مصطفی بادکوبه ای

  • وقتی تو می گویی وطن: مصطفی بادکوبه ای

    وقتی تو می گویی وطنمصطفی بادکوبه ای وقتی تو می گویی وطن من خاک بر سر میکنمگویی شکست شیر را از موش باور میکنموقتی تو میگویی وطن بر خویش میلرزد قلممن نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنموقتی تو می گویی وطنیکباره خشکم می زندوان دیده ی مبهوت را با خون دل تَر می کنمبی کوروش وبی تهمتن با ما چه گویی از وطنبا تخت جمشید کهن من عمر را سر میکنموقتی تومی گویی وطن بوی فلسطین می دهیمن کی نژاد عشق با تازی برابرمی کنموقتی تو می گویی وطن از چفیه ات خون می چکدمن یاد قتل نفس باالله و اکبر میکنموقتی تو میگویی وطن شهنامه پرپر می شودمن گریه برفردوسی آن پیر دلاور میکنمبی نام زرتشت مَهین ایران و ایرانی مبینمنجان فدای آن یکتا پیمبر می کنم(شاید= من جان فدا در راهِ آن یکتا پیمبر می کنم)خون اوستا در رگ فرهنگ ایران می دودمنآیه های عشق را مستانه از بر می کنموقتی تو می گویی وطن خون است و خشموخودکشیمن یادی از حمام خون در تَلِ زَعتَر میکنمایران تو یعنی لباس تیره عباسیانمن رخت روشن بر تن گلگون کشور میکنمایران تو با یاد دین، زن را به زندان می کشدمن تاج را تقدیم آنبانوی برتر می کنمایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاستمن کیش مهر وعفو را تقدیم داور میکنمتاریخ ایران تو را شمشیر تازی می ستودمن باعدالتخواهیم یادی ز حیدر میکنمایران تو می ترسد از بانگ نوایِ نای ونیمن با سرود عاشقی آن را معطر میکنموقتی تو میگویی وطن یعنی دیار یارو غممن کی گل"امید"را نشکفته پر پر میکنم



  • سروده دکتر بادکوبه ای در ستایش فردوسی

    شعر زیر سروده ایست که استاد مصطفی بادکوبه ای در نشست پاسداشت هزاره سرایش شاهنامه که با حضور اساتید ارجمند دکتر فریدون جنیدی،دکتر کزازی ونقالی بانوی ایران زمین "گردآفرید" در تالار پیامبر دانشگاه اصفهان برگزار شد،خوانده شد. این برنامه که با تلاش چند ماهه دانشجویان کانون فرهنگ پژوهان ایرانا برگزار شد با استقبال بی نظیر دانشجویان و انجمنهای ادبی شهر اصفهان روبرو شد. با وجودی که این سروده پایان بخش برنامه 9 ساعته ایرانا بود اما این سروده به اندازه ای باشندگان(حضار) را به وجد آورد که در پی هر بیت شعر خوانی استاد(با آوای رسا و لحن حماسیشان)صدای تشویق های ممتد و از جان بر آمده باشندگان فضای سالن را می انباشت و در پایان همه باشندگان به پا خاسته و به مدت دستکم پنج دقیقه استاد بادکوبه ای و هموندان(اعضای) کانون فرهنگ پژوهان ایرانا را(که به روی سن آمده بودند)تشویق نمودند،تشویقی که خستگی چند ماهه تلاش جانفرسا را به یکباره از تن و جانمان زدود. به فردوسی بزرگ هلا ای بزرگ خردمند راد/ درودم زجان بر روان تو باد خردمند دانا دل، ای پیر طوس/ خداوند بس رستم و اشکبوس خرد چون چکیده است از خامه ات/ شهِ نامه ها گشته شهنا مه ات از آن جاودان در جهان زنده ای /که تخم سخن را پراکنده ای همه روزگار وطن تیره شد / چو تازی به خاک وطن چیره شد موالی چو نامید ما را عرب / غم و درد آمد به جای طرب چو دیدی که زخمی است قلب وطن/ و خون بارد از دیده مرد و زن قلم در کفت خنجر تیز شد/ ستم را نشان رفت و خون ریز شد برون آمد از جان تو این سرود/ تو گویی که ایران چنین گفته بود "ز شیر شتر خوردن و سوسمار/ عرب را به جائی رسیدست کار که تاج کیانی کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردون تفو" سرود تو شد داروی درد ما/ شفا داد درد زن و مرد ما چو شهنامه فرهنگ ایران بود/ دل دشمن از آن هراسان بود "پی افکندی از نظم کاخی بلند" /خجسته بنائی اهورا پسند که از باد وباران گزندش نبود/ نیاورد سر، پیش ناکس فرود بنایی که باشد بنای خرد/ وزان برتر اندیشه بر نگذرد سرود تو پیغام آزادگی است/ همه درس زیبای افتادگی است خرد نامه ات بی همانند شد/ وطن از سرود تو خرسند شد زیک سو میهن نامه پهلوان/ دگر سوی "آبشخور عارفان" تویی زاده کوروش نامدار /شهنشاه پیروز دشمن شکار که منشور آزادگی بر نوشت /بشر را به آیین برابر نوشت تو گسترده ای پهنه رزم را /بر آورده ای صحنه بزم را چنان رزم با بزم آمیختی /که ساغر به شمشیر آویختی ز یک سوی آوای تیرو کمان/ بر افکنده ای بر بلند آسمان دگر سوی در جانت آید فرود/ز یزدان چنین آسمانی سرود میازار موری که دانه کش است /که جان دارد و جان شیرین خوش است توئی جان رستم توئی جان گیو/ تو جنگیده ای با دد ...

