نمایشنامه های دبیرستانی

  • زندگینامه بیژن مفید

    «بیژن مفید» در نهم خرداد ماه سال ۱۳۱۴خورشیدی در تهران به‌دنیا آمد. پدرش «غلامحسین خان» نیز از هنرپیشگان تئاتر بود. او بعد از اتمام تحصیلات دبیرستانی، دوره هنرپیشگی را به‌پایان رساند و سپس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به ادامه تحصیل پرداخت. در این دوران او علاوه بر دستیاری استادان و کارگردانان آمریکایی و اروپایی مانند پیتر بروک و ...، دوره‌های آموزش تاتر و نمایشنامه نویسی را در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تدریس و اداره می‌کرد.چندی بعد او وارد حلقهشاهین سرکیسیان (گروه هنر ملی بعدی) شد و چندی پس از مرگ سرکیسیان از این گروه جدا شد .در همین زمان کارگردانی چند نمایش را به عهده داشت و خود نیز در چند اثر از جمله نمایشنامه «باغ وحش شیشه‌ای» اثر «تنسی ویلیامز» به ایفای نقش پرداخت. «بیژن مفید» از همان سال‌های تحصِل در دبیرستان به فعالیت تئاتری پرداخت. بین سالهای ۱۳۴۴و ۱۳۴۵گروه تئاتری از اعضای کاملا آماتور تشکیل داد و نام آن را «آتلیه تئاتر» گذاشت. از مهمترین اعضای این گروه که بعدها هرکدام هنرمندانی بزرگ شدند می‌توان به « بهمن مفید » ، « محمود استادمحمد » ، « جمیله ندایی » (همسر بیژن مفید) و « حسین والامنش » اشاره کرد . در سال ۱۳۴۸با تلاش « آربی آوانسیان » و « خجسته کیا » و همکاری و همت « ایرج انور » ، « شهرو خردمند »، « عباس نعلبندیان » و « بیژن صفاری » و « محمد ژیان » ، «کارگاه نمایش» در تهران بنیان گذاشته شد. مجتمعی که بسیاری از بهترین هنرپیشگان تاتر ایران در آنجا آموزش دیده‌اند. برای اولین بار در تاریخ تاتر ایران سه نسل بازیگر در برنامه‌های مختلف این مجموعه منسجم در عرصه نمایش و تاتر به فعالیت پرداختند.   از بازیگران توانایی که در بازی آثاری که بر صحنه «کارگاه نمایش» به اجرا درآمد نقش‌آفرین بودند می‌توان از « لرتا » [هاپرایتیان - نوشین](همسر عبدالحسین نوشین) ، « فردوس کاویانی »، « فهیمه راستکار »، « سوسن تسلیمی»، « شکوه نجم آبادی » « صدرالدین زاهد » ، « هوشنگ توکلی » ، « آتیلا پسیانی » ، « پرویز پورحسینی » ، « جمیله ندایی » ، « رضا رویگری » ، « محمد صالح‌علاء » ، « فریده سپاه منصور » و «رضا ژیان» نام برد. «بیژن مفید» نیز همراه با « آربی اوانسیان »، « ایرج انور »، « آشور بانی پال بابلا » و « اسماعیل خلج » ، « عباس نعلبندیان » و « رضا قاسمی » از جمله نمایشنامه نویسان و کارگردان‌های ثابت نمایش‌هایی بودند که در این کارگاه به اجرا در می‌آمد. اولین اثری که در «کارگاه نمایش» به اجرا در آمد، نمایشنامه «شهر قصه» و « پژوهشی ....» بود که شهر قصه به مدت نود و یک روز در تهران و دیگر شهرهای مختلف ایران از جمله ...



