ماهنرمندان، زندگی معمـولی داریــم - بیوگرافی بازیگران ، بیوگرافی هنرپیشه ها - عکس های ازسریال بفرماید شام ایرانی
عکس های ازسریال بفرماید شام ایرانی
مثل همیشه شاد و سرزنده؛ اصلا بمب انرژی گروه اول «بفرمایید شام»، بیشک کسی نبود جز «بهاره رهنما.» بازیگر- نویسنده که اینروزها بیشتر درگیر تئاترش است و کمتر فرصت میکند به کارهای دیگر برسد، مگر کارهایی مانند «بفرمایید شام» که معتقد است چون باعث فرهنگسازی در جامعه میشود و همچنین مردم میتوانند از نزدیک زندگی بازیگران و افراد مشهور را ببینند و دیگر فکر نکنند آنها از یک کره دیگر به زمین آمدهاند، قبول کرده در این برنامه حضور پیدا کند و با اینکه زیاد میانه خوبی با آشپزی ندارد، تصمیم گرفت در این ماراتن شانسش را امتحان کند. این گوشهای از صحبتهای بهاره رهنما، میزبان خوب یکی از شبهای «بفرمایید شام» است.
اهل مقایسه نیستم
اینکه میگویند دستپخت خوب داشتن بین خانمها افتخار به حساب میآید را اصلا قبول ندارم! من که اصلا بین دوستان و فامیل به این موضوع اهمیت نمیدهم. همیشه یکی از مهمترین درسهایی که از پدرم آموختهام، این بوده که هیچوقت خودم را با دیگران مقایسه نکنم، نه به این علت که من از دیگران بهترم یا بدتر بلکه معتقدم ذات هر انسانی منحصر به فرد است و هر کسی، یکسری خصوصیات مختص خودش را دارد. نکتهای که به آقای بیرنگ (کارگردان بفرمایید شام) گفتم و در نحوه امتیازدهیام نیز رعایت کردم، این بود که چون این مسابقه بین خانمها و آقایان بازیگر برگزار میشود، نحوه پذیرایی میزبان، نوع چیدمان ظروف، انرژی و گرمایی که در شب میزبانیاش صرف مهمانان میکند و حتی رنگبندی لباسش، میتواند عوامل مهمتری نسبت به طعم و مزه غذایی باشد که درست میکند؛ مسئلهای که در امتیازدهی به دوستان دیگر خیلی به آن اهمیت دادم.
اتفاق بامزهای که در خانه شقایق دهقان افتاد، این بود که میخواستم به او از 100 نمره، 80 بدهم اما گفتم 5 نمره نیز به خاطر فامیل بودنمان اضافه کنم. از طرفی صبح روزی که قرار بود به خانه شقایق برویم، در تئاتر اجرا داشتم و چون قبلا 15 هزار تومان به او بدهکار بودم و چکپول 100 هزار تومانی همراهم بود و پول خرد نداشتم، به او گفتم 15 هزارتومانت را نمیدهم، به جایش 15 امتیاز بیشتر به شقایق دادم تا حساب بیحساب شویم! در واقع به جای 15 هزار تومان بدهکاریام، 15 امتیاز اضافه به شقایق دادم(خنده)!
وقتی در خانه پدرم بودم آشپزی بلد نبودم!
دستپخت مادرم خیلی خوب است اما خانواده ما هیچوقت این مدلی نبودند که دستپخت خوب داشتن برای دخترخانمها یک مزیت بزرگ به حساب بیاید! اما وقتی با همسرم (پیمان قاسمخانی) ازدواج کردم، تقریبا بلد نبودم هیچ غذایی درست کنم! در واقع آشپزی را خیلی سال پیش توسط خانم راستکار یاد گرفتم؛ آن زمان 16-15 ساله بودم و در کلاسهای بازیگری ایشان شرکت میکردم. البته یک کتاب آشپزی هم که مانند یک فرهنگنامه آشپزی بود و دستور پخت بسیاری از غذاهای ملل را در خود داشت نیز، خیلی به یادگیری آشپزیام کمک کرد. بعد از آن، کتابی را خواندم به نام «آب، مثل شکلات» که حتی فیلمش نیز ساخته شد؛ اعتقاد نویسنده این کتاب نیز این بود که وقتی آشپزی میکنی، حتما باید شور و حال و عشق را وارد غذایت کنی و رنگوبویش را از این راه بهبود ببخشی. آن زمان احساس کردم باید به غذا، به دید یک چیز فانتزی نگاه کرد، نه اینکه فقط با خوردنش قصد داشته باشی سیر شوی! بهنظرم بسیاری از خلقوخوها و رفتارهای مردمان سرزمینهای مختلف، به اجزایی مانند ادویهجات، سبزیها و دیگر موادغذایی به کار برده شده در غذاهایشان مربوط میشود؛ مثلا یک شهروند هندی بهدلیل استفاده زیاد از فلفل، چهرهاش سیاهتر است.
یک بفرمایید شام فرهنگساز
وقتی در رابطه با شرکت در برنامه «بفرمایید شام» آقای بیرنگ با من صحبت شد، بهنظرم آن بخش نمایش مستند زندگی افراد جامعه هنری برایم بسیار جذاب بود، زیرا امروز بسیاری از برنامههایی که ساخته میشود، علیه جامعه هنری است (منظورم افرادی است که در هنر مشغول به فعالیت هستند). اگر نخواهیم بگوییم علیه جامعه هنری چنین برنامههایی ساخته شده، حداقل به جرات میتوانیم بگوییم یک خطر فکری نظاممند با رعایت حریم خصوصی و حرمت آدمی که فعالیت هنری میکند، نبوده است! از طرفی وقتی پیشنهاد این برنامه به من شد و دیدم کارگردانش بیژن بیرنگ است، با شناختی که از او داشتم و اینکه میدانستم به حقوق فردی آدمها بسیار اهمیت میدهد، قبول کردم در این برنامه شرکت کنم.
