از ماکرون تا ملانشون، از آمون تا فیون جولان «بی ثبات‌ها» در انتخابات فرانسه


اخباربین الملل,خبرهای  بین الملل, انتخابات فرانسه

این که فرانسوا اولاند اصلاً در انتخابات امروز (یکشنبه 3 اردیبهشت) فرانسه حضور ندارد نتیجه مستقیم نامحبوب بودن عظیم وی و رسیدن به این نتیجه بدیهی است که اگر هم خواستار حضوری مجدد در کاخ الیزه می‌شد مردم فرانسه به شکلی بسیار بد با او برخورد می‌کردند. 

 به گزارش ایران  ؛ با این حال سرنوشت تیره اولاند که به منفورترین رئیس‌جمهوری فرانسه در سال‌های اخیر تبدیل شده و نیکولاس سارکوزی که اولاند جای او را در پست ریاست‌جمهوری گرفت درس خطیر و هشدار دهنده‌ای به تمامی کسانی است که در انتخابات امروز شرکت دارند و هر یک به گونه‌ای جولان می‌دهند در ژوئن 2012 که اولاند زمام امور را در پاریس در دست گرفت، وضعی آرمانی داشت. او نه فقط آرای مردمی را در انتخابات به سود خود تعیین کرده بود بلکه بیشترین نفر و نیرو را در سایر نهادهای دولتی داشت، این شامل مجلس سنا، فرمانداری‌های ایالت و اکثر شهرهای فرانسه می‌شد و مجلس نمایندگان هم بوی او و عقاید وی را می‌داد.

 

اما اولاند با انتخاب‌های پر اشتباهش در مدت اندکی تمامی این دستاوردها را خراب و پل‌های پشت سرش را ویران کرد. در بخش‌هایی از دوران 5 ساله زمامداری وی فرانسه در یک وضعیت –اعلام نشده- اضطراری بسر می‌برد و نه فقط پایه‌های اقتصاد خود را سست و لرزان یافت بلکه مشغول مبارزه با تروریست‌هایی شد که از هر جهت از مسئولان دولتی با هوش‌تر بودند و جای محکم‌تری در لایه‌های پنهان جامعه داشتند. اولاند حتی جغرافیای فرهنگی فرانسه را تغییر داد اما تنهاحاصل آن، منفور شدن فزاینده وی بود. وقتی هم که او ادعا کرد از کارگران ناراضی صنایع پولادسازی فرانسه حمایت می‌کند این کار را چنان بد با آثار منفی و معکوس انجام داد که کارگاه بزرگ پولادسازی فلورانژ را در شمال شرق فرانسه به تعطیلی کشاند.

 

از کدام راه‌ها؟

این از دست تقدیر و قضا و قدر نیست که امانوئل ماکرون امید دار نخست پیروزی در انتخابات امروز فرانسه از درون دولت اولاند و از جمع نزدیکان وی می‌آید زیرا ماکرون بر اثر تجربیات منفی اولاند آموخته است از چه چیزهایی پرهیز و از کدام راه‌ها به اقتصاد بیمار فرانسه کمک‌رسانی کند.به همین خاطر خیلی‌ها در فرانسه معتقدند اگر ماکرون برنده انتخابات امروز شود، عملاً کسی به قدرت می‌رسد که در شکل‌گیری عقاید و روش‌های کاری اولاند سهم زیادی داشته است. در عین حال ماکرون در ماه‌های اخیر کوشیده است از هرچه که نشانگر اولاند است دوری کند تا رأی دهندها را به صدور رأی به نفع وی متقاعد سازد.

 

ماکرون هرچه بوده و هرکار که در گذشته کرده باشد در سیاستگذاری تازه‌اش در راه شرکت در انتخابات ریاست جمهوری امسال فرانسه هرگونه تأکید منفی و بد بر مسائل اقتصادی را از برنامه کار و اظهاراتش حذف کرده و این در حالی است که چپ‌گراها در فرانسه سابقه‌ای فراوان و ید طولایی در حمله کلامی «سرمایه و سرمایه‌گذاران» در سیستم‌های اقتصادی فرانسه دارند و با وجود این حتی در این زمینه خاص نیز می‌توان ماکرون را متهم به ظاهرسازی و تقلید از آرمان‌هایی دانست که در یک کتاب نوشته سال 1985 فرانسوا اولاند به نام «جناح چپ در حال حرکت» به آن اشاره شده است.