  • زنانه

    زمانی نوشتن،نقاشی کردن،تئاتر ،خطاطی کردن و ... را دوست داشتم و در همه ی این ها چنان تلاش می کردم که معلم نقاشی ام در من "مونه"،پدرم "رسول جلیلی"و سردبیر و همکاران چند مجله ای که در آنها می نوشتم "نویسنده" ای دیگر می دیدند. خاطره ام در تئاتر منحصر است به چندین گلدان سفالی به پاس سه سال پیاپی رتبه ی ۱ تا ۳ کارگردانی،بازیگری و نمایشنامه ی استان تهران در میان بچه های دبیرستانی ،که هر چه فکر می کنم یادم نمی اید گلدان هایش را چه کار کردم ! و بعضی وقت ها نمایشنامه های کلاسیکی که در زیر زمین خانه ی پدری جا گذاشتمشان و اگر گذرم به یر زمین پر از عنکبوت های مخوف و سوسک های جناینکار بیفتد دستی بر غبار غلیظ جمع شده بر تیره ی پشتشان بکشم.نقاشی را شاید بیشتر از باقی دوست داشتم، فتح الفتوحم وقتی بود که پول هایم را جمع می کردم و از لوازم التحریر فروشی نزدیک خانه یمان قلمو های سه صفر و دو صفر می خریدم و تا صبح آهو های مینیاتوری می کشیدم، یا آن زمان که سال پیش دانشگاهی خانواده بریم بوم و رنگ روغن خریدند و من من با چه شعفی از تجربه ی کتاب هایی که پدرم برایم گرفت بود تمام وقت های آزادم را یا در مورد رنگ ها و تکنینک ها مطالعه می کردم و یا ادای نقاش ها را در می آوردم . البته از موسقی هیچ سررشته ندارم،مادرم به شدت مذهبی است و حساس به هر گونه طرب آلات ، بنابرین تلاش های موسقی ام محدود می شود به زنگ تفریح های مدرسه ی راهنمایی که از بچه هایی که بلد بودند ارف یاد می گرفتم، امروز البته فلوتم در میان اسباب بازی های پسرکم عصایی شده است که با آن ادای "پیر زنی که به مسجد شاه می رفت" را درآورد. و جالب اینکه مهربان همسر به همین که فلوت سابق من عصای امروز پسرک شده است اعتراضات وسیعی دارند !!! خلاصه ما از جنگ های نرفته افتخار شکست بسیار داریم.اما امروز هنرم این است که از ۸:۳۰ صبح بشورم و بسابم و جارو کنم و بر سر روی این خانه ی کوچک دست نوازش بکشم، تا شب که او می آید. و او خسته از بارسنگین مسئولیت روز بیاید و به پسرک آموخته باشم ،وقتی پدر آمد با آن صدای بچه گانه اش برود پشت در و بپرسد "کیه؟ من مرد هونه ام !" . افتخار روز هایم وقت خالصی است که برای پسرک می گذارم و لگو هایش مثل آجر های ساختمان بر روی هم می گذاریم و او ذوق دنیا را می کند که برجی که ساخته (به برج هم می گوید قطار) آنقدر بلند شود که برای گذاشتن آخرین آجر هایش بالای صندلی برود . کتاب هایی که می خوانم نه کافکاست نه مارکز نه کتاب های آقای جوادی که بسیار دوستشان می دارم و نه حتا آندرا تی روی و .... بلکه شده اند "داستان های مزرعه"،لودر کوچولوی نارنجی"،"ترانه های شیمو کوچولو"و .... بعضی وقت ها فکر می کنم هیچ گاه ...

