زندگینامه جکسون پولاک - بیوگرافی نقاش ها - آثار جکسون بولاک

زندگینامه جکسون پولاک

تحلیل نقاشی های نبوغ آمیز جکسون پولاک● دستان فراکتالی یک استاد
«جکسون پولاک» را با تابلو های نقاشی عجیبش می شناسند؛ تابلوهایی که در نگاه اول چیزی جز مخلوطی از رنگ های پاشیده شده به بوم نشان نمی دهند. اغلب منتقدان هم عصرش او را چیزی فراتر از یک نقاش عجیب که قلم مو را با حرکت هایی تصادفی روی بوم می کشد، نمی دانستند؛ اما «پولاک» در برابر آنها مقاومت می کرد و می گفت: «من می توانم جریان رنگ را روی بوم مهار کنم. آنها طرح های تصادفی نیستند.»


آثار جکسون بولاک

آثار جکسون بولاک


چند ده سالی باید می گذشت تا درستی گفته های او اثبات شود. در اواخر دهه ،۱۹۹۰ «ریچارد تیلور» فیزیکدان دانشگاه اورگون به بررسی گلچینی از آثار «جکسون پولاک» پرداخت و فهمید که آنها از الگوهای فراکتالی مشخصی تشکیل شده اند که تنها با پاشیدن یا ریختن رنگ بر روی بوم به وجود آمده اند. به نظر می رسید جک رنگ پاش سال ها پیش از آنکه ریاضیات لازم برای بررسی کارهایش ابداع شود، الگوهای فراکتالی را در نقاشی هایش به کار می برد.

به تازگی، تابلوهای جدیدی پیدا شده اند که احتمال می رود اثر «جکسون پولاک» باشند و شواهدی که «تیلور» در مورد سبک هنری «پولاک» به دست آورده است، می تواند نقش مهمی در تعیین نقاش این تابلوها داشته باشد. دستمزد مالی بالایی به «تیلور» پیشنهاد شد تا این تابلوها را با دقت بررسی کند؛ اما همان طور که خودش می گوید، بررسی تابلوها و نوشتن گزارش کار بسیار دشواری بود: «کار بسیار پرخطری بود. هر تابلوی رنگ پاشی «پولاک» میلیون ها دلار قیمت دارد.» در سال ،۱۹۹۸ یکی از آثار مشهور «پولاک» به نام قطب های آبی، اثر ۱۱ نوامبر ،۱۹۵۲ بیش از ۴۰ میلیون دلار قیمت گذاری شد. آنچه کار «تیلور» را دشوار می کرد، این بود که هرگونه نظر منفی در مورد تابلوها می توانست چندین صفر بسیار پرارزش را از مقابل قیمت این تابلوها حذف کند!
«جکسون پولاک»، دائم الخمری که زندگی پرتلاطمی داشت و در یک حادثه رانندگی جان خود را از دست داد، بعضی از آثار خود را به قیمتی بسیار ارزان با مواد غذایی و لوازم خانگی مبادله کرده بود! بنابراین خیلی طبیعی است که بتوان برخی از آن آثار را دوباره پیدا کرد. افراد بسیاری ادعا کرده اند تابلوهایی از «پولاک» را در اختیار دارند، اما تنها تعداد اندکی از آنها واقعی از آب درآمده اند. در سال ۱۹۹۵ و به وصیت لی «کرازنر»، بیوه «پولاک»، بنیاد «پولاک»- «کرازنر» تاسیس شد تا نظارت درستی بر آثار به جا مانده از «جکسون پولاک» داشته باشد. این بنیاد جایگزین کمیته بررسی آثار «پولاک» شد که پیش از این مسئولیت حفظ آثار «پولاک» را برعهده داشت.

بهار گذشته، خبری مبنی بر کشف ۳۲ اثر نقاشی جدید منسوب به «پولاک» اعلام شد که واکنش سریعی را در محافل هنری به دنبال داشت. به نظر می رسید تابلوهای تازه کشف شده پیشینه مبهمی نداشته باشند. الکس متر فرزند هربرت متر عکاس و مرسدس متر نقاش که دوستان نزدیک خانواده «پولاک» بودند، این تابلوها را در میان خرت و پرت های خانه پدری اش پیدا کرده اند. توضیحاتی که به دست خط هربرت متر نوشته شده است، نشان می دهد «پولاک» آنها را در دهه ۱۹۴۰ رسم کرده و برخی را به خانواده متر هدیه داده و برخی را نیز به آنها فروخته است!
الکس متر این تابلوها را به مارک بورقی که یک دلال آثار هنری است، نشان داد و او هم با الن لاندائو تماس گرفت، کارشناس آثار «پولاک» که مدتی نیز در بنیاد «پولاک»- «کرازنر» مشغول به کار بود. لاندائو در حال حاضر مشغول مهیا کردن نمایشگاهی هنری به مناسبت پنجاهمین سالمرگ «پولاک» است. این نمایشگاه «پولاک» - مترز ۲۰۰۶ نام دارد و مدیریت آن بر عهده بورقی و متر است و بار اصلی نمایشگاه روی این تابلوهای تازه کشف شده است.

