حـکـایـت آدم هـای بـرنــده و بـازنــده - بازنده

حـکـایـت آدم هـای بـرنــده و بـازنــده
 
برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد، می دهد، جز اینکه اصول بنیادی خود را فدا کند، ولی بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد و این در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.
برنده ضعف های خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد. بازنده توانایی های خود را هدر می دهد، زیرا که آن ها را در خدمت ضعف های خود به کار می گیرد.
برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل می کند. بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعیفان را تحقیر می کند...

بازنده

بازنده

برنده می خواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمی کند. بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری می زند، اما سرانجام، با شکست روبه رو می شود و به هدفش نمی رسد.
برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که هنوز خیلی چیزها را نمی داند. بازنده می خواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که: «بسیار کم می داند» را، هنوز نیاموخته است.
برنده گشاده روست، زیراکه می تواند بی آنکه خود را تحقیر کند، بر خطاهای خویش بخندد. بازنده چون حتی در خلوت خویش، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست.
برنده نسبت به ضعف های دیگران، غمخواری می کند، زیرا ضعف های خود را درک کرده و آنها را پذیرفته است. بازنده دیگران را به دلیل ضعف هایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انکار کرده و پنهان می کند.
برنده هر کاری که از دستش برآید انجام می دهد و اگر سرانجام شکست خورد به معجزه امید می بندد. بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند، به انتظار معجزه می نشیند.
برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران می گیرد، می دهد. بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمی دارد که، «پیروزی» یعنی بیش از آنچه که می دهی، بستانی.
برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است، با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراس از ترک کردن آن، ندارد.
بازنده «نیمه ی راهی» را در پیش گرفته و آن را ادامه می دهد و اهمیتی نمی دهد که به کجا منتهی می شود. 
 
 
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها


,