  • میخائیل بولگاکف نویسنده و نمایشنامه‌نویس مشهور روسی

    میخائیل بولگاکف میخائیل آفاناسیویچ بولگاکُف(به روسی: Михаил Афанасьевич Булгаков‏)‏ (۱۵ مه ۱۹۸۱، کیف - ۱۰ مارس ۱۹۴۰، مسکو) نویسنده و نمایشنامه‌نویس مشهور روسی در نیمهٔ اول قرن بیستم است. مشهورترین اثر او مرشد و مارگاریتا است. میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانوادهای فرهیخته در شهر کیف اوکراین دیده به جهان گشود.پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخاییلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود.پس از تولد فرزند اول، یعنی میخاییل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد.بعد از میخاییل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیاب پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم بود. ولی در اثر این شیوه ی تربیت، میخائیل مرد سر به زیر و مقدسی نشد.در سال ۱۹۰۱ او را به دبیرستان شماره ی یک شهر کیف "الکساندرفسکی" فرستادند. در آنجا بود که استقلال و خودرایی واپس زده ی خود را نشان داد. به هیچ گروه یا انجمن سیاسی نپیوست و شخصیت منحصر به فرد و نامتعارفش توجه اطرافیان را به خود جلب کرد. گرچه میخائیل دوست داشت دنباله کار پدر را بگیرد اما پدرش علاقه مند بود پسرش پزشک شود. میخایئل پس از پایان تحصیلات دبیرستانی در ۱۹۰۹ به دانشکده پزشکی روی آورد و در ۱۹۱۶ آنرا به پایان رساند.در سال ۱۹۰۷ پدر بولگاکف، آفاناسی ایوانویچ در گذشت. این حادثه برای خانواده ضربه ی سنگینی بود؛ زیرا افزون بر وابستگی شدید عاطفی افراد خانواده به پدر، مادر خانواده قادر به تامین هزینه ی زندگی آنها نبود. اما خیلی زود، آکادمی علوم الهی، موفق به دریافت حقوق ماهانه از دولت برا میخائیل شد. مبلغی که بیشتر از حقوق پدر بود.در بهار ۱۹۱۶، بولگاکف، دانشکده ی پزشکی را به پایان رساند و کمی بعد به خدمت سربازی احضار شد.علاقه شخصی بولگاکف به زبان ها و ادبیات خارجی باعث شد که در کنار کار پزشکی در زمینه ادبی نیز رشد کند.در پاییز همان سال ارتش، او را به عنوان پزشک به روستای "نیکلسکی" در منطقه ی اسمالنسک اعزام کرد. خاطرات این دوران در مجموعه ی داستان "یادداشتهای پزشک جوان روستا" آمده است.یک سال بعد از اتمام دانشگاهش بود که انقلاب روسیه و به دنبال آن جنگ های داخلی در گرفت و بولگاکف به عنوان پزشک در جبهه‌ها فعالیت می‌‌کرد. در این زمان دو برادر بولگاکف در ارتش سفید با ارتش سرخ مقابله می‌‌کردند.او تا سپتامبر ۱۹۱۷ به فعالیت های پزشکی خود در "نیکلسی" ادامه داد و سپس به بیمارستان "ویازما" منتقل شد. پس از انقلاب اکتبر سال در فوریه ۱۹۱۷، کیف بازگشت؛بولگاکف همه ی کوشش خود را برای ملحق نشدن به ارتش ...

  • تاریخچه نمایش شهر قصه

    شهرقصه در ۸۰۰۰صفحه تایپ شده و ۸ساعت نوار ضبط شده از متن وجود دارد. بیژن مفید یکی از نسخه‌ها را با گروه نمایش برنامه دوم رادیو تهران ضبط کرده بود. با جا افتادن کار در خانه پیش آهنگی ناحیه پنج تهران. خیابان شهباز کهآتلیه تئاتر نامیده شده بود. حدود یکسال، هر هفته با تماشاچیان دعوتی اجرا می‌شد. شهر قصه اولین بار خارج از « آتلیه تئاتر» در دبیرستانی در ناحیه پنج تهران اجرا شد. تمرینات و اجراها یک سال ادامه داشت. اردیبهشت ۱۳۴۷فرخ غفاری، خجسته کیا و رضاقطبی شهر قصه را به جشن هنر دوم دعوت کردند. شهر قصّه چهارشب در جشن هنر شیراز، «دانشگاه پهلوی» سه ماه در تئاتر سنگلج (بیست و پنج شهریور) شش ماه در انجمن اطلاعات بانوان و چند شب در شهرهای جنوب ایران اجرا شد.. ( آبادان.مسجد سلیمان.آغاجاری) نمایش شهر قصه درباره نویسنده بیژن مفید روز ۲۲خرداد ۱۳۱۴در تهران متولّد شد. از کودکی ویلن می‌نواخت. دردوران دبیرستان در هنرستان هنر پیشگی که دکتر مهدی نامدار رئیسش بود به آموزش تئاتر پرداخت. فهیمه راستکار، هوشنگ لطیف پور، علی نصیریان، جعفر والی، پرویز بهرام، رضا بدیعی، جمشید لایق، از همدوره‌های بیژن مفید بودند. در سال ۱۳۳۲در هنرستان در مسابقه نمایشنامه نویسی با نمایشنامه عروسکها شرکت کرد و برنده نشد. بعد از پایان دبیرستان در دانشکده حقوق و بعد در دانشکده ادبیات با ریاست دکتر سیاسی به تحصیل ادبیات انگلیسی پرداخت. همین سالها با عبّاس جوانمرد، هوشنگ لطیف پور، پرویز بهرام و دیگران به جلسات تئاتر شاهین سرکسیان می‌رفت. سال ۱۳۳۳دیویدسن برای تدریس ادبیات نمایشی امریکایی در دانشگاه به تهران آمد و بیژن با او به کار پرداخت. و نمایشنامه باغ وحش شیشه یی نوشته تنسی ویلیامز را با بازیگری بیژن مفید در صحنه گرد در انجمن ایران و امریکا با موفقیت زیاد به صحنه برد. بیژن برای به صحنه بردن نمایشنامه "شهرما" نوشته تورنتون وایلدر و"همه پسرانم" نوشته آرتور میلر دستیار کارگردان او بود. بعد از دیویدسن جرج کویین بی به تهران آمد و بیژن مفید در نمایشنامه‌های «بیلی باد»، «مرد دوم» و «سفر دور و دراز به درون شب» به عنوان بازیگر و دستیار کارگردان با او همکاری کرد. بیژن مفید با گروههای تئاتری که تشکیل می‌شد همراهی و همکاری داشت. ایده‌های جستجوگر او برای زبان تئاتری منجر به تشکیل «آتلیه تئاتر» ۱۳۴۵و سال ۱۳۴۷بوجود آمدن کارگاه نمایش شد. کارگاه نمایش به همت بیژن صفاری و رضا قطبی و با کارگردانهایی مثل خجسته کیا با نمایشنامه حلاج، ایرج انور با نمایشنامه نظارت عالیه و بیژن مفید با نمایشنامه ماه و پلنگ شروع به کار کرد. و تا ۱۳۵۸گروههای مختلفی به جستجوهای ...