  • پاسخ عبدالنبی قیم به مصطفی بادکوبه ای

    حقيقتاً افسوس خوردم . تاسف من از اين جهت بود كه چرا يك نفر تا اين اندازه قلبي مالآمال از كينه و نفرت دارد ؟ نفرت به همنوعان خود و نفرت به هم دينان خود . البته من فرض را بر اين گذاشته ام كه مصطفي بادكوبه اي مسلمان است . اگر بادكوبه اي مسلمان باشد، گناه و جرم او بيشتر است . اگر  مسلمان نباشد ، باز كينه توزي و توهين و تحقير بر او جايز نيست .  من براي اولين بار است كه نام مصطفي بادكوبه اي را مي شنوم ، پيش از اين هيچگاه نام او را نشنيده بود. شعر او من را به ياد آن كشيش گمنام آمريكايي در يك شهر كوچك و دور افتاده انداخت كه قصد سوزاندن قرآن را داشت و از قبل اين اقدام، در همه جهان معروف شد . پيش از اين نيز بهلول به ما گفته بود براي شهره شدن دو راه وجود دارد يا يك عمل خارق العاده خوب و يا يك عمل خارق العاده بد. در اوضاع و احوالي كه جهان روز به روز كوچك تر مي شود و انسان ها به دنبال روش هاي نزديك و تقارب بيشتر هستند بادكوبه اي با اين اهانت ها با اين اشعار به دنبال چيست ؟ و از اين درشت گويي و تحقير و توهين در پي چيست ؟ چه چيزي مي خواهد ؟ او براي توجيه اشعار موهن خويش حتي به تحريف و جعل حقايق نيزد دست يازيده و آشكارا براي ديگران اصل و نسب تعيين مي كند . او نه تنها به صدها ميليون عرب بي احترامي كرده ، بلكه به هموطنان عرب خود نيزبي حرمتي مي كند . و به هنگامي كه خبط خويش را ملاحظه مي كند، هموطنان عرب خود راغير عرب و ........... و آنهايي كه زبان عربي آموخته اند معرفي مي كند. به راستي مصطفي بادكوبه اي نمي داند كه هموطنان عرب او، هر كدام براي خود شجره نامه اي دارند كه شجره نامه آنها به قبايل صدر اسلام مي رسد ؟ آيا او نمي داند هموطنان عرب او از بني تميم و مذحج و بني ربيعه و بني حنطله و بني طي و بني كعب و ... هستند ؟ آيا او نمي داند نزد هموطنان عرب او بزرگترين و زشت ترين دشنام اين است كه به آنها بگويند شما عرب نيستيد ؟ بعيد است مصطفي بادكوبه اي كه عنوان دكتر را يدك مي كشد ، اين حقايق را نداند . ولي اگر نمي داند باز گناه او بيشتر مي شود ، گناه او از اين نظر بيشتر است كه چرا در خصوص موضوعي كه اطلاع ندارند، اظهار نظر مي كند . آيا مصطفي بادكوبه اي به فكر وحدت ملي ما ايرانيان نيست ؟ او نمي داند اين قبيل سخنان باعث تفرقه و جدايي است ؟ او نمي داند اين سخنان اختلافات قومي را دامن مي زد و آب به آسياب دشمن مي ريزد؟ جعل و تعريف ديگر او ، اَشد كفراً و نفاق خواندن عرب است . قدر مسلم مصطفي بادكوبه اي به عنوان كسي كه توشه اندكي از ادبيات برگرفته، فرق بين " عرب" و " اعراب " را مي داند . او مي داند كه " اعراب" با " عرب" خيلي تفاوت دارد . او مي داند ، منظور از " اعراب" ، مردم باديه ...

