبر و مشاهده ي رفتار پر مهر او با سابقه ي ذهني كه داشتند به اسلام گرويدند.٨- در پيمان دوم عقبه چه كساني با پيامبر ديدار كردند و در كجا و در چه زماني؟هفتاد نفر مسلمان خزرجي ، مناجاي به نام عقبه ، در زمان سيزدهم ذي الحجه نيمه ي شب.٩- در كدام حادث پيامبر اظهار اميدواري كرد كه مي خواهد به يثرب برود؟در پيمان دوم غقبه.١٠- « ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون »؟ سوره ي احتاف ، آيه ١٣ كساني كه گفتند « پروردگارما الله است ». سپس استقامت كردند ، نه ترسي براي آنان است و نه اندوهگين مي شوند.بينديشيد و پاسخ دهيد درس ششم١- شش نفر خزرجي كه اسلام را در حضور رسول خدا پذيرفتند ، از يهوديان مدينه چه شنيده بودند؟اينان از يهوديان شنيده بودند كه حضرت موسي در كتاب آسماني خود خبر داده كه پيامبري از مكه برانگيخته خواهد شد و آيين ، يكتاپرستي و توحيد را ترويج و با بت پرستي مبارزه خواهد كرد.٢- آن ها هنگام خداحافظي با پيامبر ، درباره ي چه مسئله اي اظهار اميدواري كردند؟گفتند : سال هاي طولاني است كه بين ما و قبيله ي «اس» جنگ و ستيز است. اميدوارم خدا به وسيله ي شما و آيين آسماني تان اين آتش را فرونشاند. ما اكنون به شهرمان ، يثرب ، باز مي گرديم و آيين آسماني را به مردم آن سامان عرضه مي كنيم.٣- 

  • سوغاتي مورد علاقه آيت‌الله بهجت/راز سنگ قبر آیت الله بهجت + عکس/درس گرفتن ایت الله بهجت از بچه ها

    سوغاتي مورد علاقه آيت‌الله بهجت/راز سنگ قبر آیت الله بهجت + عکس/درس گرفتن ایت الله بهجت از بچه ها

    به گزارش فارس، يكي از شاگردان آيت‌الله العظمي محمد‌تقي بهجت و روحاني كاروان عمره‌گزاران با بيان خاطراتي از ايشان اظهار داشت: يكي از سوغاتي‌هاي مورد علاقه ايشان آب زمزم بود و يادم هست هنگامي كه در بازگشت از سفر حج، براي ايشان آب زمزم را به عنوان سوغات بردم، بسيار خوشحال شدند‌،‌ هنگامي كه كسي از ايشان براي بيماري سختي دستوري مي خواست، ايشان مي‌فرمودند كه تربت حضرت سيد‌الشهدا(ع) را با آب زمزم مخلوط كنيد و به بيمار بدهيد.حجت‌الاسلام مهدوي ادامه داد: به دفعات اتفاق مي‌افتاد كه هنگام مسافرت به مكه و مدينه،‌ براي خداحافظي خدمت ايشان مي‌رسيديم و هنگامي كه از ايشان توصيه‌اي براي استفاده بهتر از اين سفر مي‌خواستيم، مي‌فرمودند‌ اگر چه انسان بايد خود را دائما در محضر خداوند و رسول او و ائمه معصومين ببيند ولي در سفر به مدينه و مكه بايد اين احساس تقويب شود و انسان در اين سفر بايد خود را دائما در محضر اين بزرگواران ببيند؛ در اين مدت بايد تمرين كرد تا در هنگام برگشت به وطن نيز انسان عادت كرده باشد تا به‌صورت مداوم خود را در محضر اين بزرگواران ببيند.بنابر اعلام پايگاه اطلاع‌رساني حج، شاگرد حضرت آيت‌الله العظمي بهجت در ادامه خاطرنشان كرد: به تعبير آيت‌الله بهجت، پيامبر و ائمه معصومين نمايندگان حضرت حق هستند و انسان بايد در اين سفر خود را در محضر اين معصومين ببيند‌،‌ توصيه ديگر‌ ايشان به زائران اين بود كه كاري كنيد تا صاحب‌خانه از شما راضي باشد و منظور ايشان از صاحب خانه‌،‌ حضرت ولي عصر(عج) بود.* انسان بايد قرآن را عاشقانه قرائت كند--------------------------------------------وي گفت‌: مرحوم آيت‌الله العظمي بهجت داراي شخصيت قوي علمي و اخلاقي بودند و انسان هنگامي كه حرف زدن، ‌نگاه كردن، ‌راه رفتن و دائم‌الذكر بودن ايشان را مي‌ديد،‌ متوجه مي‌شد كه ايشان خود را دائما در محضر خداوند و ائمه معصومين مي‌بيند‌ و مطالبي كه ايشان مي‌فرمودند، دليل تسلط فراوان ايشان بر اشخاص و روحيات آنان بود، آنچنان كه خود من يك روز صبح در منزل با بي‌حالي قرآن قرائت مي‌كردم، هنگام نماز ايشان با تشر محبت‌آميز ايشان مواجه شدم و فرمودند انسان بايد قرآن را عاشقانه قرائت كند كه اين موضوع بايد مورد توجه زائران حرم نبوي و خانه خدا هنگام قرائت قرآن در اين مكان باشد.* با انجام محاسبه بهتر مي‌توانيد ما را خوشحال كنيد----------------------------------------------------------‌حجت‌الاسلام مهدوي افزود: از توصيه‌هاي ديگر ايشان اين بود كه انسان بايد در اين مسافرت خود را محاسبه كند و ببيند چه مقدار از ظرف خود را پر كرده است كه انجام اين كار كمك بزرگي به رشد انسان مي‌كند،‌ ...

