قتل مرد جوان برای ازدواج با همسرش


دو پسر جوان که پیش از این به جرم قتل شوهر یک زن به قصاص محکوم شده بودند با نقض حکم در دیوان عالی کشور بار دیگر پای میز محاکمه ایستادند. یکی از متهمان به خاطر علاقه به همسر مقتول نقشه قتل را طراحی کرده بود.

به گزارش جام‌جم، هفتم آذر 92 جسد مردی میانسال در بیابان‌های اطراف شهرک آفتاب تهران کشف شد. ماموران پس از شناسایی هویت او به خانه اش اعزام شده و همسرش را به‌عنوان مظنون به قتل دستگیر کردند. زن 30 ساله ابتدا منکر هرگونه ارتباط با قتل شد اما سرانجام پرده از راز جنایت برداشت و گفت: «با شوهرم اختلاف داشتم و او مدام مرا آزار می‌داد. از مدتی قبل با پسری 22 ساله به نام بهزاد آشنا شدم. وقتی از اختلافاتم برایش گفتم، تصمیم گرفت برای نجاتم نقشه‌ای بکشد. او شب حادثه همراه برادر نوجوان و دو دوست دیگرش به خانه‌ام آمد و در حالی که من و دختر 12 ساله‌ام در اتاق پذیرایی بودیم، با شوهرم درگیر شد. آنها با شلوار شوهرم را خفه کردند و جسدش را در بیابان انداختند.»

 

با اعتراف همسر مقتول، چهار متهم دیگر نیز دستگیر شدند که بهزاد به قتل و سه متهم دیگر به همدستی با او اعتراف کردند تا پرونده شان برای صدور حکم در اختیار شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران قرار گیرد. در جلسه رسیدگی، بهزاد که پیش از این به قتل اعتراف کرده بود، اظهار بی گناهی کرد. سه متهم دیگر شامل سامان 25 ساله و دو پسر نوجوان دیگر نیز خود را بی گناه دانستند تا سرانجام قضات براساس مدارک موجود وارد شور شوند و بهزاد و سامان را به جرم قتل به قصاص و همسر مقتول را به 15 سال حبس و 99 ضربه شلاق محکوم کنند. دو پسر نوجوان نیز برای دریافت حکم در اختیار شعبه اطفال قرار گرفتند.

 

احکام قصاص برای بهزاد و سامان اما در دیوان عالی کشور رد شد و برای رسیدگی دوباره در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی زالی و با حضور ابراهیم اسلامی، قاضی مستشار قرار گرفت. صبح دیروز در جلسه رسیدگی، بهزاد در جایگاه قرار گرفت و با اظهار بی گناهی دوباره گفت: «من به همسر مقتول علاقه داشتم برای همین نقشه قتل را کشیدم و موضوع را با برادر کوچکم و سامان و احمد در میان گذاشتم. روز حادثه به خانه مقتول رفتیم. او خواب بود. وقتی ما را دید، با هم درگیر شدیم. همدستانم شلواری را دور گردن او انداختند و آنقدر پیچاندند تا خفه شد اما من فقط نگاه می‌کردم. من هیچ نقشی در حادثه نداشتم و تحت فشار بازجویی به قتل اعتراف کردم.» پس از او سامان 25 ساله نیز قتل را نپذیرفت و گفت: «وقتی درگیری شدت گرفت، بهزاد، شلواری را دور گردن مقتول انداخت. من هم آن را کشیدم اما همان اول ترسیدم و رهایش کردم. آن موقع خودم دیدم که مقتول هنوز زنده بود و نفس می‌کشید.»

 

در پایان دادگاه، قضات، اتهام بهزاد را به قتل عمد و اتهام سامان را به معاونت در قتل تغییر دادند و برای صدور حکم وارد شور شدند.