چند بیت شعر خوب

  • چند بیت شعر غزل مانند و مثنوی مانند از "کوچک"

    سلاماز اونجایی که گوگل به این پست من خیلی ارادت داره قبل از اینکه مطالب این پست رو بخونید ، چند تا از غزلهای دیگه ام که بعد از وقوع این اتفاقات سروده شدند رو اینجا میگذارم : غزل اولغزل دومغزل سومو حالا ادامه :این بار میخوام مطلبی به ظاهر متفاوت نسبت به مطلب قبلی بنویسم. عرفان ، مستی ، می ، ساقی ، درویش ، عشق ،.....دانشگاه گه رفتیم ترم یک فارسی عمومی داشتیم که اولین درس عمومی بود که قرار بود ما اون رو بگذرونیم. تا اون روز از اون استاد چیزی نشنیده بودم. نمی شناختمش و هیچ احساس خاصی به اون نداشتم. استاد خودش رو معرفی کرد و هیچ کس تو کلاس بعد از شنیدن اسم اون عکس العمل خاصی نشون نداد و معلوم بود که هیچ کس تا حالا این اسم به گوشش نخورده. بعد از چند جلسه متوجه شدیم که استادی که هفته ای سه ساعت ما با اون کلاس داشتیم یکی از به نام ترین و صاحب سبک ترین شعرای معاصر کشوره که از قرار معلوم توی همون سال کتاب اشعار اون هم به عنوان کتاب برگزیده ی سال شناخته شده بود. این استاد عزیز کسی نیست جز استاد خسرو احتشامی و البته اون کتاب هم اسمش هست حماسه در حریر. این که ما اون رو نمیشناختیم در واقع یه جورایی به خاطر از مرحله پرت بودن ما بود و شاید خیلی از ما حتی چند بیت شعر درست درمون هم بلد نبودیم که بخوایم بخونیم چه برسه به اینکه بخوایم شعرای معاصر مملکتمون رو بشناسیم... استاد انسان فوق العاده ای بود که همه از کلاسش نهایت لذت رو می بردیم و در عین حال حسابی از شوخیهایی که استاد میکرد میخندیدیم. اون ترم گذشت و ما به واسطه ی رشته مون دیگه هیچ کلاسی با استاد نداشتیم. ولی استاد تاثیر خیلی زیادی روی من گذاشتن و فکر میکنم برای بقیه هم همین جور بود.ترمهای دیگه هم یکی پس از دیگری گذشتن تا رسیدیم به این روزی که میخوام تعریف کنم. من از چند روز قبل میرفتم و از کارشناس گروه مربوطه سوال میکردم و سراغ استاد رو ازش میگرفتم تا این که تونستم روزها و ساعتهایی که استاد دانشگاه هستند رو در بیارم. از اتفاق دقیقا َ همون دو روزی دانشگاه بودن که من هیچ کلاسی نداشتم. ولی من تصمیم گرفتم حتما َ بیام دانشگاه و استاد رو ببینم. وقتی رسیدم دانشگاه هنوز چند دقیقه ای به شروع ساعت کلاسها مونده بود که رسیدم به اتاق ولی دیدم هیچ کس تو اتاق نیست. بله... استاد رفته بودن سر کلاس. و من باید تا تموم شدن کلاس منتظر میموندم تا بتونم استاد رو ببینم. توی اون یک ساعت و خرده ای سر خودم رو یه جوری گرم کردم و در حالی که هنوز فقط یک ساعت و ربع از شروع کلاس گذشته بود برای احتیاط بیشتر خودم رو گذاشتم دم در اتاق استاد تا اگه احیانا َ کلاس زودتر تموم شد من بلافاصله بتونم استاد رو ببینم. به ...



  • (حال من خوب است )چند بیت شعر عاشقانه و زیبا

    (حال من خوب است )چند بیت شعر عاشقانه و زیبا

    این شعر زیا و قشنگ تقدیم به همه شما عزیزان حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم آخ .. تا می بینمت یک جور دیگر می شوم با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند یاسم و باران که می بارد معطر می شوم در لباس آبی از من بیشتر دل می بری آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم

  • چند خطی در باب شعر

      موسیقی، یکی از عناصر مهم درشعر است و تاثیرات فراوانی بر آن می گذارد؛ از جمله:   ·           به شعر، نظم می دهد؛ ·           حالات مختلف در مخاطب ایجاد می کند ( نشاط، شادی، اندوه، و...)؛ ·           میزان تاثیر شعر بر مخاطب را دوچندان می کند؛ ·           و...   موسیقی در شعر چند شاخه ی مهم دارد؛ از جمله: وزن، قافیه و ردیف، و... در این بخش می خواهیم با هم بحث قافیه و ردیف را مرور کنیم. پیش از آغاز بحث، خوب است این بیت ها را بطور دقیق بخوانید و به این سوال پاسخ دهید که در پایان هر بیت: -     کدام « کلمات » بطور کامل و عینا تکرار شده اند؛ -     « حروف »  کدام  کلمات با هم مشترکند؛ با پاسخ به این سوالات می توانید به جایگاه قافیه و ردیف و ارزش موسیقایی آن پی ببرید.   اما، شعر انتخابی امروز از کتاب « یک عالم پروانه » است ( چاپ 1373) اثر شاعر خوب و صمیمی کودک و نوجوان، آقای افشین علا: خنده ی بابا   بابا دارد می خندد                 دنیا دارد می خندد حتما خیلی خوشحال است،       زیرا دارد می خندد یک گل روی قالیچه              با ما دارد می خندد هرچیزی که غمگین بود،        حالا دارد می خندد   ردیف چیست؟ کلماتی که در پایان بیت، عینا تکرار می شود. پس می توانیم بگوییم: کلماتی که در پایان مصراع 1 و مصراع های 2 و 4 و 6 و 8  در این شعرآمده و کاملا تکرار شده، ردیف این شعر است. راهی ساده برای یافتن ردیف در شعر: از چپ به راست، کلمات پایانی شعر را بررسی می کنیم: «می خندد» و « دارد» در همه ی بیت ها عینا و پشت سرهم تکرار شده اند؛ پس ردیف شعر به شمار می روند البته به شرطی که پیش از آن ها « قافیه » آمده باشد. قافیه چیست؟ کلماتی که در پایان بیت می آید و بعضی از حروف پایانی آن ها با هم اشتراک دارد؛ این اشتراک باعث ایجاد موسیقی در شعر می شود. می بینید که بخش پایانی کلمات «بابا»، «دنیا»، «حالا» و « زیرا»، یعنی: " ا " با هم مشترک است؛ به همین دلیل این کلمات، قافیه ی این شعر به شمار می روند. با همین روش بسیار ساده می توانید قافیه هم بسازید؛ شاید شما هم مثل خیلی از بچه های دیگر، تمرین قافیه سازی کرده اید، بی این که از آن باخبر باشید! می پرسید چطور؟ بله عرض می کنم. بچه ها گاهی برای تفریح با هم سوال جواب هایی دارند، که درحقیقت تمرین قافیه سازی است! مثلا: بگو: تشت! -     تشت -     بشین برو رشت!  بگو: چیز! -     چیز -      بشین روی میز! و ... می بینید که در این بازی به اشتراک پایانی کلمات توجه شده است. شب شد و ... شب شد و مهتاب در آمد باز گریه ز طفلی بر آمد باز   حال، دگربار بها ر آمده غنچه ای از شاخه به بار آمده   کودکی از عرش خدا آمده شاه عرب، شیر خدا آمده   تابشی از نور ...

  • چند بیت شعر زیبا

    چند بیت شعر زیبا

      ای شمع آهسته بسوز که شب دراز است ای اشک آهسته بریز که غم زیاد است مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم چه سود از مهر ورزیدن چه حاصل از وفا کردن مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم خواهی که جهان در کف تقدیر تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد صد سال در بیابان آواره و سر گردان شوی به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی من از روییدن خار سر دیوار فهمیدم که نا کس کس نمیگردد از این تنها نشستن ها بمیرد آنکه غربت را بنا کرد مرا از تو تو را از من جدا کرد در این دنیا که مردانش عصا از کور میدزدند من بیچاره به دنبال یک مرد می گردم سنگ قبرم را نمی سازد کسی مانده ام در کوچه های بی کسی بهترین یارم مرا از یاد برد سوختم خاکسترم را باد برد اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است هر شب که انتظار تو را می برم به روز شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز در جوانی آنقدر آه کشیدم ز جهان سیر شدم صورتم گر چه جوان است ولی پیرشدم پیری آن نیست که بر سر زند موی سفید هر جوانی که به دل عشق ندارد پیر است بی جهت نیست که در کنج دلم جا داری خوشگلی با نمکی دو چشم زیبا داری تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است سیاه چشم و سیاه ابرو سیاه خال فراموشم نکن ای نازنین یار غروب غمت را به هر قیمتی خریدارم.چون طلوع شادیت را از ته دل دوست دارم...      

  • شاید چند بیت شعر به اندازه چند جلد کتاب حرف برای گفتن داشته باشد....