  • "وقتی تو میگویی وطن" از مصطفی بادکوبه ای+ دانلود

    وقتی تو میگویی وطن من خاک بر سر میکنم گویی شکست شیر را از موش باور میکنم ... وقتی تو میگویی وطن یکباره خشکم میزند این دیده ی مبهوت را با خون دل تر میکنم ... وقتی تو میگویی وطن بر خویش میلرزد قلم من نیز رقص مرگ را با او به دفتر میکنم ... بی کوروش و بی تهمتن با ما چه گویی از وطن؟ با تخت جمشید کهن من عمر را سر میکنم ... خون اوستا در رگ فرهنگ ایران میدود من گاد های عشق را مستانه از بر میکنم ... وقتی تو میگویی وطن شهنامه پر پر میشود من گریه بر فردوسی، آن پیر سخن ور میکنم ... وقتی تو میگویی وطن بوی فلسطین میدهی من کی نژاد عشق با تازی برابر میکنم؟ ... وقتی تو میگویی وطن از چفیه ات خون میچکد من یاد قتل نفس با الله اکبر میکنم ... وقتی تو میگویی وطن خون است و خشم و خودکشی دنیادی از حمام خون در تلٌ زعتر میکنم ... وقتی تو میگویی وطن قدس است و شامات و حجاز من همدلی کی با چنین نادان برادر میکنم؟ ... تاریخ ایران تو را شمشیر تازی میسزرد من با عدالت جوییم یادی ز حیدر میکنم ... ایران تو یعنی لباس تیره ی عباسیان من رنگ روشن بر تن گلگون کشور میکنم ... ایران تو بانام دین زن را به زندان میکشد من تاج را تقدیم آن بانوی برتر میکنم ... ایران تو  شهر قصاص و سنگسار و دار هاست من کیش مهر و عفو را تقدیم داور میکنم ... ایران تو میترسد از بانگ نوای و نای نی من با سرود عاشقی آن را معطر میکنم ... وقتی تو میگویی وطن یعنی دیار یاءس و غم من کی گل امید را نشکفته پر پر میکنم؟ (استاد مصطفی بادکوبه ای)توصیه میکنم حتما دانلودش کنین، خیلی قشنگه.برای دانلود اینجا کلیک کنید.

  • سوگند- مصطفی بادکوبه ای

    سوگند مصطفی بادكوبه ای وطن، به خاك تو سوگند عشق ما پاك است                                   گر چه سینه‌ی ما در غم تو صد چاك استبگو به دیو منش دشمنت، كه‌ای ناپاك                                    هنوز كاوه و آرش بسی در این خاك استهنوز تركش میهن ذخیره دارد تیر                                        هنوز خطه‌ی ایران، به بیشه دارد شیرهنوز هست فرانك، كه آرد افریدون                                       هنوز هست نژادی كه بر كشد شمشیردریده پهلوی ما، دشنه‌ی پدر، آری                                       به خون خویش بغلطیده بس پسر، آریهزار خرمن آتش ز حیله بر پا شد                                                سیاوش دل ما می‌كند گذر، آریندای قلب غم آلوده ما، سرود وطن                                                  زبور زنده‌ی داود ما، سرود وطننوشته بر لب ما واژه‌ی مقدس عشق                                           درود و بوسه و بدرود ما، سرود وطنسرود مهین ما، شعر ناب آزادی است                                                كتاب برتر ایران كتاب آزادی استنبوده نشئه‌ی دل از عصاره‌ی انگور                                       شراب كشور عرفان، شراب آزادی استز دشت پاك تو خون حماسه می‌جوشد                                                شقایق از لب تو افتخار می‌نوشد«امید» شادی تو، یاس چون به دل دارد                                             سپید جامه‌ی پاك مغانه می‌پوشد  پاینده ایران

  • نقدی بر اشعار دکتر بادکوبه ای......