خاطرم هست نخستین پولی که بابت نوشتن مطلب از جایی گرفتم، زمانی بود که یک نوشته برای سریال «همسران» به آقای بیرنگ دادم که بعد از تایید ایشان، مبلغ 15 یا 20 هزار تومان به من پول دادند. با توجه به ذهنیتی که از قبل از ایشان داشتم و نگاه متفاوتی که به موجودی به نام زن دارند، فکر کردم زمان خوبی برای حضور در چنین برنامهای باشد. از طرفی هیچوقت سلیقهام این نبوده که بهعنوان شخصیتی که کار هنری انجام میدهد، همه چیز زندگی خصوصیام را همه بدانند. حتی همه میدانند وقتی در خیابان هستم، با هیچکس عکس یادگاری نمیاندازم چون معتقدم آن زمانی که در خیابان هستم، بهخودم تعلق دارد، مگر اینکه مورد خاصی اتفاق بیفتد که خودم راغب به انجام چنینی کاری باشم.
با وجود اینکه بیشتر دوستانم از زندگی شخصیام مطلع هستند اما در کارم بایدها و نبایدها و چهارچوب خاصی وجود دارد که حتما باید رعایت شود. حتی بعضی اوقات که دوستانم با من سرکاری میآیند، از جدیت و تغییر رفتارم تعجب میکنند! فکر میکنم امروز، زمان مناسبی است برای اینکه مردم یک وجه واقعی و در واقع مستندی از زندگی ما را ببینند.
تاکیدم روی برنده نشدنم بود!
از اول برنامه «بفرمایید شام»، تاکیدم روی این موضوع بود که من، برنده نباشم! چون معتقدم باید این فرهنگ در کشور ما جا بیفتد که آشپزی، لزوما وظیفه خانمها نیست. اگر از لحاظ شرعی و دینی هم حساب کنید، بروید کتابهای دینی را بخوانید، ببینید پیامبر(ص) با همسرانش چگونه رفتار میکردند. به همین دلیل در این برنامه، دلم نمیخواست نمونه یک آشپز خیلی عالی و کدبانو باشم! از آنجا که اغلب روزها سرکارم، زیاد فرصت نمیکنم غذا درست کنم اما اگر وقت کافی برای آشپزی داشته باشم، سعی میکنم حس و حال و شور و عشق زیادی صرف غذایم کنم تا بهترین طعم ممکن را بهخود بگیرد.
دوستی دارم به نام خانم «فریده حسنزاده» که شعر «زنان جهان» را ترجمه کرده است؛ روزی یک آقای هندی نامهای برایش نوشته بود که در آن حرفهای جالبی زده بود؛ با این مضمون که من بیشترین شور و جذبهای که در تمام طول زندگیام تجربه کردم، زمانی بود که همسرم ترکم کرده بود و من با وجود تمام عشق و علاقه و البته ناراحتی و اشکی که بابت دوریاش میریختم، مجبور بودم غذا درست کنم و هر کس از آن غذای من میخورد، میگفت چرا یک طعم دیگری دارد و چرا حال آدم را یکجور دیگر میکند؟ واقعا اینکه میگویند آدم میتواند احساسش را به غذا منتقل کند، صددرصد درست است. خود من 15 سال است آشپزی میکنم اما چون خیلی آدم غیرقابل پیشبینی هستم، امکان ندارد شما قرمهسبزی من را 2 بار بخورید و هر 2بارش مزهاش شبیه هم باشد!
بعضی موقعها هم هوس میکنم در غذاهایم ابتکار عمل به خرج بدهم و خودم غذایی را خلق کنم اما دفعه بعدش، یادم میرود قبلا چهجوری درستش کردم! (خنده) متاسفانه یا خوشبختانه همه نوع غذایی را دوست دارم اما در کل بیشتر غذاهای سبک، سالم، سبزیها و سالاد را میپسندم. سالاد و سبزی، جزو لاینفک سفره خانه ماست. اصلا سالادهای من بین فامیل و دوستان مشهور است چون خیلی سالادهای عجیب و غریب و خوشمزهای درست میکنم.
اولین گاف آشپزی من
فکر میکنم در اولین شام زندگی مشترکم اشتباهی آنقدر رب گوجه فرنگی در خورش ریخته بودم که کاملا یک قرمهسبزی قرمز رنگ از آب درآمد! ویژگی اهالی خانه من این است که اولا زیاد غذاخور نیستند و دوم اینکه طرفدار غذای خاصی نیستند که بگویند حتما باید آن را برایشان درست کنم. معمولا هم کارهای عجیب و غریب من سر آشپزیهایم را خیلی دوست دارند.
خیلی دوست دارم مدام خانهمان مهمان بیاید! هنوز مثل دوران بچگیام، دوست دارم وقتی مهمان به خانهمان میآید، شب بماند، حتی رفتم کلی رختخواب جدید گرفتم برای همین کار! هر کسی خانهمان میآید، التماسش میکنم، میگویم بمان، راه دور است، نرو!
با اینکه شبی که نوبت پذیرایی من از 3 نفر دیگر گروه بود، کار خاصی انجام ندادم اما تمام عوامل پشتصحنه «بفرمایید شام» میگفتند منزل من، خیلی به آنها خوش گذشته. شاید به خاطر همان اخلاق خوشم باشد.
هرگونه استفاده و انتشار مطالب و تصاویر «بفرمایید شام »، بدون ذکر منبع
« زندگی ایده آل» پیگرد قانونی دارد
,