دولت خويشتندار باشد


اخبارسیاسی ,خبرهای  سیاسی ,رسول منتجب‌نيا

 

 حجت‌الاسلام‌والمسلمين رسول منتجب‌نيا مي‌گويد که مي‌توان از روي روش و شيوه ارائه و بيان انتقادات به نيت تخريبي افراد دست يافت و از همين رو هم معتقد است که در گفتار و عمل مدعيان دوستداري ولايت و رهبري در قالب انتقاد دلسوزانه در‌زمینه حب نظام تناقض وجود دارد، چراکه تخريب دولت به معناي تخريب نظام است.

 

قائم‌مقام و از اعضاي مؤسس حزب «اعتماد ملي» اذعان دارد که انتقادات به دولت درباره حوادث تروريستي تهران اساسا به دولت وارد نبوده؛ چراکه وظيفه حراست از مکاني مانند مجلس بر عهده نهادهاي امنيتي غير از دولت بوده و تمامي اين انتقادات در ناکامي انتخابات 29 ارديبهشت روي داده است اما در ادامه، عضو سابق شوراي مرکزي «مجمع روحانيون مبارز» تأکيد مي‌کند که منتقدان مي‌توانند انتقادات سازنده و مبتني بر واقعيت جامعه را به دولت ارائه دهند و حتي در صورت عدم استقبال دولت، اين منتقدان از طريق رسانه‌ها و فضاي مجازي توان رساندن سخن و نقد سازنده خود را به دولت دارند. منتجب‌نيا بر اين باور است که فضاي ائتلافي دوران انتخابات و آراي رقيب دکتر روحاني، به معناي چراغ سبز براي تشکيل و حتي مطرح کردن دولت در سايه را نمي‌دهد زيرا دولت در سايه بايد در فضاي حزبي و تشکيلاتي شکل گيرد. 

 

اين روحاني و سياستمدار اصلاح‌طلب معتقد است که در آن‌سوي ماجرا، دولت بايد در چهار سال آينده سياستي پدرانه را در قبال منتقدان و حتي مخربان پي بگيرد. مشروح اين گفت‌وگو را مي‌خوانيد:

 

چند هفته از وقوع حوادث تروريستي تهران مي‌گذرد و البته واکنش موشکي سپاه با دستور شوراي عالي امنيت ملي به مقر داعش نيز اتفاق افتاد اما نکته‌اي که باوجود تمام محکوميت‌ها از سوي همه اقشار و آحاد و دعوت به وحدت و همدلي در پس حمله تروريستي تهران قابل توجه بود، برخي شيطينت‌هايي با دستاويز قرار‌دادن اين حوادث بود که هجمه‌هاي زياد و تندي را عليه دولت و شخص روحاني با کليدواژه «آفتاب برجام و سايه جنگ» روا داشتند، شما اين‌گونه رفتارها را چگونه تحليل مي‌کنيد؟ 

در ارتباط با انتقادات نسبت به دولت جناب دکتر روحاني بايد گفت که به‌طور طبيعي در کشوري که در آن آزادي سياسي و اجتماعي حکمفرما باشد، براساس قانون افراد مي‌توانند به دولت انتقاد، سؤال و حتي اعتراض خود را بيان کنند و دور از انتظار نيست که جمعي به عنوان منتقدان دولت از رئيس‌جمهوری تا کابينه و عملکرد، رفتار و گفتارشان را نپسندند و در اين بستر نه‌تنها انتقاد و اعتراض، بلکه در يک گام رو به جلو به قول مرحوم حضرت امام، تخطئه‌کردن هم يک امري طبيعي است اما اينکه دولتي که مستقر است و شخصي که در جايگاه رياست‌جمهوري ايران مسئوليت اجرايي کشور را بر عهده داشته و اقتصاد، سياست، فرهنگ، اجتماع، معيشت و در کل مسائل کلان مديريتي توسط رئيس‌جمهوری سامان مي‌يابد، در اين صورت شخصي با چنين بار سنگين اجرايي اگر بر او انتقادي ناصحانه و مصلحانه درخصوص سياست‌ها، انديشه‌ها و عملکردشان وارد شود، مي‌تواند بسيار خوب، مفيد و بجا هم باشد و در اين صورت نه‌تنها جاي خرده‌اي بر اين گونه انتقادات نيست بلکه حتي رئيس‌جمهوری بايد از آن استقبال کند اما اگر خداي‌ناخواسته انگيزه مصلحانه و ناصحانه در پس اين انتقادات نباشد و جاي آن را انگيزه‌هاي تخريبي بگيرد، بايد گفت که متأسفانه رفتارها با چنين نيت‌هايي، جز تضعيف دولت وناکارآمدي نظام برايند و نتيجه‌اي از عملشان به دست نمي‌آيد اما اين نکته هم نبايد فراموش شود که به خوبي انسان مي‌تواند درک کند اين انتقادات ناصحانه است يا خير؟ يقينا در مقابل اين سخن مي‌توان گفت، آنچه که مشهود است و يقينا مي‌توان از روي آن نيت افراد را خواند، شيوه و روش ارائه انتقاد است.

