فوبیا یا ترس غیرطبیعى قسمت اول - فوبیا زلزله

 فوبیا زلزله

فوبیا زلزله

 

فوبیا؛ وامانده از خود ( بخش اول)
کمتر پیش می آید که رفتارها و حساسیت هاى افراد در زندگى روزمره را بیمارى بدانیم. اما زمانى که این حساسیت ها زندگى فردى و اجتماعى افراد را مختل مى سازد آدمى را وامى دارد که در حل آن کوشا باشد. لابد بارها این صحنه را دیده اید که اشخاص حاضرند از ده ها پله بالا روند اما از آسانسور استفاده نکنند. آیا کودکى را دیده اید که به دنبال سوسکى مى دود، اما مادر از ترس مفرط فریاد مى کشد و ده ها نمونه بارز دیگر که هر روز مشاهده مى کنیم.

«هراس» ها جزء شایع ترین اختلالات روانى محسوب مى شوند. هراس (فوبى) ترس غیرمنطقى  است که به اجتناب هشیارانه از شىء، فعالیت یا موقعیت ترس آور منجر مى شود و عملکرد فرد را براى زندگى مؤثر و راحت مختل مى سازد. هراس مى تواند به صورت مشخص و خاص یا به صورت اجتماعى متجلى شود. ترس آشکار و مستمر از اشیاء یا موقعیت هاى قابل مشاهده و محدود است که در معرض محرک هراس آور تقریباً همیشه بلافاصله منجر به واکنش اضطرابى مى شود. اگرچه نوجوانان و بزرگسالان مبتلا از افراط و غیرمنطقى بودن ترس خود آگاهند، اما این امر ممکن است در مورد کودکان صادق نباشد و اگرچه فرد از محرک هراس آور اجتناب مى کند ولى گاهى نیز آن را همراه با وحشت و اضطراب متحمل مى شود. این تشخیص تنها زمانى رواست که اجتناب، ترس یا انتظار توأم با  اضطراب  براى رویارویى با محرک هراس آور، به طور قابل ملاحظه اى با فعالیت هاى روزمره، کارکرد شغلى یا زندگى اجتماعى شخص تداخل کند یا موجب پریشانى شود. فرد مبتلا، در موقع حضور یا انتظار رویارویى با یک شىء یا موقعیت مشخص، دچار ترس قابل ملاحظه، مستمر، مفرط و نامعقول مى شود و کانون این ترس ممکن است انتظار آ سیب یا صدمه دیدن از یک شىء یا موقعیت باشد. مثلاً از سگ بترسد، چرا که می ترسد او را گاز بگیرد. این ترس و اضطراب تقریباً همیشه بلافاصله در مواجهه با محرک ترس آور احساس مى شود. به همین دلیل فرد مبتلا از این گونه موقعیت ها اجتناب مى ورزد. هر چند ترس از اشیاء یا موقعیت هاى معین به ویژه در کودکان بسیار متداول است، اما باید توجه داشت که اگر این ترس ها به طور قابل ملاحظه اى مزاحم کارکردهاى فرد نباشد یا منجر به پریشانى آشکار نشوند، لزومى براى این تشخیص مطرح نمى شود. مثلاً در مورد فردى که به شدت از مار مى ترسد و در عین حال در منطقه خالى از مار زندگى مى کند، و در اثر ترس از مار فعالیت هایش محدود نمى شود، و از داشتن ترس از مارها ناراحت نیست، تشخیص هراس مشخصى لزومى نمى یابد. از طرف دیگر مسئله سن در نوع ترس عادى یا غیرعادى دانستن آن، نقشى اساسى در تشخیص ایفا مى کند. به همین دلیل بیشتر متخصصان ترس هایى را که با سن کودک تناسب دارد، جزء هراس هاى کودکى به حساب نمى آورند، مگر همان گونه که گفته شد این ترس ها بسیار شدید باشند، یا پس از سنى انتظار نمى رود ادامه یابند چرا که از یک طرف بسیارى از ترس ها ناپایدارند و مربوط به سن خاصى است و از طرف دیگر دگرگونى های ناشى از رشد ادراک کودکان نیز در فهم ما از ترس هاى آنان مؤثر است. مثلاً آشکار شدن اختلاف بین واقعیت هاى درونى و واقعیت هاى عینى مى تواند به توجیه این موضوع کمک کند که چرا کودک خردسال از هیولا مى ترسد، حال آنکه کودکان بزرگتر به ترس هاى واقعى تر دچارند.