  • نقش آذری‌های مهاجر در تئاتر خراسان

    نقش آذری‌های مهاجر در تئاتر خراسان

      نقش آذری‌های مهاجر در تئاتر خراسان مقاله داوود عسگرپور، پژوهشگر و تاريخ‌نگار تئاتر مشهد زمینه عقیده عقلای عالم و حکمای بنی آدم در این مسئله که تبدیل اوضاع بربریت و تکمیل لوازم تمدن و تربیت در هیچ مملکت ممکن نخواهد شد مگر به ایجاد سه چیز که اصول (سیویزیلاسیون) و ترقی و تمدن می‌باشد و اگر یکی از آنها قصور داشته باشد تمدن ناقص است. اول مدرسه. دوم روزنامه. سوم تئاتر که تجسم اعمال نیک و بد و ارائه و عرضه داشتن آن به مناظر و مشاهده بینندگان.(میرزارضا خان نائینی طباطبایی) تکوین هنر تئاتر سالها قبل از انقلاب مشروطیت، با فداکاری و از جان گذشتگی کسانی آغاز شد که در راه آزادی بیان و اندیشه و عدالت اجتماعی و رهایی آحاد مردم از قید جهل و خرافه و استبداد، رنجها بردند و مرارت‌ها کشیدند. آنان در عرصه های اجتماعی از طرق مختلف اعم از ایجاد مدرسه (نهضت مدرسه۱) به عنوان نخستین سنگ بنای مبارزه با ساختار سنت و فاناتیزم و نشر و حشر شبنامه و روزنامه در شکل مدرن آن زمان و ایجاد و ایفای هنر نمایش در تجمعات و متینگها. عهدها بستند و با خون این نهال نوپای جنبش مدنی را آبیاری کردند. میرزاحسن رشدیه (پدر مدرسه ایران) پایه گذار مدرسه نوین ایران با فراگیری شیوه جدید آموزش و ابداع روش علمی تربیتی در مدارس نوبنیاد خود، با طرح و جایگزین هنرهایی چون خطاطی، نقاشی، موسیقی و هنر تئاتر یا نمایش، گامهای موثر و بلند در راه تحول بنیادی جامعه برداشت. اولین مدرسه‌ای را، که در تبریز تاسیس کرد علمای سنتی مانع شدند و گفتند که “تاسیس مکاتب و مدارس خارج از رویه اسلام اجازه شرعی ندارد”. ناصرالدین شاه وی را با حیله و وعد از ایروان به ایران آورد و میرزاحسن رشدیه فارغ از سیاستهای شاهانه، با تشریح اهداف والای مدارس جدید به دستور شاه بازداشت گردید. اما جسورانه از دوستاق فرار کرد و با ورود به تبریز در محله ششگلان و در اتاقهای مسجدالوزرا نخستین تابلوی مکتب دو زبانه رشدیه را نصب کرد. این مدرسه پس از مدتی به جهت مخالفت طلاب و روحانیون صاحب قدرت توسط عوامل لمپینیزم بسته شد و رشدیه به تهمت بی دینی فراری گشت.در این مدارس دانش آموزان با شیوه جدید تدریس در مدت سه ماه خواندن نوشتن را یاد می‌گرفتند. کلمه قانون مدرسه که شامل اساسنامه حاوی نظم و انضباط روانشناسانه و حقوق اجتماعی دانش آموزان بود، دستاویزی شد که پیشنماز مسجدبه اعتراض بگوید کلمه قانون چه بوی بدی می‌دهد و رشدیه در جواب گفت. قانون کلمه بسیار مبارکی است. و بدینسان اولین مدرسه نوین رشدیه توسط علمای اعلام بسته شد و رشدیه به مشهد فرار کرد و دومین مدرسه را با مساعدت روشنفکران و دل‌سوختگان تحولات ...