اما همه با این کار موافق نیستند. تاریخ شناسان هنری دیگری هم هستند که این تابلو ها را کار «پولاک» نمی دانند و برخی شان به شدت به این نمایشگاه اعتراض کرده اند. یکی از این مخالفان، «فرانسیس اوکانر» است، از نویسندگان فهرست آثار «پولاک» و یکی از اعضای کمیته بررسی آثار «پولاک» پیش از تاسیس بنیاد «پولاک» - «کرازنر».

تعداد این تابلوهای جدید بسیار زیاد است، به طوری که به یک دهم تعداد تابلوهایی می رسد که «پولاک» در طول عمرش رسم کرده است و همین حساسیت موضوع را بیشتر می کند. به همین دلیل و همچنین بحث داغی که پیرامون اصل بودن این تابلوها بین کارشناسان درگرفت، بنیاد «پولاک»-«کرازنر» مصمم شد خود را وارد ماجرا کند. بنیاد تصمیم گرفت برای اثبات اصل بودن تابلوها دلایل دیگری را غیر از نظرات ضد و نقیض کارشناسان هنری فراهم کند. از آنجا که احتمال داشت این ماجرا به دادگاه کشیده شود، دلایل دیگر اهمیتی دوچندان داشت.

رویه سنتی قضاوت در مورد اصل بودن یک اثر هنری، ارزیابی بصری کارشناس و نظر کارشناسی او است، البته نوع مواد به کار رفته در اثر و هم چنین تاریخچه اثر نیز بخش مهمی از استدلال ها را تشکیل می دهند. اما همه کارشناسان متفق القول هستند که صرف ارزیابی بصری برای تشخیص اصل بودن یک اثر کافی نیست. «تیلور» می گوید: «وقتی یک کارشناس می خواهد تنها براساس مشاهداتش اظهارنظر کند، تنش فراوانی را تحمل می کند. درست مثل این است که از یک قلاب آویزان باشید؛ هر لحظه ممکن است از آن جدا شوید.

در مورد آثار «پولاک» نمی توان از تحلیل شیمیایی رنگ ها استفاده کرد، زیرا او از رنگ های معمولی استفاده می کرد، همان هایی که می توان در هر مغازه ای سراغشان را گرفت. از سوی دیگر، مجله لایف در سال ،۱۹۴۹ گزارشی را از «پولاک» و رهیافت جدیدش در هنر به چاپ رساند و همین کافی بود تا بسیاری از خوانندگان مجله براساس توضیحات کوتاهی که در مورد سبک نقاشی «پولاک» ارائه شده بود، شانس خود را امتحان کنند و نقاشی هایی شبیه به رنگ پاشی های «پولاک» رسم کنند.این درست که پیشینه این تابلوهای جدید کاملاً روشن است و کمتر کسی به تقلب دوستان نزدیک «پولاک» شک دارد، اما بعضی منتقدان می گویند ممکن است این تابلوها کار مرسدس متر باشد که آثار «پولاک» را تقلید کرده است. «پولاک» نقاشی هایش را روی بوم معمولی می کشید، اما تابلوهای مورد بحث روی بوم های مخصوصی کشیده شده اند که متر از آنها استفاده می کرده است و منتقدان همین را دلیلی بر کپی بودن این تابلوها می دانند. پاسخ گروه موافق این است که احتمالاً «پولاک» دوست داشته سبک کارش را روی بوم های متر هم بیازماید؛ هرچه باشد آنها دوستانی نزدیک و صمیمی بوده اند.

این طور شد که بنیاد تصمیم گرفت «تیلور» را به عنوان یک کارشناس بانفوذ وارد ماجرا کند. آنها شش تابلو را برای او فرستادند و این برای «تیلور» فرصت مناسبی بود تا تحقیقاتش را تعمیم دهد و درستی شان را به همه نشان دهد.

