زندگینامه جوردانو - بیوگرافی دانشمندان ، زندگینامه دانشمندان - جیردانو برونو

زندگینامه جوردانو

جوردانو برونو چونان انسان و نیز چونان اندیشمند، یکی از برجسته ترین نمایندگان روحی و عقلی و اندیشگی دورانهای جدید است. وی در سال 1548 در شهری به نام نولا در نزدیکی ناپل ایتالیا زاده شد. پدرش سرباز بود و مادرش وی را به نام فیلیپ غسل تعمید داد. در پانزده سالگی، به یکی از صومعه های کشیشان دومینیکن در شهر ناپل پیوست و در همین صومعه نام «جوردانو» بر وی نهاده شد. سیزده سال را در صومعه گذرانید. در این مدت دانش فراوان در زمینه های گوناگون آموخت. استادان وی پیش از همه، اندیشمندان جهان باستان، افلوطین و پیثا گوراس (فیثاغورس) بودند.


جیردانو برونو

جیردانو برونو

جوردانو برونو چونان انسان و نیز چونان اندیشمند، یکی از برجسته ترین نمایندگان روحی و عقلی و اندیشگی دورانهای جدید است. وی در سال 1548 در شهری به نام نولا در نزدیکی ناپل ایتالیا زاده شد. پدرش سرباز بود و مادرش وی را به نام فیلیپ غسل تعمید داد. در پانزده سالگی، به یکی از صومعه های کشیشان دومینیکن در شهر ناپل پیوست و در همین صومعه نام «جوردانو» بر وی نهاده شد. سیزده سال را در صومعه گذرانید. در این مدت دانش فراوان در زمینه های گوناگون آموخت. استادان وی پیش از همه، اندیشمندان جهان باستان، افلوطین و پیثا گوراس (فیثاغورس) بودند.  

برونو همچنین نوشته های اورفه ای و هرمسی را نیز خوانده و تحت تأثیر آنها قرار گرفته بود. وی از آغاز جوانی از اندیشه ها و روشهای خام و ناشیانه زندگی راهبان و کشیشان خشمگین و بیزار بود و آیینها و مراسم کشیشان را به دیده تمسخر می نگریست. در اتاق خود به جای پیکره های قدیسان مسیحی تنها صلیب بر دیوار آویخته بود. در هجده سالگی درباره یکی از مهمترین اصول مسیحیت، یعنی اصل تثلیث، دچار تردید شد. 

در همین سالها بود که با نوشته ها و آراء ستاره شناس و جهان شناس بزرگ، کوپرنیک  آشنا گردید و آراء  کوپرنیک اثری ژرف و ماندنی در اندیشه و روح او نهاد، چنانکه در پایان زندگانی اش بدان  عقاید وفادار ماند. اندیشه های مکتب نوافلاطونی، و بسی بیش از آن، اندیشه های متفکر بزرگ سده ی پانزدهم میلادی، نیکولاس کوسانوس در شکل بخشیدن به تفکر فلسفی برونو تأثیر اساسی داشت.

چنانچه گفته شد، برونو از همان جوانی اندیشه ای بی باک و حتی گستاخ داشت و از این رو همواره هدف انتقاد و سرزنش و حتی دشمنی کشیشان کوته فکر بود. به هرجا پا می نهاد پس از چندی به الحاد متهم می شد. این«فیلسوف سرگردان» (نامی که بر او نهاده بودند) تقریباً همه ی زندگانی خود را به در به دری گذرانید. پس از اینکه در ایتالیا زندگی خود را در خطر دید و از هرسو آماج تیر تهمت الحاد قرار گرفت، درسال 1576 از ایتالیا گریخت و از همین زمان سرگردانی او در شهرها و کشورهای اروپایی آغاز شد. خود او در جایی می گوید : «عقیده ی من آن است که هر گوشه ای از زمین میهن فیلسوف واقعی است.»

وی مدتی را در ژنو گذرانید، ژنو در آن زمان مرکز فرمانروایی کالون بود. برونو به زودی از خشکی و تعصب فرقه کالون، و بویژه جهان بینی ایشان که آزادی اراده را انکار می کرد و تکیه بر تقدی الهی داشت، بیزار شد و مخالفت خود را با عقاید کالون آشکار ساخت، و بر اثر این مخالفت به زندان انداخته شد. پس از آزاد شدن، به فرانسه رفت و در سال 1581 به پاریس رسید. وی همواره و در همه جا عقاید خود را در کمال بی پروایی در نوشته ها و سخنرانی هایش اظهار می کرد. در سال 1583 به انگلستان و به شهرآکسفورد رفت. برونو بسیاری از مهمترین آثار خود را در انگلستان نوشت. در سال 1585 بار دیگر به پاریس بازگشت و در آنجا یک سلسله سخنرانی ایراد کرد.