  • ما حرکت می کنیم ... یادی از ابراهیم گله دارزاده و جشنواره تئاتر دانش آموزی بهبهان

    نیمه اول دهه 70 بود شاید سال 74 . پارچه نوشتی بر فراز تالار معلم بهبهان مبنی بر جشنواره تئاتر دانش آموزی نظر من را به خود جلب کرده بود.تصمیم گرفتم به همراه جهان زراعت از این جشنواره دیدن کنیم تا علاوه بر کشف استعدادهای تئاتر داتش آموزی بچه های دانش آموز را  تشویق کنیم و به آنها انگیزه بیشتری برای ادامه کار تئاتر ببخشیم.از میان نمایش هایی که در این جشنواره دیدیم یک نمایش خیلی چشم ما را گرفت هم بواسطه نویسنده آن که استاد مسلم تئاتر ایران یعنی استاد «بهرام بیضایی» نویسنده اش بود (و ما البته تعجب کرده بودیم چطور دانش آموزانی کم سن و سال جرات اجرای این کار را داشته اند)! و هم به دلیل کارگردانی و بازی های خوبی که آن نمایش داشت. راستش ما که در انجمن نمایش کُلی برای خودمان ادعا داشتیم و فکر می کردیم خیلی با سوادیم جرات کار کردن نمایشی از بیضایی را نداشتیم بنابراین اصلا باورمان نمی شد دو دانش آموز دوم و یا سوم  دبیرستانی نمایشی در این سطح کار کرده باشند! «ضیافت» داستان شبانی بود که به ضیافت دهباشی روستا نمی رود. او می خواست از حمله گرگ جلوگیری کند و معتقد بود که زندگی اش تنها از این طریق معنا پیدا می کند. ضیافت اگرچه ساده ترین و کوتاه ترین نمایشنامه بیضایی است اما با این وجود هضمش برای امثال من که دانشگاه را هم تمام کرده بودم سخت بود چه رسد به 2 دانش آموز شهرستانی که نه نمایش چندانی دیده بودند و نه احتمالا نمایشنامه های زیادی خوانده بودند!جالب اینکه خود بیضایی این نمایشنامه را وقتی در حدود 30 سال سن داشته نوشته و اجرا کرده بود اما اینجا و در بهبهان دو دانش آموز 14 و 16 ساله با جسارت تمام این نمایش را اجرا کرده بودند و باید اعتراف کنم اجرای زیبایی هم بود! نمایش که تمام شد به همراه جهان ایستاده دانش آموزان را تشویق کردیم و از آنها خواستیم حتما کار تئاتر را دنبال کنند و سری به انجمن نمایش بهبهان بزنند.این دانش آموزان یکی«ابراهیم گله دارزاده» و دیگری«اسماعیل سخایی»بودند که امروز یکی(ابراهیم) رییس مرکز هنرهایی نمایشی شده و دیگری از جمله بهترین بازیگران تئاتر استان خوزستان است!ابراهیم گله دارزاده بعدها با تلاش و جدیت در دانشکده سینما تئاتر رشته کارگردانی تئاتر قبول شد اما اسماعیل همچنان بازیگر ماند تا از مهمترین جشنواره تئاتری استان جایزه اول،دوم و سوم بازیگری را بگیرد. اسماعیل سخایی عزیز البته فقط به بازیگری قانع نشد .او کارگردانی و طراحی صحنه و لباس را هم تجربه کرد تا در همه این بخش ها جایزه بگیرد که از جمله جایزه کارگردانی اول و دوم و نیز طراحی صحنه و لباس جشنواره تئاتر استانی است. اسماعیل برای طراحی لباس و ...