 

تخريب به روشني مشخص است و شناختش هم بر عهده «عرف» است، به بيان ديگر، «عرف» در پس يک خبر، ياداشت، تحليل و يا مصاحبه‌اي در روزنامه و يا برنامه‌هاي رسانه‌هاي صوتي و تصويري، به سادگي مي‌فهمد اين نوع پيامي که در لواي اين مطالب عرضه مي‌شود، به نيت تصحيح است و يا تضعيف؛ از همين رو با توجه به اين نکات مطرح‌شده، متأسفانه مشکلي که امروز در قالب سؤال شما دامن کشور را گرفته، يک نوع گريز و فرار از واقعيت از محمل همين تهمت‌ها و توهين‌ها عليه دولت و شخص رئيس‌جمهوری است. 

 

آنهايي که نسبت به رفتار دولت منتقد بوده و يا اساسا مخالف با شخص دکتر روحاني هستند و تلاش‌هاي فراواني هم براي عدم انتخاب مجددش هم انجام دادند اما برخلاف اين تلاش‌ها در 29 ارديبهشت، مردم با انتخاب خود، شخص دکتر روحاني را براي اداره چهار سال آينده انتخاب کردند؛ از همين رو چون که در کشور قانون حاکم است و مردم انتخاب خود را انجام داده‌اند و ميزان هم رأي مردم است، همه بايد به اين انتخاب تمکين کنند، پس در اين صورت اگر تخريب، تهمت و يا تضعيفي به وجود آيد، توهين به رأي ملت است و اين‌گونه رفتارها و انتقادات نه‌تنها توهين به شعور مردم است بلکه حتي توهين به نظام هم است. 

 

من در تعجب هستم آنهايي‌ که شبانه‌روز دولت را آماج حملات بي‌وقفه خود قرار مي‌دهند، چگونه ادعاي حفظ نظام جمهوري اسلامي ايران را دارند؟ نظامي که رئيس قوه مجريه آن مهم‌ترين مسئوليت و حساس‌ترين پست اجرايي کشور را دارد، چگونه اين دولت و در کل نظام توسط اين رفتار نسنجيده منتقداني که ادعاي حفظ (نظام) دارند، مي‌تواند تقويت شود؟ و يا کساني که شعار پيروي از خط امام و يا رهبري را دارند، چگونه مي‌توانند با اين ادعا، اين رفتارها را در قبال دولت داشته باشند؟ در صورتي که رهبري بارها فرموده‌اند که «هر کسي مسئوليت اجرايي کشور را بر عهده داشته باشد،  از او حمايت قاطع خود را خواهم داشت و اگر انتقادي به عملکرد دولت هم داشته باشم، آن را هم به دولت انتقال خواهم داد.»

 

انتظار دارم کساني که ادعاي دوستداري ولايت را دارند، در رفتار و کلام خود تجديد نظر کنند و به رفتار و کردار برخي از بزرگان رجوع کنند، مثلا در فضاي بعد از انتخابات، يکي از بزرگواران ادعاي مضموم و ناپسند حلال و حرامي آرا را داشت، اما پس از رأي نهايي شوراي نگهبان مبني بر صحت آراي انتخابات، آن بزرگوار در يک بيانيه به اشتباه خود اعتراف کرد و از همه آراي انتخابات حمايت کرد و من هم بلافاصله به‌واسطه اين کار شجاعانه، در يک مصاحبه از ايشان تقدير و تشکر کردم و در آن گفت‌وگو اعلام کردم که اين شجاعت و شهامت اعتراف به اشتباه، قابل تحسين است و ‌اي کاش سايرين هم به تأسي از ايشان از رفتار و کردار خود که به مراتب مذموم‌تر و نا‌پسندتر است، بازگردند و بر اشتباهات خود اعتراف کنند. 

