فاش‌شدن راز یک جنایت با زیرکی زن همسایه


زن میانسال پس از اختلاف با شوهرش، او را به طرز هولناکی به قتل رساند و درست هنگامی كه داشت جسد مثله‌شده را از آپارتمان خارج می‌كرد با زیرکی زن همسایه در دام ماموران پلیس گرفتار شد. این زن به خاطر کینه‌ای که از شوهرش داشت، او را کشت و سر و دستانش را برید.

 به گزارش شهروند ؛ساعت ١٥ روز پنجشنبه گذشته، ماموران پلیس پایتخت در جریان کشف جسد مردی در یکی از ساختمان‌های خیابان پیروزی قرار گرفتند. آنها بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور در محل حادثه به تحقیق در این رابطه پرداختند. آنها پس از حضور در محل با جسد مردی روبه‌رو شدند که دست‌ها و سرش بریده شده بود. در تحقیقات بیشتر مشخص شد که یکی از همسایه‌ها با دیدن لکه‌های خون در راهرو پی به راز یک جنایت برده و دست زن همسایه را رو کرده است.

 

این زن در تحقیقات بیشتر به ماموران پلیس گفت: «در راهروی ساختمان بودم که ناگهان لکه‌های خون را روی راه‌پله‌ها دیدم. خیلی تعجب کردم، برای همین لکه‌ها را دنبال کردم تا این‌که زن همسایه‌مان را دیدم. او پتویی که جسمی داخلش بود را با خود حمل می‌کرد. از این پتو بود که لکه‌های خون می‌چکید. برای همین مشکوک شدم و با دقت بیشتر دستان یک انسان را داخل پتو دیدم. خیلی ترسیدم و با سر و صدا همسایه‌های دیگر را صدا کردم. همان لحظه وقتی این زن جسد پتو پیچ‌شده را روی زمین انداخت، ناگهان راننده تاکسی را دیدم که جلوی در منتظر بود. با شنیدن فریادهای من پا به فرار گذاشت. همان لحظه بود که متوجه شدم او منتظر این زن بوده است و احتمالا قرار بوده جسد را با هم به جایی ببرند؛ اما با فریادهای من او فرار کرد و زن همسایه نیز دستگیر شد.»

 

با این اظهارات، جسد مرد میانسال به پزشکی قانونی منتقل و زن میانسال بلافاصله از سوی پلیس دستگیر شد. او تحت بازجویی قرار گرفت و با اعتراف به این جنایت به ماموران پلیس گفت: «١٧ سالی می‌شد که با شوهرم ازدواج کرده بودم. اوایل زندگی بدی نداشتیم.

 

صاحب یک دختر شدیم و در کنار هم خوشبخت بودیم؛ اما بعد از گذشت مدتی با هم به اختلاف خوردیم. اختلافاتمان روز به روز بیشتر می‌شد و من و شوهرم هر روز بیشتر از هم فاصله می‌گرفتیم تا این‌که این اواخر از هم جدا زندگی می‌کردیم. من در کنار دختر ١٥ ساله‌ام زندگی می‌کردم و شوهرم از خانه رفته بود. برای همین خیلی از دستش عصبانی بودم. کینه‌ام روز به روز بیشتر می‌شد تا این‌که تصمیم گرفتم، او را به قتل برسانم. خیلی عصبانی بودم و به دنبال راهی برای انتقام می‌گشتم. قتل بهترین انتقام بود. برای همین روز حادثه با شوهرم تماس گرفتم و گفتم که دلم برایش تنگ شده است. به بهانه دلتنگی او را به خانه‌ام کشاندم. دخترم در خانه نبود. وقتی رسید و نشست و با هم صحبت کردیم، در همان حین به او نوشیدنی مسمومی که از قبل تهیه کرده بودم را خوراندم.

 

شوهرم به محض خوردن این نوشیدنی بیهوش شد. بعد از بیهوشی با جسمی سخت ضربه‌ای به سرش زدم. بعد از این‌که او را کشتم، باید جسد را از آپارتمان خارج می‌کردم. به همین دلیل برای این‌که بتوانم راحت‌تر جسد را خارج کنم، مجبور شدم دست‌ها و سرش را قطع کنم. با چاقو جسد را مثله کردم و یک خودرو به صورت دربست کرایه کردم. جسد را پتوپیچ کردم و داشتم از خانه خارج می‌شدم که ناگهان زن همسایه دستم را رو کرد. اگر او مرا نمی‌دید، کسی متوجه این جنایت نمی‌شد. اصلا تصورش را هم نمی‌کردم که به این زودی دستم رو شود و دستگیر شوم. الان فقط نگران دخترم هستم. اصلا دوست ندارم که متوجه این ماجرا شود و بداند که پدرش را کشته‌ام. من فقط عصبانی بودم و می‌خواستم از شوهرم انتقام بگیرم.»

 

با اعترافات این زن، وی با قرار قانونی در اختیار ماموران پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در رابطه با روشن‌شدن زوایای پنهان این پرونده و شناسایی همدستان احتمالی این زن از سوی پلیس ادامه یافت.