  • کتابهای کتابخانه مرکز تحقیقات معلمان فلاورجان تا اردیبهشت ماه 1388-قسمت پنجاه و دوم

    1378 48/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- وحید دستگردی اقبالنامه حکیم نظامی گنبوی 79 1378 49/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- جانسون پاشا منظومه گاشن راز محمود شبستری 80 1380 50/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- پوران فرحزاد نیمه های ناتمام 81 1374 51/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- محمد نوارگر خالقی گاشن عشق 82 1378 52/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- ضیا الدین سجادی شاعر صبح پؤوهش در شعر خاقانی 83 1380 53/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- سید صادق گوهری منطق الطیر مقالات طیور 84 1376 54/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- محمد تقی عطار نژاد کشکول عطار 85 1379 55/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- بدیع الزمان فروزانفر دیوان عطار 86 1377 56/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- محمد روشن منطق الطیر 87 1373 57/801 شعر سنتی یا کلاسیک   حسین الهی قمسه ای گزیده منطق الطیر 88 1375 58/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- عبدالمحمد آیتی پیر نیشابور 89 1377 5/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- علی جعفر زال اصلاحات و واژه های کلیدی قلم اشعار حافظ 90 1380 60/801 شعر سنتی یا کلاسیک ----- دکتر عبدالحسین زرین کوب پله پله تا خدا 91 1381 61/801 شعر فارسی – نقد و تفسیر ----- صادق گوهرینی نامه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری 92 1381 1/62/801 برجسته ترین آثار ادبی جهان آنها ----- حسن شهباز سیری در بزرگ ترین کتاب های جهان 93 1381 2/62/801 برجسته ترین آثار ادبی جهان آنها ----- حسن شهباز سیری در بزرگ ترین کتاب های جهان 94 1381 3/62/801 برجسته ترین آثار ادبی جهان آنها ----- حسن شهباز سیری در بزرگ ترین کتاب های جهان 95 1381 4/62/801 برجسته ترین آثار ادبی جهان آنها ----- حسن شهباز سیری در بزرگ ترین کتاب های جهان 96 1380 63/801 شعر ----- محمد رضا شفیعی کدکنی تازیانه های سلوک نقد و تحلیل چند قصیده از حکیم سنایی 97 1381 1/63/801 مجموعه داستان های شاهنامه فردوسی 1 ----- حمید رضا نگهبان سرگذشت رستم داستان تولد و مرگ رستم همراه با شرح ابیات و واژه های دشوار و برگردان متن منظوم به نثر 98 1381 2/63/801 مجموعه داستان های شاهنامه فردوسی 1 ----- حمید رضا نگهبان سرگذشت رستم داستان تولد و مرگ رستم همراه با شرح ابیات و واژه های دشوار و برگردان متن منظوم به نثر 99 1381 64/801 مجموعه داستان های شاهنامه فردوسی 2 ----- حمید رضا نگهبان گذر از هفت خان: منشور جهان پهلوانی رستم در نبرد هفتخان (همراه با شرح ابیات و واژه های دشوار و برگردان متن منظوم به نثر 100 1381 1/65/801 شعر فارسی قرن 12 ----- عبدالرضا رضایی نیا یوسف در آغوش معرفی و برگزیده شعر غنیمت نیجابی 101 1381 2/65/801 شعر فارسی قرن 12 ----- عبدالرضا رضایی نیا یوسف در آغوش معرفی و برگزیده شعر غنیمت نیجابی 102 1380 66/801 شعر فارسی قرن 8 ----- بها الدین خرمشاهی – مهرداد نیکام برگزیده و شرح ...