 

اما در استاي گفته‌هاي شما، زماني که حادثه تلخ پلاسکو اتفاق افتاد، خود شخص آقاي قاليباف و هم‌قطارانش منتقدان شهرداري را «لاشخور سياسي» خطاب کردند و اعلام کردند در اين بحبوحه، به‌جاي اتهام‌زني بايد با اتحاد حادثه را مديريت کنيم؟ 

متأسفانه اين رفتارهاي متناقض مورد نظر شما از سوي برخي از همين منتقدان روي داده است و هر جا نقد را به سود خود نبينند، بيان آن را از پايه و اساس نادرست مي‌دانند اما همان‌طور که گفتم، نقاد مصلح و انتقاد سازنده، لازمه رشد جامعه و از ملزومات نظام‌هاي دموکراتيک است. ما بايد تصميم بگيريم که چه نوع رفتاري را داشته باشيم. ما نبايد فقط نقطه‌ضعف‌ها را به نيت تخريب و تضعيف و در عين حال سياه‌نمايي، مطرح کرده و مضافا آن را بزرگ‌نمايي هم کنيم. هر چند که نمي‌توان منکر اين مسئله هم بود که هر دولتي نقاط ضعف و قوتي دارد اما در قبال اين مسئله چنان که گفتم، اگر منتقدان نيت اصلاح و رشد جامعه و دولت را داشته باشند، علي‌رغم اينکه مخالف آن هستند، نکات خود را دلسوزانه بيان مي‌کنند و اين‌گونه رفتار بديهي است که بيشتر مؤثر واقع مي‌شود.

 

درخصوص اتفاقات اخير تروريستي تهران، ممکن است ارتباطي هم به دولت نداشته باشد و بي‌ربط و باربط به دولت حمله کنند و يا پيش‌تر مثلا همان حادثه تلخ پلاسکويي که شما بيان کرديد، در آن واقعه حال آنکه کم‌کاري و اهمال از سوي شهرداري يا شوراي شهر يا دولت و يا هر سه بوده، جنجال‌هايي را عليه دولت در آستانه انتخابات براي سوء‌استفاده‌هاي بعدي به راه انداختند و يا در حادثه برخورد دو قطار، حمله‌هاي بي‌رحمانه‌اي را به دولت و وزير راه روا داشتند و با تهديد استيضاح و عزل وزير راه، درصدد تضعيف دولت دکتر روحاني بودند؛ لذا با نگاه به اين رفتارها، قطعا هيچ‌کدام از آنها نه در قالب نقد مي‌گنجد و نه يقينا در قالب نقد منصفانه جاي مي‌گيرد.

 

 شما شاهد بوديد در همين هفته گذشته در لندن، پايتخت انگلستان ساختمان 27 طبقه «گرنفل» آتش گرفت و مي‌بينيد که رفتارها در اين کشور چگونه بود و اين مسائل که ممکن است به صورت طبيعي روي دهد اما بالاتر از آن در روندي غيرطبيعي، تروريست‌ها به مجلس و مرقد امام راحل تعرض کرده و دست به اقدامات تروريستي زدند؛ در چنين برهه‌هاي حساسي که همه بايد با هوشياري و افزايش ميزان وحدت و حس همدلي، ابتدا به مديريت آن شرايط بحراني برآييم و ثانيا هم مانع از تکرار آن شويم، برخي با بهانه قراردادن اين مسئله دولت را به صورت رگباري از تهمت‌ها و توهين‌ها و گوشه‌زخم مورد آماج حمله قرار مي‌دهند اما بايد از آنها پرسيد که آيا اين انتقادات عليه دولت در اين مسئله اساسا موضوعيت دارد؟ چراکه بر همه روشن است که مسئوليت امنيت مجلس شوراي اسلامي ارتباطي به دولت نداشته، پس مي‌بينيد، نه منتقدان بلکه مخربان، هرچيز بي‌ربط و باربطي را چماقي براي کوبيدن بر سر دولت مي‌بينند. 

 

بنابراين همه اين نکات، قرائن و شواهدي است که به روشني تبيين‌کننده عدم سازندگي و مصلحانه‌بودن اين انتقادات است. انتظار مي‌رود حتي کساني‌که در 29 ارديبهشت به آقاي روحاني رأي ندادند، باز پيشنهادات سازنده خود را براي اعتلاي کشور و نظام جمهوري اسلامي ايران ارائه دهند زيرا در اين قشر منتقد هم کارشناسان و خبرگان فراواني وجود دارد و اميدواريم که دولت از اين فرصت براي کارآمدي بيشتر دولت دوازدهم استقبال کند و زمينه و بستر همکاري اين بخش از جامعه را هم با دولت فراهم کند. من در دوران زمامداري جناب آقاي خاتمي و سال 92 با پيروزي آقاي روحاني، به هر دوی اين بزرگواران پيشنهاد دادم که شرايط و فضايي را براي همکاري همه صاحب‌ نظران، چه مخالف و چه موافق فراهم کنند و اکنون هم با پيروزي مجدد جناب دکتر روحاني با آراي بسيار زياد، باز من معتقدم که اين پيشنهاد را در چهار سال آينده به صورت جدي پيگيري کند. 