    به نام آب اسیر سرابمان کردند *** چه شد که سر به دل انقلابمان کردند عفاف فاطمیان را به سخره می گیرند ***  چه هجمه ها که به اصل حجابمان کردند هوای شهر شهیدان ز کِیدشان ابریست  ***  ز فتنه خون به دل آفتابمان(آقا) کردند نه شرم از شهدا و نه شرم از رهبر  ***   هماره بعد خمینی عذابمان کردند به کوچه های ولایت شراره افروزان  ***  به شعله های جسارت کبابمان کردند از آن دعای فرج که در آن ولایت نیست!  ***  به پیش حضرت آقا خرابمان کردند! حرام خور که شدی، حق کشی شود ساده  ***  چه باطلند که ناحق حسابمان کردند --------------------------------------------------------------- ز مشفقان زمان بي نيازمان كردند *** اسير خاك رهِ بوترابمان كردند كمي ز روضهِ زينب نشانمان دادند *** براي حمل صبوري مجابمان كردند به عشق بانوي سينه شكستهِ حيدر *** براي سينه زدن انتخابمان كردند از آستان حسيني ندايمان دادند *** فقير و سائل و زائر خطابمان كردند خوشا دمي كه ز غيبت درآيد و بينم *** ز خونِ سرخِ گلومان خضابمان كردند شعار شيعهِ مولا علي ولي الله   ***  به ياد مهديِ زهرا علي ولي الله    

  • چند بیت شعر پرمعنا

    چند بیت شعر پرمعنا

      گر لذت ترك لذت بدانيدگر شهوت نفس لذت نخواني از سينه تنگم دل ديوانه گريزدديوانه عجب نيست كه از خانه گريزد  عاشقي پيداست از زاري دلنيست بيماري چو بيماري دل  روزاحباب تو نوراني الي يوم الحسابروزاعداي تو ظلماني الي يوم القيام  ديوانه كرد آرزوي وصل او مرااز سر برون نمي‌رود اين آرزو مر  گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگيبا قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد  آنكةعاشقانةخنديدخندهاي منودزديدپشت پلك مهربوني خواب يك توطئةميديد  توراميبينم وميلم زيادت ميشود هردمتوراميبينم ودردم زيادت ميشود دردم هركسي هم نفسم شددست آخرقفسم شدمنه ساده بخيالم كه همه كاروكسم شد نيازارم ز خود هرگز دلي راكه مي ترسم در آن جاي تو باشد  گر بي خبر آمديم به كوي تو، دور نيستفرصت نيافتيم كه خود را خبر كنيم  گرچه میدانم نمي‌آيد،ولي هردم از شوقسوي درمي‌آيم و هرسو،نگاهي میکنم  از سوز محبت چه خبر اهل هوس رااين اتش عشق است نسوزد همه كس را  آورم پيش تو از شوق پيام دگرانگويمت تا سخن خويش به نام دگران  من بخال لبت اي دوست گرفتار شدمچشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم  گاه گاهي به من ازمهر پيامي بفرستفارغ ازحال خود و جان و جهانم مگذار  غمي خواهم كه غمخوارم تو باشيدلي خواهم كه دل آزارم تو باشي  گر نرخ بوسه را لب جانان به جان كندحاشا كه مشتري سر مويي زيان كند گر هيچ مرا در دل تو جاست بگوگر هست بگو نيست بگو راست بگو  صبر در جور و جفاي تو غلط بود غلطتكيه بر عهد و وفاي تو غلط بود غلط  گرچه هرلحظه زبيداد تو خونين جگرمهم بجان توكه ازجان بتو مشتاق ترم  غير از غم عشق تو ندارم , غم ديگرشادم كه جز اين نيست مرا همدم ديگر  دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيستآنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست  زدرد عشق توبا كس حكايتي كه نكردمچرا جفاي تو كم شد؟شكايتي كه نكردم  تو كيستي،كه اينگونه،بي تو بي تابم؟شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم  بشنو از ني چون شكايت ميكنداز جداييها حكايت ميكند   روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت چشمه سادگی از لطف زمین می جوشید خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت!  وقتی از غربت ایام دلم می گیرد‎‎ مرغ امید من از شدت غم می میرد دل به رویای خوش خاطره ها می بندم باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد.   در اخرين لحظه ديدار بهچشمانت نگاه كردم وگفتم بدان اسمان قلبمبا تو يا بي تو بهاريستهمان لبخندي كه توان رااز من مي ربود بر لبانتزينت بست.و به ارامي از من فاصلهگرفتي بي هيچ كلامي.من خاموش به تو نگاه می كردمو در دل با خود مي گفتم :اي كاش اين قامتنحيف لحظه اي فقط لحظه اي مي انديشيد كهاسمان بهاري يعني ابرباران رعد وبرق و طوفانناگهانيو ...

  • ..::" چند بیت شاعرانه "::..

