شعر برای تشکر از دوست

  • تشکر از دوستان

    چشمی دارم همه پر از صورت دوستبا دیده مرا خوشست چون دوست در اوستسلام خدمت همه دوستان عزیزمممنون از همه شما بخاطر محبت و مهربانی های بی پایانتان.من بهترین جشن تولدم رو امسال با حضورو محبت شما مهربانان گرفتم.بنابه قولی که داده بودم برای بهترین کامنت ارسالی شما دوستان10 قطعه شعر زیبا کامنت داده می شود. در این پست میخام برنده بهترین کامنت رو خدمتتان اعلام نمایم.شرمنده دیگه وسعمون در این حده.باتشکر مجدد از همه ی شما دوستانم میخام تشکر ویژه از دوستان ذیل نمایماستاد حکمتی-بربساطی که بساطی نیستآقا سعید- نوشته های خیسآقامهرداد-گلگشتی در نظم و نثر ادب  پارسیگل سرخ-سرزمین منخانم 3taya-تگرگبرنده بهترین کامنت به طور مشترک از دوستان گلمخانم سمر-ساغر دلوداداش رضا-رضا تنهاانتخاب گردید.قربان همه شما.



  • بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری

    بررسی شعر «دوست» از سهراب سپهری محمدرضا نوشمند   I should be glad of another death T.S. Eliot دوست   بزرگ بود و از اهالی امروز بود و با تمام افق های باز نسبت داشت ولحن آب و زمین را چه خوب می فهمید.   صداش به شکل حُزن پریشان واقعیت بود. و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد. و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند.   به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد. و او به شیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود. و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد. همیشه کودکی باد را صدا می کرد. همیشه رشته ی صحبت را به چفت آب گره می زد. برای ما، یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه ی  سطح خاک دست کشیدیم و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم.   و بارها دیدیم که با چقدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت.   ولی نشد که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم.   مشهور است که شعر «دوست» را سهراب پس از درگذشت «فروغ فرخزاد» نوشت، و تا نباشد چیزکی، منتقد نگوید چیزها! ولی من نمی خواهم این شعر را با تکرار نام فروغ و محدود کردن نام دوست با نام او بررسی کنم. حتی مایل نیستم به داستانی بپردازم که «الیوت» در شعرش آورده است تا به جمله ای برسد که سهراب شعرش را با آن آغاز می کند. یک شعر را از چندین زاویه می شود دید و بررسی کرد، امّا گاهی شعر طوری صمیمانه حرف می زند که خوب نیست آدم خیلی رسمی به حرفهایش گوش بدهد. در مجلس ختم و عزای یک دوست کسی برای  عزاداری که با ناله و شیون از خوبی های دوستِ از دست رفته حرف می زند و آه  می کشد، «احسَنت» «احسَنت» نمی گوید. که یعنی «بله، در وصفِ دوست عجب تلمیح زیبا و بجایی در اینجا آورده ای!» اگر شنونده به همان حسّی رسیده باشد که باعث شده آن شخص با چنین زبانی سوگواری کند، او هم کنترل احساسش را از دست می دهد و بی ریا ناله و زاری می کند. دلم نمی خواهد در بررسی این شعر، معناگریز و بی احساس باشم. بیش تر دلم می خواهد خواننده ی این متن به حسّ و دردی برسد که سهراب را وادار به نوشتن این سوگنامه کرد. با فهمیدن حرفهای سهراب، شاید بشود تا حدودی به عمق اندوهش در فقدان دوست پی برد و با او در غم از دست دادنش همدردی کرد. سهراب در ابتدای شعرش جمله ای را از «الیوت» نقل می کند که حالتی شرطی دارد و حاکی از وضعیتی است که امکان پذیر نیست، ولی گوینده به این فکر می کند که خیلی خوشحال می شداگر چنین چیزی ممکن می بود. معنای جمله ی الیوت این است: «از مرگی دیگر خوشحال خواهم شد (اگر بشود).» بدون رجوع ...