 

در بستر نکات مفيد و پيشنهادات سازنده شما براي سازماندهي انتقادات، تأثيرات اين‌گونه رفتارهاي سوء و تخريب‌هاي همه‌جانبه عليه دولت را آن‌هم در بحبوحه حملات و تهديدات کشورهاي مرتجع حاشيه خليج فارس با محوريت رياض و واشنگتن با مانور بر مسئله ايران‌هراسي  نمي‌توان انکار کرد، لذا از ديد شما آيا افکار عمومي جامعه ايراني که يقينا در بستر فضاي مجازي و تکنولوژي‌هاي پيشرفته ارتباطي، امروز از هوش سياسي بالايي برخوردار است، اين رفتارهاي تخريبي، تأثيرات منفي خود را درزمینه پر‌رنگ‌شدن تفرقه و چند‌دستگي و ايجاد يک جامعه چندقطبي خواهد داشت؟ و يا اينکه قدرت افکار عمومي اثرات سوء اين گونه خواص‌نماها را به محاق خواهد برد؟ 

شرط موفقيت يک حکومت، داشتن حمايت ملت و مردم است؛ چرا که حکومتي که ملت پشتيبان آن نباشد، نمي‌تواند پايدار و قدرتمند باشد و در صورتي مردم از اين حکومت‌ها حمايت مي‌کنند که در ميان خود وحدت داشته باشند، چرا که اساسا جامعه متشتت، داراي قدرت نيست اما از آن‌سو وحدت را هم نمي‌توان به وسيله بخشنامه و يا تذکر در جامعه حاصل کرد بلکه بايد زمينه مناسب آن در افکار عمومي ايجاد شود؛ يعني در برخوردها و سياست‌گذاري‌ها، همه مسئولان از رفتارهايي که باعث جبهه‌بندي در جامعه مي‌شود، بپرهيزند؛ البته وجود ديدگاه‌هاي مخالف در قالب احزاب براي رشد جامعه ضروري است اما اينکه در قالب انديشه چپ و راست جامعه را دو‌قطبي بکنيم و در جامعه اين‌گونه القا کنيم که هر کسي طرفدار انديشه‌اي است، پس مخالف ماست و يا برعکس، حرکت و انديشه‌اي بسيار غلط است و تا زماني که اين مرزبندي‌ها غلط از ميان نرود و همه مردم ايران را به عنوان شهروندان ايراني صاحب اين کشور ندانيم و همه را با ديد يکسان به اتحاد فرانخوانيم، وحدت و انسجامي که مهم‌ترين ابزار پيشرفت جامعه است، به وجود نخواهد آمد و تا زماني‌که اين وحدت به وجود نيايد، مطمئنا اقتدار دولت و نظام حاصل نخواهد شد.

 

وقتي اختلافات در درون کشور از سوي خواص به وجود مي‌آيد از آن‌سو هم باعث افزايش تنش در جامعه مي‌شود و هم از سوي ديگر موجب مي‌شود که رسانه‌هاي بيگانه و دشمنان ملت ايران مانند همين کشورهاي عربي و يا آمريکا از اين نوع تنش‌ها، نهايت سوء‌استفاده خود را ببرند و باعث ايجاد اين ذهنيت غلط و اشتباه در مخيله دشمنان مي‌شود که جامعه با اين اختلافات، اتحاد خود را از دست داده و با کاهش قدرت دولت و نظام به‌سادگي مي‌توان جمهوري اسلامي ايران را با حمله و ارعاب تهديد کرد تا درنهايت وادار به تسليم شوند، شما دقت کنید که حتي در قالب مسائل تروريستي هم عاملان و حاميان آن، دقيقا زماني جرأت و جسارت اين اقدامات قبيحانه را دارند که تصور مي‌کنند بعد از انتخابات در درون جامعه و انقلاب اختلافات جدي و شديدي پديد آمده است اما علي‌رغم وجود سلايق و انديشه‌هاي مختلف اديان و مذاهب گوناگون، اقوام و نژادهاي متعدد، بايد يک چتر روي همه اين فرق گسترده شود تا همه زير چتر ايران به عنوان يک امت واحده و جامعه‌اي متحد به قدرت بسيار بالاي سياسي و اجتماعي دست يابند؛ لذا مسئولان کشور بايد بدانند يکي از بهترين و در عين حال فرصت‌هاي افزايش قدرت، همين اقوام و مذاهب و حتي اديان مختلف است اما متأسفانه برخي که همه مسائل را با نگاه امنيتي بررسي مي‌کنند، اقوام، مذاهب و ساير اديان را يک تهديد براي ايران تصور مي‌کنند اما در مقابل بايد گفت که همه اين پيروان اديان و مذاهب و قوميت‌ها درنهايت ايراني هستند و بايد هنر وحدت‌آفريني به کار گرفته و با افزايش ميزان همکاري‌هاي اين انديشه‌هاي گوناگون، توان جامعه را بالا ببريم.