 

مشکل مبتلا به

مشکل انتخابات جدید فرانسه فقط هویت چندگانه ماکرون نیست زیرا می‌توان این مسأله را به بنوا آمون و ژان لوک ملانشون هم بسط داد و فرانسوا فیون را نیز از این دایره خارج ندانست. مارین لوپن که نماینده راست‌های افراطی در انتخابات روز یکشنبه فرانسه است نیز با آرای ضد و نقیضی که در خصوص سیستم‌های حکومتی داشته، کار رأی دهندگان غیر افراطی را در پذیرش یا رد ایده‌های خود سخت کرده است. تجربه اولاند و پیش از وی سارکوزی این نکته را عیان و به یک اصل بدیهی تبدیل کرده‌است که می‌توان در زمان انتخابات هر ادعایی را بیان کرد و بعد از رسیدن به قدرت این اصل و شعار  واقعی را نادیده گرفت که مجتمع بودن قدرت در دست یک فرد هیچ کشوری را در غرب به اهداف و ایده‌هایش نرسانده است.

 

ایده گرفتن سیاستمداران ارشد فرانسه و از جمله نامزدهای انتخابات امروز فرانسه از مقام‌های ارشد سیاسی سایر کشورها و نیز رؤسای جمهوری سابق آنان تشخیص شرایط واقعی آنها را به کاری بسیار سخت تبدیل کرده است و باز هم ماکرون و حرف‌هایش در این باره، یک نمونه روشن و حیرت‌آور است زیرا حرف‌های ایده‌آلیستی او در دل بهار 2017 بی‌شباهت به حرف‌های بیل‌کلینتون در بدو به قدرت رسیدن او در امریکا در اوایل دهه1990 نیست و شاید برخی جملات او را پیشتر از زبان گرهارد شرودر آلمانی هم شنیده باشیم. طرفداران مارین لوپن می‌گویند این تعارض‌ها و تشابه‌ها در مخدوش بودن ایده‌های نامزدها به سود این زن تمام می‌شود که سیاسی کاری هایش کمتر از سایرین با بارقه‌های سود شخصی و تغییرات هر روزه همراه است و هر چند وی را از برچسب‌های همیشگی رهایی بخشیده است اما او موضعی ثابت و غیر متغیر در قبال «EU» و سایر نهادهای اروپایی داشته و حرفش را هر روز تغییر نداده و تنها تغییر عمده در حرکات و سخنان او دوری جستن از موضع‌گیری‌های تند پدرش بوده است که پیش از وی راست‌های افراطی را در فرانسه سازماندهی می‌کرد.

 

بحث منافع ملی

لوپن می‌تواند به دستاوردهای نه چندان کوچک دونالد ترامپ در امریکا بنگرد تا یک بار دیگر مطمئن شود که سوار شدن بر امواج احساسات ملی می‌تواند در صورت همراه شدن با برنامه‌های عقلایی پیروزی در انتخابات سیاسی را موجب شود و این باور را به وجود آورد که برخی احزاب ولو تندرو سیاسی ابتدا به منافع ملی می‌اندیشند و به خارجی‌ها پراکنده شده در جای‌جای کشورشان فقط نگاهی از سر میهمان نوازی دارند و حاضر نیستند خودشان را فدای آنها کنند.

 

استیو بانون یکی از طراحان مانورهای سیاسی ترامپ در ترسیم خط مشی‌هایی که شاید چندان با رویکردهای لوپن فرق ندارد، می‌گوید: اقتصاد هر کشوری ابتدا مختص خود آن کشور است و درست نیست که به‌گونه‌ای طراحی شود که منافع سایرین و اتباع سایر ملل را نیز برتابد. ما در نیویورک مردمانی داریم که به لحظ اقتصادی و مشارکت در امور مالی با اهالی لندن و بریتانیا ارتباط نزدیک دارند و بدیهی است که تعهد ما به آنها بسیار کمتر از کسانی باشد که در کلورادو و کانزاس به سختی روزگار می‌گذرانند و اگر دولت تسهیلاتی برایشان فراهم نیاورد، صنعت و حرفه کوچک‌شان از درون منهدم خواهد شد.

 

آخرین نمونه‌های متفاوت

با این همه نمی‌توان آرزوها و اظهارات ماکرون را به‌درستی ارزیابی کرد. او حرف از دوری از چپ‌ها می‌زند اما پایه‌های سیاست اقتصادی‌اش چپ‌گرایانه و کمک به شرکت‌هایی است که فقط تا زمانی با صنعتکاران داخلی معامله می‌کنند که مشتری بهتر خارجی نداشته باشند. اقتصاد فرانسه در دهه‌های اخیر سهم بسزایی در به‌قدرت رسیدن و سپس ساقط شدن رؤسای جمهوری فرانسه داشته و آخرین رؤسای این کشور که برکناری‌شان با علل اقتصادی در ارتباط نبود والری ژیسکار دستن و فرانسوا میتران بودند.

