ابهام در قتل دختر جوان، ٨ سال بعد از حادثه


پرونده دختر جوانی که از سوی دو مرد مورد تعرض قرار گرفته و به قتل رسیده ‌بود، با رضایت اولیای ‌دم و محاکمه دو متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم، بسته شد. 

به گزارش شرق، هشت سال قبل مردی به مأموران گزارش داد رزیتا، دختر جوانش، گمشد‌ه ‌است. او گفت: دخترم رزیتا از شب قبل که از خانه خارج شده، دیگر برنگشته‌ است. اطمینان دارم برایش اتفاقی افتاده‌ است؛ چون او هیچ‌وقت بدون اینکه بگوید، خارج از خانه نمی‌ماند. زمانی که مأموران تحقیقات خود را دراین‌باره آغاز کردند، متوجه شدند رزیتا از مدتی قبل با مرد جوانی به نام امیر، رابطه داشته ‌است و مرتب تلفنی با هم صحبت می‌کردند. شماره‌تلفنی هم که آخرین‌بار به تلفن همراه رزیتا زنگ زده‌ بود، متعلق به امیر بود. مأموران مرد جوان را بازداشت کرده و تحقیقات خود را آغاز کردند. او مدعی شد خبری از رزیتا ندارد و چند روز طول کشید تا لب به اعتراف باز کند و واقعیت را به مأموران بگوید. او گفت: رزیتا دوست‌دختر همکار من در مکانیکی بود.

 

مسعود با رزیتا دوست بود؛ اما او را دوست نداشت و هم‌زمان با دختری دیگر هم ارتباط داشت. از‌آنجاکه مسعود با گوشی من به رزیتا زنگ می‌زد، من شماره تلفن او را داشتم. وقتی متوجه شدم مسعود علاقه‌ای به رزیتا ندارد، تصمیم گرفتم با او ارتباط برقرار کنم. موضوع را به او گفتم و توضیح دادم که مسعود دوستش ندارد و با کسی دیگری رابطه دارد. مدتی با هم تلفنی صحبت کردیم. رزیتا از اینکه مورد بی‌مهری مسعود قرار گرفته ‌بود، خیلی ناراحت بود و سعی می‌کرد خودش را آرام کند. تصمیم گرفتم با او رابطه برقرار کنم. با یکی از دوستانم به نام رضا، او را به خارج از شهر دعوت کردیم و رزیتا هم آمد. در آنجا با رزیتا ارتباط برقرار کردیم و چون او راضی نبود، به این کار اعتراض کرد و همین باعث شد با هم درگیر شویم. بعد هم دوستم رضا، او را به قتل رساند.

 

وقتی مرد جوان آدرس محلی که رزیتا رها شده ‌‌بود را داد، مأموران به محل رفته و جسد را کشف کردند؛ اما متوجه شدند جسد سوزانده ‌شده ‌است. ضمن اینکه رضا نیز به دستور بازپرس بازداشت شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات از رضا و امیر ادامه پیدا کرد. رضا به مأموران گفت: وقتی با رزیتا رابطه برقرار کردیم، او شاکی شد و نسبت به ما پرخاشگری کرد. درگیر شدیم و امیر او را با سنگ زد و کشت. جسد را همان‌جا رها کرده ‌بودیم؛ اما وقتی امیر دستگیر شد من از ترس اینکه جسد پیدا شود و من هم متهم به قتل شوم، آن را آتش زدم.

 

درحالی‌که امیر و رضا همدیگر را متهم به قتل می‌کردند و هیچ‌کدام حاضر نبودند قبول کنند که مرتکب قتل شده‌اند، بازپرس از پزشکی قانونی خواست تا دراین‌باره نظر خود را اعلام کند؛ اما متخصصان گفتند به دلیل شدت سوختگی و از‌بین‌رفتن جسد، نمی‌توان علت دقیق مرگ را تشخیص داد. ضمن اینکه جمجمه نیز تقریبا از بین رفته‌ است. به‌این‌ترتیب کیفرخواست علیه هر دو متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.

 

در جلسه رسیدگی، اولیای ‌دم درخواست قصاص کردند و سپس نوبت به متهم ردیف اول یعنی امیر رسید. او اتهام قتل عمد و تعرض را قبول نکرد و گفت: من هر دو اتهام را رد می‌کنم. من و رزیتا با هم درگیر شدیم؛ اما من او را نزدم و رضا با سنگ بر سرش کوبید و گفته‌های رضا دروغ است. سپس نوبت به رضا رسید.

 

او هم اتهاماتش را رد کرد و گفت من فقط جسد را آتش زدم و اتهامات دیگر را قبول ندارم. بااین‌حال هیئت قضات وارد شور شدند و امیر را به قصاص و رضا را به حبس محکوم کردند. این رأی در دیوان عالی کشور نقض شد و پرونده در شعبه هم‌عرض، به جریان افتاد. این‌بار رضا به قصاص محکوم و امیر به حبس محکوم شد. باز هم رأی صادره نقض شد و پرونده به دادگاه برگردانده شد؛ اما اولیای ‌دم اعلام کردند با دو متهم به توافق رسیده و با دریافت دیه رضایت داده‌اند. به‌این‌ترتیب، پرونده در روز گذشته از لحاظ جنبه عمومی جرم به جریان افتاد و دو متهم پای میز محاکمه رفتند.

 

دو متهم یک‌بار دیگر قتل و تعرض را انکار کردند. با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.