 

ما بايد به اين درک برسيم که کشور هم به يهوديان، هم به مسيحيان، هم زرتشتيان و همه‌و‌همه تعلق دارد؛ لذا آن زماني که در پاي صندوق‌هاي رأي فارغ از رنگ و نژاد و مذهب و دين همه ايراني هستند، بايد اين تفکر به صورت يک پيوستار در جامعه جريان يابد و اينجاست که توان تأثيرگذاري خواص در هدايت و ايجاد وحدت به‌خوبي روشن و آشکار مي‌شود. درنتيجه خواص سياسي حال از هر جناح و دسته‌اي، علي‌رغم تأثيرپذيري نسبي بر افکار عمومي نمي‌توانند نقش تمام‌کننده را داشته باشند؛ چراکه باز جايگاه و پتانسيل افکار عمومي کشور و ملت ايران  بسيار فراتر از آن است که خود را اسير چنددستگي کند و در مواقعي همين جامعه و افکار عمومي از خواص باهوش‌تر و جلوتر عمل کرده‌اند، پس اتفاقا خواص بايد به تأسي از مردم و به دور از هرگونه تنشي، براي پررنگ‌کردن اين اتحاد گام بردارد. 

 

اخيرا در فضاي سياسي کشور مسئله‌اي به نام «دولت در سايه» از سوي منتقدان دولت مطرح شده؛ در يک نگاه کلي از ديد شما، آيا طرح چنين مسئله‌اي براي سامان‌دادن به مخالفان و منتقدان براي کارآمدي بيشتر دولت دکتر روحاني است و يا در بستر دولت در سايه، اجازه هرگونه حمله و انتقادي نسبت به آن فراهم مي‌شود؟ و اساسا آيا رأي حدودي 16 ميليوني سيدابراهيم رئيسي، پتانسيل طرح و تشکيل دولت در سايه را به او مي‌دهد و يا اينکه چنين مسئله‌اي از پايه موضوعيت ندارد؟

مسئله «دولت در سايه»، واژه‌اي است که در عرصه سياست بين‌الملل متعارف است و در بسياري از کشورهاي پيشرفته، اين دولت در سايه و حتي موازي با دولت اصلي ايجاد مي‌شود اما نکته‌اي که نبايد فراموش کرد، کساني که طرح دولت در سايه را مطرح مي‌کنند، نياز به يک فضا و بستر برنامه‌ريزي‌شده سازماني و يک جامعه حزبي دارند لذا هر شخصي که نه حزب، نه گروه، نه تشکيلات و نه برنامه‌اي درست، دقيق و مدون را دارد، نمي‌تواند ادعا و توان ايجاد دولت در سايه را داشته باشد. بالاخره عده‌اي با ائتلاف در انتخابات 29 ارديبهشت، آرايي را بهدست آوردند؛ هر چند که با اين آرا هم نتوانسته‌اند پيروز انتخابات شوند اما همين آرا يک بستر و قالب تشکيلاتي براي ايجاد دولت در سايه نيست بلکه يک فضاي انتخاباتي بود که اکنون با پايان انتخابات، ديگر موضوعيت ندارد و همه مسئولان ستاد انتخاباتي و حتي خود نامزد هرکدام سراغ کار، مسئوليت و برنامه خود رفتند.