  • تشکر از یک دوست

    تشکر از یک دوست

    نویسنده: خسرو یوسفی        شنبه 18 آبان1387 ساعت: 19:38 برادر بزرگوارم ستوده عزیزسلام چه خوب کردی که این عکس را در وبلاگ زیبایت گذاشتی و باعث شدی که من بتوانم حداقل یک تشکری از برادرعزیزم آقای اینانلو بکنم . کفشهای من کاملاً گل آلود شده بود ولی بعد از استقرار در خانه آقای حیدری بزرگوار در بره سر که واقعاً نمیدانم آدم چگونه می تواند از زحمات ایشان تشکر کند دیدم کفشهای من کاملاً تر و تمیز شسته شده و اصلاً یک ذره هم گل در زیر و روی آن وجود ندارد تعجب کردم چه کسی این کار را کرده است ؟ از طرفی دیدم اینانلو طب ولرز گرفته و به شدت میلرزد سریع رفتم کیسه خواب آوردم که دیدم حالش کمی بهتر شده است این بزرگوار در زیر باران و سرما کفشهای مرا برداشته و شسته بود به نظر شما اسم این کار ایشان را فداکاری ایثار و یا ... میتوان گذاشت ؟و من چگونه میتوانم از این کار ایشان تشکر کنم؟نویسنده: خسرو یوسفی       شنبه 18 آبان1387 ساعت: 19:47 آقای ستوده با سلام در موضوع عکسی از درفک (کفشهای گل آلود) نمی توان نظر نوشت لذا من نظرم را اینجا نوشتم                                              تشکر نویسنده: محمدرضا یاوری یکشنبه 19 آبان1387 ساعت: 16:25 سلاماین کفش یعنی عشق!این کفش یعنی همت!این کفش یعنی تلاش!این کفش یعنی من،تو،او،ما و آنهایی که می آیند و می روند و جز ردپا بر این سرزمین زیبا چیزی برجا نمی گذارند.خدا به همراهتان دوستان خوبم

  • تقدیر از یک دوست

    تقدیر از یک دوست

        چند روز پیش یکی از دوستان عزیزم چند کتاب شعر به من هدیه داد که <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />  همین جا ازش تشکر می کنم واین شعری که تــو ایــن پست گذاشتم   برگزیده ازهمون کتابهاست که تقــــدیمش می کنم به همـــون دوست   خوبم و شما عزیزان .   از شما دوستای گلم هم خواهش می کنم که برای این دوست مهربون من   دعا کنین تا زودتر مشکلش بر طرف بشه. از همتون تشکــــر و قدردانی   می کنم و مرسی که همراه همیشگی من هستید . . .                             « به سراغ من اگر می آیید        نرم و آهسته بیایید               مبادا که ترک بردارد                      چینی نازک تنهایی من»                              اینجاســت،آیــید،پنــجره بــگشایید،ای من ودگر من ها:                                                 صد پرتو من در آب مهتاب،تابنده نگر،بر لرزش برگ،اندیشه ی من،جاده ی                                                       مرگ. آنجـا نیلوفرهاست،به بهــشت،به خدا درهـــاست. اینجا ایوان،خاموشی هوش،پرواز روان. در باغ زمان تنها نشدیم.ای سنگ ونگاه،ای وهم و                                       درخت،آیا نشدیم؟ من«صخره- من»ام،تو«شاخه-تو»یی. این بام گلی،آری،این بام گلی،خاک است ومن پندار. وچه بود این لکه ی رنگ،این دود سبک؟پروانه گذشت؟                                                  افسانه دمید؟ نی!این لکه ی رنگ،این دود سبک،پروانه نبود، من بودم                                              وتو.افسانه نبود،                                                  ما بود وشما.                                                                                                  «سهراب سپهری»