 

همان میتران در سال 1981 با راست‌های افراطی ائتلاف موقتی و غیر ماندگاری را تشکیل داد که فقط ابقای وی را در کاخ الیزه موجب شد اما برای رؤسای بعدی این کاخ مفت هم نیارزید. اتخاذ سیاست مشابه از سوی ژان ماری لوپن برد بزرگی را موجب نشد و هرچند او در مرحله اول انتخابات لیونل ژوسپن را شکست داد اما در مرحله دوم به ژاک شیراک شهردار اسبق پاریس که رئیس‌جمهوری شده بود، باخت. از آن زمان حزب سوسیالیست (PS) آشکارا تضعیف شده و راست‌ها فهمیده‌اند که براثر خلأ قدرت در پاریس و توخالی شدن مدعیان تازه‌کافی است سوسیالیست‌های نامحبوب را در انتخابات ببرند تا رئیس‌جمهوری شوند و اینکه این اتفاق چندان روی نداده و به سادگی گفتند این عبارت نبوده، به این سبب است که راست‌ها نیز خط واحدی ندارند و تندروی‌هایشان بیش از هر کسی برای خودشان مضر بوده است.

 

پایان همکاری با «اتحادیه اروپا» یا...؟

در شرایطی که اهداف برخی کاندیداهای امسال مشابه اما راه‌های رسیدن به هدف‌شان متفاوت نشان می‌دهد، پیروزی احتمالی برای مارین لوپن به معنای پایان همکاری فرانسه با اتحادیه اروپا خواهد بود. وی به صراحت گفته است که نه تنها از «EU» خوشش نمی‌آید، اصلاً حاضر نیست دست نشانده آنگلا مرکل در موش‌و گربه‌بازی‌های صدر اعظم آلمان با این نهاد رنگ باخته اروپایی باشد.

 

مرکل آشکارا از پیروزی ماکرون و فیون در انتخابات امروز فرانسه حمایت می‌کند و در صورت شکل‌گیری این واقعه هم فرانسه در دامان «EU» می‌ماند و هم آلمان به جولانش در اقتصاد اروپا صاحب استمرار بیشتری خواهد شد و حتی اتحادیه اروپا را بازیچه دست خود نگه خواهد داشت؛ مسائلی که ملی‌گراهای فرانسه یک نوع خفت برای کشور خود می‌انگارند و حداقل وظیفه مستأجر تازه کاخ الیزه را پس زدن بانیان این بازی غیر ملی می‌دانند. بین برنامه‌های آمون و ملانکون تشابه‌هایی وجود دارد اما راه رسیدن به آنها را متفاوت می‌دانند و نگاه‌شان به اهداف مشابه متفاوت است.

 

مثل شکارهای 5 سال پیش

اگر آمون سرکار بیاید، حس بازگشت به گذشته و شاخصه‌های آن در پاریس غیر قابل اجتناب خواهد بود. آمون مدعی است که هم می‌توان در دامان «EU» ماند و هم استقلال اقتصادی فرانسه را حفظ کرد. شاید امیدهای او مبتنی بر قدرت گرفتن چپ گراها در آلمان و نظایر آن باشد اما فرانسه در شرایطی که کاندیداهای ریاست جمهوری امسالش بیش از حد متغیر و بی‌ثبات‌اند نمی‌توان خوشبختی آینده‌اش را به اتفاقات خارجی احتمالی وابسته سازد. شرایط و حرف‌های برخی کاندیداهای انتخابات امروز فرانسه چندان متفاوت با شعارهای سال 2012 اولاند نیست.

 

اولاند در آن سال گفت توافق‌های اقتصادی مرکل با سلف خود سارکوزی را قبول ندارد و سپس مدعی شد بخشی از آنچه وی آن را یک اروپای جدید در حال شکل‌گیری خواند، با روند استقلال طلبی‌ها و قبول نکردن آلمان به‌عنوان یک مبصر اروپایی همسو است. سیسیل دونلوت که وزیر خانه‌سازی اولاند بود در بهار 2017 می‌گوید: فرانسه به هیجان آمده بود و همه فکر می‌کردند ما مؤلفه‌های دوره حضور سارکوزی را به کلی محو خواهیم کرد اما دیری نپایید که ایتالیا و اسپانیا ما را محاصره کردند و هشدار دادند که تأمین منافع ملی به معنای در نظر نگرفتن بنیان‌های کار قدرت‌های اصلی در اروپا نیست و گاهی به نفع فرانسه است که با قدرت‌های برتر کنار بیاید و مثالی زدند که یونان و پرتغال مشکلات خود را با قبول این اصل که آلمان آقای اقتصاد اروپا است حل کردند. نمی‌دانم دقیقاً چه شد اما بسرعت اولاند به‌سوی افراد و تصمیم‌هایی رفت که در حرف‌هایشان چند سال آنها را کوبیده بود.

 

چه فرقی می‌کند؟

با این اوصاف چه فرقی می‌کند که آمون و ملانکون تأکید کرده‌اند در صورت به‌قدرت رسیدن تمامی قراردادها و تعهدات اروپایی فرانسه را بازبینی و در صورت لزوم ملغی خواهند کرد. آنها شبیه به دونالد ترامپ قبل از کوچش به کاخ سفید نشان می‌دهند سیاست پیشه‌هایی که شعارهایشان شیرین‌تر از آن است که قابل اجرا باشد. /روزنامه ایران