در اواخر دهه ،۱۹۹۰ «تیلور» که دانش آموخته دکترای رشته های فیزیک و نظریه هنر است، به بررسی این موضوع پرداخت که آیا می توان سبک رنگ پاشی «پولاک» را براساس هندسه فراکتالی توضیح داد. الگوهای فراکتالی، الگوهایی هستند که در بزرگ نمایی های مختلف خود را تکرار می کنند و معمولاً با سیستم های آشوبناک مرتبط می شوند. در دهه ،۱۹۷۰ ریاضیدانان با استفاده از نظریه آشوب توانستند الگوهای فراکتالی طبیعت را شناسایی کنند. سواحل دریاها، درختان و شعله ها، همه الگوهای فراکتالی دارند.

«تیلور» به دو دلیل حدس می زد آثار «پولاک» با هندسه فراکتالی مرتبط باشند. «پولاک» بوم را روی زمین پهن می کرد و در حین نقاشی دور آن حرکت می کرد؛ بدین ترتیب او با تمام بدنش رنگ ها را در تمام زاویه ها پخش می کرد. پیش از این ریاضیدانان نشان داده بودند هنگامی که انسان در شرایط نامتعادل قرار می گیرد، حرکت اندام هایش خواص فراکتالی از خود نشان می دهد. فیلم هایی که از نقاشی کردن «پولاک» گرفته شده بود، نشان می داد او در حالت های کنترل شده ای از عدم تعادل کار می کرد. از سوی دیگر، همین پاشیدن و ریختن رنگ روی بوم می توانست نوعی فرآیند آشوبناک محسوب شود.

«تیلور» مشغول تحقیق در مورد تجهیزات نانوالکترونیکی بود (این تجهیزات در خواص الکتریکی خود الگوهای فراکتالی نشان می دهند) که تصمیم گرفت زمان های استراحت خود را به بررسی پنج تابلوی رنگ پاشی «پولاک» اختصاص دهد. او تصاویر مناسبی از این تابلوها تهیه کرد و سپس درجه بندی هایی را که در برنامه ای رایانه ای ترسیم کرده بود روی تصاویر منطبق کرد. در نهایت، او توانست دو الگوی فراکتالی کاملاً مشخص را بیابد. یکی از آنها در مقیاس های بزرگ تر از ۵ سانتی متر دیده می شد و دیگری در ابعاد بین ۱ میلی متر تا ۵ سانتی متر.

این الگوهای فراکتالی نشان می دهد «پولاک» روی حرکت هایش کنترل داشته است. فراکتال های بزرگ مقیاس نشان از حرکت بدن نقاش دارد؛ اما فراکتال های ریزمقیاس تنها می توانند با تصمیم خود نقاش در مورد شرایطی چون ارتفاع از بوم، روانروی رنگ، زاویه و شدت پاشیدن رنگ ها روی بوم و عواملی از این دست ایجاد شده باشند.

«تیلور» هم چنین فهمید ابعاد فراکتالی آثار «پولاک» (کمیتی که پیچیدگی الگوهای فراکتالی را بیان می کند) در طول سال ها همراه با تکامل سبک نقاشی «پولاک» افزایش یافته است. به نظر می رسد «پولاک» ربع قرن پیش از آنکه هندسه فراکتالی رسماً معرفی شود، توانایی اش را در تولید الگوهای فراکتالی به رخ جهانیان کشیده بود.

«تیلور» در سال ۲۰۰۰ تحقیق مفصل تری را آغاز کرد تا بفهمد این الگوهای فراکتالی فقط مختص «پولاک» است یا این که افراد دیگری هم از آنها استفاده کرده اند. او جزیی ترین اطلاعاتی را که می توانست از نقاش به دست آورد، استفاده کرد؛ حرکت های «پولاک» را در فیلمی که در سال ۱۹۵۰ به هنگام کارش تهیه شده بود به دقت بررسی کرد و حتی از قطرات رنگی که به هنگام کار روی زمین افتاده بود نیز غافل نشد. در نهایت توانست مشخص کند درمیان تابلوهای شبیه به آثار «پولاک»، ۱۴ اثر اصل و کار خود «پولاک» است، ۳۷ اثر مربوط به دانشجویان دانشگاه اورگان که از «پولاک» کپی کرده بودند و ۴۶ نقاشی دیگر مربوط به نقاشانی گمنام با سابقه مجهول.

