احمدی‌نژاد بین اصولگرایان دینامیت گذاشت/مهاجری:اصولگرایی با حال فعلی اش به درد خانه سالمندان می‌خورد


اخبارسیاسی ,خبرهای  سیاسی , احمدی‌نژاد

 

 محمد مهاجری، تحلیل گر سیاسی اصولگرا، در گفتگو با هفته نامه سیاسیون گفت: ناگزیرم مشفقانه به دوستان اصولگرایم عرض کنم که امروز، اصول‌گرایی و اصول‌گرایان به لحاظ اندیشه و عمل، استراتژی و تاکتیک، عملا به درد خانه سالمندان می‌خورد.

 

بخش هایی از این گفتگو را در ادامه بخوانید؛

 

*اصول‌گرایی از سال 1384 متلاشی شده است. درواقع چیزی به نام اصول‌گرایی در سال‌های 1388، 1392، 1394 وجود نداشت. بعد از این هم بعید است وجود  داشته باشد.  یک جریان کاملا ورشکسته به تقصیر است. به همین دلیل این که ما انتظار داشته باشیم فکر کنند و پیش‌بینی داشته باشند که در  انتخابات پیروز شوند انتظار بجایی نیست.

 

*معتقدم این جریان نمی تواند برنامه راهبردی ارائه دهد و در فرایندهای سیاسی تأثیرگذار باشد.  حتی اگر در انتخابات اخیر،آقای رئیسی یا آقای قالیباف رأی می‌آوردند، جریان اصول‌گرایی پیروز نشده بود؛ بلکه عده‌ای که اصول‌گرایی را گروگان خود گرفته‌اند، پیروز می‌شدند. اصول‌گرا به عنوان یک اسم وجود دارد.

 

* اصول‌گرایان فعلی که به زعم بنده افرادی هستند  که اصول‌گرایی را به گروگان گرفته‌اند، در حال فعالیت سیاسی اند. این جریان قادر نبود وضعیت سیاسی خودش را در انتخابات اخیر تحلیل کند.شکست در انتخابات  را نتوانست پیش‌بینی کنند. یعنی به نحوی ساز و کارها را تدارک دیده بود و به نحوی عقبه لجستیک سیاسی برای خود فراهم کرده بود که فکر شکست را هم نمی‌کرد. گمان می‌کرد با استفاده از روش‌های تخریبی، وعده‌های دروغ، روش‌هایی که قبلا اصلاح‌طلبان را به واسطه کاربرد آن‌ها -البته به درستی- به بی‌اخلاقی متهم می‌کرد، امیدوار بود در انتخابات به پیروزی برسد.

 

*اصول‌گرایان امروز، ارتباط اعتقادی بسیار ضعیفی با جامعه دارند. اگر یک زمانی اصول‌گرایی به معنای تقید به شرع و تقید به اخلاق بود، امروز چنین امری وجود ندارد. بنابراین وقتی جامعه می‌بیند که یک سری از افراد ادعای شرع و اخلاق دارند ولی در اعمال‌شان مشاهده نمی‌کنند و به عبارت دیگر این خصلت‌هایی که شعارش را می‌دهند وجود خارجی ندارد؛ مردم وقتی شکاف بین این شعار و عمل را می‌بینند، طبیعی است که از این جریان فاصله بگیرند.

 

* حداقل نیمی از 15 میلیون رأی آقای رئیسی متعلق به اصول‌گرایان نیست و فقط از رهگذر شعارهای معیشتی و به خصوص تخریب رقیب به دست آمده. در واقع رایی است که به خاطر ضعف‌های جدی دولت مستقر کسب شد.

 

*یک پایگاه رای ثابت هفت میلیونی برای اصول‌گرایان وجود دارد که هرگز نتوانسته‌اند این میزان را افزایش بدهند. باید بپذیریم که اصول‌گرایان در میان نسل نوی امروز (نسل سوم و چهارم انقلاب) تقریبا پایگاهی ندارند. گفتمان اصول‌گرایان برای حدود نود درصد از نسل جوان ما، حنای بی‌رنگ است.

 

*اگر اصول‌گرایان امروز با اتکا به همان اعتقادات دیروز خودشان، حتی پنج میلیون رای می‌آوردند پیروز انتخابات بودند. آن پنج میلیون رای، رای قابل اعتنا و اتکا بود. رای منسجم اعتقادی و تشکیلاتی ارزش بالایی دارد.

 

* دلایل شکست اصول‌گرایان را اینگونه می‌توان گفت: 1.اصول‌گرایان هیچ شناختی از سطح جامعه نداشتند. نیازهای واقعی جامعه را درک نکرده بودند. 2.تصورشان بر این بود که با تخریب می‌شود رای به دست آورد پس به تخریب روی آوردند. 3.اصول‌گرایان دچار این مشکل شده‌اند که نمی‌توانند گفتمان و رفتارشان را بر هم منطبق کنند. به همین دلیل این تناقض خیلی زود آشکار می‌شود و مردم متوجه می‌شوند. 4.ورود یک جریان تندروی بداخلاق در میان اصول‌گراها که با بددهنی، شلوغ کردن و فحاشی  مهار اصول‌گرایان را به دست گرفته از عوامل شکست است. طبیعی است که وقتی این عده میدان‌داری کنند، این جریان محکوم به شکست می‌شود. 5.جریان اصول‌گرا بر این گمان بود که می‌تواند از برخی  امکانات معنوی و مادی کشور  استفاده کند.