 

همان‌طور که گفتم، دولت در سايه بايد در فضاي تشکيلاتي احزاب سياسي شکل گيرد يعني يک حزب بايد پس از گرفتن مجوز و آغاز قانوني و رسمي کار حزبي و سياسي با چارچوبي مشخص و مدون و با برنامه‌هايي روشن و با مشخص‌کردن مانيفستي سياسي- حزبي، اعضاي حزب، سخنگو، دبيرکل و... بتوانند خود را در عرصه سياسي کشور مطرح کنند و اين حزب در اين قالب براي حضور و مشارکت در کار سياسي، برنامه‌هاي خود را در موازات سياست حزبي‌اش در زمينه‌هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... ارائه مي‌کنند تا اگر در آينده هم اين حزب به قدرت رسيد، برنامه‌هاي خود را در قالب دولتش پي بگيرد و يا اينکه اين حزب در صورت شکست در انتخابات، برنامه‌هاي خود را در قالب پيشنهادات به دولت مستقر ارائه دهد؛ بنابراين دولت در سايه، اولا در فضاي حزبي بايد شکل بگيرد و ثانيا براي تقويت دولت مستقر ايجاد شود، نه براي تخريب برنامه‌ريزي‌شده و سازماندهي انتقادات عليه دولت.

 

متأسفانه کساني که در چند وقت اخير مسئله دولت در سايه را مطرح کردند، حتي الفباي آن را هم نمي‌دانند؛ يعني براي دولت در سايه ابتدا همين پيشنهاد‌دهندگان آن، بايد يک حزب تشکيل دهند و بعد برنامه خود را ارائه داده و پيشنهادات کارشناسي‌شده و چکش‌کاري‌شده را به دولت مستقر منتقل کنند و قطعا در راستاي اين نکته دولت در سايه با اين چارچوب، اتفاقا مي‌تواند به دولت مستقر کمک کند؛ بنابراين به نظر نمي‌آيد که مسئله دولت در سايه، اکنون نه موضوعيت داشته باشد و نه کارايي، بلکه بايد از هم‌اکنون براي انتخابات سال 1400 خود را آماده کرده و با تمرين کار حزبي و تشکيلاتي و تدوين برنامه‌هاي دقيق و مدون در قالب پيشنهادات درست، اين دولت خود را  در آن زمان به پيش ببرد. 

 

اگر آن‌سوي اين انتقادات، يعني دولت را هم ببينيم، در بستر تمام مسائلي که به تحليلش نشستيم، چارچوب رفتاري و آستانه تحمل دولت و شخص دکتر روحاني در قبال اين انتقادات و رفتارهاي تخريبي در چهار سال آينده بايد چگونه باشد؟ 

 معتقدم که رئيس‌جمهوری و کابينه دوازدهم تا مي‌توانند خويشتندار باشند و تحمل خود را در قبال اين حملات، فارغ از مصلحانه و يا تخريبي‌بودنش بالا ببرند؛  لذا با افزايش آستانه تحمل از کوره خارج نشده و با جمله‌اي و يا رفتاري که خداي‌نکرده نسنجيده و تند باشد، بهانه را به دست مخربان دولت ندهند و در قبال همين منتقدان غيرمنصف و يا مخربان، سياستي پدرگونه و دلسوزانه را درپي بگيرند؛ از همين رو دولت بايد در ادبياتي که دربرابر مردم، اعم  از مخالفان و موافقان به کار مي‌برد، بهترين گفتار با کلامي سنجيده باشد و آغوش خود را براي پذيرش همه انتقادات بيش از امروز باز کنند و دولت با دريافت همه انتقادات در يک مجموعه‌اي کارشناسي غير از مجموعه‌هاي رسمي دولت، آنها را بررسي کنند و با دعوت از صاحبان آن پيشنهادات به بهترين و کارآمد‌ترين راهکارها دست يابند.

 

الحمدلله کشور ما از هر لحاظ به‌ويژه نيروي انساني تحصيلکرده و کارشناس و نيروي علمي و فکري بسيار قوي است و دولت دوازدهم مي‌تواند در چهار سال آينده از اين نيروها به نحو احسن استفاده کند که متأسفانه براساس رسم سنتي و بسيار غلط سياسي کشور ما با پيروزي و روي کارآمدن هر حزب و جناحي، افراد جناح مقابل، حتي کارآمدترين آنها هم کنار گذاشته مي‌شوند که اين يقينا ظلم به ملت و نظام جمهوري اسلامي ايران بوده و بديهي است که همين تضارب آرا و در عين حال حفظ وحدت است که موجب رشد و پيشرفت دولت و ملت ايران مي‌شود.

 

 

 اخبار سیاسی  -  وقایع  اتفاقیه