بررسی های «تیلور» نشان داد «پولاک» از شیوه های مختلفی در رسم تابلوهایش استفاده می کرد. بعضی وقت ها او قلم مو یا کاردک را روی بوم تکان می داد، یا می گذاشت رنگ روی قلم مو و کاردک جاری شود و قطره قطره روی بوم بیفتد، یا محتویات سطل رنگ را روی بوم می ریخت و یا سوراخ هایی را روی سطل رنگ ایجاد می کرد و سطل را فشار می داد تا رنگ فواره وار خارج شود و روی بوم پخش شود. اما تمام این روش های رنگ پاشی خصوصیات فراکتالی یکسانی داشتند.

«تیلور» با اشاره به این موضوع می گوید تنها اشتراکی که در آثار متنوع «پولاک» وجود داشت، ترکیبی فراکتالی بود که در طول سال ها منظم تکرار می شد. درست است که در دیگر آثار نقاشی رنگ پاشی هم الگوهای فراکتالی وجود دارند، اما هیچ یک از آنها دارای این گروه الگوهای فراکتالی خاص نبودند؛ شاید به این دلیل که هیچ یک از آن نقاشان ناگهان خود را مثل «پولاک» روی زمین نمی انداختند!
بنیاد «پولاک»- «کرازنر» آن شش تابلوی مشکوک را سال ۲۰۰۵ برای «تیلور» فرستاد، یک سال پس از این که وی در مقاله ای به نام نشانه های تشخیص الگوهای هنری نتایج بررسی هایش را شرح داد. «پولاک» با اعمال همان روش های آماری فهمید هیچ یک از این شش تابلو از هندسه فراکتالی موجود در آثار «پولاک» تبعیت نمی کنند. تفاوت های آشکاری در این تابلوها با خصوصیات آثار «پولاک» به چشم می خورد.

او در گزارشش به بنیاد «پولاک»-«کرازنر» نوشت: «البته باید خاطرنشان کنم نتایج این روش به تنهایی نمی تواند دلیلی بر اختصاص یافتن یک تابلوی رنگ پاشی به «جکسون پولاک» محسوب شود. اما از مقایسه این نتایج با شواهد دیگری مانند پیشینه تابلوها، قضاوت کارشناسان و آزمایش مواد استفاده شده در نقاشی می توان به نتیجه خوبی دست یافت.»

پس از آنکه «تیلور» گزارش رسمی خود را ارسال کرد، تا ماه ها سکوت حاکم شد. بنیاد «پولاک»-«کرازنر» تصمیم گرفت برای احترام به جهان هنر، اصل بودن هر ۳۲ تابلو را بررسی کند و آنگاه نظر خود را اعلام کند. اما هنوز امضای اعضای بنیاد خشک نشده بود که شایعات فراوانی پخش شد، از جمله این که بنیاد از بورقی خواسته است «تیلور» را برای بررسی دسته ای دیگر از تابلوها راضی کند. بورقی در این مورد می گوید: «من به کار «تیلور» احترام می گذارم، اما فکر نمی کنم برای تشخیص اصل بودن این تابلوها فقط باید به تحلیل فراکتالی آنها اکتفا کرد. خیلی وقت ها پیش می آید که نقاشان آثاری را به سبکی غیر از سبک معمول خود رسم می کنند.»

بنیاد اکنون تصمیم گرفته است گزارش «تیلور» را به اطلاع عموم برساند، هرچند که قضاوت رسمی و نهایی را مسکوت گذاشته است. منتقدانی مانند اوکانر از این گزارش استقبال کرده اند، زیرا آن را تاییدی بر نظر مخالف خود می دانند. بنیاد همچنین از تمامی کارشناسان آثار هنری «پولاک» دعوت کرده است تا به یک اتفاق نظر دست یابند. بنیاد در نامه ای که بدین منظور برای آنها فرستاده است، از تحقیقات «تیلور» با عنوان یک همکاری ارزشمند یاد کرده است.

حداقل تاثیر گزارش «تیلور» این است که ارزش تابلوهایی که متر پیدا کرده است بسیار کاهش می یابد؛ مگر آنکه گزارش نهایی بنیاد این تابلوها را اصل بداند و اوضاع به نفع او برگردد. اعتماد به تحلیل های الگویی در بررسی آثار هنری رو به افزایش است و در دنیای پولی امروز، این اعتماد و اطمینان است که قیمت کالا را مشخص می کند؛ فرقی نمی کند با چه کالایی سروکار داری: قهوه، طلا یا یک اثر هنری.
روزنامه شرق


,