 

به طور مثال از ظرفیت رد صلاحیت‌ها، امکانات پشتیبانی جریان‌های مذهبی و سیاسی استفاده کند و از آن موج بسازد و در همان حال از حیثیت شخصیتهای معتبر مذهبی هم وام بگیرد. در حالی که این موارد همیشه هم قابل استفاده نیست . 6.اصول‌گرایان رفتاری را در جامعه ایجاد می‌کنند که عده‌ای تحت عنوان «رای لج» وارد مشارکت سیاسی می‌شوند. بر سر لج آوردن بخشی از جامعه منجر می‌شود که افرادی بیایند تا نه بگویند به کاندیدای اصول‌گرایان؛ حتی ممکن است به کاندیدای انتخابی خودشان هم انتقادات فراوانی داشته باشند و چه بسا ممکن است اگر فضای آرامی بر انتخابات حاکم باشد، سراغ فرد دیگری بروند اما وقتی جریان اصول‌گرا یک رفتار بد سیاسی را ایجاد می‌کند، واکنش جامعه به سمت رای لج می‌رود.

 

* سال 1384؛ یک اتفاق نویی در جامعه به وجود آمد. فردی به نام آقای احمدی‌نژاد آمد و همه اصول‌گرایان فکر کردند الان بایستی تمام توان خود را در حمایت از ایشان قرار دهند. فردی که اصلا با خودش دینامیت آورده بود تا بین اصول‌گرایان بگذارد و این کار را هم انجام داد. اگرچه ابتدا با تعارف می‌گفت بایستی متحد باشیم ولی در لحظات آخر، بازی را بر هم زد و اعلام کرد به نفع کسی کنار نمی‌روم. به نظرم بعد از سال 1384، جریان اصول‌گرایی با شیب تندتری در سراشیبی سقوط قرار گرفت.

 

* بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد اصول‌گرایان خودشان را بازنده می‌دیدند با این تفاوت که این‌بار به حریف نباختند بلکه به داخل خودشان باختند و سرشان کلاه رفت. عده‌ای شدند حامی احمدی‌نژاد و عده‌ای هم منتقد و شروع کردند به کوبیدن یک‌دیگر و در این بین تنها مسئله‌ای که مهم نبود، اخلاق بود. این روال متأسفانه ادامه پیدا کرده است تا امروز. ریش‌سفیدان و بزرگان اصول‌گرا هم درگیر مسائل تخریب و اتهام‌زنی شده‌اند و این موضوع  به چند نفر تندرو و ورشکسته سیاسی محدود نمی‌شود. برخی از افرادی که صاحب عنوان هم هستند وارد فضایی شدند که در شان‌شان نبود.

 

* مغازه‌ای به نام جمنا باز شد. آقای رئیسی از همان ابتدا به این تشکل بی‌اعتنا بود و گفت که هیچ تعهدی به جمنا نمی‌دهد حتی اگر کاندیدای نهایی‌شان باشد.آقای میرسلیم هم همین را گفت. شنیده می شد آقای قالیباف هم موضع مشابهی داشته. این مغازه ویترین زیبایی داشت؛ ادای دموکراسی در می‌آوردند که از سراسر کشور افراد را دور هم جمع کرده‌ایم. حتی این افراد هم از قبل انتخاب شده بودند و در یک «دموکراسی هدایت» شده، روند انتخاب کاندیداهای نهایی انجام شد. برخی از افراد شورای مرکزی جمنا، چهره‌های بسیار بسیار خوبی هستند و برای من هنوز قابل فهم نیست که چرا این افراد به تشکیلاتی ورود پیدا کردند که ورشکستگی سیاسی‌اش از ابتدا مشخص و محرز بود.

 

*در آینده ممکن است اصول‌گرایان مجدد دنبال مدل جمنا باشند. جمنا در این انتخابات بسیار هزینه کرد. هزینه ريالی فقط منظورم نیست، هزینه اعتباری فراوانی کرده است. شاید هم اصول‌گرایان هیچ راهی را برای خود جز این متصور نمی‌بینند. اما واقعیت‌ها چیز دیگری است. جامعه و حتی بدنه اصول‌گرایی راه دیگری می‌رود. شاید دوستان اصول‌گرای من ناراحت شوند اما ناگزیرم مشفقانه به آن‌ها عرض کنم که امروز، اصول‌گرایی و اصول‌گرایان به لحاظ اندیشه و عمل، استراتژی و تاکتیک، عملا به درد خانه سالمندان می‌خورد.