این اختلال براساس تقسیم بندى کانون ترس یا اجتناب پنج طبقه دارد:

1 - نوع حیوانى 2 - نوع محیط طبیعى 3 - نوع خون و تزریق - آ سیب 4 - نوع موقعیتى 5 - سایر انواع.

نوع حیوانى: معمولاً در کودکى شروع مى شود و طى آن کودک از حیوانات و حشرات مى ترسد. معمول ترین این ترس ها ترس از مار، موش، قورباغه، مارمولک، سگ، گربه، اسب و حشرات است.

نوع محیط طبیعى: این هراس هم معمولاً در دوران کودکى شروع مى شود. در این گونه کودک مبتلا از اشیاء یا رخدادهاى موجود در محیط طبیعى مانند توفان ، گردباد، سیل ، زلزله ، رعد و برق ، تاریکى، آب و همانند آنها در هراس است. تقریباً ترس هاى دیگر نظیر ترس از رودخانه، ارتفاع، آتش، تنهایى، موجودات فضایى، هیولا و نظایر اینها جزء این دسته از فوبیاها است.

نوع خون - تزریق - آ سیب : عمدتاً خانوادگى است و در دوران کودکى شروع مى شود. اغلب براساس واکنش شدید عصب واگ مشخص مى شود و در واقع ترسى است که کانون آن دیدن خون یا زخم و سایر تدابیر دردناک پزشکى است.

نوع موقعیتى: در این نوع از اختلال هراس که یک مرحله از اوج آن در کودکى و دیگرى در اواسط دهه سوم زندگى است فرد مبتلا از یک موقعیت خاص همچون مسافرت با وسایل عمومى، تونل، آسانسور، پرواز، رانندگى، فضاى بسته، توالت، اشکاف و نظایر آنها هراس دارد.

ادامه دارد...

سپیده یوسفى

 

