من یک هنرمندم؛ اما روزانه هزینههایی دارم!
نقاشها «تابلو» میکشند. موسیقیدانها «ساز» مینوازند. بازیگران به روی «صحنه» میروند. مجسمهسازها «سنگ» را میتراشند. تابلوها به دیوارها آویخته میشوند. نوای سازها به دوردستها میرود؛ قلبی را شاید به تپش بیندازد. صحنه از حرکت پاها به لرزه میافتد. سنگها پیکرههایی میشوند؛ جان میگیرند.
ساعت دیواری زمان را اعلام میکند. نقاش دست از کار میکشد.
موسیقیدان سازش را به زمین میگذارد. بازیگر صورتش را پاک میکند و به خانه میرود. مجسمهساز چکشش را روی میز میگذارد. زندگی دیگری برایشان آغاز میشود، مثل همه مردم دیگر. با همان تعاریف و با همان نیازها. جایی نوشته بود «نباید هنر را با پول درآمیخت». البته که ارزش هنر بالاست، اما این بدان معنا نیست که مایحتاج زندگی هنرمند خودبهخود تامین میشود. او نیز مانند دیگران باید هزینههایی را بپردازد. حتی شاید بیشتر از دیگران. چون تهیه مواد اولیه برای کار، خودش بخش بزرگی از نیازهای او است.
یک هنرمند مانند هر انسان دیگر باید برای تامین زندگیاش چیزی به اسم «پول» پرداخت کند. او برای فراگرفتن هنرش باید هزینه کند. او هم مانند دیگران ازدواج میکند، بچهدار میشود، گاهی نیاز به معالجه و درمان دارد و برای آیندهاش باید پساندازی داشته باشد. پس او را درک کنیم!
بسیاری از کسانی که وارد این راه میشوند، همیشه از عدم امنیت مالی و اقتصادی در کارشان دچار نگرانیاند. «اگر تابلوهایمان فروش نرفت...؟ اگر دستساختههایمان مشتری نداشت...؟ اگر از کتابی که نوشتیم استقبال نشد...؟ اگر فقط چند صندلی از سالن نمایش پر شد، و بقیه خالی ماند...؟ و...» بعضیها صبورند و این شرایط سخت را پذیرفته و تحمل میکنند. کارشان را بدون در نظر گرفتن این دغدغهها ادامه میدهند. به احساس و عشق خود -همان هنرشان- متعهدند.
اما گاهی شرایط سختتر از چیزی میشود که فکرش را کنید. گاهی مجبور میشوند رها کنند و به دنبال شغل دیگری بگردند، کاری که دوست ندارند و این هر روز فرسودهترشان میکند.
در نهایت این هنرمند است که تصمیم میگیرد یکی از این دو راه را انتخاب کند. این تصمیمگیری، موقعیتهای جدیدی را برای او فراهم میکند. اما باید بدانیم مدتهاست که رفتهرفته شرایط زندگی از نظر اقتصادی برای هنرمندان مساعدتر شده است. به این ترتیب به نظر میرسد در آینده هم این شرایط، بهتر از دورانی باشد که ما در آن زندگی میکنیم.
دغدغههای مالی هنرمندان، نحوه مدیریت و راهحل آنها برای برطرف کردن آن، موضوع جالب و قابلبحثی است. سوالاتی که در این زمینه مطرح میشود از این دست است: آیا از راه هنر میتوان درآمد داشت؟ زندگی فارغالتحصیلان رشتههای هنر چطور میگذرد؟ آیا مسائل مالی باعث شده به این فکر بیفتند که هنر را کنار بگذارند و شغل دیگری با درآمد بیشتر انتخاب کنند؟ چقدر برای ماندن میتوان صبور بود؟
برای پیدا کردن جواب، باید این سوالات را تنها از کسانی پرسید که از این راه عبور کردهاند. زوجهای هنرمند زیادی وجود دارند که بودن در راه هنر را بهترین روش برای زندگی خود دانستهاند و تلاش کردهاند از همین راه به دنبال تامین مخارجشان باشند. برای رسیدن به پاسخهایمان با چند زوج هنرمند گپوگفتی کردیم و از آنها درباره گذشته و حالشان پرسیدیم و راهی را که گذراندهاند جویا شدیم.
شهروند