    با سلام خدمت تمامی شما خوانندگان گرامی و علاقمندان وبلاگ گوناگون و متنوع و کسانی که به هر نحوی گه گاهی به این وبلاگ سر می زنند و مطالب آن را شاید مطالعه می کنند و یا اینکه گذرا بررسی می کنند. شاید در این مدت خیلی از شما گرامیان به وبلاگ سرزده باشید و کدام مطلب جدیدی را مشاهده نکرده اید. به دلیل مشکلات و مشغله های فراوان، نتوانستم در این مدت وبلاگ را به روز نگه دار و به قول بعضی ها حس و حالش از بین رفت و وقت هم نبود. و در اینجاست که برای شخص خودم، ضرب المثل "وقت طلاست!" معنا پیدا می کند و صدها بار آرزو می کنم که کاش می شد وقت بیشتری در اختیار داشتم و یا اینکه توانایی و انرژی فزاینده برای پیگیری موضوعات جالب و مورد توجه شما خوانندگان گرامی و مخصوصا نسل جوان و علاقمندان کم جمعیت وبلاگ گوناگون و متنوع. خوب فکر می کنم که همین مقدار برای حالا کافی باشد. در این پست چند بیت شعر زیبا برای شما قرار داده ام. امید است که روح و روان شما را تازه کند و زیبایی زندگی معنای دیگری در وجود شما پیدا کند و یا اینکه این رنگ و زیبایی زندگی برای شما رنگین تر گردد، ان شاء الله.   ای تو جاری توی رگهام صدای پای نفسهام ای که بوی تو رو داره لحظه های خواب و رویام فرصت بودن با تو اگه حتی یک نفس بود برای باور بودن همه چیز و کس بود کاش می شد با تو بهاره آرزوها پا بگیره کاش می شد با تو دوباره زندگی معنا بگیره کوچ عاشقانه تو، لحظه شکستن من خلوت شبانه من، تا همیشه از تو روشن از غم نبودن تو، گریه کردم تو ندیدی هق هق تلخ صدامو تو نبودی، نشنیدی   با تشکر مدیریت وبلاگ

  • چند تا شعر خوب برا آقا

    میسوزم از فراقت روی از جفابگران / هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان   در وادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب میگردد، کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟ خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟   ای غایب از نظر به خدا می سپارمت / جانم بسوختی و به جان دوست دارمت   آقای جمعه های غریبی ظهور کن / دل را پر از طراوت عطر حضور کن، یک گوشه از جمال تو یعنی تمام عشق / یک دم فقط بیا و از اینجا عبور کن   برای آمدنت انتظار کافی نیست / دعا و اشک و دلی بی قرار کافی نیست، تمامی هر چه شراب است غیر چشمانت / برای مستی چشمی خمار کافی نیست   دوباره جمعه شد یارم نیومد / خدایا یار ما از در نیامد، نگار بی قرینه کی می آیی / سحرخیز مدینه کی می آیی   کاش از دلبر نشانی داشتیم / بر سر کویش مکانی داشتیم، از برای مهدی صاحب الزمان / کاش در دل جمکرانی داشتیم …… تعجیل در ظهور آقا صلوات ……   عمریست که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم، او منتظرست تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم …… التماس دعا عزیزان ……   هنوزم انتظارو انتظار است / هنوزم دل به سینه بیقرار است، هنوزم خواب میبینم به شبها / همان مردی که بر اسبی سوار است، همان مردی که آید جمعه روزی / و این پایان خوب انتظار است   روزی در برگه تقویم خواهند نگشت : تعطیل رسمی ـ روز ظهور حضرت ولی عصر   صحبتی شد که خدایا باب نجاتی بفرست / تلخی دائفه را شاخه نباتی بفرست، میرسد با علم سبز امامت بر دوش / از چه خاموش نشستی صلواتی بفرست   از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم / تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم، گفتند غروب جمعه خواهی آمد / آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم   هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشگر بود / پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشگر است، با خبر باشید ای چشم انتظاران ظهور / بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است …. الهم عجل لولیک الفرج ……   ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد / بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد،سوگند به هر چهارده آیه نور / سوگند به زخم های سرشار غرور، آخر شب سرد ما سحر می گردد / مهدی به میان شیعه برمیگردد

  • چند بیت شعر عاشقانه پر معنا......

    اگر لذت ترك لذت بدانيدگر شهوت نفس لذت نخواني از سينه تنگم دل ديوانه گريزدديوانه عجب نيست كه از خانه گريزد عاشقي پيداست از زاري دلنيست بيماري چو بيماري دل روزاحباب تو نوراني الي يوم الحسابروزاعداي تو ظلماني الي يوم القيام ديوانه كرد آرزوي وصل او مرااز سر برون نمي‌رود اين آرزو مر گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگيبا قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد آنكةعاشقانةخنديدخندهاي منودزديدپشت پلك مهربوني خواب يك توطئةميديد توراميبينم وميلم زيادت ميشود هردمتوراميبينم ودردم زيادت ميشود دردم