پس از آن به آلمان رفت و مدتی را در شهرهای مختلف آلمان گذرانید؛ و در دانشگاههای آنجا تدریس کرد. در این سرزمین، برونو چونان اندیشمندی جامع و آگاه مورد تحسین بود. اما درباره وی می گفتند که هیچ نشانه ای از دین در وی سراغ  نمی توان کرد. برونو در مدت اقامتش در آلمان برخی از نظریات برجسته خود را به قلم درآورد. وی که دیگر از سرگردانی و در به دری آزرده شده بود، به دعوت یکی از اشراف ونیزی (جیوانی موچنیگو)، در سال 1591، به ایتالیا بازگشت. موچنیگو از برونو درسهایی برای تقویت حافظ ه یاد می گرفت، ولی چون در این راه زیاد پیشرفتی نکرد، گمان برد که استاد، راز را از او پنهان می دارد. از اینرو  به وی بدبین شده و از سوی دیگر هم، از  نوآوری های آن فیلسوف پرسخن و بی احتیاط سخت برخود می لرزد. هنگامی که برونو قصد بازگشت به فرانکفورت را داشت، موچنیگو، به راهنمایی کشیش ویژه خود، بازجویان تفتیش عقاید را (که مدتها در پی او بودند) آگاه می سازد و برونو در 23 مه 1593، به زندان افکنده می شود.

موچنیگو، علت این رفتار با دوست خود را، به بازجویان چنین گفته بود که «برونو، با همه مذاهب مخالف است... مسیح و حواریون را متهم می کند به اینکه مردم را با معجزات دروغین می فریفته اند ...و همه راهبان خرند و زمین را با ریاکاری و آزمندی و زندگی شرارت بار خود آلوده می کنند و فلسفه باید جای مذهب را بگیرد.»

در طول هفت سال، دستگاه تفتیش عقاید، چندین بار وی را محاکمه کرد و سرانجام این حکم را صادر نمود : «زندانی بی دین، هنوز از اندیشه های نو پردازانه خود دست برنداشته و همچنان بی توبه و سرکش و خود سر باقی مانده است. از اینرو، حکم می شود که وی به دست دادگاه غیر مذهبی و حاکم رم سپرده شده تا به مجازاتی که شایسته اوست برسد.»

 نه تن از کاردینالها (که بلارمین یکی از آنها بود) این حکم را امضا کردند. بنا به گفته گاسپارسیوپیوس (دانشمند آلمانی که به تازگی کاتولیک شده و در رم ساکن بود) هنگامی که حکم خوانده شد، برونو به دادرسان چنین گفت : «شما ای داوران، می پندارم از دادن این حکم بیشتر در هراسید تا من از شنیدن آن !» در 19 فوریه 1600، او را درحالیکه هنوز توبه نکرده بود و جامه ای بر تن نداشت و دهانش را بسته بودند، کنار میله ای آهنین، روی توده ای هیزم، در میدان گلهای شهر رم  مانند سرو ایستاده ای گذاشتند و زنده زنده سوزاندند...او شهید راه آزادی اندیشه شد.

برونو در آن هنگام پنجاه و دو سال داشت. در سال 1889، تندیسی از برونو ساخته و در همانجایی که زنده سوزانده شده بود، بر پا کردند. این مجسمه، با یاری و همت هم میهنان غیر جغرافیایی برونو ساخته شد. عقاید او روی نسلهای بعد تاثیر فراوانی گذاشت.

هنگامی که در میدان گلهای شهر رم، شعله های آتش دستگاه تفتیش عقاید، از هستی برونو، «گل میخهای زرین»ی فراهم می آورد، در هلند، زمینه اختراع دوربین فراهم می شد و در میهن خود او، گالیله 36 ساله شده بود. به گفته برونو ستارگان، خورشیدهایی هستند که در کیهان بیکران پراکنده اند که به گمان وی، گرداگرد آنها هم، سیاره هایی مانند زمین در گردش هستند. شاید موجودات زنده و باهوشی در بسیاری از ستارگان زندگی می کنند؛ آیا عیسی، به خاطر آنها نیز جان خود را از دست داده است؟ و این سخن، برای رم قابل تحمل نبود؛ زیرا، پرسشها و کنجکاوی هایی را برمی انگیخت که به پیکر آموزشهای کلیسایی، ضربه شکننده ای وارد می ساخت.

از این جهت او اولین کسی است که به نسبیت اشاره کرد. اندیشه ای که در مغز بزرگ و اندیشه آلبرت انیشتن (سنبل آغاز قرن بیستم) تجلی کرده و به ثمر رسید.

از میان نوشته های مهم برونو باید از این ها نام برد :

1– شام چهارشنبه خاکستری (1584)           

2– درباره علت، اصل، و واحد (1584)  

3– درباره بی پایان، کل، و جهانها (1584)   

4– بیرون راندن درنده پیروزمند (1584)

5– درباره شوریدگی های قهرمانانه (1585)

6– درباره بی اندازه و شمار ناپدیر (1951)                                     

7– درباره سه بار کوچکترین (1591)

 8– درباره موناد، عدد، و شکل (1591)

در طی سه سده گذشته نحوه تلقی نویسندگان تاریخ فلسفه ازاندیشه های برونو هماهنگ با شرایط و نیازمندی های هر زمان مختلف بوده است. در قرن ما نیز پژوهش دراندیشه های فلسفی برونو، درنتیجه بررسی های تاریخی در تفکر فلسفی سه سده گذشته بار دیگر سیمای تازه ای از این اندیشمند تصویر کرده است. اکنون، هماهنگ با این دید تازه، عناصر گرایش دینی- فلسفی شرقی به نام هرمتیسم را در شمار موجبات اساسی تفکر برونو می آورند.


,