    نقدی بر اشعار دکتر بادکوبه ای......

    اشاره:استاد عبدالنبی قیم از فرهیختگان و نویسندگان توانمند خطه خوزستان است که اخیرا" کتاب وزینی در نقد و رد اندیشه ها ضد اسلامی احمد کسروی و کتاب پانصد ساله خوزستان او به زیور طبع آراسته و روانه بازار کتاب نموده است.ایشان هم از جمله خوانندگان و مراجعان پایگاه اطلاع رسانی ملاثانی نیوز می باشند.استاد قیم در نقد پاره ای از اشعار دکتر مصطفی بادکوبه ای مقاله ای نگاشته و نسخه ای از آن جهت انتشار برای ما ارسال شده است که عین پاسخ و نقد ایشان جهت اطلاع خوانندگان وبگاه منتشر می گردد.البته جا داشت جناب قیم اصل اشعار دکتر بادکوبه ای را هم ضمیمه نقد می کرد تا خواننده بتوانند به قضاوت منصفانه ای در این خصوص برسد. مصطفي با دكوبه اي به كجا مي رود ؟ هنگامی که براي اولين بار شنيدم شخصي شعري به نام " خداي عرب" سروده و در اين شعر نه تنها به مردم عرب توهين كرده بلكه به مقدسات مسلمانان نيز اهانت كرده است به هيچوجه باورم نمي شد كه در قرن بيست و يكم و در شرايطي كه جهانيان به دنبال نزديكي و تقارب هستند ، كسي اين چنين كينه توزانه و بدون دليل به صدها ميليون انسان توهين كند . در باورم نمي گنجيد كسي با نفرت و تحقیر از ديگران سخن گويد . چه شده است ؟ آيا شاعري عرب و يا نويسنده عربي به بادكوبه اي و يا هم وطنان ما توهين كرده كه او درصدد مقابله برآمده است ؟ آيا عرب، مصطفي بادكوبه اي را به نبرد يا رزم فراخوانده كه او اين چنين بي محابا درصدد آماده سازي ميدان نبرد و رزم است ؟شگفت زده و متحير ماندم ، قدري درنگ كردم . درنگ كردم تا به سان مصطفي باد كوبه اي اسير احساسات و عواطف نشوم . درنگ كردم تا به اصل اشعار او و سخنان او دست يابم . پس از آن كه از چند منبع موثق به شعر او دست يافتم و اشعار او را قرائت كردم . حقيقتاً افسوس آوردم . تاسف من از اين جهت بود كه چرا يك نفر تا اين اندازه قلبي مالآمال از كينه و نفرت دارد ؟ نفرت به همنوعان خود و نفرت به هم دينان خود . البته من فرض را بر اين گذاشته ام كه مصطفي بادكوبه اي مسلمان است . اگر بادكوبه اي مسلمان باشد، گناه و جرم او بيشتر است . اگر  مسلمان نباشد ، باز كينه توزي و توهين و تحقير بر او جايز نيست . من براي اولين بار است كه نام مصطفي بادكوبه اي را مي شنوم ، پيش از اين هيچگاه نام او را نشنيده بود. شعر او من را به ياد آن كشيش گمنام آمريكايي در يك شهر كوچك و دور افتاده انداخت كه قصد سوزاندن قرآن را داشت و از قبل اين اقدام، در همه جهان معروف شد . پيش از اين نيز بهلول به ما گفته بود براي شهره شدن دو راه وجود دارد يا يك عمل خارق العاده خوب و يا يك عمل خارق العاده بد.در اوضاع و احوالي كه جهان روز به روز كوچك تر مي شود و انسان ...

