آخرین سکانس یک انتقام


اخبارحوادث ,,خبرهای  حوادث ,حوادث  روز

صبح یکی از روزهای سرد زمستانی امسال، دختر جوان در خانه‌اش در یکی از محله‌های اراک صداهایی شنید. ابتدا گمان کرد اشتباه شنیده، اما زمانی که رد صدا را گرفت و از پشت پنجره به بیرون نگاه انداخت، متوجه شد مردی پشت در ایستاده و ضربه به در می‌زند. با دقت نگاه کرد و با چهره آشنایی روبه‌رو شد. سر جا خشکش زد. او کسی نبود جز خواستگار سابقش، عباس که چندی پیش به اتهام مشارکت در درگیری منجر به قتل بازداشت شده و به زندان افتاده بود. 

 

وحشت سرتا پای وجودش را گرفت. باورش نمی‌شد آزاد شده است. آزاد شدن او و آمدن وی مقابل خانه‌اش اتفاق خوبی نبود و می‌دانست حادثه بدی در راه است. از پشت پنجره کنار رفت. دست و پایش می‌لرزید. نفسش به شماره افتاد. در افکارش غرق شده بود. نمی‌دانست چه باید بکند. در همین افکار بود که صدای فریاد عباس را شنید. با تهدید می‌خواست در را باز کند. دختر جوان به پهنای صورت اشک می‌ریخت. سراسیمه به اتاق برادرش رفت و او را صدا زد. در همین گیر و دار صدای شلیک گلوله بلند شد.

 

بعد شیشه‌های ورودی در خانه شکست. پسر خانواده سراسیمه از ساختمان بیرون آمد که ناگهان مرد مسلح چند تیر دیگر شلیک کرد و توانست با بازکردن در ورودی ساختمان وارد شود.

 

پسر سعی کرد از مادر و خواهرش حمایت کند تا مرد مسلح بلایی سر آنها نیاورد، اما هر چه تلاش کرد، نشد. مرد مسلح با او درگیر شد و چند تیر شلیک کرد و او غرق خون در راهروی خانه افتاد. صدای شیون و فریاد مادر و دختر یک لحظه قطع نمی‌شد. مرد مسلح بی‌رحمانه و بی‌آن که به التماس آن دو توجه کند، به سوی آنها شلیک و هر دو را زخمی کرد. سلاحش را برداشت و به سمت طبقه دوم رفت. دیگر پسر خانواده که پلیس بود و همراه همسرش در حال پایین آمدن از پله‌ها بود، در دام مرد مسلح گرفتار شد. او آن دو را هم هدف شلیک قرارداد و گریخت.

 

مرد مسلح تشنه انتقام بود. هدفش خانواده دیگری هم بود که با آنها اختلاف داشت. به آنجا رفت و زوج جوانی را با شلیک گلوله از پای درآورد و پسر خانواده و دایی او را با شلیک گلوله زخمی کرد. مرد خشمگین بعد از کشتن شش نفر و زخمی کردن سه نفر به پایتخت گریخت، اما 12 ساعت بعد از جنایت بازداشت شد.

 

 اخبار  حو.ادث  -  جام  جم