  • تشکر از دوستان

    با عرض سلام و تشکر از دوستان بزرگواری که نظرات ارزشمندی را ارائه می نمایند با توجه به درخواست مکرر بعضی از دوستان و همشهریان عزیزم مبنی بر قرار دادن تصاویر و مطالب بیشتر درباره زاهدشهر ،نکات ذیل یادآور می گردد  عذرخواهی وبلاگ زاهدشهر را به دلیل عدم دسترسی لازم به اطلاعات و تصاویر مورد درخواست شما بپذیرید. توسعه وبلاگ زاهدشهر مستلزم همراهی یک گروه علاقمند و فعال و البته ساکن زاهدشهر هست که علی رغم چندین نوبت فراخوان تا کنون این مهم به صورت جدی محقق نشده است. اینجانب قریب به بیست سال است که توفیق سکونت در زاهدشهر را ندارم اما همواره قلبم به یاد زاهدشهر عزیز می تپد و اگر خداوند بخواهد زنده ام با یاد مردم زحمتکش و مهربانش کوچه های قدیمی پر خاطره اش و همه صفا و صمیمت دوست داشتنی اش. با ذکر صلوات برای همه اسیران خاک زاهدشهر و شهدای به خون خفته اش  زاهدشهر و زاهدشهری پاینده باد. با احترام مدیر وبلاگ زاهدشهر   برای دسترسی به مطالب و تصاویر از منوی سمت چپ موضوعات و یا بخش آخرین مطالب استفاده نمایید

  • تشکر و قدردانی

    همراهی را بستائیم .همراهی  را ارج بنهیم همراهی همسایه دیوار به دیوار وفاداری است .دوستان باوفا بهترین دوستان اند در اینجا و این لحظات که به پایان سال شمسی  1387 می رسیم وظیفه خود دیدم از دوستان و همراهان  وب هرانک  تشکر و قدردانی بکنم  1- از وبلاگ  زیبای”  خانه پدر”  خانم قائینی  بزرگ اندیش  بابت همراهی  و مشوق های بی نظیرشان در پرداختن به فولکور الموت  و هرانک تشکر ویژه  دارم و از خداوند برای ایشان و مامان مهری  ودختر گل شان ستاره خانم و خواهرو برادرهای گرامی  شان که همراه همیشگی هرانک هستند   طلب سعادت و سلامتی می کنم هیچ وقت یادم نمی رود  در بهمن ماه سالجاری  در یکی از پست هایم   از تاگور و نوشته های عرفانی شان  تعریف کرده بودم کامنتی که  خانم قائینی  برایم گذاشته بودند بسیار جالب و تکان دهنده بود  " اما داستانهای هرانک  چیز دیگریست "خودباوری  "خودت باش " تز خوب ایشان همواره محرک من  به نوشتن از زادگاهم بوده و هست  از خداوند سال خوب و خوشی را برای ایشان و خانواده محترمشان آرزومندم 2-  ازاستاد اخلاقی نیای  بزرگوار  وب مطربانه که حق دوستی  وهمراهی بر گردن بنده دارند تشکر و سپاس دارم وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 3- از جناب وثوق  عزیز  که شبهای الموتش  تسلی خاطری است برای من  که مثل او از زادگاهمان دور افتاده ایم تشکر می کنم وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 4-  از دوست روزنامه نگار شاعر ادیبم جناب  اسماعیل آزادی  خوی اندیش تشکر ویژه دارم ایشان هم همواره مرا به نوشتن از محیط بکر الموت تشویق نموده و می کنند 5-  از وب ضیافت زندگی  جناب  استاد صادقی  کمال تشکر دارم  مناعت طبع یشان ستودنی است وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 6-  از وب  یادگار دوست استاد عشق و فضیلت  جناب رحمانی  خوب اندیش کمال تشکر را دارم وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 7- از جناب نادری نژاد واز همراهی گام به گامشان کمال تشکر دارم وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 8- از استاد پیشرفت عزیز  خواهرشاعره  خوبم که " آب و آینه اش" تداعی صفا و شفافیت برایم بوده و هست  با آرزوی سلامتی سالی خوب و خوش برای ایشان و خانواده گرامی شان ارزومندم 9- از جان شیفته بزرگوار دوست شاعرم  که شعرهای زیبایش  از طبیعت  ستودنی است بابت همراهی شان تشکر می کنم وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 10-  از سرکار خانم اسحاقی  بابت  معرفی کتابهای  خوب و متین و پربارو همراهی شان  نیز تشکر می کنم وسال خوبی را برای ایشان و خانواده گرامی شان آرزومندم 11- ...