  • پاسخ طارق خراسانی به مقاله ی حضرت استاد عبدالنبی قیم

    پاسخ طارق خراسانی به  مقاله ی حضرت استاد  عبدالنبی قیم نقدی بر اشعار دکتر بادکوبه ای…… منبع: http://mollasaninews.com اشاره:استاد عبدالنبی قیم از فرهیختگان و نویسندگان توانمند خطه خوزستان است که اخیرا” کتاب وزینی در نقد و رد اندیشه ها ضد اسلامی احمد کسروی و کتاب پانصد ساله خوزستان او به زیور طبع آراسته و روانه بازار کتاب نموده است.ایشان هم از جمله خوانندگان و مراجعان پایگاه اطلاع رسانی ملاثانی نیوز می باشند.استاد قیم در نقد پاره ای از اشعار دکتر مصطفی بادکوبه ای مقاله ای نگاشته و نسخه ای از آن جهت انتشار برای ما ارسال شده است که عین پاسخ و نقد ایشان جهت اطلاع خوانندگان وبگاه منتشر می گردد.البته جا داشت جناب قیم اصل اشعار دکتر بادکوبه ای را هم ضمیمه نقد می کرد تا خواننده بتوانند به قضاوت منصفانه ای در این خصوص برسد. مصطفی با دکوبه ای به کجا می رود ؟ هنگامی که برای اولین بار شنیدم شخصی شعری به نام ” خدای عرب” سروده و در این شعر نه تنها به مردم عرب توهین کرده بلکه به مقدسات مسلمانان نیز اهانت کرده است به هیچوجه باورم نمی شد که در قرن بیست و یکم و در شرایطی که جهانیان به دنبال نزدیکی و تقارب هستند ، کسی این چنین کینه توزانه و بدون دلیل به صدها میلیون انسان توهین کند . در باورم نمی گنجید کسی با نفرت و تحقیر از دیگران سخن گوید . چه شده است ؟ آیا شاعری عرب و یا نویسنده عربی به بادکوبه ای و یا هم وطنان ما توهین کرده که او درصدد مقابله برآمده است ؟ آیا عرب، مصطفی بادکوبه ای را به نبرد یا رزم فراخوانده که او این چنین بی محابا درصدد آماده سازی میدان نبرد و رزم است ؟شگفت زده و متحیر ماندم ، قدری درنگ کردم . درنگ کردم تا به سان مصطفی باد کوبه ای اسیر احساسات و عواطف نشوم . درنگ کردم تا به اصل اشعار او و سخنان او دست یابم . پس از آن که از چند منبع موثق به شعر او دست یافتم و اشعار او را قرائت کردم . حقیقتاً افسوس آوردم . تاسف من از این جهت بود که چرا یک نفر تا این اندازه قلبی مالآمال از کینه و نفرت دارد ؟ نفرت به همنوعان خود و نفرت به هم دینان خود . البته من فرض را بر این گذاشته ام که مصطفی بادکوبه ای مسلمان است . اگر بادکوبه ای مسلمان باشد، گناه و جرم او بیشتر است . اگر  مسلمان نباشد ، باز کینه توزی و توهین و تحقیر بر او جایز نیست . من برای اولین بار است که نام مصطفی بادکوبه ای را می شنوم ، پیش از این هیچگاه نام او را نشنیده بود. شعر او من را به یاد آن کشیش گمنام آمریکایی در یک شهر کوچک و دور افتاده انداخت که قصد سوزاندن قرآن را داشت و از قبل این اقدام، در همه جهان معروف شد . پیش از این نیز بهلول به ما گفته بود برای شهره شدن دو راه وجود ...

  • بادکوبه ای و تبعیض نژادی (شعوبی گری معاصر)