  • درس آزاد فارسی جدید التالیف سوم راهنمایی

    درس :                                             « آسمان شهر من» در آسمان خیره شده بود.نگاهش در تار و پودتاریکی،موج می زد.گاهی در لا به لای سیاهی شب،مردمك چشمانش از نور افشاني ستاره هاي چشمك زن ،جلا مي گرفت.داشت سايه ي مهتاب را دنبال مي كردكه چشمانش ،آهسته با نگاه مهربان ماه ،گره خورد.حالا به راحتي مي شد ،با چشمان مهربان ماه و درخشندگي ستاره هاي الماسي تا كوچه هاي آسمان پر كشيد. ناگهان صداي پر كشيدن جغدي سفيد از روي شاخه هاي درهم كاج پير،او را روي زمين ميخكوب كرد.كمي كه آرام شد،دوباره همه توانش را به چشمانش سپردتا اورا به جشنواره ي نورافشاني آسمان،مهمان كند.خوب كه حواسش را جمع كرد،منظره ي زيبايي از سمت شمال آسمان ،داشت جلب توجه مي كرد.به نظرش آمدكه اين منظره برايش آشناست.لبخند مرموزي روي لب هايش ،شيطنت مي كرد.آها!حالا يادش آمد.اين ها همان خرس هاي بازيگوشي بودند كه از سمت شمال ،همسايه ي آسمان بودندكه به آ ن ها دب اكبر مي گفتند.وكمي آن طرف تر، دب اصغر كه خرس كوچك تر بود.با خرس هاي دوست داشتني كه خداحافظي كرد،به قسمتي از آسمان رسيد كه شبيه يك نوار مارپيچ و كم نور و مه آلود بود. متوجه شد اين همان كهكشان راه شيري يا راه مكه است كه يكي از شگفتي هاي زيباي خداوند در پهناي آسمان است.از كنار كهكشان ،پاورچين پاورچين،دور مي شد.هرچند كه دوست داشت براي همه ي ستارگان دست تكان دهد.      حالا داشت كم كم به زهره مي رسيد.زهره نزديك ترين سياره به زمين كه بعد از ماه،درخشنده ترين حرم آسماني است.از زبان پدر بزرگ شنيده بود كه به زهره ،الهه ي عشق هم مي گويند.پدر بزرگ گفته بود كه زهره به زمين شباهت زيادي داردوبا زمين دوقلو هستند.خيلي احساس خوبي داشت.انگار همه ي سيارات و ستاره ها از ميهماني آن شب لذت برده بودند.پلك هاي نرم و نازكش ،چشمانش را نوازش مي كرد.حالا با آرامشي وصف ناشدني،رو به روي آسمان پرستاره ي شهرش ‹‹كاشمر ››داشت به خواب مي رفت.                                                                    طراح درس :محمد اميرزاده  خود ارزيابي  ۱-چرا لبخند مرموزي بر لب هاي شخصيت اين درس نشسته بود؟ ۲-آيا روزها هم در آسمان ستاره مي باشد؟ ۳-آيا مي توانيد چند مورد از فوايد آشنايي با ستارگان را نام ببريد؟ ۴..................................................................................     دانش هاي زباني و ادبي     نكته ي اول:  مستمر يا ملمو س مي گويند و اغلب بين فعل كمكي وفعل اصلي فاصله مي افتد. حالا داشت كم كم به زهره مي رسيد.          داشت سايه ي مهتاب را دنبال مي كرد.   در دو جمله ي بالا،فعل آن(داشت مي رسيد-داشت دنبال مي كرد)مي باشد و بر انجام گرفتن ...