«هراس» ها جزء شایع ترین اختلالات روانى محسوب مى شوند. هراس (فوبى) ترس غیرمنطقى  است که به اجتناب هشیارانه از شىء، فعالیت یا موقعیت ترس آور منجر مى شود و عملکرد فرد را براى زندگى مؤثر و راحت مختل مى سازد. هراس مى تواند به صورت مشخص و خاص یا به صورت اجتماعى متجلى شود. ترس آشکار و مستمر از اشیاء یا موقعیت هاى قابل مشاهده و محدود است که در معرض محرک هراس آور تقریباً همیشه بلافاصله منجر به واکنش اضطرابى مى شود. اگرچه نوجوانان و بزرگسالان مبتلا از افراط و غیرمنطقى بودن ترس خود آگاهند، اما این امر ممکن است در مورد کودکان صادق نباشد و اگرچه فرد از محرک هراس آور اجتناب مى کند ولى گاهى نیز آن را همراه با وحشت و اضطراب متحمل مى شود. این تشخیص تنها زمانى رواست که اجتناب، ترس یا انتظار توأم با  اضطراب  براى رویارویى با محرک هراس آور، به طور قابل ملاحظه اى با فعالیت هاى روزمره، کارکرد شغلى یا زندگى اجتماعى شخص تداخل کند یا موجب پریشانى شود. فرد مبتلا، در موقع حضور یا انتظار رویارویى با یک شىء یا موقعیت مشخص، دچار ترس قابل ملاحظه، مستمر، مفرط و نامعقول مى شود و کانون این ترس ممکن است انتظار آ سیب یا صدمه دیدن از یک شىء یا موقعیت باشد. مثلاً از سگ بترسد، چرا که می ترسد او را گاز بگیرد. این ترس و اضطراب تقریباً همیشه بلافاصله در مواجهه با محرک ترس آور احساس مى شود. به همین دلیل فرد مبتلا از این گونه موقعیت ها اجتناب مى ورزد. هر چند ترس از اشیاء یا موقعیت هاى معین به ویژه در کودکان بسیار متداول است، اما باید توجه داشت که اگر این ترس ها به طور قابل ملاحظه اى مزاحم کارکردهاى فرد نباشد یا منجر به پریشانى آشکار نشوند، لزومى براى این تشخیص مطرح نمى شود. مثلاً در مورد فردى که به شدت از مار مى ترسد و در عین حال در منطقه خالى از مار زندگى مى کند، و در اثر ترس از مار فعالیت هایش محدود نمى شود، و از داشتن ترس از مارها ناراحت نیست، تشخیص هراس مشخصى لزومى نمى یابد. از طرف دیگر مسئله سن در نوع ترس عادى یا غیرعادى دانستن آن، نقشى اساسى در تشخیص ایفا مى کند. به همین دلیل بیشتر متخصصان ترس هایى را که با سن کودک تناسب دارد، جزء هراس هاى کودکى به حساب نمى آورند، مگر همان گونه که گفته شد این ترس ها بسیار شدید باشند، یا پس از سنى انتظار نمى رود ادامه یابند چرا که از یک طرف بسیارى از ترس ها ناپایدارند و مربوط به سن خاصى است و از طرف دیگر دگرگونى های ناشى از رشد ادراک کودکان نیز در فهم ما از ترس هاى آنان مؤثر است. مثلاً آشکار شدن اختلاف بین واقعیت هاى درونى و واقعیت هاى عینى مى تواند به توجیه این موضوع کمک کند که چرا کودک خردسال از هیولا مى ترسد، حال آنکه کودکان بزرگتر به ترس هاى واقعى تر دچارند.

این اختلال براساس تقسیم بندى کانون ترس یا اجتناب پنج طبقه دارد:

1 - نوع حیوانى 2 - نوع محیط طبیعى 3 - نوع خون و تزریق - آ سیب 4 - نوع موقعیتى 5 - سایر انواع.

نوع حیوانى: معمولاً در کودکى شروع مى شود و طى آن کودک از حیوانات و حشرات مى ترسد. معمول ترین این ترس ها ترس از مار، موش، قورباغه، مارمولک، سگ، گربه، اسب و حشرات است.

نوع محیط طبیعى: این هراس هم معمولاً در دوران کودکى شروع مى شود. در این گونه کودک مبتلا از اشیاء یا رخدادهاى موجود در محیط طبیعى مانند توفان ، گردباد، سیل ، زلزله ، رعد و برق ، تاریکى، آب و همانند آنها در هراس است. تقریباً ترس هاى دیگر نظیر ترس از رودخانه، ارتفاع، آتش، تنهایى، موجودات فضایى، هیولا و نظایر اینها جزء این دسته از فوبیاها است.

نوع خون - تزریق - آ سیب : عمدتاً خانوادگى است و در دوران کودکى شروع مى شود. اغلب براساس واکنش شدید عصب واگ مشخص مى شود و در واقع ترسى است که کانون آن دیدن خون یا زخم و سایر تدابیر دردناک پزشکى است.

نوع موقعیتى: در این نوع از اختلال هراس که یک مرحله از اوج آن در کودکى و دیگرى در اواسط دهه سوم زندگى است فرد مبتلا از یک موقعیت خاص همچون مسافرت با وسایل عمومى، تونل، آسانسور، پرواز، رانندگى، فضاى بسته، توالت، اشکاف و نظایر آنها هراس دارد.

ادامه دارد...

سپیده یوسفى

 


,