    واپسین سروده ی آقای مصطفی بادکوبه ای با نام ‹‹ خدای عرب ›› که در مدتی کوتاه بطور گسترده ای در سایت های گوناگون منتشر شد ، بهانه ای دست داد تا نکاتی چند را یادآور شوم . چه بسا برخی خاموشی را در این شرایط مناسب ترین پاسخ به دشنام و ناسزا گویی بدانند ، اما به باور نگارنده به دو دلیل یادآوری مطالبی در این خصوص می تواند سودمند باشد .   خوش بود گر محک تجربه آید به میان         تا سیه روی شود هر که در او غش باشد  (حافظ ، دیوان اشعار)     ******************** واپسین سروده ی آقای مصطفی بادکوبه ای با نام ‹‹ خدای عرب ›› که در مدتی کوتاه بطور گسترده ای در سایت های گوناگون منتشر شد ، بهانه ای دست داد تا نکاتی چند را یادآور شوم . چه بسا برخی خاموشی را در این شرایط مناسب ترین پاسخ به دشنام و ناسزا گویی بدانند ، اما به باور نگارنده به دو دلیل یادآوری مطالبی در این خصوص می تواند سودمند باشد .  خوش بود گر محک تجربه آید به میان        تا سیه روی شود هر که در او غش باشد     (حافظ، دیوان اشعار) دلیل نخست ؛ اینکه این ادعاها و دروغ پردازی ها که در قالب شعر مطرح شده نمایانگر اندیشه ای است که همچنان در جامعه و در میان برخی که از نخبگان جامعه نیز به شمار می آیند به نوعی حکم فرماست ، اندیشه ای که به نام ایران زمین و وطن وتاریخ و فرهنگ وتمدن در پی رواج ناسیونالیسم افراطی و باورهای شووینستی است . پیروان این نوع نگرش ، خواسته یا ناخواسته آتش فتنه و دشمنی و کینه توزی را با برانگیختن دگر بار ‹‹ شعوبی گری ›› از گورستان تاریخ نادانی ها و کژفهمی ها برمی افروزند . دلیل دوم ؛ اینکه سخنان رانده شده در نکوهش عرب اگر چه برای نگارنده به ویژه ، چندان امر تازه ای نیست ، اما اینکه سخنور یا شاعر ویا نویسنده ای از تریبون نهادی رسمی و یا وابسته به نهادی رسمی در کشوری مسلمان و در سایه نظامی اسلامی ، بی پروا ، به یک قوم و ملت و تاریخ و فرهنگ ناسزا گوید و شرم آورتر از آن به آموزه ها و باورهای دینی امتی بزرگ آشکارا توهین نماید جای بسی تأمل وبلکه تأسف است . نگارنده این سطور به هیچ وجه قصد دفاع از عرب به عنوان قوم ویا قومیت را ندارد و از پرداختن به موارد فرودست و کم مایه اینچنینی و اختلافات ساختگی میان ‹‹ عرب ›› و ‹‹ عجم ›› سخت بیزار است ، این نوشتار حتی برای بیان به اصطلاح ‹‹ مناقب ›› عرب هم نیست و تنها در پی رد تهمت ها و رسوایی مدعیان دروغین و روشن شدن برخی حقایق نگاشته شده است .            گر دو سه ابله تو را تهمت نهد          حق برای تو گواهی می دهد            گر خفاشی را زخورشیدی خوری است     آن دلیل آمد که خورشید نیست ؟ (مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر دوم)     بر ...

  • مرا غدیر ندای بلند آزادی است

    مرا غدیر ندای بلند آزادی است

    مرا غدیر ندای بلند آزادی است شاعر : مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای مرا غدیر نه برکه، که بیکران دریاستعلی نه فاتح خیبر،که فاتح دلهاست مرا غدیر نه برکه، که خم جوشان استعلی نه ساقی کوثر،که کوثر عظماست مرا غدیر نه یک برگ سرد تاریخ استعلی نه شافع محشر، که محشر کبراست مرا غدیر حریم وصال محبوب استعلی نه همسر زهرا که کیمیای ولاست مرا غدیر بود پایگاه دانش و دینعلی نه کاتب قرآن که آیت عظماست مرا غدیر نه یک واژه در دل تاریخکه جان پناه همه رهروان راه خداست مرا غدیر نه یک روز اختلاف افکنکه همچو چشمه ی مبعث زلال وحدت زاست مرا غدیر ندای بلند آزادی استعلی نه حامی بوذر که روح صدق و صفاست مرا علی نبود خلقتی خدا گونهچو غالیان نسرایم که مالک دو سراست اگر نه عالم و عادل مرا نمی شایدستایمش که علی عالی و علی اعلاست بخوان ز سوره انعام علت درجاتعلی ز علم و عمل بر جهانیان مولاست مگوکه مولد او کعبه شد که می گویمبه هر مکان که علی هست کعبه خود آنجاست هر آن که دم زند از عشق آن ولی والاعلی صفت اگرش نیست، کار غرق خطاست بخوان تو نامه مولا به مالک اشترکه طرز فکر علی از خطوط آن پیداست ببین که در دل آن رادمرد بی همتابه یاد قسط و عدالت چه محشری بر پاست بکوش رنگ علی گیری و صفات علیهزار نکته باریک تر ز مو اینجاست به سالروز امامت به جشن عید غدیرکه اشک شوق به چشمان عاشقان پیداست گل (امید) به لب ها نشاندم و گفتمخوشا دلی که در آن مُهر مهر میر ولاست